تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامی در شکل گیری تمدن مدرن غرب
مقدمه
بر اساس کشفیات باستان شناسی و مطالعات تاریخی، جامعه شرقی و به ویژه منطقة بین النهرین محل ظهور نخستین تمدن بشری و کانون تجمع انسانی است. به همین دلیل و به منظور انتظام بخشیدن به روابط اجتماعی و تهذیب اخلاقی، دین کانون مظهر ادیان الهی و حتی مذاهب غیر آسمانی است جذابیتهای اقتصادی، دینی، جغرافیایی و بخصوص شرایط شبه جزیره بودن این منطقه از آغاز شکل گیری ؟ نیست موجب گردید که هر قدمی برای دستیابی به این جذابیتها منطقه را مورد هجوم قرار دهد. این تهاجم موجب گردید که خاورمیانه منطقهای از نژادها – مذاهب زبانها و خلاصه مجموعة فرهنگی تفکیک ناپذیر شود. اما از میان تهاجم فرهنگهای مهاجم آنچه که خاصیت اثر گذاری و تاثیر پذیری بیشتری درشت فرهنگ غربی بود. آشنایی اروپا با منطقة خاور نسبت (گر چه این یک اصطلاح قرن نوزدهمی است) و تاثیر متقابل فرهنگی ناشی از دلایل بسیاری است در جمله قرابت جغرافیایی – منافع مشترک تجاری با محوریت دریای سیاه دریای مدیترانه و خلیج فارس - ؟ ادیان ابراهیمی یهودیت و مسیحیت – تشکیل نخستین کلوینهای یونانی در قرن ششم ق – م در دهانه نیل – نخستین برخورد نظامی میان ایران و یونان و سپس روم – تشابه نژادی میان اروپا و ایران (اروپاییان معتقدند که ما شرق را بازرتشت ؟ ایران شناختیم) تمام این دلایل قطعاً به دنبال برخوردهای نظامی – روابط تجاری و تأثیرات مذهبی موجب کنشهای فرهنگی میان شرق و غرب و به ویژه پس از ظهور اسلام باعث تأثیر و تأثیرات مذهبی موجب کنشهای فرهنگی میان شرق و غرب و به ویژه پس از ظهور اسلام باعث تأثیر و تأثر فرهنگی بین اسلام و مسیحیت شد. بنابراین منطقة ما از دورة سومریان با اقلام حاشیه ؟ مدیترانه ارتباط داشته، اما از دورة یونانیان این ارتباط بیشتر در قالب نظامی – تجاری – سیاسی و مذهبی بوده است.
نخستین و پربارترین مرحلة مقابل و تقابل فرهنگی، با غرب، مربوط به حملة اسکندر به این منطقه است. این حمله گرچه در مضافة نظامی صورت گرفت. ولی اثرات فرهنگی و علمی آن بسیار چشمگیر بود. ظهور اسکندر و حاکمیت تفکر ؟ او به دوران طلا پی علم و فلسفة یونانی پایان داد. اسکندر با کوله باری از اندوختههای علم و فلسفة یونانی راهی شرق شد و به ویژه فرهنگ ما را به شدت متأثر کرد. با توجه به این که زیر رخت فرهنگ و تمدن این منطقه دینی بوده و هست، بنابراین به اسکندر آموخته بودند که برای سهل لوصول بودن شرق بایستی با چهره و القاب دینی وارد شود. به همین دلیل بود که قبل از حرکت به سمت ؟ مادرش او را «فرزند خدا» نامید.
اسکندر که در ذهنیت نوجوان خویش ایجاد یک امپراطوری جهانی را طرح ریزی کرده بود. به خوبی دریافت که این آرزو عملی نمیشود مگر با رعایت محترمات دینی مردم منطقه و در سایه شبیه سازی فرهنگی و ایجاد یک فرهنگ مشترک بین شرق و غرب. او به خوبی دریافته بود که در شرق دین بیش از هر عامل وحدت بخش مؤثر است.
لذا در مسعبه آمون Amon در لباس کاهنان به عبارت برخاست و مصریان نیز به چشم خدایی به او نگریستند. مصر بیش از هر سرزمین دیگر تسلیم اسکند شد. همین آسان تر پذیرفتن اسکندر باعث شد تا وی بندرت اسکندریه را بنا کند. هدف اولیه از تأسیس این شهر سهولت تجارت میان یونان و مصر بود، ولی بعداً پس از سقوط اسکندر و تأسیس حکومت بطلمیوسیان در مصر و بروز بحران در آتن علماء و فلاسفة یونانی به مصر مهاجرت کردند و با ایجاد کتابخانه و موزة معتبری، اسکندریه به آتن شرق شهرت یافت و اسکندریه قرنها کانون تعاملات فرهنگی میان شرق و غرب شد. نکتة جالب این که در اسکندریه برای نخستین بار علم دستخوش انشعاب شد . تا زمان ارسطو علم یک کلیت انفکاک ناپذیر بود. در حالی که در اسکندریه بطلمیوس، جالینوس ، اقلیدوس و ارشمیدوس هر کدام تحقیقات در زمینة علم واحدی را دنبال کردند.
اسکندریه موقعیت حساس خود را به عنوان برجسته ترین مرکز علم جهان آنروز همچنان تا ظهور دیانت اسلام حفظ کرد به گفتة بسیاری از علماء غربی اسلام نیز عامل مؤثری در حراست و حفاظت علوم یونانی بود. بعد از ظهور اسلام نه تنها اسکندریه بلکه مراکز متعددی در سراسر امپراتوری اسلام بوجود آمد و متفکران اسلامی با بهره گیری از علوم یونان موجبات احیاء این علوم را فراهم آوردند.
در قرون اولیه هجری و از زمان نخستین خلفای عباسی به ویژه در زمان هارون الرشید و فرزندان او «نهضت ترجمه» به همت آنان راه اندازی شد و دربار بغداد هیأتهایی را برای جمع آوری و خرید کتب علوم قدیمة یونانی به امپراتوری روم شرقی (بیزانس) و روم غربی (ایتالیا) اعزام شدند و مراکز ترجمه در بسیاری از شهرهای معتبر مثل جندی شاپور و بغداد به کار ترجمة اسناد یونانی پرداختند.
در قرون اولیه و به ویژه در مکتب امام صادق (ع) بدون هیچگونه تعصب دینی ، علماء اسلامی – یهودی و مسیحی در جهت اعتلای علم با یکدیگر تشریک مساعی می کردند . خلفا و سلاطین نیز همین اغماض مذهبی را رعایت می کردند و هیچگونه تفاوتی میان ابن سینا (مسلمان9 و ابن بخشیشو و ابن میمون (یهودی) وجود نداشت . علماء اسلامی از تمام کانونهای علمی از جمله هند – ایران – چین – بلخ و مرو و دانشمندان مسیحی و یهودی بهره می بردند.
در امپراتوری اسلامی، علوم وفلسفة اسلامی همچنان به باروری خود ادامه می داد . این وضع در ایران تا اواخر عصر سامانیان که ایرانی بودند ادامه یافت، تا این که با ورود عنصر ترک به منطقه ونهایتاً تسلط غزنویان به عنوان نخستین سلسلة ترک نژاد برابر این متأسفانه محیط آرام علمی – فلسفی و حتی ادبی ایران به کانون تشنج های سیاسی و تعصبات دینی تبدیل شد. از این میان عصبیت دینی بر لطافت دینی غالب شد و احکام دین در تأویل مستشرعین درباری به صورت ابزار اعمال قدرت حاکمان سیاسی درآمد. هر روز اسلام به فرقه های مذهبی متعارض تقسیم می شد و نزاع میان این فرق فضا را برای اندیشه ورزی علمی و به ویژه فلسفی در جهت استحکام مبانی تمدن اسلام محدودتر و خشن تر می کرد و استنتاجات فرقه ای بر استدلالات علمی مسلط شد. در همین دوره (حدوداً قرن یازدهم) اروپای قرون وسطی نیز دستخوش تعارض مذهبی شده بود و احتمالاً جنگ های صلیبی (1296-1095) نقطة اوج این تعارضات بود. جنبش اصلاحات دینی در قرن شانزدهم سطح عصبیت کاتولیکی و تعارض های فرقه ای را کاهش داد و زمینة تکثرگرایی مذهبی را ببار آورد و نهایتاً فضای آنتی میان دین و فلسفه مهیا شد. در اسلام گرچه فارابی به عنوان مؤسس فلسفة اسلامی تلاش کرد میان علم و ایمان – فلسفه و دین آشتی برقرار کند، اما غزالی این اندیشه را تکفیر کرد و «تهاخت الفلسفه» را در مورد این چنین عقایدی نوشت.