1-1- مقدمه
در سیستمهای بهم پیوسته برق، با توجه به صرفهجوییهای مقیاس (Economies of Scale)،تولید انرژی الکتریکی بصورت مرکزی و توسط نیروگاههای بزرگ صورت میگیرد. در سالهای اولیه پیدایش سیستمهای بهم پیوسته، معمولاً سیستم با رشد سالانه حدود 6 الی 7 درصدی در مصرف انرژی الکتریکی مواجه بود. در دهه 1970 مباحثی از قبیل بحران نفتی و مسائل زیستمحیطی مشکلات جدیدی را برای صنعت برق مطرح نمودند، بهگونهای که در دهه 1980 این فاکتورها و تغییرات اقتصادی، منجر به کاهش رشد بار به حدود 6/1 الی 3 درصد در سال شدند. در همین زمان هزینه انتقال و توزیع انرژی الکتریکی نیز به طرز قابل توجهی افزایش یافت. لذا تولید مرکزی توسط نیروگاههای بزرگ، اغلب به دلیل کاهش رشد بار، افزایش هزینه انتقال و توزیع، حاد شدن مسائل زیست محیطی و تغییرات تکنولوژیکی و قانونگذاریهای مختلف غیر عملی شدند.
در دهههای اخیر، تجدید ساختار صنعت برق و همچنین خصوصیسازی این صنعت، مطرح و در برخی کشورها اعمال گشته است. طی این مدت، به خاطر بالا بردن بازده بهرهبرداری و تشویق سرمایهگذاران، صنعت برق دستخوش تغییرات اساسی از لحاظ مدیریت و مالکیت گردیده است، به طوریکه برای ایجاد فضای رقابتی مناسب، بخشهای مختلف آن از جمله تولید، انتقال و توزیع از هم مستقل گردیدهاند. در محیط تجدید ساختار یافته صنعت برق، متقاعد نمودن بازیگران بازار به سرمایهگذاری در پروژههای چندین میلیارد دلاری تولید و انتقال توان آسان نیست.
این تغییر و تحولات از یک طرف و همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، عواملی همچون آلودگی محیطزیست، مشکلات احداث خطوط انتقال جدید و پیشرفت فناوری در زمینه اقتصادی نمودن ساخت واحدهای تولیدی در مقیاس کوچک در مقایسه با واحدهای تولیدی بزرگ از طرف دیگر، باعث افزایش استفاده از واحدهای تولیدی کوچک تحت عنوان "تولیدات پراکنده" (DG) که به طور عمده به شبکههای توزیع متصل شده و نیازی به خطوط انتقال ندارند، گردیده است ]4-1[.
اکثر تکنولوژیهای تولید پراکنده در جنبه های متعدد مانند عملکرد، اندازه و قابلیت گسترش، انعطاف پذیر هستند. ضمن اینکه استفاده از تولید پراکنده باعث یک عکسالعمل قابل انعطاف به مقداردهی قیمت برق می گردد.