تحقیق در مورد سلسله زندیه
جانشین سلسله ای که نادرشاه افشار به آن ترتیب بوجود آورد و به آن ترتیب از میان رفت، سلسله ای بود که مؤسس و موجد آن، لرزاده ای شچاع و مردم دار از سرداران گمنام خود نادر بود و کریم خان زند نام داشت که چون از طایفه ” زند“ بود، سلسله ای را که بنیان گذاشت به این سبب ” زندیه“ نام گذاشتند.برای اینکه علل پیدایش سلسله ای را که بنیان گذاشت به این سبب “ زندیه“ نام گذاشت. برای اینکه علل پیدایش سلسله زندیه دانسته شود، لازمست ابتدا مختصری درباره اوضاع ایران پس از قتل نادر شاه افشار بررسی شود.
پس از قتل نادر، هر یک از سران سپاه او، در هر گوشه ای از مملکت که مختصر نفوذی داشتند، سر به شورش و اغتشاش برداشتند. قسمت شمالی ایران از کردستان تا افغانستان عرضه تاخت و تازه های علیقلی خان ” عادلشاه “ و ابراهیم خان (ابراهیم شاه ) و محمد حسن خان قاجار شد و در نواحی جنوبی و مرکزی، حکام و فرمانرویان ایلات بختیاری و زند راه استقلال میپیمودند و در چنان احوالی، شاهرخ شاه افشار نیز در خراسان حکومت داشت و در ظاهر، پادشاه افشار بود (1161 هجری قمری) و در همان زمان برولایات فارس فتحعلی خان افشار، بر اصفهان ابوالفتح خان بختیاری و بر همدان، محمد علی خان تکه او حکومت میکردند.
اولین قیام از طرف محمد حسن خان قاجار صورت گرفت باین ترتیب که در گرگان به جمع آوری سپاه مشغول شد و ایلات یموت (بفتح یاء) و ترکمنان را دور خود جمع کرد. سپس آزادخان افنان قیام کرد و او که از طرف ابراهیم شاه بر کردستان و همدان حکومت داشت، پس از شکست ابراهیم شاه از شاهرخ ، ابتدا شهر ” زور“ و بعد کرمانشاهان را به تصرف در آورد و در سال 1162 هجری قمری بر آذربایجان دست یافت و حتی شهر ” ارومیه “ یعنی رضائیه امروزی را به پایتختی برگزید و رسما خود را پادشاه ایران خواند !
بعد از اینکه شاهرخ توسط طرفداران میرزا سید محمد متولی دستگیر و کور شد، هر کدام از حکام وی نیز در شهرهای مهم مانند اصفهان و همدان به خودسری و تمرد پرداختند و حتی در شیراز نیز علیه فتحعلی خان افشار شورشی بوجود آمد که رهبر آن ” صالح بیک بیات “ بود و سرانجام نیز ” صالح بیک“ در اوایل سال 1136 هجری قمری به حکومت شیراز رسید و به این ترتیب با اطاعت بزرگان شیراز از صالح بیک بیات، شیراز از قلمرو حکومت افشاریه خارج شد.
مرکز توجه تمام مدعیان سلطنت پس از نادرشاه افشارشهر اصفهان بود که حکومت بلارقیب نماند و علیمردان خان بختیاری در تسخیر اصفهان بر آمد ولی از ابوالفتح خان شکست خورد و چون در تصرف اصفهان اصرار داشت از کریم خان زند که در آن زمان با 4 هزار سوار تیر انداز و شمشیر زن خود ، در سلطان آباد اراک اردو زده بود کمک خواست و کریمخان نیز دل به وعده های او بست و با برادرش صادق خان به کمک او رفت.
این بار حاکم اصفهان، در مقابل مهاجمین زند مغلوب شد و منتها، چون کریم خان در اوسیاست و شجاعتی سراغ کرده بود به پیشنهاد خان زند، اتحاد مثلثی از ابوالفتح خان بختیاری – کریم خان زند و علیمردان خان بختیاری تشکیل شد و چون هنوز مردم اصفهان را میل دل بجانب صفویان بود یکی از نوادگان دختری شاه سلطان حسین صفوی را که طفلی 8 ساله بنام ” ابو تراب میرزا “ بود با عنوان شاه اسمعیل سوم به سلطنت برداشتند و قرار شد ابوالفتح خان همچنان حاکم اصفهان باشد، کریم خان فرماندهی سپاه را بعهده بگیرد و علیمردان خان نایب السلطنه باشد و باین ترتیب از اجتماع این سه سردار که هریک در اندیشه نابودی دو تن دیگر و استقلال انفرادی بود، حکومتی تشکیل یافت که پایه و اساس استواری نداشت (1164 هجری قمری) زیرا ابوالفتح خان مستبد و مغرور، علیمردان خان بیرحم و تند خو و خشن و کریم خان، مردم دار و بردبار و ملایم و بسیار دور اندیش و احتیاط کار بود .
تحقیق در مورد ستارخان سردار ملی
در بین مردانی که برای دفاع از مشروطیت و حقوق ملت دست به شمشیر برده و آنرا پس از استبداد صغیر دو مرتبه بازگردانیدند، ستارخان سردار ملی مقام اول را دارد؛ بحق او قهرمان مشروطیت ایران است.
ستارخان پیش از مشروطیت از لوطیان تبریز بود. لوطیان تبریز از قدیم طبقه خاصی را تشکیل میدادند و اخلاق و عادات بخصوصی داشتند. با حکومت و مأمورین دولت همیشه مخالفت می نمودند؛ چنانکه در عصر شاه طهماسب صفوی عده ای از آنان در عصیان طغیان نمودند و به مجازات رسیدند. پس از بروز اختلاف بین متشرعه و شیخیه، لوطی ها نیز دو دسته شدند و به مخالفت همدیگر برخاستند. اعمال و رفتار آنان مورد توجه طبقات مردم بود. محمدامین خیابانی دیوانی به زبان ترکی درباره وقایع لوطی های تبریز سروده که در عهد نادرمیرزا مؤلف "تاریخ تبریز" با وصف چند دفعه چاپ کمیاب بوده است. ستارخان از لوطیان بومی نبود، بلکه اصل او از قراجه داغ و از ایل محمدخانلو بود. خود به شیخیه اعتقاد داشت و روزگاری در اطراف شهر به سر می برد. پنهانی به مشهد رفته و برگشته بود.
ستارخان پس از اعلام مشروطیت به شهر آمد و به اسب فروشی اشتغال ورزید و سپس جزو مجاهدین مسلح گردید. پس از بمباردمان مجلس، دعوت انجمن ایالتی آذربایجان را که خود را به دنیا جانشین مجلس بمباردمان شده معرفی می کرد، قبول کرد. در محله امیرخیز با قوای دولتی جنگ نمود. با وصف شکست مجاهدین و سست شدن آنها، وی استقامت به خرج داد و تسلیم نشد و محله امیرخیز را به تصرف قشون دولتی نداد. وقتی بر ایران گذشته است که مشروطیت فقط در محله امیرخیز تبریز وجود داشت و همه جای ایران در دست پادشاه مستبد بود.
ژنرال قونسول روس به وی بیرق روسیه داده و تضمین می کرد که اگر تسلیم شود از تعرض محمدعلی شاه مصون باشد، اما او قبول نکرد. آنقدر مقاومت کرد تا مجاهدین محلات دیگر به جنبش آمدند و قوای دولت را عقب راندند. این مقاومت به محمدعلی شاه معلوم ساخت که بلوای تبریز امری جدی است و ممکن است کار آن بلوا بالاتر گیرد و کار به جاهای باریکتر بکشد. این بود که عین الدوله را به محاصره تبریز فرستاد و از عشایر و خوانین نفر و اسلحه خواست. ستارخان بدواً اردوی ماکو را منهزم نمود و بعداً عین الدوله را عقب نشاند و بر تبریز مسلط شد. پس از آن، به زور از مردم اعانه خواست و مرتکب بعضی اشتباهات شد و مردم را ناراضی نمود. (موضوع اعانه جمع کردن ستارخان مربوط می شود به خبردار شدن انجمن تبریز از بمباردمان مجلس و احتمال کودتا بر علیه مشروطیت نوپا. نخستین اقدام انجمن پس از اطلاع بر این موضوع، پس از ارسال تلگرافها به سایر شهرها، در صدد اعزام نیروی مسلح به تهران درآمد. به دنبال این تصمیم دفتر اعانه ای برای تأمین هزینه این اردوکشی دایر گردید.)
پس از آنکه قشون روس وارد تبریز گردید، وی به شهبندری عثمانی (قونسولخانه) پناه برد و بالاخره به طهران رهسپار شد. در پایتخت مشروطه پذیرایی گرم و باشکوه از وی به عمل آمد. ستارخان با شاه و نایب السلطنه در یک کالسکه نشسته، با جلال تمام وارد شهر گشت و در باغ اتابک منزل گرفت.
تحقیق در مورد سمبولیسم
سمبولیسم
Symbolisme
از سمبولیسم چه می دانیم؟ هزار چیز مبهم سمبولیسم پیوسته از فکلمه و انتقاد گریزان و ماهرانه خود را از تشریح و توصیف نجات می دهد. ورلن می گفت: سمبولیسم؟ نمی شناسم بعید نیست یک کلمه آلمانی باشد. زیرا ریشه های سمبولیسم را باید در رومانیستم آلمان در فلسفه هگل و شوپنها و در آثار ماقبل را خائلیان انگلیسی و سوین برن swinburne و بالاخره در سنن عرفانی قرن هجده و نوزدهم هم جستجو کرد. حال آنکه تولد آن به عنوان مکتب ادبی فرانسوی است.
تشویش پایان قرن
در حوالی 188 درنس جوان ادبی و هنری نوع یحالت روحی پیدا شد. که زائیده بی آرامی در برابر زندگی و بیزاری از تمدنی کهنه و فرسوده بود. اینان که خود را زندانی دنیای جدید و تبعیدی در دنیای خصمانه و افسونگری می دانستند قدم از چهارچوب خشک و بی روح شعر پارنانیس فراتر گذاشته و با حساسیت تازه ای هم بر ضد اشعار خشن پانابینی ههها و هم بر ضد قاطعیت فلسفه تحققی و ادبیات رئالیستی و ناکورالیستی عصیان کردند. از همه سو روح عصیان نمودار بود عصیان نسل جوان و یا قسمتی از این نسل که در اجتماع زندگی راحتی برای تخویش نمی یافت. این جوانان از همه روش های سیاسی و اجتماعی تو فکری و هنری که میراث گذشتگان بود منتفر بودند. نیروی نظامی، نظم اخلاقی هنر منظم و با قاعده رمان رئالیستی اینان به فلسفه تحققی همه این ها در نظرشان باطل و بی اعتبار بود. کلمه Decadent (منحط) نخست به صورت انتقاد به تمام کسانی که از پل ورلن پیروی می کردند اطلاق شد ولی با وجود این نفس تازه ای به شعر فرانسه دمید و آن چیزی را که سمبولیسم نامید وارد شعر شد.
در شکل گیری جریان انحطاط و نیز مکتب سمبولیسم دو کتاب که شاعران جوان را با پیشگاهان شعر نو آشنا ساخت دارای اهمیت خاصی است نخست شاعران نفرین شده اثر ورلن دیگری رمان وارونه اثر ژوریس کارل هویسانس.
کلمه سمبول: اصل کلمه سمبول Symbole (نهاد) سوم بولون symbolon یونانی است به معنی به هم چسباندن دو قطعه مجزا که از قبل سومبالو (می پی پیوندم) مشتق است و حاکی از چیزی است که به دو قسمت شده باشد. اما با گذشت زمان برداشت از کلمه سمبول پیچیده تر شده است از تعاریفی که قاموس فنی و انتقادی فلسفه اثر آندره لالاند از سمبول به دست داده است این تعریف قابل توجه است. هر نشانه محسوس که (با رابطهای طبیعی) چیزی غایب یا غیر قابل مشاهده را متذکر شود.
تلقی سمبولیست ها از کلمه سمبول را نیز می توان از این تعریف ژول لومتر استنتاج کرد. تطبیقی است که فقط جز دوم آن به ما داده شده است و گهگاهی از استعاره های پیاپی
هگل بحث مهمی در مورد سمبولیسم دارد. سمبول بنا به طبیعتش اساساً مبهم و چند پهلو انسان و اولین برخورد با یک سمبول از خود می پرسد که آیا این واقعاً سمبول است یا نه؟ بعد به فرض اینکه چنین باشد معانی مختلفی که سمبول می توائند داشته باشد آن معنی که حقیقت متعلق آن است کدام است. بنابراین اغلب رابطه بین نشانه و مدلول ممکن است بسیار دور باشد. سمبول دلالتی را ایجاد م یکند یا روشن می سازد. فعالیت سمبولیست نیز دوگانه است. رمز گشایی و ایجاد سمبول برخلاف استعاره انسان را به شناسائی یک معنی مخفی دعوت میکند و آن معنی مخفی می تواند یک چیز از دست رفته و یا ممنوعه باشد. بدین سان می توان نوعی توازن بین سیستم روایت به طور کلی و سیستم سمبولیک دید. سمبول «پوست ساغری» در اثری به همین نام از بالزاک نمونه بسیار روشنگری از این مسئله است. در برابر این تصور مادی سمبول به منزله فعالیت موثر در خواننده و سنت اروپایی تصور دیگری را که انتزاعی تر است قرار داده. گفته های پیچیده و ظاهراً متضاد فلسفه های احساساتی آلمانی و توجه رومانتیک ها به اشعار قرن 16 مقدمه تفکری است درباره زبان و رابطه آن با خداوند.
تحقیق در مورد سورئالیسم
سورئالیسم
بعد از پایان جنگ جهانی اول شیوه ای جدید به نام «وهمگری» یا سوئالیسم تکوین یافت و ابتدا بر علم ادبی حکمفرما شد و واژه سورئالیسم را ابتدا آپولینز شاعر فرانسوی در 1917 به معنی لغوی «واقعیت برتر» آن هم در تفسیر یکی از نمایشنامه های خود به کار برد و این مکتب هنرهای تجسمی را در بر می گرفت و هنرمندان جدا شده از نهضت دادارا گرد خود آورده و بنای این مکتب مهم و رویا و تداعی آزاد و صور مکتوم در ضمیر ناهشیار است. و یکی از اهداف هنرمند یا شاعر این است که نیروی خیالی خود را با عقل و ارائه بیرون آورد و از قید و بند اجتماعی آزاد کند. از هنرمندان این دوره آرپ، جورجو اکیریکو، ماکس ارنست، کله، ماسون خوان میروه، پیکاسو و از هنرمندانی که بعدها این مکتب روی آوردند ماگریت، سالودوردالی جاکومتی پیکرتراش، تانگی، شاگال.
خصوصیات برخی از هنرمندان سورئال
ماکس تخیلی بی بند و مرز را در نقاشی هایش به کار می برد.
جانسون نقش های برانگیخته از ضمیر ناهشیار خود را بدون عقل و منطق ترسیم میکند.
تانگی: منظره های سرح آمیز و غیر زمینی را با تصویر موجودات عجیب غریب از موادی خمیری در لایتنی می سازد.
دالی: دنیای متنوعی دارد و با تضنن هنری و لوده گری ها ذهن جهانیان را پر ساختند.
ماگریت بلژیکی: از فعال ترین این هنرمندان کارهای برجسته می کرده.
کیریکو: تصویر افراد یا کودکانی هویت ناپذیر و شبیه به آدمک های جامه پوشیده را همراه با اشیایی که گویی برجا سنگ شده در فضاهای قالبی و برش خورده معماری های هندی و راستبر جایگزین می سازد. سایه هایی یکپارچه و هراس انگیز هگ نور می آفریند و انسان احساس کابوس زدگی میکند و حضور اشباحث پلید و نامرئی را گمان می برد.
روشهای نمونه گیری
تصمیم گیری دربارة نمونه برداری گام مهمی در طرح پژوهش است. تصمیمات مربوط به طرح نمونه برداری شامل شیوة نمونه برداری و حجم می باشد. در طرح های نمونه برداری احتمالی تعمیم پذیری میسر است ولی در طرح های نمونه برداری غیر احتمالی چنین نیست.
بعضی از طرح های احتمالی کارآمدتر از بقیه هستند. اگر چه طرح های نمونه برداری غیر احتمالی به سادگی قابل تعمیم نمی باشند ولی برای به دست آوردن انواع خاصی از اطلاعات به طور سریع و ارزان مفید هستنند. حجم نمونه بر اساس دقت و درستی مورد نیاز برای برآورد پارامترهای جامعة آماری و نیز تغییر پذیری در خود جامعةآماری تعیین می شود. تعمیم پذیری یافته ها از حجم نمونه به جامعه آماری بستگی دارد به میزان پیشرفته بودن طرح نمونه برداری که به کار گرفته می شود که خود مشتمل است بر حجم نمونة مورد استفاده در پژوهش . همچنین ، در کل پژوهش باید دقت شود که نتایج مطالعه به آن بخش جامعه آماری که در نمونه معرفی نشده اند. تعمیم داده نشود این یک مشکل عمومی در بسیاری از مطالعات پژوهشی است.
داده های گروه نمونه هم برای برآورده کردن پارامترهای جامعة آماری و هم آزمون فرضیه به کار می رود.
تحقیق در مورد سیاست در اسلام
اهمیت اسلام سیاسى پس از انقلاب بزرگ اسلامى ایران بیش تر نمایان شد و این در حالى بودکه جهان اسلام, ایدئولوژى هاى معاصر هم چون ملى گرایى, لیبرالیسم غرب و سوسیالیسم نظامى و یا مارکسیسم سنتى را تجربه کرده بود
اما این بار انقلاب اسلامى ایران((اسلام انقلابى)) را عرضه کرد, یعنى چیزى که مسلمانان را توان مى داد تا در پرتو آن,آزادى خویش را به دست آورند و در مقابل استعمار, صهیونیسم, سرمایه دارى و نژاد پرستى ایستادگى کنند.
رهبرى امام خمینى عنصرى ارزشمند در موفقیت انقلاب اسلامى ایران بود, چرا که امام اراده اى آهنین داشت و عجز و سازش را نمى شناخت, موضع وى قاطع بود وسازش و یا ره حل میانه را نمى پذیرفت. ایشان از همان آغاز صاحب اندیشه بود و در سیاست ـ که دانش فقه است ـ و نیز اصول سیاست ـ که آن هم در میران کهن ما علم اصول فقه است ـ تالیفاتى داشت و این دانش(اصول فقه) بر تدریس ایشان در حوزه علمیه قم و نیز بر تالیفات وى ـ که بیش تر خطى است و هنوز منتشر نشده است ـ به صور عنصرى غالب در آمده بود. با این که استاد فلسفه و کلام بود ولى هیچ گاه تفکر نظرى از کلام و فلسفه یا گرایش هاى صوفیانه بر اندیشه وى چیرگى نیافت. امام مرد عمل بود تا یک نظریه پرداز صرف, وى فقیهى مبارز بود و از اوضاع جارى مسلمانان کاملا آگاهى داشت. شیوه انقلابى امام هم چون شیوه ابو الاعلى مودودى و شهید سید قطب یک شیوه کاملا بنیادى و انقلابى است. وى اعتقاد داشت اوضاع جوامع اسلامى فقط در صورتى تغییر مى یابد که نظام هاى کنونى حاکم بر دولت هاى اسلامى تغییر یابند,و سلطه سیاسى حاکم بر آن ها متحول گردد, و ما دیدیم که این امر با سقوط شاه در ایران تحقق یافت.امام در زمان شاه ادامه هر حکومت هر چند بر پایه قانون اساسى یا مجلس و یا حکومت ملى در سایه سلطه را نپذیرفت.
این درست همان شیوه اى است که سید جمال الدین اسد آبادى معتقد بود طبق آن مى باید, نظام هاى پادشاهان و سلاطین در جهان اسلام دگرگون شود و دست عاملان استعمار و چپاولگران ثروت هاى مردم قطع گردد.
امام خمینى (ره) هم کتاب خود را با این آیه انتشار دادند که:
((ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله,1 پادشاهان چون به قریه اى درآیند تباهش مى کنند و عزیزانش را ذلیل مى سازند.)) فقیه کسى است که در مقابل زمامدار ستمگر مى ایستد, و در برابر سلطه و سرکشى ایستادگى مى کند و در بیدارى مردم مى کوشد و نیز انقلاب را رهبرى مى نماید, پس نهایتا علماء دژ مردم و خود ,وارثان پیامبرانند و بزرگ ترین گواه نزد خداوند نیز سخن حقى است که در مقابل حاکى ستمگر گفته شود و این فقها هستند که با ولایتى که دارند, قیام مى کنند و بعد از تحمل زندان و شکنجه تا مرز شهادت پیش مى روند تاخداى خود را ملاقات مى کنند. آنان هم چون علماى دربارى در پى جاه و مقام نیستند و دل به دنیا نمى بندند.
کتاب حکومت اسلامى یا ((ولایت فقیه))امام نیز در چهار چوب همین میراث سیاسى اسلامى معاصر قرار دارد. این کتاب,سرلوحه جنبش اسلامى در ایران قرار گرفت و حاوى سلسله درس هاى فقهى است که مرجع بزرگ شیعه حضرت امام خمینى آن را براى طلاب حوزه نجف ایراد فرمودند.این کتاب هم چون کتاب ابن قیم,((اصلاح الراعى و الرعیه))و دیگر کتاب هاى فقهى اسلامى است که از تشکیلات دولتى دراسلام سخن مى گوید.هم چنین کتاب(الاحکام السلطانیه) از ماوردى و نیز ابن یعلى یا ((ادب الدین و الدنیا))از ماوردى. اما کتاب امام خمینى تمایز خاصى نسبت به این ها دارد,چون بر نقش فقیه در انقلاب اسلامى و ضرورت برپایى حکومت اسلامى و تاسیس دولت اسلامى در رویارویى با استعمار و صهیونیست تاکید مى ورزد. بنابراین امام خمینى یک فقیه احیاگر و در پى اصلاح جامعه از رهگذر انقلاب اسلامى بود. او یک فقیه معمولى نبود که سعى در اصلاح جامعه از رهگذر نظام حاکم داشته باشد.
تحقیق در مورد شاه در آخرین روزها
از آغاز دهه ۱۳۴۰شمسی، رژیم پهلوی احساس میکرد که همه موانع و مشکلات را پشت سر گذاشته و اکنون هنگام آن فرا رسیده است که برای تحکیم رژیم و بقای آن دست به اقداماتی بزند. طرح مسئله انقلاب سفید و به ویژه اصلاحات ارضی با طراحی آمریکاییان و توصیه آنان بدین منظور به میان آمد. در آن ایام تب انقلابهای دهقانی در برخی از کشورها داغ بود. شاه و حاکمان آمریکا بر این باور بودند که با شعارهای انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، نه تنها بسیاری از گروههای اپوزیسیون و روشنفکران را خلع سلاح میکنند، بلکه طبقه دهقان را نیز جذب حاکمیت میکنند.
اما اوضاع بدان گونه پیش نرفت. بسیاری از علمای دینی و مهمترین آنها، امام خمینی، با توجه به وقایعی چون لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و دیگر حوادث دوره پهلوی اول و دوم، و مشاهده دست آمریکا در جریان امور، مبارزه با رژیم را آغاز کردند. مخالفان سیاسی هم اگرچه به انفعال افتاده بوده اما اگر زمینه مناسب و بیخطری مییافتند از آن بهرهبرداری میکردند. شاه برای اجرای اصلاحات ارضی، فئودالهای مناطق مختلف کشور را به تهران احضار میکرد تا آنان را مطمئن سازد که زیانهای آنها به گونهای جبران خواهد شد و با تطمیع یا تهدید از واکنش آنان جلوگیری خواهد کرد.
یکی از مناطقی که سابقه مبارزات خونینی با سلسله پهلوی داشت، منطقه کهگیلویه و بویراحمد بود. در زمستان سال ۱۳۴۱شاه تعدادی از خوانین آن منطقه را به تهران احضار کرد تا از واکنش آنها در برابر انقلاب سفید جلوگیری کند. بدین منظور عبدالله خان ضرغامپور و ناصرخان طاهری، رهبران ایل بویراحمد علیا و سفلی به تهران فراخوانده شدند. اما آنان در تهران دریافتند که جریانهای ملی و مذهبی مهمی با برنامههای رژیم مخالفند و با این آگاهی، دلگرم و امیدوار شدند که به منطقه برگردند و مبارزه را آغاز کنند. آنان به منطقه بازگشتند اما سیر تحولات اجتماعی، وضعیت جامعه را متفاوت از دهههای پیش ساخته بود، از جمله اینکه مشروطیت سیاسی خوانین در میان ایلات کاهش یافته بود و زمینه مبارزات عشایری سنتی چندان فراهم نبود. به هر حال خوانین با تأکید بر اینکه این مبارزه جنبه ملی داشته و از پشتیبانی علما برخوردار است، توانستند زمینه نسبتاَ مناسبی برای مبارزه فراهم کنند.
بدین ترتیب، اواخر سال 1341 و سه ماه اول سال ۱۳۴۲، ایام آخرین مبارزه عشایر کهگیلویه و بویراحمد با رژیم پهلوی بود که با سرکوب خشن و خونین عشایر به پایان آمد. شرح آن مبارزات بیرون از حوصله این نوشته است اما نکته قابل تأمل در رخدادهای آن منطقه درآن ایام این است که مهمترین و کوبنده ترین و در عین حال خونینترین بخش آن مبارزه را طایفه ” جلیل“ از ایل بویراحمد صورت داده بود. این طایفه از نظر جایگاه اجتماعی و موقعیت طبقاتی، به عنوان ” رعیت“ شناخته میشدند و بنابر قاعده میبایست به وعدههای رژیم مبنی بر دستیابی به زمین دل میبستند، اما مشاهده میشود که رئیس آن طایفه، ملا غلامحسین سیاهپور، هنگامی که پی برد علمای دین با برنامههای رژیم مخالفاند، آشکارا اعلام داشت که از همراهی با خوانین در مبارزه با رژیم میپرهیزد، اما به دستور علما مبارزه را برخود واجب میداند. بدین گونه بود که او به طور مستقل به مبارزه برخاست و حماسه گجستان را آفرید. نبرد گجستان در روز آخر فروردین و اول اردیبهشت 1342 میان مبارزان عشایر و نظامیان رژیم به وقوع پیوست. در این نبرد قوای دولتی با برجای گذاشتن دهها کشته و زخمی متحمل شکست سنگینی گردیدند. سپهبد بهرام آریانا فرمانده عملیات جنوب اعتراف کرد که واقعه گجستان « نه تنها تطبیق عملیات را مختل و غیرممکن کرد بلکه باعث بحران بزرگی در عملیات نبرد گردید.»
تحقیق در مورد شورش
«شورش موتور کوچکی است که چنانچه به حرکت در آید قادر است موتور بزرگ انقلاب را به راه ندارد (رائول کاسترول:
1- به نقل از کتاب : شورش عوامل ، مراحل و زمینه ها (تهران – نشر دانشکده فرماده و ستاد سپاه ، بی تا) ص 6
شورش عبارت است از تلاشی که یک عنصر ناراضی به منظور سازمان دادن و تحریک مردم برای سرنگون کردن حکومت موجود از طریق توسل به زور به عمل می آورد.
2- توسعه و پرافند داخلی (تهران نشر دانشکده فرمانده و ستاد سپاه، بی تا) ص 15
«شورش عبارت است از سازمان دادن و کنترل مردم بوسیله ترغیب یا تهدید ی هر دو ، و تشکیل یک شبکه حکومت و یا حداقل ارائه یک سیاسی جدید ، و بیرون نمودن تدریجی مردم و درنهایت انهدام یا مسلط شدن بر نیروهای مسلح و بالاخره در دست گرفتن حکومت»
3- شورش ، عوامل مراحل و زمینه ها ، ص 7
4- پیروزی انقلاب اسلامی ایران و فروپاشی نظام دست نشانده آمریکا ریال و تا قبل از تشکیل نهادهای حکومتی جدید گروههای سیاسی فعال در مناطق کردنشین ایران (خرب دموکرات کردستان --- و سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران یا قوهله)تکه بیشتر رزهبران و کادرهای اصلی آنها ، پس از پیروزی انقلاب از کشورهای اروپایی به ایران آمده بودند ؛ با جذب مردم و مسلح نمودن آنها ، اقدام به توسعه تشکیلات سیاسی نظامی خود می نماید و خواستار ایجاد و حکومت خود مختار در مناطق کردنشین ایران می گردند. این گروه ها که از جانب حکومتهای خارجی به ویژه اتحاد جماهیر شوروی ، فرانسه و صراق حمایت می شدند ؛ با سو استفاده از حسن نیت رهبران انقلابی ایران ، در خل مناقشه از طریق تفاهم ، موفق می شدند. بیست نوار نیروی مسلح شورشی را بسیج نمایند و دامنه شورش را به مناطق وسیعی از استانهای آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه بکشانند و به پادگانها و مراکز نظامی – انتظامی حمله نمایند و مردم مسلمان کرد را که مخالف ایرتولوژی سوسیالیستی – کمونیستی آنها بودند وادار به مهاجرت نمایند. پس از اینکه بر رهبران ایران ثابت گردید که گروه های شورشی خواستار مصالحه و تفاهم نیستند و در سوای کسب خود مختاری ، درصد تجربه به بخشی از خاک میهن اسلامی ایران می باشند ، تصمیم گرفتند ، گروههای شورشی را سرکوب نمایند و بدین ترتیب جنگ ضد شورشگری در کردستان ایران آغاز می شود. اما محور اصلی این تحقیق بررسی روند تمرکز و هماهنگی در جنگ ضد شورشگری کردستان ایران و مطلوب بودن یا نبودن آن می باشد ، لذا با در نظر گفتن همین شاخص و با توجه به مهمترین تصمیمات اخذ شده برای ایجاد تمرکز و هماهنگی بین دستگاههای کشوری و سازمانهای نظامی آن را به سه مقطع اتصلی تقسیم می کنیم . در مقطع اول ،هیچگونه تمرکز و هماهنگی رسمی بین دستگاهها و سازمانها با یکدیگر وجود ندارد در مقطع دوم ،با ثصویب شورای امنیت کشور ، و تایید رئیس جمهور، شورای تامین ویژه غرب کشور (شتو) برا ی ایجاد تمرکز و هماهنگی فیما بین دستگاهها و سازمانهای فعال در جنگ ضد شورشگری کردستان ایران بوجود می آید و در مقطع سوم به منظور کامل تر شدن سیستم ایجاد شده ، شورایعالی امنیت ملی ،اقدام تعیین سیاسیتهای اصولی نظام و چگونگی ایجاد تمرکز و هماهنگی در امور منطقه می نماید که تا حال حاضر ادامه می یابد.
تحقیق در مورد شهر سلطانیه
مقدمه ای بر اوضاع جغرافیایی شهر سلطانیه
شهر سلطانیه در 47 کیلومتری سمت شرق زنجان قرار گرفته است. این منطقه از شمال به بخش طارم علیا، از غرب به بخش حومه از شهرستان زنجان، از جنوب به شهرستان خدابنده و از شرق به شهرستان ابهر محدود بوده و 940 کیلومتر مربع وسعت دارد. این بخش دارای 33 روستا و 25770 نفر جمعیت است. مهمترین وجه مشخصه سلطانیه پس از مسائل مربوط به ارزشهای تاریخی وجود چمن معروف سلطانیه است. این چمن قسمتی از فلات زنجان- ابهر را در برگرفته و از فاصله گرفتن دو رشته ارتفاعات موازی که در جهت شرقی- غربی ممتداند، تشکیل گردیده و دارای 35 کیلومتر مربع وسعت است.
پیشینه تاریخی سلطانیه:
با مطالعات باستان شناسی روشن شده که در داخل چمن سلطانیه شش محوطه باستانی بدین ترتیب وجود دارد. تپه تاریخی یوسف آباد، تپه تاریخی قلعه، محوطه شهر سلطانیه، تپه تاریخی نور، تپه تاریخی چمن. بررسی در عناصر و یافته های اتلال مزبور گویای این واقعیت است که منطقه مزبور از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد تا حمله مغول مورد استفاده اقوام مختلف بوده است. بنابراین قول حمدالله مستوفی که سلطانیه را قبل از حمله مغول غیر مسکون دانسته با تردید مواجه می گردد. به استناد متون تاریخی این منطقه قبل از استقرار مغول شهر ویاژ یا شهر ویاز نامیده شده است. ولی آنچه که مسلم و روشن است، پس از حمله مغول و استقرار طایفه ای از آنها در این محل آن را قنقور النگ نام گذاری کرده اند.
این منطقه (قنقور النگ) به علل گوناگون در دوره های مختلف ایلخانی مورد توجه و محل یا ییلاق بوده است. سلطانیه ابتداء در دوران ارغون خان (683-690) به پایتختی انتخاب گردید. سیاستمداران ارغون در انتخاب این محل به پایتختی از نظر سیاسی و سوق الجیشی راه صوابی پیموده اند، زیرا قنقور النگ نسبت به م تصرفات غربی امپراعتوری ایلخانی مرکزیت داشت. و از طرف دیگر، با عنایت به اینکه پس از استقرار جانشینان هلاکو، به ویژه اواخر دوران ارغون خان و دوره های غازان خان و اولجایتو که به زور شمشیربندان مغول حکومت نسبتاٌ واحدی در منطقه بسیار وسیع از رود سند تا فلسطین با ترکیبی از اقوام مختلف و متمدن آن روزی تشکیل یافته بود، خود موجب پیشرفت سریع ارتباطات بازرگانی را فراهم نمود، تقویت و اصلاح جاده های بازرگانی، ایجاد تاسیسات مربوط به راهدارخانه ها، ایجاد انتظام در مناطق و مسیرهای تجاری، تدوین یاساهای چنگیزی به دزدان و قطاع الطریق از عوامل و انگیزه های این جریان اقتصادی است و سیاستی که توانسته حمل و نقل کالاهای مشرق زمین را به اروپا، که از طریق روسیه و دریاچه اورال انجام می پذیرفت از راه امپراطوری ایلخانی عبور دهند در این صورت بود که ایجاد مرکز اقتصادی بسیار قوی و واجد شرایط در منطقه ای از نظر سیاسی پاسخگوی این نیاز باشد، امری لازم و ضروری به نظر می رسد. این منطقه با توجه به ویژگی هایی که بیان گردید محلی بجز قنقور النگ که همانا سلطانیه است نمی تواند باشد. علی ای حال شهر سلطانیه در دوره بنیان گذاران آن پس از تبریز دومین شهر مهم در امپراطوری ایلخانان بوده و از نظر تجارت خارجی نخستین آن به حساب می آمده است. و کلیه مال التجاره به جهت ایجاد تمرکز و اخذ مالیت های مورد لزوم و کنترل آمد و شد، در این شهر تخلیه و بارگیری می شده است. رونق اقتصادی به حدی بوده که گلاویخو سفیر پادشاه اسپانیا در دربار میرانشاه (806-809 هجری قمری) در بازدید از سلطانیه بحث مفصلی را در مورد رونق تجاری مطرح نموده است. این شهر از دوبخش کهندژ و شارستان تشکیل یافته و آن در بخش پر 200 هکتار بوده است.
عناصر تشکیل دهنده این شهر عظیم اسلامی به علل گوناگون جغرافیایی سیاسی از میان رفته تنها با مدارک باستانشناسی می توان به بازشناسی آن توفیق یافت. به استناد متون تاریخی این شهر به کاروانسراهای زیبا و اقامتگاه های عمومی مجهز بوده تا سرویس مناسب را از نظر پذیرایی و اقامت عرضه نماید.
سبب ایجاد گنبد سلطانیه
اولجایتو پس از طرح سلطانیه تصمیم گرفت که به تقلید از آرامگاه برادرش غازان خان ، آرامگاه رفیع و باشکوهی برای خود بسازد به همین جهت برای بر پائی این آرامگاه ، هنرمندان از هر سو به سلطانیه آمدند تا یکی از شاهکارهای عظیم دوره مغول را به عرصه ظهور برسانند .
بنای گنبد سلطانیه در سال 702 هجری قمری ( روایتی ) بر اساس طرح آرامگاه غازان خان که آن نیز از بنای آرامگاه سلطان سنجر در ( مرو ) الهام گرفته ، ساخته شده بود با این تفاوت که پلان آرامگاه سلطان سنجر مربع و پلان گنبد سلطانیه هشت ضلعی است اگر چه تا حد زیادی معماری آرامگاه سلطان سنجر در بنای سلطانیه تاثیر گذاشته بود لیکن چیزهای ابتکاری در بنای اخیر بحدی است که آنرا بصورت یکی از شاهکارهای هنر و معماری ایران درآورده است که بعدها نمونه و الگوئی بای احداث تعداد زیادی از ابنیه این دوره شد همچنین معماری گنبد سلطانیه را شخصی به نام سید علی شاه انجام داده است .
نا به قولی، بر اثر تشویق و ترغیب علما و روحانیون بزرگ شیعه که در آن زمان در دستگاه حکومتی صاحب منزلتی بودند، اولجایتو مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی پذیرفت و بعد از مدتی تصمیم که آرامگاه خود را به ائمه اطهار اختصاص دهد. بدین منظور قصد انتقال اجساد مطهر آنان (حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) ) را به سلطانیه داشت تا بر رونق تجاری و اهمیت مذهبی پایتخت جدید التایس خود بیفزاید لذا دستور داد تا تزئینات داخلی بنا که تا آن روز انجام نگرفته بود طوری بپردازند که در آن شعائر مذهب تشیع یخوبی مورد استفاده قرار گیرد بهمین جهت بود که کلمه «علی» به طور مکرر با کاشی در متن اجر نوشته شده است.
انتقال اجساد مطهر ائمه بخاطر مخالفت شدید علمای شیعه یا بقولی خواب سلطان مکه حضرت علی بن ابی طالب را ناراضی دیده بود و آن حضرت از این عمل ناراضی بود انجام نگرفت و منصرف شد.
بنابراین سلطان ایلخان مصمم شد که دوباره این بنا را به آرامگاهی برای خود اختصاص دهد. به نظر می رسد که در همین ایام از مذهب تشبع برگشت و مذهب اهل سنت را اختیار کرد. شاید به همین منظور بود که دستور داد تمام تزئینات معرق کاری که کلمه «علی» 0ع) بر آن نقش بسته بود، و تمام تزئینات آجری کاشیکاری و گره سازی را با پوشش از گچ اندودند و روی آن پوشش را با کتیبه و اشکال مختلف هندسی طرحهای گل و بوته دار با رنگ آبی بر زمینه سفید گچبری کردند که این عمل احتمالا در سال 713 رخ داده اولجایتو در سال 716 هـ . یعنی تقریبا چهار سال بعد از اتمام بنا در سن 36 سالگی در گذشت و جسد وی در تابوتی از زرناب در آرامگاه ابدیش دفن شد.
معماری
گنبد سلطانیه در دوره بر پایی مرتفعترین بنای جهان بوده و هم اکنون نیز یکی از عظیم ترنی بناهای تاریخی جهان به شمار می رود. این بنا قسمتی از مجموعه عظیمی است که به ابواب البر مشهور بوده و شامل دارالشفا ، بیت القانون، بیت الحکمه ، دار الباده و ... این بنا در قوم هم کف با فضاهای جانبی آرامگاه دارای پلام مربع مستطیل بوده و ادامه مجموعه در طبقات هشت ضلعی متمایل به منتظم است.
این گنبد از سه فضای گنبد خانه تربت خانه ، سردابه تشکیل شده و از نظر حجمی و ترکیب فضا آئین تدفین مغول که در دو مرحله انجام می گرفت مطابقت داده و آن را با معماری ترکیبی از مراسم تدفین مغول تبیین نمود با توجه به این طرز تفکر خانه محل عزاداری به جسد سردابه محل نگهداری و تدفین جسد و تربت خانه فضای مسقف بالای سردابه می باشد ورودی اصلی آرامگاه اولجایتو در ایوان های شمال شرقی و شمال غربی تعبیه شده و کاربرد ایوانهای شمالی شرقی و غربی پنجره می باشند پلان گنبد خانه متمایل به هشت ضلعی منتظم و طول هر یک از اضلاع از 06/10 تا 16/10 متر متغیر است .
قطر گنبد خانه 40/24 متر می باشد در این فضا 8 جرز سنگین با عرض 32/6 تا 25/7 متر با سطح مقطع 50 متر مربع قرار گرفته و مهمترین وجه مشخصه تحول معماری از دوران سلجوقی به دوران ایلخانی را نمایش می دهد. در حد فاصل این جرزها ایوانها و بنائی در دو طبقه اجرا گریدده و ارتفاع طبقه همکف از رقوم 7/9 متر و ارتفاع طبقه اول از رقوم هم کف 70/ 19 متر قابل اندازه گیری می باشدو کف این فضا با استفاده از سنگ رخام سفید مفروشی یوده است.
قوس ایوانها در این فضا پنج و هفت تند است. در منتهی الیه این قوسها کتیبه هایی با متن احادیث نبوی در آن نوشته شده و پس مقرنس کاری زیبایی که وظیفه ترمپه ها بر آن محول شده پلان هشت ضلعی را به پلان دایره تبدیل نموده و زمینه اجرا گنبد را فراهم آورده است.
دومین فضای مورد بحث آرامگاه اولجایتو فضای موسوم به تربت خانه می باشد این فضا به شکل مستطیل با طول ضلع 60/17 متر و عرض 8/7 متر و با ارتفاع 16 متر، محراب مجموعه را در جرز جنوبی در خود جای داده است پوشش سقف تربت خانه از سه واحد طاق و تویزه ساخته شده قطر طاق وسطی که بزرگتر است 9 متر و طاقهای طرفین 3 متر قابل اندازه گیری می باشد در ارتفاع 0/3 متری از کف در گرداگرد آن
کتیبه ای در دو قلم ریز به خط کوفی مشجر و قلم درشت به خط ثلث نوشته شده و اطراف کلمات را تزئینات اسلیمی پرنموده اتس. بین تربت خانه و محوطه زیر گنبد پنجره بزرگی از مس طلا قرار داشت که به مرور زمان از بین رفته و یا به غارت برده شده است.
سردابه سومین فضایی است که با ترکیب فضاهای مذکور افاده معنی می نماید این فضا محل قبر اصلی می باشد ورودی سردابه در ایوان جنوبی تربت خانه قرار دارد و با تعبیر 9 پله به پهنای 250 سانتیمتر می رسد در وسط این فضا محل قبر و در طرفین آن دو فضای کوچک جهت استقرار نگهبانان جلوگیری از ورود ارواح خبیثه تعبیه شده بررسی ترکیب فضایی این سردابه و ارتباط آن با کل مجموعه و قابل مقایسه نبودن ان با سایر بناهای آرامگاهی می توان چنین استنتاج نمود که این آرامگاه بر اساس بینش مغول بویژه ائین شمنیت ساخته شده باشد. گنبد آرامگاه اولجایتو بزرگترین نوع خود در بناهای تاریخی ایران با راتفاع 50/48 متر و قطر دهانه 40/24 متر و با ضخامت 160 سانتیمتر با روش دو پوششی ساخته شده و فضای خالی بین دو پوسته 60 سانتیمتر می باشد.
تحقیق در مورد صفویان
تبریز اول
« ایران از سال ( 850 هـ.ق) سال مرگ شاهرخ تیموری، عملا به دو بخش مهم شرقی و غربی تقسیم شد . در بخش شرقی بازماندگان تیمور، به خصوص از سال (875 هـ.ق) به بعد سلطان حسین بایقرا (حک 911 -875 هـ) حکومت می راند و بخش غربی آن نیز به دست ترکمنان (قراقویونلوها و آق قویونلو) اداره می شد.
هرات و تبریز دو تختگاه مطرح شرق و غرب ایران بود. در زمانی که ترکمنان و تیموریان از سال (875 هـ.ق) به بعد با مسالمت می زیستند دیگر شرق و غرب ایران هم به استحکام و تثبیت اساس قدرت خود پرداختند.[1]»
« پس از مرگ یعغوب بیگ در سال 895 هـ.ق (1490م) آشفتگی و منازعات چندی بر سر جانشینی او بر پا شد که برای مدتی خطری عظیم تر از ماشین جنگی عثمانی در غرب آناتولی پدید آورد. اشتیاق همگان برای رهائی از اوضاع نابسامان و آشفته صحنه را برای ورود یک منجی آماده کرد» در گیلان نوه نوجوان اوزون حسن آق قویونلو، اسماعیل، نیروهای قزلباش (در لغت به معنی کلاه قرمزها) را به گرد خود جمع آورده بود، تا انتقام خون پدر را که بدست نیروهای شیروانشاه آق قویونلو کشته شده بود، بازپس ستاند. او که از شاهزادگان شیعه مذهب منطقه گیلان بود، خود را منسوب به شیخ صفی الدین اردبیلی بنیانگذار فرقه صوفیان اردبیلی می دانست که تا اواسط قرن نهم هجری از ثروت و قدرت
فراوانی برخوردار بودند. بنابراین از همان اول، حمایت فرقه شیخ (صفی)، (صفویان) رابا خود به همراه داشت.[2] »
صفویان تا سال (930 هـ .ق) (1524 م) یعنی سال وفات شاه اسماعیل، مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران کرده بودند. آنها هواداران خود یعنی ترکمنان قزلباش (به ترکی سرخ سر که تاج دوازده ترک آنها دوازده امام بود) را در شرق آناتولی جزو ساخت زیربنائی حکومت خود کرده و نیروهای مسلح را تجدید سازمان کرده بودند. در این زمان با وجود پاره ای ناآرامیهای پراکنده داخلی، مهمترین تهدید امپراطوری جدید صفوی از فراسوی مرزها یعنی از سوی عثمانیان در غرب و ازبکان در شمال شرق بود. اسماعیل با موفقیت تمام توانست ازبکان را عقب براند و در سال (915 هـ .ق) (1510م) آنها را در مرو شکست دهد ولی خودداری وی از بهره گیری از توپ و تفنگ منجر به شکست فاجعه بار چالدران در نزدیکی تبریز از عثمانیان در سال 920 هـ .ق (1514م) شد. اسماعیل دهه بعد از درگیریهای نظامی کناره گرفت و به جای آن اوقات خود را به شکار و میگساری و سایر شادخواریهای درباره گذراند. [3]»
« شاه اسماعیل درباری اول تبریز را به پایتختی خود برگزیده و هنرمندان کارگاه یعغوب بیگ آق قویونلو را به خدمت گرفت. در 10 نگاره ای که به سفارش او بر نسخه نظامی (880-886 هـ.ق) افزوده شد، عناصر واپسین سبک عهد ترکمنان غلبه دارند. در این نگاره ها همان پیکره های آرام گرفته در طبیعت رویایی را می توان بازشناخت. با این تفاوت که مردها کلاه و عمامه قزلباش بر سر گذاشته اند.»[4] ] ...[ خود شاه اسماعیل در جهت اتمام نگارههای آن اهتمام کرده و یازده نگاره به آن افزوده بود. شناسایی نگاره ها به لحاظ وجود تاج حیدری کاملاً امکان پذیر است.»
تحرک، حالت، ترکیب بندی و رنگ نه فقط در دوره صفوی استمرار داشت، بلکه فزونی نیز یافت، تا بتواند شایسته اعتقادات و روح سیاسی- مذهبی حاکم بر دوره فرمانروایی شاه اسماعیل باشد.»[5]
زمانی که شاه اسماعیل هرات را تسخیر کرد، بهزاد عده ای از نقاشان را به تبریز برد. بهزاد ریاست کتابخانه سلطنتی را که در حقیقت فرهنگستان هنر بود به عهده داشت. بهزاد تا آخر عمر کار کرد و در آغاز پادشاهی شاه تهماسب درگذشت.»3
2- سلطنت شاه تهماسب
« اساس و پایه مکتب صفوی بر روش بهزاد و شاگردان و همراهانش استوار شده و بزرگترین کسی که از آن حمایت کرده شاه تهماسب اول است که از سال 930 تا 984 هجری ( 1524-1576م) در ایران سلطنت کرده است. شاه تهماسب فرزنده ده ساله شاه اسماعیل مؤسس این سلسله است که دوره خود را در جنگ و تحکیم پایه حکومت سلسله صفوی گذرانده بود بهمین جهت فرصت کافی برای رسیدگی بانجمن کتاب نویسی که تأسیس کرده و ریاست آن را به بهزاد واگذار نموده بود نداشت.» ]...[ « مقام و منزلت هنرمندان در دوره صفوی خیلی بالا رفته و پادشاه از میان نقاشان و هنرمندان برای خود دوستانی انتخاب نموده است، از این گذشته خود شاه تهماسب عشق و علاقه ای به نقاشی داشته و امیدوار بوده است که خود او یکی از نقاشان ماهر شود زیرا این فن را از نقاش معروف سلطان محمد فرا گرفته است و با بهزاد و شاگردش آقامیرک نیز دوست و معاشر بوده است. هنرمندان دوره خاصی داشتند و این بسیار طبیعی بود، زیرا که این سلسله ایرانی وحدت سیاسی را پس از ساسانیان در ایران برقرار کرده بودند و در نتیجه به هنرهای اصیل ایرانی بها می دادند. هنرمندان این عصر هر کدام شیوه خاصی را دنبال کرده و مشهور شده اند. »[6]