نقش عوامل فرا منطقه ای بر جریان بنیادگرایی اسلامی
بنیادگرایی اسلامی نهضتی برخاسته از درون جوامع اسلامی و پاسخی دینی به بحرانها و آشفتگی های اجتماعی و سیاسی جوامع مسلمان بود . این جریان با پی بردن به فساد و بی عدالتی در جوامع اسلامی همواره در صدد اصلاح این جوامع بوده است وبا ارائه پیشنهادی مبتنی بر تمسک و بازگشت مجدد به اصول و مبانی اسلام در صدد بود راه درمان نابسامانیها و عقب ماندگی را در درون مذهب پیدا کند .
بنیادگرایی اسلامی با ویژگی ها و اهداف فوق همواره در طول تاریخ اسلام استمرار داشته و با پسرفت و پیشرفت هایی که داشته است وارد قرون جدید (20 و 21 ) گردید .
بنیادگرایی در دوران جدید ، که می توان شروع رسمی آن را از سید جمال الدین اسد آبادی دانست علاوه بر تعقیب اهداف پیشین که مبنی بر اصلاح و مبارزه با فساد در جوامع اسلامی بود ، هدف و خواست تازه ای پیدا کرد : یعنی مبارزه با هجوم استعمار گران خارجی به سرزمین های اسلامی .این عامل از آن زمان تا کنون به صورت یکی از اهداف اصلی این جریان باقی مانده است . یا به عبارتی می توان گفت همین عامل نقش عمده ای در پیدایش و تداوم جریان بنیادگرایی اسلامی در دوران جدید داشته است .
لازم به ذکر است که مسئله تهاجم غرب به سرزمینهای اسلامی از همان ابتدا با واکنش این جوامع روبرو بوده است اما این واکنشها بیشتر در شکل و قالب های غیر اسلامی صورت گرفته است . به ویژه از نیمه دوم قرن بیستم که چارچوبهای مارکسیستی ، ملی گرایی و ناصریسم بیشتر در منطقه خاور میانه نفوذ داشتند و اسلام گرایی یا چارچوب مبارزاتی مبتنی بر عقاید اسلامی در حاشیه قرار داشت . اما به دنبال ناتوانی این مکاتب و ادامه گسترش نفوذ غرب در جوامع اسلامی گرایش روز افزونی به سمت جایگزینی دینی و طرحی اسلامی برای بسیج توده ها جهت مبارزه با هجوم گسترده غرب به وجود آمد و به دنبال آن اندیشه بنیادگرایی از اقبال فراوانی برخوردار شد که نتیجه آن گسترش دامنه بنیادگرایی اسلامی در بیشتر سرزمینهای اسلامی به ویژه آن دسته که گرفتار نابسامانیهای اجتماعی و سیاسی بیشتری بودند می باشد .
فراگیر شدن بنیادگرایی اسلامی از نیمه دوم قرن بیستم تا کنون به حدی بود که عده ای از اندیشمندان را بر آن داشت تا گمان کنند بنیادگرایی اسلامی پدیده ای جدید و مربوط به قرن اخیر است و حتی عده ای نقطه شروع آن را از سال 1979 م و وقوع انقلاب اسلامی در ایران دانستند .
ضمن عقیده به اینکه تاریخ رسمی شروع بنیادگرایی اسلامی در قرون اخیر از سید جمال الدین بوده است اما بدون شک از آن زمان تا کنون تحولاتی رخ داده است که هر کدام نقطه عطفی در جریان بنیادگرایی اسلامی به شمار می روند و به تنهایی می توانند سرآغاز فصل جدیدی در تحولات اسلامی به حساب آیند . مثلا در سال 1928 م تشکیل جنبش « اخوان المسلمین » توسط حسن البناء در مصر بنیادگرایی اسلامی برخاسته از سید جمال الدین و شاگردانش را که تقریبا کم توان شده بود دوباره تقویت و چند گام جلو تر برد . اما اقدام حسن البناء نیز در مقایسه و رقابت با مکاتب فکری دیگر از جمله ناصریسم ، ناسیونالیسم و مارکسیسم و … که در منطقه خاورمیانه رایج بود در حاشیه قرار گرفت ولی با شکست اعراب از اسرائیل در سال 1967 م و وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979 م نه تنها بنیادگرایی اسلامی جانی دوباره گرفت بلکه از آن زمان تا کنون هیچ رقیب فکری دیگر توان مقابله با آن را پیدا نکرد و همیشه در در مرکز تحولات سیاسی و اجتماعی منطقه قرار داشته است .
گذشته از سیر تحولات وتکوین بنیادگرایی اسلامی که به اختصار اشاره شد باید افزود که علی رغم تداوم تاریخی ، بنیادگرایی در هر دوره ای شکل و قالب خاصی داشته است و به تناسب زمان و مکان اهداف و خواسته های آن متفاوت بوده است . علاوه بر این در هر دوره ای احیاء گران به دنبال اهداف متفاوتی بوده اند ، عده ای خواهان تغییر جامعه و عده ای خواهان تغییر فرد و عده ای نیز خواهان تغییرات همه جانبه بوده اند . همچنین در راستای اجرای این اهداف عده ای موعظه و نصیحت و عده ای اسلحه را برگزیده اند .
این پیچیدگی و گستردگی اهداف و شیوه ها باعث اختلاف نظر های زیادی در مورد ماهیت و حتی تعریف و تشخیص بنیادگرایی اسلامی شده است . به گونه ای که برای نام گذاردن بر حرکت اسلام خواهی از اصطلاحاتی چون اسلامگرایی ، بنیادگرایی ، اسلام سیاسی و … استفاده کرده اند که اگر چه از لحاظ گسترش دامنه واژه های معادل مفید می باشد اما از آنجا که این اصطلاحات گاه تحت فشارهایی از جمله فرار از برچسب های ناروا به این جریان استخراج و به کار برده شده است لذا نه تنها تمایز های میان گروههای طرفدار این جریان را به خوبی نمایان نمی سازد بلکه بر ابهام و پیچیدگی درک پدیده بنیادگرایی اسلامی نیز افزوده است.
هر گاه برداشت اندیشمندان غربی از بنیاد گرایی اسلامی راکه اکثرا با مشاهده برخی جلوه های این جریان، -مثل اقدامات قهر آمیز و ضدیت با غرب-، بی درنگ آنها رامعادل و همسان با اصل و ماهیت بنیادگرایی اسلامی در نظر می گیرند اضافه کنیم متوجه می شویم که انحرافات و سوء برداشت ها اعم از اینکه آگاهانه یا عامدانه باشد یا از روی ناآگاهی و شناخت کم، فهم پدیده بنیادگرایی اسلامی را بسیار مشکل زا کرده است . و از آنجا که قضاوت های بعدی هم بر پایه این اطلاعات صورت می گیرد لذا مایه تحلیل ها و تفسیر هایی قرار می گیرد که در آن هیچ مرزی میان تروریسم ، افراط گرایی ، خشونت طلبی و اسلام گرایی وجود ندارد.
بدین خاطر است که حتی نظریه پردازی پیرامون علل ظهور و همچنین علت خشونت طلبی و به ویژه آمریکا ستیزی این گروهها نیز خلاف واقعیت است مثلا در مورد علت خشونت طلبی گروههای بنیادگرای اسلامی که مرکز ثقل تحقیق نیز می باشد ، عده ای آن را ناشی از ماهیت و ذات تفکر بنیادگرایانه ، یعنی مبانی اسلام می دانند ، عده ای دیگر نیز آن را ناشی از جاذبه های فرهنگ غربی و ناتوانی فرهنگ اسلامی و گروهی دیگر فقر و سرخوردگی را عامل اصلی ظهور و خشونت طلبی این گروهها می دانند . در حالی که واقعیت این است که مجموعه عوامل پیچیده ای دست در دست هم داده اند تا از شیوه های اقدام مختلف ( قهر آمیز ، فکری ـ فرهنگی و سیاسی ) شیوه قهر آمیز از اقبال زیادی برخوردار شود که مجموعه این عوامل را می توان در دو دسته عوامل محیطی _ سیاسی و عوامل عقیدتی و ایدئولوژیک جای داد .
عوامل محیطی _ سیاسی را نیز می توان در سه سطح بررسی کرد :
عوامل داخلی ، عوامل منطقه ای و عوامل فرا منطقه ای که در میان آنها تمرکز تحقیق بر عوامل فرا منطقه ای و نقش آنها در شیوه رفتار ( مسالمت آمیز یا خشونت آمیز ) گروههای اسلام گرا می باشد که چه به طور مستقیم و بلافاصله و چه به طور غیر مستقیم و از طریق تأثیر گذاری بر عوامل داخلی تأثیر گذار بر شیوه رفتار این گروهها ایفای نقش کرده اند . اما از آنجا که عوامل فرا منطقه ای هم می تواند بسیار متنوع باشد ، بررسی همه آنها امکان پذیر نیست . لذا به ملموس ترین و مشهود ترین عامل یعنی رفتار سیاسی برونمرزی ایالات متحده و نقش آن در خشونت گرایی و اقدامات قهر آمیز گروههای اسلام گرا می پردازیم .
از آنجا که تمرکز اصلی تحقیق بر نقش عوامل فرا منطقه ای بر جریان بنیادگرایی اسلامی است لذا لازم است به طور مختصر به ارتباط و موضع گیری غرب نسبت به بنیاد گرایی اسلامی ، هم در جایگاه یک عامل اصلی برای ظهور مجدد بنیادگرایی و هم یک عامل مهم در افراط گرایی و خشونت طلبی این گروهها اشاره شود .
همانگونه که آمد نفوذ و هجوم غرب به سرزمین های اسلامی یک عامل قوی و پایدار در بروز مجدد بنیادگرایی اسلامی معاصر بوده است و بر این اساس در هر دورهای یک کشور غربی به عنوان نماد استعمار و سلطه غرب مورد خشم و غضب گروههای بنیادگرای اسلامی بوده ، گاه این کشور انگلیس گاه فرانسه و هم اکنون نیز آمریکا می باشد . اما نکته جالب توجه این است که اگر چه این بنیادگرایی اسلامی بود که به عنوان پاسخی به هجوم سهمگین غرب تا اواخر دهه 1960 م جسته و گریخته واکنش می داد اما از دهه 1970م به بعد غرب نیز به این پدیده واکنش نشان می داد که در فرم های مختلف از جمله تلاش برای شناخت ماهیت وچگونگی این جریان جهت مقابلهء آسان تر با آن ، همکاری با گروهی ودشمنی با گروه دیگر یا به عبارت دیگر سرکوب یکی وتشویق دیگری ( مثل عمل دو گانه آمریکا در برابر بنیادگرایان شیعه وسنی ، که بنادگرایی در ایران را سرکوب ، ردر عوض بنیاد گرایی در عربستان وافغانستان را مورد حمایت قرار داد) صورت گرفته است .
البته از همان زمان وقوع انقلاب اسلامی در ایران غرب به ویژه آمریکاعمق خطر بنیادگرایی اسلامی را درک کرده بود وکما بیش در صدد جوسازی علیه آن بود اما پس از فروپاشی شوروی واز میان رفتن ایدئولوژی کمونیسم بود که تلاش خود را برای محصور ، کنترل ویا ریشه کن کردن آن متمرکز نمود .بویژه اینکه از دهه 1990م به بعد هم بنیادگرایان سنی به ویژه در عربستان که زمانی ابزاری برای تحقق اهداف آمریکا بودند به دشمنان آن تبدیل شدند .
بدین گونه دوعامل در تمرکز مبارزه آمریکا علیه بنیاد گرایی اسلامی در دهه 90 نقش داشت یکی فروپاشی شوروی ونیاز به خلق یک دشمن جدید ایدئولوژیک به جای کمونسم بود تا آمریکا با استدلال باقی ماندن تهدید علیه غرب بتواند بر اساس آن اتحادها وائتلافها یی راحول اهداف خود ایجاد کند ، دیگری دشمنی بنیادگرایان سنی با آمریکا به ویژه در عربستان بود .لذا در این ایام بنیاد گرایی اسلامی به عنوان تهدید کنندهء جهان غرب جایگزین خطر سرخ گردید وازآن پس تحت عنوان خطر سبز باید باآن مقابله می شد.اما این مقابله در لفافه ای ازدفاع از حقوق بشر ،مبارزه باتروریسم وایجاد ثبات در جهان وخاور میانه و… صورت می گرفت .
نکته لازم به اشاره دیگر این است که مقطع زمانی 1979تا2002 در جریان بنیاد گرایی اسلامی بنا به دلایل زیر بسیار متفاوت ومتمایز از سایر مقاطع در تاریخ بنیاد گرایی اسلامی می باشد .
1-تعداد تحولات بنیادگرایانه ، منظور تحولاتی که یا ریشه آنها اندیشه بنیادگرایی بوده است یا بر این تفکر تاثیر گذاشته اند.
2- ویژگی های منحصر به فردی که جریان بنیاد گرایی اسلامی در این مقطع پیدا کرده است .در اثبات مورد اول ذکر موارد ذیل گواه خوبی می باشد .
وقوع انقلاب اسلامی در ایران ، تشکیل سازمانهای جهادی و مسلحانه در لبنان و فلسطین و پیگیری مبارزات سابق ضد اسرائیلی وآمریکایی در چارچوب جدید اسلامی ،ترور انور سادات ریس جمهور مصر ، تسخیر مسجد بزرگ کعبه توسط گروهی از سلفی های عربستان سعودی ، تشکیل گروهای جهادی در افغانستان پس از حمله شوروی به آن ،ایجاد انشعابات گوناگون در اخوان المسلین بزرگترین جنبش اسلامی در قرن اخیر و گرایش به اقدامات قهر آمیز توسط این شاخه های جدید از جمله الجهاد ، جماعه المسلمین ، … در مصر و سوریه ، تشکیل سازمان القاعده پس از وقوع جنگ دوم خلیج فارس و حضور نیروههای آمریکایی در سرزمین های اسلامی و در نهایت وقوع حوادث 11 سپتامبر که به گروههای اسلام گرا نسبت داده شده است و همچنین عملیاتهای شهادت طلبانه علیه نیروهای خارجی در عراق که بعضا از طرف گروههای اسلام گرا صورت گرفته است .
یکی دیگر از معیارهای تفاوت و تمایز مقطع مورد نظر در تاریخ بنیاد گرایی اسلامی ویژگی های منحصر به فرد آن می باشد که عبارتند از : الف ) گسترش و فراگیر بودن . ب ) تجویز و اعمال شیوه های قهر آمیز از طرف اکثر گروههای اسلام گرا ـ حد اقل در مقاطعی خاص ـ می باشد . بر این اساس می توان مقطع فوق را کاملا از تاریخ هزار و سیصد ساله اش جدا ساخت و به دنبال علل و عواملی جدای از عوامل تاریخی و فکری آن گشت . یا اینکه حداقل باید ریشه های این تحولات را کمتر در گذشته خیلی دور پیدا کرد . ج ) با اینکه بنیادگرایی اسلامی طیف های مختلفی را در بر می گیرد و همیشه هم از نظر اهداف و هم از جهت شیوه اقدام متنوع بوده است اما واقعیت این است که هر جا از آن سخن به میان می آید و هر جا کتاب ومقاله ای نوشته شده است این تنوع را نادیده گرفته وتنها در صدد القاء این اندیشه هستند که بنیاد گرایی مساوی با خشو نت طلبی و اقدامات تروریستی است و بنیاد گرا خشونت طلب است . این بر چسب ها خود حکایت از ویژگی سومی برای بنیاد گرایی اسلامی دارد ، یعنی قدرت وتوان چالش بر انگیزی وحتی گسترش فعالیت های فرامرزی و قارهای آن است ، به گونه ای که امروز مشاهده می شود برخی گروههای بنیادگرا از دکترین دولت غیر سرزمین سخن می گویند ودیگر در خانه های خود منتظر هجوم غرب نیستند بلکه به استقبال آن در کشورهای غربی می روند. ( چون یکی از اهداف گروههای بنیاد گرا مبارزه با نفوذ غرب بود یعنی عاملی که در حکم قابله ای برای تولد این گروهها انجام وظیفه کرد .)
از آنجا که عنوان تحقیق مورد نظر بنیادگرایی اسلامی می باشد لذا در پایان لازم به ذکر است بررسی کتب و مقالات نشان می دهد که از این اصطلاح برای خطاب کردن هر سه طیف فکری درون جریان اسلام خواهی استفاده شده است . گاه این اصطلاح برای مورد اشاره قرار دادن گروههای واپس گرا و متحجر به کار برده شده و گاه در اشاره به گروههای ترقی خواه و اصلاح طلب که در این معنی معادل همان اسلام گرایی است و گاه نیز به صورت اصطلاحی عام به کار برده شده است و به گونه ای بی طرفانه جریان احیاء طلبی اسلامی را توصیف می کند که هم می تواند مثبت باشد و هم منفی ، هم در درون آن گروهها و افراد روشنفکر و اصلاح طلب و به عبارتی متجدد وجود دارد و هم گروهها و افراد تاریک اندیش .
آنچه می تواند پایه استدلال تحقیق در کاربرد این اصطلاح در اشاره به نوع طیف فکری مورد نظر ( متجدد ، متحجر یا سنت گرا ) باشد بررسی چیستی ، اهداف ، ابزار ، موقعیت کنونی و همچنین قدرت تحول زایی و چالش برانگیزی آن در برابر جهان غرب بویژه ایالت متحده و متحدان منطقه ای آن می باشد .
از انجا که دو طیف دیگر یعنی سنت گرا و متحجر نه تنها استعداد و توانایی ویژگیهای فوق را ندارند بلکه در ماهیت خود منشأ تفرقه و اختلاف و لذا نفوذ پذیری جوامع اسلامی هستند ، خود به خود روشن می شود که این اصطلاح در خطاب به گروههای اصیل اسلام گرا به کار می رود . اما از آنجا که هدف این تحقیق بحث های ارزش مدارانه و قضاوت ارزشی نیست به همین خاطر گزینش اصطلاح بنیادگرایی را تنها در کاربردی عام و بی طرفانه انجام داده است .
فهرست مطالب
بخش مقدماتی : کلیات تحقیق
| 1 . طرح موضوع | 1 | |||||||||||||||||||
| 2 . سوال اصلی | 5 | |||||||||||||||||||
| 3 . سوالات فرعی | 6 | |||||||||||||||||||
| 4 . فرضیه تحقیق | 6 | |||||||||||||||||||
| 5 . مفاهیم | 6 | |||||||||||||||||||
| 6 . مفروضات | 8 | |||||||||||||||||||
| 7 . اهمیت و علل انتخاب موضوع | 8 | |||||||||||||||||||
| 8 . برسی متون و آثار | 11 | |||||||||||||||||||
| 9 . اهداف پژوهش | 11 | |||||||||||||||||||
| 10 . نقطه ثقل پژوهش | 11 | |||||||||||||||||||
| 11 . روش تحقیق | 12 | |||||||||||||||||||
| 12 . سازماندهی پژوهش | 12 | |||||||||||||||||||
| بخش اول:سیاست خارجی و سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا | ||||||||||||||||||||
| مقدمه بخش | 15 | |||||||||||||||||||
| فصل اول:سیاست خارجی | 16 | |||||||||||||||||||
| گفتار اول : شناخت سیاست خارجی | 16 | |||||||||||||||||||
| الف ) تعریف و تبیین سیاست خارجی | 16 | |||||||||||||||||||
| ب ) اهداف سیاست خارجی هدفهای اساسی یا اولیه هدفهای متوسط یا درجه دوم هدفهای جهانی یا دراز مدت | 19 20 20 21 | |||||||||||||||||||
| گفتار دوم: رابطه میان سیاست خارجی و منافع ملی الف ) تعریف و تبیین منافع ملی و جایگاه آن در سیاست خارجی ب ) قدمت و پیشینه کاربرد منافع ملی | 24 24 27 | |||||||||||||||||||
| | | |||||||||||||||||||
| فصل دوم:سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه | 29 | |||||||||||||||||||
| گفتار اول : حضور آمریکا در خاور میانهالف ) تاریخچه حضور آمریکا در منطقهب ) اهمیت خاورمیانه برای آمریکاج ) کمیت و پراکندگی جغرافیایی نیروهای آمریکایی در خاور میانه | 29 29 30 31 | |||||||||||||||||||
| گفتار دوم : اهداف ومنافع سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه الف ) جایگاه منافع ملی در سیاست خارجی آمریکا ب ) اهداف و منافع آمریکا در خاورمیانه | 36 36 38 | |||||||||||||||||||
| حفظ بقاء و امنیت اسرائیل | 40 | |||||||||||||||||||
| دسترسی به منابع نفت خاورمیانه | 44 | |||||||||||||||||||
| حمایت از دولتهای محافظه کار | 45 | |||||||||||||||||||
| گفتار سوم:تأثیر حوادث 11 سپتامبر بر سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه | 48 | |||||||||||||||||||
| منابع بخش اول | 50 | |||||||||||||||||||
| بخش دوم:بنیاد گرایی و بنیاد گرایی اسلامی | ||||||||||||||||||||
| مقدمه بخش | 57 | |||||||||||||||||||
| فصل اول:تبار شناسی و ویژگی های بنیادگرایی | 58 | |||||||||||||||||||
| گفتاراول:بنیادگرایی | 58 | |||||||||||||||||||
| گفتار دوم:بنیادگرایی اسلامی | 59 | |||||||||||||||||||
| چیستی و تبار شناسی | 59 | |||||||||||||||||||
| تفاوت بنیادگرایی اسلامی با بنیادگرایی مسیحی | 62 | |||||||||||||||||||
| ویژگی های بنیادگرایی اسلامی | 63 | |||||||||||||||||||
| اهداف و خواسته های بنیادگرایان | 64 | |||||||||||||||||||
| نشانه های بنیادگرایی اسلامی | 66 | |||||||||||||||||||
| جاذبه های بنیادگرایی اسلامی به عنوان رقیب مکاتب دیگر | 67 | |||||||||||||||||||
| رویکرد بنیادگرایی اسلامی به سیاست وحکومت | 67 | |||||||||||||||||||
| گفتار سوم:غرب و استفاده ابزاری و تبلیغاتی از کاربرد اصطلاح بنیادگرایی اسلامی | 69 | |||||||||||||||||||
| گفتار چهارم:واکنش های نظری به کاربرد تبلیغاتی غرب از اصطلاح بنیادگرایی اسلامی | 71 | |||||||||||||||||||
| گفتار پنجم:پیشگامان بنیادگرایی و احیاء طلبی اسلامی | 77 | |||||||||||||||||||
| سید جمال الدین | 77 | |||||||||||||||||||
| محمد عبده | 79 | |||||||||||||||||||
| عبدالرحمن کواکبی | 80 | |||||||||||||||||||
| مودودی | 82 | |||||||||||||||||||
| سید قطب حسن البناء | 82 83 | |||||||||||||||||||
| فصل دوم:نظریه پردازی پیرامون علل ظهور و ضد غربی بودن جنبشهای بنیادگرایی اسلامی | 84 | |||||||||||||||||||
| گفتار اول:علل ظهور جنبشهای بنیادگرا | 84 | |||||||||||||||||||
| نگرش شرق شناسان جدید | 86 | |||||||||||||||||||
| نگرش جهان سوم گرایی جدید | 87 | |||||||||||||||||||
| عکس العملی در برابر غربی شدن | 88 | |||||||||||||||||||
| نظریه مارتین مارتی و اسمارت | 89 | |||||||||||||||||||
| ظهور ایالات متحده | 89 | |||||||||||||||||||
| دیدگاه هرایردکمجیان | 90 | |||||||||||||||||||
| دیدگاه خورشید احمد | 90 | |||||||||||||||||||
| گفتار دوم:علل ضد غربی بودن جنبشهای اسلام گرا | 92 | |||||||||||||||||||
| نگرش شرق شناسان جدیدنگرش جهان سوم گرایی جدید | 93 94 | |||||||||||||||||||
| دیدگاه فرید زکریا | 95 | |||||||||||||||||||
| | | |||||||||||||||||||
| فصل سوم:خشونت طلبی در جنبشهای بنیادگرای اسلامی :ماهیت،علل و انگیزه ها | 97 | |||||||||||||||||||
| گفتار اول:ماهیت اقدامات خشونت طلبانه در جنبشهای اسلامی،تروریستی یا شهادت طلبانه ،انتخابی یا استیصالی | 98 | |||||||||||||||||||
| گفتار دوم:عوامل و متغیرهای تسهیل کننده یا کنترل کننده خشونت طلبی در جنبشهای اسلام گرا | 104 | |||||||||||||||||||
| الف)متغیرهای تسهیل کننده توسل به خشونت | 105 | |||||||||||||||||||
| توجیهات ارزشی | 105 | |||||||||||||||||||
| سنت و سوابق تاریخی | 105 | |||||||||||||||||||
| اقتدار سازمانی و نهادی | 106 | |||||||||||||||||||
| سکولاریسم | 106 | |||||||||||||||||||
| سرکوب و فشار | 106 | |||||||||||||||||||
| مداخله خارجی | 107 | |||||||||||||||||||
| ب ) متغیرهای کنترل کننده توسل به خشونت | 107 | |||||||||||||||||||
| 1- اصلاحات و توسعه اقتصادی | 107 | |||||||||||||||||||
| 2- سیاست وحدت گرایانه | 107 | |||||||||||||||||||
| 3- مسله فلسطین | 108 | |||||||||||||||||||
| 4- مشارکت سیاسی | 108 | |||||||||||||||||||
| منابع بخش دوم | 114 | |||||||||||||||||||
| | | |||||||||||||||||||
| | | |||||||||||||||||||
بخش سوم:سیر تحولات بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه از 1979ـ2002: تشدید یا تضعیف | |||||||||||||||||||||
مقدمه بخش | 123 | ||||||||||||||||||||
| فصل اول:فراز و نشیب های بنیادگرایی اسلامی | 124 | |||||||||||||||||||
| گفتار اول : تحولات بنیادگرایی اسلامی قبل از 1979 | 124 | |||||||||||||||||||
| الف ) دوره آگاه شدن از چالشهای جدید | 127 | |||||||||||||||||||
| ب ) ارائه چارچوب ها ی بدیل | 127 | |||||||||||||||||||
| گفتار دوم؛تحولات بنیادگرایی اسلامی پس از 1979:نشانه ها و شاخص های تشدید | 128 | |||||||||||||||||||
| الف ) تعدد میزان تحولات بنیادگرایانه | 129 | |||||||||||||||||||
| انقلاب اسلامی در ایران | 129 | |||||||||||||||||||
| تسخیر مسجد بزرگ کعبه | 133 | |||||||||||||||||||
| حمله شوروی به افغانستان | 133 | |||||||||||||||||||
| ب ) اتخاذ مواضع تهاجمی به جای تدافعی | 135 | |||||||||||||||||||
| ج ) چرخش از اسلام میانه رو به اسلام مبارز د ) افزایش عملیات مسلحانه گروههای بنیادگرای اسلامی | 136 138 | |||||||||||||||||||
| هـ ) طرح دکترین دولت غیر سرزمینی و پیشقراولی بنیادگرایی سنی(وهابیت) | 139 | |||||||||||||||||||
| و ) واکنش غرب و اظهار نگرانی از بنیادگرایی اسلامی | 140 | |||||||||||||||||||
| گفتار سوم : تأثیر حوادث 11 سپتامبر بر بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه | 143 | |||||||||||||||||||
| فصل دوم:بنیادگرایی اسلامی در مصر و عربستان سعودی | 146 | |||||||||||||||||||
| گفتار اول:بنیادگرایی اسلامی و طیف های مختلف اسلام گرا در مصر | 146 | |||||||||||||||||||
| الف ) پیشینه بنیادگرایی اسلامی در مصر | 146 | |||||||||||||||||||
| ب ) جناح های اسلامی در مصر | 148 | |||||||||||||||||||
| 1 ) اسلام دولتی (الازهر) | 148 | |||||||||||||||||||
| 2 ) اسلام میانه رو(اخوان المسلمین) | 149 | |||||||||||||||||||
| علل و عوامل شکل گیری اخوان المسلمین | 151 | |||||||||||||||||||
| فعالیت های اولیه | 151 | |||||||||||||||||||
| شخصیت حسن البنا | 151 | |||||||||||||||||||
| مبانی فکری و اندیشهای اخوان المسلمین | 152 | |||||||||||||||||||
| اصول شش گانه اخوان المسلمین برای تحقق اهداف مورد نظر | 153 | |||||||||||||||||||
| استراتژی اخوان المسلمین برای دستیابی به اهداف | 153 | |||||||||||||||||||
| وجه تمایز اخوان المسلمین با سایر جنبشهای اسلامی | 154 | |||||||||||||||||||
| عوامل مؤثر در فراگیری اخوان المسلمین در مصر و خاورمیانه | 156 | |||||||||||||||||||
| 3 ) جناح اسلام انقلابی | 157 | |||||||||||||||||||
| 1 . جماعت اسلامی | 158 | |||||||||||||||||||
| 2 . سازمان الجهاد | 158 | |||||||||||||||||||
| علل و چگونگی شکل گیری | 158 | |||||||||||||||||||
| تفکر و اندیشه حاکم | 159 | |||||||||||||||||||
| سازماندهی و ساختار درونی | 160 | |||||||||||||||||||
| شیوه عملکرد | 161 | |||||||||||||||||||
| الجهاد از مصر تا افغانستان | 161 | |||||||||||||||||||
| 3 . منظمه التحریر الاسلامی | 162 | |||||||||||||||||||
| 4 . جماعه المسلمین (التکفیر و الهجره) | 163 | |||||||||||||||||||
| سابقه و پیشینه | 163 | |||||||||||||||||||
| تفکر و اندیشه حاکم بر گروه | 163 | |||||||||||||||||||
| گفتار دوم:بنیادگرایی اسلامی در عربستان سعودی | 164 | |||||||||||||||||||
| الف ) ماهیت ، ریشه ها و تحولات بنیادگرایی در عربستانماهیت و ریشه های بنیادگرایی در عربستانتحولات بنیادگرایی در عربستان و ظهور نسل جدید بنیادگراب ) نقش بنیادگرایی اسلامی در تحولات اجتماعی و سیاسی عربستان1 ) مشروعیت زایی و عامل کشور سازی | 164 168 169 171 | |||||||||||||||||||
| 2 ) مشروعیت زدایی و چالش برانگیزی | 171 | |||||||||||||||||||
| شورش جهیمان العطیبیظهور اسامه بن لادن و تشکیل سازمان القاعده ج )گروهها و جناحهای اسلام گرا در عربستان سعودی جناح مذهبی جناح تکنوکراتها منابع بخش سوم | 172 173 176 177 178 179 | |||||||||||||||||||
بخش چهارم : سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه و تأثیر آن بر بنیادگرایی اسلامی در مصر و عربستان سعودی | |||||||||||||||||||||
مقدمه بخش | 187 | ||||||||||||||||||||
| فصل اول:حمایت آمریکا از رژیم های غیر دموکراتیک و سرکوبگر و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی | 188 | |||||||||||||||||||
| گفتار اول:تعامل سیاست خارجی آمریکا و نظامهای سیاسی در خاورمیانه | 188 | |||||||||||||||||||
| الف) اولویت سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه:تشویق دموکراسی یا تعقیب منافع ملی | 188 | |||||||||||||||||||
| ب)نقش سیاست خارجی آمریکا در تداوم رژیم های غیر دموکراتیک | 191 | |||||||||||||||||||
| ج) علت حمایت آمریکا از رژیم های غیر دموکراتیک | 193 | |||||||||||||||||||
| ترس از روی کار آمدن اسلام گرایان | 193 | |||||||||||||||||||
| کمک به تحقق صلح خاورمیانه | 197 | |||||||||||||||||||
| سیاست حفظ وضع موجود | 198 | |||||||||||||||||||
| گفتار دوم: همسویی سیاست خارجی آمریکا با دولت مصر و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی | 199 | |||||||||||||||||||
| گفتار سوم:همسویی سیاست خارجی آمریکا با دولت عربستان سعودی و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی | 206 | |||||||||||||||||||
| فصل دوم:حضور نظامی مستقیم آمریکا در خاورمیانه و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی | 211 | |||||||||||||||||||
| گفتار اول : پیامدهای سیاسی و فرهنگی حضور آمریکا در منطقه | 211 | |||||||||||||||||||
| گفتار دوم:واکنش گروههای بنیادگرا نسبت به حضور آمریکا در منطقه | 214 | |||||||||||||||||||
| الف) واکنش نظری ـ فقهی | 214 | |||||||||||||||||||
| ب) واکنش عملی (مبارزه جویانه) | 217 | |||||||||||||||||||
| ج) صدام گرایی | 218 | |||||||||||||||||||
| د) بن لادن گرایی و فراگیر شدن کیش بن لادنیزم | 219 | |||||||||||||||||||
| | | |||||||||||||||||||
| فصل سوم:حمایت آمریکا از اسرائیل و تأثیر آن بر آمریکا ستیزی و رفتار گروههای بنیادگرا در خاورمیانه | 221 | |||||||||||||||||||
| گفتار اول: حمایت ایلات متحده آمریکا از اسرائیل | 221 | |||||||||||||||||||
| الف ) علت ، میزان و شیوه های حمایت آمریکا از اسرائیلعلت حمایت آمریکا از اسرائیل | 221 221 | |||||||||||||||||||
| میزان کمک های آمریکا به اسرائیل | 221 | |||||||||||||||||||
| شیوه ها و روشهای گوناگون حمایت آمریکا از اسرائیل | 222 | |||||||||||||||||||
| ب ) پیامدهای منفی حمایت آمریکا از اسرائیل برحل بحران فلسطین | 225 | |||||||||||||||||||
| تداوم بقاء و استمرار سلطه رژیم صهیونیستی | 225 | |||||||||||||||||||
| انعطاف ناپذیری رژیم صهیونیستی | 226 | |||||||||||||||||||
| استمرار عملیات شهرک سازی و ممانعت از تشکیل یک دولت فلسطینی | 227 | |||||||||||||||||||
| گفتار دوم: رابطه آمریکا با اسرائیل و تأثیر آن بر موضع گروههای بنیادگرا نسبت به آمریکا در مصر و عربستان سعودی | 229 | |||||||||||||||||||
| الف ) جایگاه مسئله فلسطین در اندیشه اسلام گرایان | 230 | |||||||||||||||||||
| ب ) نقش و تأثیر حمایت آمریکا از اسرائیل بر آمریکا ستیزی اسلام گرایان در مصر و عربستان سعودی | 231 | |||||||||||||||||||
| منابع بخش چهارم | 237 | |||||||||||||||||||
| نتیجه گیری | 245 | |||||||||||||||||||
| فهرست منابع | 272 |