پویا فایل

پویا فایل

پویا فایل

پویا فایل

پاورپوینت راهکارهای تقویت دال

پاورپوینت راهکارهای تقویت دال

پاورپوینت راهکارهای تقویت دال شامل 42 اسلاید و در ارتباط با دروس سازه های بتن آرمه و روش های اجرایی سازه ها و تقویت و ترمیم سازه های بتن آرمه (ویژه رشته های مهندسی عمران و ساختمان) می باشد. در ادامه بخشی از متن این پاورپوینت و فهرست آن را برای شما قرار داده ایم و در انتها نیز تصویری از پیش نمایش اسلایدهای این پاورپوینت را برای شما قرار داده ایم تا بتوانید جزییات آن را مشاهده نمایید و در صورت تمایل به داشتن این پاورپوینت ، اقدام به خرید آن نمایید.

مقدمه:

دال ها عملا وظیفه تحمل بارهای قائم را دارا می باشند ولی چون عملکرد دیافراگم افقی را نیز دارند باید با اعضای مقاوم جانبی سازه اتصال داشته و از سختی و مقاومت کافی برخوردار باشند.

آسیب های دال معمولا در قسمت های نامنظم آن مانند محل برخورد با راه پله ، دیوار برشی و یا درنزدیکی بازشوهای کف مشاهده می شوند.

حوادث طبیعی از قبیل زلزله ، باد و یا بر اثر خستگی مصالح و عوامل خورنده قلیایی و اسیدی و همچنین عبور لوله ها و تاسیسات مکانیکی باز شدگی در این دال ها ایجاد می شود که وجود این بازشوها ظرفیت برشی را کاهش می دهد. در فایل حاضر انواع راهکارهای تقویت دال بررسی می شود.

.

فهرست:

مقدمه
آسیب های دال
انواع راهکارهای تقویت دال
تعمیر موضعی
افزایش ضخامت دال (از بالا یا پایین)
اضافه کردن تیرک فولادی
اضافه نمودن نوارهای فولادی در وجوه دال
استفاده از مصالح FRP در وجوه دال
مقاوم سازی اتصال دال به دیوار برشی
بهبود عملکرد دیافراگم دال

.

عنوان: راهکارهای تقویت دال

فرمت: پاورپوینت

تعداد صفحات: 42 اسلاید

ارائه شده در: فروشگاه های سازه برتر

.

تصویر پیش نمایش اسلایدهای این پاورپوینت:

راهکارهای تقویت دال, پاورپوینت راهکارهای تقویت دال, دانلود پاورپوینت راهکارهای تقویت دال,

.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

تحقیق درباره شغل زمین شناس

تحقیق درباره شغل زمین شناس


فهرست مطالب

وظایف زمین شناس... 5

مهارت و توانمندی های مورد نیاز زمین شناسی.. 6

تحصیلات لازم برای ورود به شغل زمین شناسی.. 7

فرصت های استخدامی، بازارکار و آینده شغلی زمین شناس... 7

درآمد زمین شناس... 8

شخصیت های مناسب شغل زمین شناسی.. 9



خرید فایل


ادامه مطلب ...

تحقیق یـادگیـری TCP IP

تحقیق یـادگیـری TCP IP



مقدمه

برای درک کامل معماری Cisco centri firewall ، شما نیازمند هستید که معماری TCP/IP را از جایی که بیان شده است بفهمید. این ضمیمه در معماری TCP/IP بحث می‌کند و یک مدل مرجع پایه تهیه می‌کند که می تواند به شما کمک کند تا بفهمید Cisco centri firewall چگونه کار می‌کند. این ضمیمه اصطلاحات فنی TCP/IP را روشن می‌کند و عقیده اساسی و بنیادی دنباله پروتکل TCP/IP را شرح می‌دهد.

ما با تهیه کردن یک قالب مشترک از مرجع به عنوان یک پایه برای باقی ماندن در مبحثی که شامل این ضمیمه در TCP/IP و Cisco centri firewall [1] می‌شود، شروع می‌کنیم.

یک مدل معماری چیست؟

یک مدل معماری یک قالب رایجی را برای بحث ارتباط اینترنتی از مرجع فراهم می‌کند و تنها برای شرح دادن ارتباط پروتکل ها استفاده نشده، اما برای توسعه این روابط چیز خوبی می‌باشد. مدل معماری توابعی را که با پروتکل های مرتبط درون لایه‌های انباشته شده قابل کنترل به روی هم انجام می‌دهند، مختص می‌کند. هر لایه در پشته یک تابع معینی را در روند پیشرفت ارتباط روی یک شبکه انجام می‌دهد.

درک مدل معماری و پروتکل‌ها

در یک مدل معماری یک لایه به عنوان یک پروتکل شاخته نمی‌شود ـ آن یک تابع ارتباط داده که ممکن است با هر تعداد پروتکل هایی انجام شود، تعریف می شود. زیرا هر لایه یک تابعی را تعریف می‌کند که می‌تواند پروتکل های گوناگونی را دربرداشته باشد، هرکدام از اینها (پروتکل) یک کار مناسبی را برای تابع آن لایه فراهم می کند.

هر لایه ای به جفت خودش متصل می‌شود. یک جفت یک کاربرد از همان پروتکل در لایه معادل روی کامپیوتر راه دور می‌باشد. ارتباطات جفت هم سطح استاندارد سازی می‌شوند تا موفقیت اطلاعات واقع شده را تضمین کنند. از لحاظ تئوری هر پروتکلی تنها علاقمند به برقراری ارتباطی با جفت خودش می‌باشد و آن متوجه لایه های بالایی و پایینی خودش نمی‌شود..

بهرحال یک وابستگی بین لایه ها وجود دارد. زیرا هر لایه درگیر در فرستادن داده از یک برنامه کاربردی محلی به یک برنامه کاربردی معادل راه دور خودش می‌باشد. لایه‌ها باید روی اینکه چگونه داده را بین خودشان در یک کامپیوتر تکی عبور بدهند سازگار باشند. لایه های بالایی به لایه های پایینی برای انتقال داده از مقابل لایة پایینی استفاده می‌کنند.

یک پشته پروتکل چگونه کار می‌کند

به عنوان یک نمایش از مدل مرجع، پروتکل ها (که لایه های گوناگون را می سازند) شبیه یک بلوک از ستون ساختمان می باشند که یکی به روی دیگری انباشته شده اند. به دلیل این ساختار ، گروهی از پروتکل های وابسته گاهی اوقات پشته یا پشته پروتکل نامیده می‌شوند.

داده از یک لایه به لایه دیگر در پایین پشته عبور می‌کند تا اینکه با پروتکل های لایه دسترسی شبکه، روی شبکه منتقل شود. لایه های چهارم در مدل مرجع مهارت این را دارند که بین راههای مختلفی که داده منتقل می شود، هنگام گذشتن از پایین پشته پروتکل لایه کاربرد به لایه فیزیکی پایین شبکه، تشخیص بدهند.

در نهایت داده برای دریافت تقاضا به لایه پشته عبور داده می‌شود. لایه های انفرادی نیازی ندارند تا کار توابع لایه های بالایی و پایین خودشان را بدانند، آنها نیاز دارند تا بدانند داده چطور از آنها عبور می‌کند.

هر لایه در پشته کنترل اطلاعات را (به عنوان آدرس مقصد، کنترلهای مسیریابی و مجموع مقابله ای) برای اطمیمان از درستی انتقال اضافه می‌کند. این کنترل اطلاعات یک عنوان یا یک یدکی نامیده می‌شود زیرا در جلو یا پشت داده قرار می‌گیرد تا منتقل شود.

هر لایه مربوطه اطلاعاتی را که به عنوان داده از لایه بالایی دریافت می‌کند به منظور عنوان و یا یدکی در اطراف آن اطلاعات قرار می‌دهد.





خرید فایل


ادامه مطلب ...

حقوق انسانی

حقوق انسانی

تفکیک

حقوق انسانی از فردگرایی غربی ریشه گرفته و به نظر می رسد که از انسجام و یکپارچگی ای که باید آنرا در بر بگیرد اجتناب کرده و هنوز نشاندهنده سنت های جوامع جنوبی و شرقی می باشد . با توجه به وظیفه برادری ( اخوت) ، که در شعارهای جمهوری خواه فرانسه نوشته شده ، اولین ماده اعلامیه جهانی شامل این هست که کل انسانها به صورت آزاد متولد شده اند و از لحاظ مقام و حقوق کاملاً با هم برابر می باشند. آنها ادعا کردند که همه افراد باید نسبت به یکدیگر با روحیه برادری رفتار کنند و در ماده 29 تاکید داشته که هر شخصی در جامعه دارای وظایفی هست در واقع اعلامیه انواع قوانین اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را تنظیم کرده ( 27-22 و A,ts ) البته بلافاصله پس از حقوق سیاسی و مدنی

( 21-2 و A,ts ) و دو پیمان بین المللی VN مربوط به سال 1966 به قوانین جامع و کلی می باشد. با مشخص شدن مکمل ها و مواد غیرقابل تقسیم ، این دو ابزار منجر به شناسایی و تشخیص حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می گردد

( ICESCR ، که در ابتدا امضا شده و حقوق مدنی و سیاسی ( ICCPR ) که بر خلاف اعلامیه قانونی هست و تنها اثر سمبولیک ندارد.

عدم تعادل بین این دو مقوله قانونی بعدا مشخص گردید. از یک سو تایید غیر منصفانه آن و از سوی دیگر دلایل بنیادی آن را باید در نظر گرفت. در زمان تصویب این پیمان ها ، بعضی از قسمتها افتخار آن را نداشتند که بتوانند تعهدات لازم را برای تصویب این پیمان ها ایجاد سازند. و از هر دو پیمان به طور همزمان استفاده کردند.

و تنها ICCPR را تائید کرده ( در آغاز در ایالات متحده که تا 1992 تصویب نشده بود) از این رو تا قبل از تائید آن بدنبال عذر و بهانه بودند برای مثال در چین که متمایل به ICESCR می باشد در کنار این عدم تعادل متمایل به حقوق سیاسی، یک جور ناهمسانی بنیادی در کنترل مکانیسم به وجود آمد که منجر به شکل گیری سیستمی گردید که از بی اثر بودن قوانین حمایت می کرد با توجه به دلایل تاریخی که از طریق جنگ سرد بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده وجود داشته می توان یک نوع دخالت غیر قابل تحمل را احساس کرد که به آرامی پیش رفته و روز به روز در حال پیشرفت هست.

کمیسیون مربوط به حقوق انسانی در 1946 تاسیس شد که در ابتدا قدرت تعقیب هزاران شکایت سالانه دریافت شده را توسط UN به خاطر تعدی، حقوق انسانی را نداشت. در سال 1970 یک پروسه خاص و ویژه ای به وجود آمد ( که آنرا 1503) می نامند چون از طریق تصویب 1503 شورای اجتماعی و اقتصادی تاسیس شد) کمیسون بررسی شکایات ، در زمانی که اطلاعات از طریق افراد ارائه می شود

و یا از طریق سازمانهای غیر دوستی تصویب شد که نشاندهنده وجود الگوی همسان درآمد ناخالص و تایید تعدی به حقوق انسانی هست این بررسی منجر به بروز پیشنهاداتی در کنسول اقتصادی و اجتماعی گردید اما روش کارش کاملاً محرمانه بود. اما در هر حال کمیسیون نام کشورهایی که تصمیم داشتند تصمیمات و اقداماتی را انجام دهند منتشر کرد اما بدون آشکار کردن محتوا و جزئیات مربوط به آن.

نوع فایل: word

سایز:12.7 KB

تعداد صفحه:11



خرید فایل


ادامه مطلب ...

تحقیق درباره شغل پژوهشگر

تحقیق درباره شغل پژوهشگر


فهرست مطالب

مراحل کار یک پژوهشگر. 5

وظایف پژوهشگر. 6

دانش، مهارت و تحصیلات مورد نیاز. 7

فرصت های شغلی و بازار کار پژوهشگران.. 8

میزان درآمد پژوهشگر. 9

شخصیت های مناسب این شغل.. 10



خرید فایل


ادامه مطلب ...

تحقیق بررسی مناره ها

تحقیق بررسی مناره ها



مناره‌ها

مناره در هنر معماری اسلامی ایران دارای مقام ویژه‌ای است. این عنصر مسجد جهت رساندن صدای مؤذن و فراخوانی تودة‌ نمازگزاران در مساجد به وجود آمد و جنبة تزیینی و آرایشی آن در ایران بسرعت قوی‌تر شد؛ به گونه‌ای که محلی شد برای نمایش انواع هنرهای تزیینی آجرکاری و کاشیکاری. ظاهراً زینت دادن و منقش و رنگی کردن مناره‌ها از نیمة قرن سوم هجری به بعد معمول شده است، از این دوره به بعد بدنه و کلیة قسمتهای خارج مناره‌ها برافراشته گویای این حقیقت است که مناره تنها به عنوان بیشتر برای زینت مساجد به کار می‌رفته است. با توجه به ارتفاع این مناره‌ها که نگاه را به بالا می کشاند و عظمت را القا می کند می توان گفت وجود مناره در مساجد وسیلة نزدیک شدن به خالق و نیروهای طبیعت نیز هست و به همین دلیل در تزیین و زیباسازی مناره دقت زیادی شده است، به طوری که هر مناره فقط نشان دهندة یک هنر نیست بلکه بعضی از مناره‌ها جلوه‌گر مجموعه‌ای از هنرهای تزیینی، خطا طی،؟ نقوش هندسی، و گل بوته‌های مختلف هستند. در بدو امر، قاعده و قانون خاصی برای محل ساختن مناره‌ها نبوده است، گاه در چهار گوشة مسجد، زمانی جدا از در ورودی، گاهی وصل به بنا، و گاهی با فاصله از بنای مسجد ساخته می شده است. ساختن مناره در زمان سلجوقیان در سطح بسیار گسترده‌ای توسعه و تکامل یافته و از اهمیت خاصی نیز برخوردار است. در این دوره ایجاد مناره به صورت نشانی از مساجد و راهنمای کاروانیان به شهر رواج فوق العاده‌ای داشته و در طرز بنای آنها دگرگونیهایی پیدا شده است. این دگرگونیها و نوآوری را می‌توان از شاهکارهای هنر معماری ایران دانست. فرم بیشتر مناره‌های سلجوقی استوانه‌ای و شامل انواع مناره‌های کوتاه و ضخیم و مناره‌های بلند، که قسمت بالای آن باریک و ظریف است، می‌شود. این مناره‌ها به واسطة ارتفاع بلندی که داشته‌اند کمتر برای اذان گویی به کار می رفته‌اند و مؤذن بالای مسجد اذان می‌داده است. در واقع این مناره‌های بلند و باریک و مزین شده بیشتر جنبة زینتی داشته و با باریک و وسیع شدن تنه، حلقه‌ها، و قرنیزهای تزیینی خود، زیبایی خاصی را القا می‌کنند. در بعضی از این مناره‌ها مقرنس کاریهای بسیار زیبایی دیده می‌شود که مناره شکل میله‌های چراغهای دریایی را به خود گرفته است. تزیینات این مناره‌های آجری – با توجه به این که هنر آجرچینی پرکار و پرنقشه از خصوصیات معماری دورة سلجوقی بوده- عبارت است از نقشهای آجرکاری تکرار شده، این دوره از معماری ایران بوده است. مناره‌های دورة سلجوقیان مثل اکثر مناره‌های دوران اسلامی ایران، در داخل میله دارای پلکانی هستند که پله‌های آنها در اطراف محوری به بالا صعود می کند و معمولاً پله‌ها حلزونی شکل ساخته شده‌اند. از زمان سلجوقیان مناره‌های زیادی به جای مانده که به شرح آنها می پردازیم.


منارة تاریخانة دامغان

یکی از قدیمی‌ترین مناره‌های موجود در ایران که دارای تاریخ است منارة مسجد تاریخانه دامغان است که در زمان طغرل به سال 450 هجری (1058 میلادی) ساخته شده است. این منارة زیبا از پایین به بالا باریک شده و یکی از مناره‌های استوانه‌ای شکل دورة سلجوقیان است. بدنة‌مناره با آجرچینیهای زیبا در طرحهای هندسی، در قسمتهای مختلف تزیین شده است . در قسمت وسط کتیبه‌ای به خط کوفی برجسته با کاشیهای آبی فیروزه‌ای جلوة خاصی به این مناره می دهد. بلندی این مناره در حدود 25 متر و دارای 86 پله در داخل است، محیط آن در پایین حدود 13 متر است و به نسبت ارتفاع مناره در بالا 8/6 متر است. مناره سکو ندارد و از روی زمین مدور ساخته شده است. در ارتفاع 5/10 متری کتبیه‌ای آجری به خط کوفی برجسته با کاشی به عرض 30/1 متر وجود دارد که نام الامیر السیدالاجل در آن خوانده می‌شود. بانی این مناره بختیار بن محمد است که در دامغان آرامگاهی هم برای پدر خود محمد بن ابراهیم، ملقب به پیر علمدار، بنا کرده است.

منارة مسجد پامنار زواره

این مناره به سال 461 هجری (1068 میلادی) ساخته شده و از زمان الب ارسلان سلجوقی به جای مانده است. در این منارة‌ استوانه‌ای شکل کتیبة جالب توجهی به خط کوفی ساده برجسته از آجر تراش وجود دارد. کتیبة این مناره از زیباترین کتیبه‌های قرن پنجم هجری قمری به شمار می رود، که با گل و بوته‌های زیبا مزین است. در این کتیبه‌ کلمه الله و تاریخ سنه احدی و ستین و اربعمائه ذکر شده است.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

درباره شاهنامه فردوسی (چگونه جمشید، با خرد درب دوزخ را بـست ؟)

درباره شاهنامه فردوسی (چگونه جمشید، با خرد درب دوزخ را بـست ؟)

ما آنچیزی نیستیم ، که ساخته اند

ما آنچیزی میشَـویم ، که میجوئیم

ما خدائی را میجوئیم که آب روانست، و تخم هستی ما، آنرا شب و روز مینوشد، تا بروید و درفرازش ، خوشه بینش شود ، وتا ازمکیدن این آب، تخم هستی ما ، بروید و دراین گیتی بهشت ازما برآید، و سراپایمان ، خنده شود . تا ازخنده وشاد شدن ، گوهرما و اوباهم، زیباشود ، تا باهم اصل زیبائی باشیم .ما خدائی را میجوئیم که درهم به پیچیم ، مانند پیچه به تنه درخت ، تا باهم ، اصل زیبائی و هم آهنگی وجشن و بینش باشیم . جائی ترس و بیم هست، که خدا و انسان، همآغوش و جفت و آمیخته باهم نیستند . از بریدگی خدا ازانسان، زشتی و بیم درگیتی، پیدایش می یابد . انسان ، زشت میشود، چون دراین بریدن ، گناهکارمیشود، و خدا ، زشت میشود، و میترسد که صورت خود را بنماید و ازانسان ، زشت تصویر گردد .هنگامی خدا از انسان، بریده میشود، خدا ، تبدیل به خالق ومعبود ، و انسان، تبدیل به مخلوق وعبد میشود ، و دیگر،« یارهمدیگر» نیستند، و با این بریدگی ازهم ، زشتی ودوزخ، پیدایش می یابد، که پیکر یابی « بیم وترس» است ، وهردو ازهم میترسند وازهمدیگر میگریزند . یکی منکرخدا میگردد ، تا ازاو، آزادی بیابد، و دیگری ، قدرت انحصاری میطلبد، تا انسان را بزنجیروبند بکشد .هنگامی خدا از انسان بریده و پاره کرده شد، و ناهمسرشت شدند، گناه و بیم و دوزخ ، پیدایش یافت . آنگاه خدا، از دنیا بریده شد، دنیا زشت وفانی شد ، و بهشت ازدنیا ، تبعید گردید ، ونیازبه ایمان آوردن به غیب بود .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند، انسان دررنج و کین ورزی هبوط کرد وگناهکارشد،و خدا،محکوم به خودپرستی وقدرتپرستی و انحصارکردن قدرت به خود شد .

آنگاه که خدارا ازانسان بریدند، انسان برآن شد، که خدارا فراموش کند، و خدا برآن شد، که انسان را عبد خودش کند، و فراموشی انسان را گناه بداند . آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، انسان کوشید که در دنیا، بهشت برای خودش بسازد، و خدا ، آن بهشت را ویران ساخت، و کوشید که بهشتی، فراسوی دنیا برای غلامان حلقه بگوشش بسازد که عمرخود را صرف عبودیت او کرده اند و هیچگاه از آن یاد نیاورده اند که باخدا ، جفت و یارند . ودرهردو، عشق،خشکید.آنگاه که خداراازانسان بریدند، خدا برای انسان،عظیم ووحشت آورشد، وانسان، پشت به خدا کرد وازاو گریخت،وخدا، تنها ماند .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند، جشن گاهها، تبدیل به معابدشدند ، و خدا وانسان ، دیگر نمیتوانستند باهم برقصند، با هم بنوازند ، با هم آواز بخوانند و باهم بخندند .

آنگاه که خدارا ازانسان بریدند ، خدا، قدرت پرست شد و هرکه را خواست، عزیزکرد و هرکه را خواست ذلیل کرد، و قدرت را به خود منحصر ساخت، وانسان را ازآن محروم ساخت ، وفضیلت انسان را تسلیم شدن و مطیع بودن و عبودیت کرد . تا انسان دربرابراو، همیشه احساس تقصیر و نقص وعجزکند ، و تنها خداست که حق به « کبر« دارد ، و کبر فروختن برای خدا، حتا فضیلت است و او خودش را بنام« اکبر» ستود .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، این بزرگترین توهین شد که انسان لب برلب خدا بنهد و اورا ببوسد ، گیسوی خدا را با انگشتانش، شانه کند و اورا در آغوش بگیرد و با او دریکجا مانند زال خانه بگیرد ، و برای خدا، برترین نقص شد که با انسان بیامیزد، تا آلوده به عجزو فقرو نقص و ضعف نگردد ، تا متعالی وپاک بماند .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، انسان از دیدن چهره خدا ، چنان به وحشت میافتد که جادرجا میمیرد و جانش ازقالب تهی میگرددو خدا ، حق ندارد که صورتهائی ازخود بکشد و آنهارا رنگین کند و پیکرهای خودرا بتراشد . خدا، نقاشی و پیکرسازی و رنگرزی را فراموش کرد .آنگاه که خدارا ازانسان بریدند ، انسان حق نداشت ، هیچکس را جز خدا دوست بدارد . بدینسان، سرچشمه عشق دراو خشکید ، چون خدا هم ، که ازاو بریده شده بود ، دیگر دوست داشتنی نبود . او به کسی که ازاو بریده است، تعظیم میکند ، ولی نمیتواند اورا دوست بدارد .آنگاه که خدارا ازانسان بریدند، خدا ، کامل شد، و با رسیدن به کمال ، آزادی را ازدست داد ، چون درکمال، آزادی نیست . وانسان، ناقص شد، و هرناقصی، آزاد است ، ولی گناهکار. ودرانسان ، جمع گناه ِناقص بودن وداشتن ِ آزادی، مزه آزادی را هم از بین برد .

اینست که خدا و انسان، به فکرآن افتادند که بازباهم بیامیزند و همگوهروهمسرشت بشوند، و باز به هم بپیچند ، وبازیکی آب ، و دیگری ، تخم بشود تا باهم بیامیزند و برویند ، و باز یکی تارو دیگری پود بشود ، تا باهم یک جامه بشوند، و تا خدا، جنینی درزهدان انسان بشود . آنگاه که انسان وخدا باهم سرشته و ازهم جدا ناپذیرشدند ، آنگاه کسانی که میخواستند از « واسطه گری میان خدا و انسان» ، عایدات داشته باشند ، دشمن عشق ورزی میان خدا و انسان شدند. اینها ارّ ه شدند ، تا درختی را که خدا ریشه اش و انسان شاخه وبرش هست ازهم ببرند ، اینها مقراض شدند تا پارچه ای را که خدا تارش و انسان، پودش هست ازهم ببرند ، اینها تیغی شدند تا شاهرگ انسان را که خدادرآن خون روانست ، ببرند .

اینها، همان ارّه و تیغ و مقراض نوری بودند، که جمشید را که بُن همه انسانها بود ، ازجفتش که سیمرغ یا خدا بود ، بریدند . چون جمشید ، ازاین آب روان که ساقی آسمان ، سیمرغ ، درجامش فرومیریخت، روشن میشد ، وحقیقتی را می یافت که برّندگی تیغ و اره و مقراض را نداشت .

تادرب ِدوزخ ِ

الله و پدرآسمانی و اهورامزدا

رانـبـنـدیم

گیتی ، بهشتِ جمشیدی نمیشود

.............................................................. صفحه 7

سکولاریته و مفهوم« نقد»

.............................................................صفحه24

اصل سکولار، یا « زنخداخرداد»

خدای ِ« رسیدن به آرزو» درگیتی

خد ائی که آرزورادرگیتی نقد میکند

..............................................................صفحه 50

از« ارج ِ انسان »

یااز« معراج انسان» با خردش ، به مینو

ارج= سیمرغ درون انسان

.............................................................صفحه 83

کتابنامه

.........................................................صفحه 103

تادرب ِدوزخ ِ

الله و پدرآسمانی و اهورامزدا

رانـبـنـدیم

گیتی ، بهشتِ جمشیدی نمیشود

سکولاریته ، بستن درب ِ همه دوزخها ، یا

نفی ِ « ترس ازعذاب درفراسوی گیتی» است

وهمچنین، گرفتن ِحقانیت

از«حکومت کردن ِ برپایه ترس» است

جمشید با خرداد ، در ِدوزخ را می بندند

برای سکولار ساختن جامعه،

باید « درب ِ دوزخ » را بَست

درفرهنگ ایران، کار ِ بنیادی ِانسان

درگیتی ، بستن ِ دربِ دوزخ است

نخستین پیام وامرالله به رسولش، محمّد درقرآن ،آنست که « برخیز و مردمان را بترسان وارهاب کن و به وحشت انداز= قم فانذر » ، ولی نخستین ،خویشکاری جمشید ، بُن همه انسانها درجهان، درفرهنگ ایران آنست که : برمیخیزد و درب ِ دوزخ و درب ِ همه گونه ترسها وهمه ترسانندگان و همه گونه رزمها و خونریزیها را می بندد . آنکه میترساند، جان وخرد را می آزارد ، و ازآ زردن ، کام می برد . آنکه میترساند،ستمکاراست.ترساندن،بُن همه بیدادگریهاست.« ترساندن » ، رسانیدن ِ برترین آزار به جان وخرد انسان است، که نزد ایرانیان ، هردو مقدسند . رسول الله ، باید با ترساندن ، مردمان را مطیع الله سازد ، وجمشید باید ، ِالاهان بیم آور، و آموزه هائی را که بیم آور و وحشت زا و جنگخواه و جهاد خواه هستند ، ازگستره زندگی وخرد، طرد و تبعید کند . جمشید باید ِالاهان دوزخسازو بیم آوررا از جهان براند . جمشید باید نگذارد که خدایان و پیامبرانشان ، بهشت خود را، بر زیر بنای دوزخ بسازند . دادن « دوزخ نقد دراین جهان وامروز » ، برای دادن « بهشت نسیه درآن جهان و فردا»، خویشکاری خدایاانیست که نمیتوانند « بهشت نقد درهمین گیتی » بسازند. چرا ایرانیان ، بُن خود را که جمشید هست ، فراموش ساخته اند ؟ چرا آنها « نیروی جمشیدی » را که درب ِ دوزخ ، و راه رسیدن به بهشتی را که از آتش ِ سوزنده دوزخ میگذرد ، می بندد ، از دست داده اند ؟ جمشیدی که بهشت ( خرداد = خوشزیستی ، مرداد = دیر زیستی ) خود را، نقد درگیتی، بدون کاربرد ترس و وحشت و ارهاب و انذار، بر پایه «خرد خندان » و « اصل بزم » میساخت ، هنوز در ما زنده است ، و باید ازسر، برانگیخته شود .

جمشید با همان کلید خردی که همه بندهای مشکلاتِ گیتی را میگشود ، میتوانست درب همه دوزخها و بیم ها و بیم آوران را به بندد . این جمشیدِ درضمیرماست که به ما میگوید : آنگاه که انسان درب ِ دوزخ را، در قرآن و درانجیل ودر هرکتاب مقدسی ببندد ، آنگاه خواهد توانست بهشت را در روی زمین بسازد . جمشید میگوید که بهشتی بدون دوزخ، درهمین گیتی میتوان ساخت . دوزخ ، هیچگاه راه رسیدن به بهشت نیست . راه رسیدن به بهشت ، ازمیان ِ دوزخ نمیگذرد . خردِ ضد خشم وقهرِ ِ بهمنی ِجمشید ، معمارساختن « بهشت بدون دوزخ » است . دوزخ ، آنجائیست که خشم وقهر هر ِالاهی ، در اوج خود، واقعیت می یابد ، وکوچکترین اندیشه ویادآوری تلخگین وزهرآلود ِ آن ، زندگی در گیتی را فلج میکند . وقتی مردمان، از دوزخ آنها نترسند، و به اندیشه بهشت نسیه ِ آنها دل نبندند ، به فکرساختن بهشت نقد در گیتی میافتند . فرهنگ ایران ، بسراغ خشکاندن، سرچشمه های بیم و وحشت و هراس میرود. دوزخ ، چهره غضب آلود الله وپدرآسمانی و .... است . عمل واندیشه ِ انسان ، نباید استوار برترس ازدوزخ باشد . حکومت نباید استوار بر ترس مردمان ازشکنجه وعذاب ( ازسیاست کردن ) باشد . فرهنگ ایران ، برضد « سیاست » است ، و میخواهد « جهان را بیاراید» . فرهنگ ایران ، پشت به « سیاست » ، و روی به « جهان آرائی » میکند . ما آراینده جهان میخواهیم ، نه سیاستمدار. « آراستن » ، نظم دادن کشور، با زیبائی است، و آنچه ترس آوراست ، زشت است . واژه « زشت » در فرهنگ ایران ، به معنای ترسناک است . این، هسته ِ فرهنگ ایران میباشد که همیشه پایدار خواهد ماند . جمشید با همکاری ِ زنخدا خرداد ، درب ِ دوزخ را می بندد ، و کیهان را با او، بی بیم و بی رزم میکند . یک اندیشه ترسناک ، خودِ خرد وروان ِانسانی را فلج میسازد ، واز هرترساننده ای ، آزارنده تراست ، چون سرچشمه اندیشه را در آباد کردن گیتی ، میخشکاند. « ایمان به وجود دوزخ » را باید از روانها و خردها ریشه کن ساخت ، تا خرد و روان ، رامش ِ خود را درهمین گیتی بجوید . یهوه والله ، وقتی که « چهره زشت غضبناک خود » را درآئینه دیدند ، امر کردند که کسی نباید صورت آنها را بکشد . گفتند که صورت خدا را نباید کشید ، چون خودشان هم نمیتوانستند دیدن صورت غضبناک وزشت وترسناک خود را تحمل کنند . خدایانی که زیبایند ، مردمان را بدان میخوانند تا صورت زیبای آنهارا همه جا بکشند . دوزخ ، دیدن چهره ِالاهان ِ بیم آور، درخیال وفکرو روان است . ولی انسان باید چهره خدای خود را بکشد ، تا خدای زیبای خود را بشناسد، و چهره ای را که ازغضب ، زشت میشود ، دوربیندازید .

این بود که جمشید در« روزنوروز بزرگ » که روز ششم فرودین ماه است، با زنخدا خرداد ، درب دوزخ را بست، و خدائی که صورتش زشت بود ، حق به خدابودن نداشت . واژه « زشت » درفرهنگ ایران، به معنای« مخوف و غضبناک» ست . خشم ، زشت وترسناک است .اگرخدا ، جمیل است ، میگذارد که همه دیده به جمال او بیندازند . وخدا ، موقعی خداست که هرگز زشت نشود . بُن شادی ، نابود کردن ِ« هراس ِ خرد ، از دوزخ ِنسیه » است . عمل، باید بتواند شادی از پیآیندهای خود را دراین گیتی دریابد .

شیوه درک « خوشی و بینش نقد » که گرانیگاه سکولاریته است درفرهنگ ایران ، درهمان پیوندِ « جمشید و زنخدا خرداد» بیان کرده میشود . ازآنجا که موبدان زرتشتی ، بکلی تصویر زنخدا خرداد و مفهوم زمان را تغییر داده اند ، ما این اندیشه های ژرف فرهنگ ایران را فراموش کرده ایم . ولی با ژرف بینی و دقت، میتوانیم این پیوند جمشید با زنخدا خرداد را درفرهنگ ایران بازسازی کنیم . آنچه در روزگاری دراز ، « همکاری جمشید و خرداد » بوده است ، در روایات زرتشتی ، تبدیل به « کار جمشید در روزخرداد » شده است .اینکه جم در روزخرداد، درب دوزخ را می بندد ، و بدینسان ، مردمان ، در گیتی دیگر نمی میرند و همیشه شاد و خوشند ، گره به تصویر خرداد و امرداد، پیش از زرتشت میخورد. خرداد، اصل آبادانی، و ساختن بهشت درگیتی است، و طبعا دربهشتِ آباد ، نه بیم ازکسی وچیزی وازخود اوهست، ونه رزم وجنگ و خونریزی ، و نه میخواهد که کسی برای فیروزساختن ِ او به جهاد برود. پس هرجا گام ِ خرداد برسد ، درآنجا نمیتوان دوزخ ساخت، و اندیشه وجود دوزخ را تلقین کرد و رایج ساخت .

خرداد ، امکان ایمان آوردن ِ به دوزخ را درفراسوی گیتی ، در روان انسان ازبین میبرد ، چون چنین اندیشه ای، سرچشمه ترس ووحشت درهرعملی ودرهرفکری درگیتی است. به همین علت ، همه ادیان نوری، دشمنان درجه یک این خرداد ومرداد ( هاروت و ماروت ) بودندوهستند . این اندیشه که جمشید در روز خرداد ، درب دوزخ را می بندد ، در متون دیگر پهلوی نیزبا محتویات بیشترآمده است ، که دامنه بررسی را بسیار میگسترد و روشنتر میسازد . دراین متون میتوان دید که دراین روز، جمشید ، گیتی را « بی بیم » و « بی رزمان » نیزمیکند. از اینجا میتوان دید که « بی بیم ساختن ، و بی رزم و جنگ وبی قهر ساختن » گیتی ، گوهر وجود خرداد است. نخستین پیآیند این عبارتها آنست که روایت « منی کردن جمشید درشاهنامه » داستانیست که موبدان زرتشتی، درخدمت الهیات خود ساخته اند. نه آنکه فردوسی ، دست به چنین کاری زده باشد ، بلکه این روایتیست که دست ساخته همان موبدان زرتشتی در دوره ساسانیان است .

جمشید ، همانقدر که محبوب و مطلوب همه ایرانیان بود ، درهمین کارش که « بستن در دوزخ » باشد ، عملی کاملا ضد الهیات زرتشتی نیز میکند .ازاین رو موبدان زرتشتی درباره جمشید ، درنوسان میان دوقطب متضاد بودند . هم اورا میستودند و هم اورا می نکوهیدند . خرداد هم ، گرفتار چنین دردسری بود . وقتی جمشید ، در دوزخ را ببندد ، دیگر موبدان ،مردمی را که طبق خواست اهورامزدا رفتار نکنند ، نمیتوانند به دوزخ بفرستند و کیفر بدهند . بستن در دوزخ بوسیله جمشید ، قدرت پاداش و کیفر دادن را ازاهورامزدا میگیرد . دریک روایت ، اندیشه فرهنگ سیمرغی باقی مانده است که هنوز زرتشتیان نیزآن را دوست میداشتند ، و در روایت دیگر، درک تضاد آن باالهیات زرتشتی باقی مانده است .

در روایت دیگر پهلوی ، همچنین میآید که جمشید در روز خرداد ، « پیمان » را از دوزخ بازآورد که از کیهان دزدیده شده بود ، و آنرا اندرکیهان به پیدائی آورد . این چه پیمانی بوده است ؟ « پیمان » چه معنائی و محتوائی داشته است ؟ چه پیمانی است که اگر از گیتی ، دزدیده شود ، دوزخ، پیدایش می یابد ؟ نبود پیمان درکیهان ، ایجاد دوزخ در کیهان را میکند ، و با « پیدایش پیمان، و پایدارشدن پیمان درگیتی » ، گیتی را بهشت میکند . این بی رزمی و بی خشمی و بی بیمی و بهشت سازی، با پیدایش یابی « پیمان » درکیهان ، از ویژگیهای گوهری زنخدا خرداد است . روزخرداد ، تنها یک روز، مانند سایر روزها نبود که نام خدای خرداد را بدان داده بودند ، بلکه زمانی بود که « بُن کیهان وزمان » میتوانست فقط در ویژگی های خردادی پدیدارشود .

اینکه ما معنای این عبارات را بلافاصله درنمی یابیم ، برای آنست که مفهوم مااز زمان ، با مفهوم آنان از زمان ، بسیارفرق داشته است . برای ما ، روز خرداد ، یک روز مانند سایر روزهاست که ازپس همدیگر میآیند و میروند . برای ما فرق ندارد اگر، به روزها، نامهای دیگر بدهیم . ما میتوانیم حتا بجای این نامهای خدایان ، روزها را با اعداد بشماریم . ما میانگاریم که آنها این روزهارا فقط بنام خدایان خود نامیده اند. وجود روز یا زمان ، ازوجود خود ِآن خدا ، بریده میباشد ، فقط نامی ازآن خدا ، براین روز نهاده شده است . درست سوء تفاهم ،ازهمین جا آغازمیشود .

در فرهنگ ایران ، هرروزی ، گوهر بُن جهان ، در ویژگیهای دیگر، درگیتی ( درهمه چیزها و انسانها ) پیدایش می یابد ، که شکل خدائی به آن داده میشود . این بُن زمان و جان است که در روز ششم هرماهی ، با ویژگیهای « پیمان » ، « بی بیمی» ، « بی خشمی وبی رزمی» و .... پیدایش می یابد . به همین علت ، عدد « شش » را درسانسکریت ، « رسا » هم مینامیده اند که صفت گوهری خرداد است . البته اصطلاح « پیمان » دراینجا ، معنای قرار داد و عهد و میثاق را ندارد . دراینجا، پیمان ، همان معنای« مزاج » را در « مزاج دهر» دارد، که به هم آمیختگی شیره ها در تناسب وهمآهنگی و اندازه » باشد ( رجوع به مقاله خرداد شود ) .

جمشید در روزخرداد در ماه فرورین ، ویژگیهای نهفته در بُن کیهان و جان را ، میزایاند . جمشید ، ماما یا دایه این ویژگیهای بُن کیهان در کیهان، این شیره کیهان ازکیهان است .

روزششم ماه فروردین ، که زنخدا خرداد ، ازبُن زمان ، پیدایش می یافت ، واوج اصل آبادانی جهان بود، و در مدنیت ، واقعیت می یافت ، به اندازه ای نزد ایرانیان اهمیت داشت که آنرا بزرگترین روزهای نوروز میشمردند .جشن نوروز، دراین روز به اوجش میرسید، و ازاین رو آن روز را « نوروز بزرگ » میخواندند . ازاین رو ، تولد زرتشت را هم به این روز انداخته اند . اتفاقات بزرگ را به این روز می انداختند یا نسبت میدادند ، تا به آنها، گوهر خردادی بدهند . زرتشت ، چون دراین روز زاده شده است ، فطرت زنخدا خرداد را ، که خدای آبادانی و خوشزیستی وامید نیزهست، دارد. زرتشت ، میخواهد مانند جمشید ، همین ویژگی خرداد را در جهان به پیدائی آورد، و رزم را ازجهان محوسازد ، و ریشه همه بیم ها و بیم آوران را ازجا بکند.

با« بستن در دوزخ ، و بستن راه به همه آموزه هائی که مردم را با تصویر دوزخ دراین گیتی، بیم میدهند »، بنیاد مدنیتی گذاشته میشود که ایرانی، در تصویر جمشید وخرداد نهاده است .

فرهنگ ایرانی ، خدائی را که بیم آور باشد ، و همیشه مردمان را بترساند ، و حکومتی را که بر پایه بیم دادن و ترساندن استوارشود ، نفی و طرد میکند .



خرید فایل


ادامه مطلب ...

معماری پلها در شهرهای مختلف

معماری پلها در شهرهای مختلف



مراحل اهمیت رودخانه به همراه پلهایش به صورت زیر می توان عنوان کرد:

الف ـ یهودیه قلعه تبرک جی به همراه پل شهرستان پل مارنان.

ب ـ مسجد جامع میدان کهنه، قلعه تبرک پل شهرستان،پل مارنان.

ج ـ مسجد جامع میدان نقش جهان، چهار باغ، پل الله وردیخان.

د ـ مسجد جامع میدان نقش جهان،چهارباغ. پل الله وردیخان،پل مارنان، پل خواجو.

چهار باغ برای شاه عباس در طرح جدید شهری که عنوان می کرد اهمیت زیادی داشت و در این جهت بود که می خواست اولاٌ قدمت و کشش شاهرگ اقتصادی بازار را از طرف شرق به غرب برگردانیده شود. دوما” با تضعیف این عامل اقتصادی عامل بعدی یعنی پل شهرستان ضعیف می شد و در نتیجه دیگر آن کنترل هائی که گذشت مفهومی برای آن پل پیدا نمی کرد و پل الله وردیخان در انتهای چهار باغ اهمیت می یافت. در جهت تقویت پل الله وردیخان شاه عباس حتی به ایجاد منطقه ای ارمنی نشین در زیر رودخانة زاینده رود در بخش جنوبی غربی می کند و عبور و مرور ارامنه از پل الله وردیخان باعثی بر رونق این پل و شبکه چهارباغ می گردد.اساس شبکه بندی سازه اصفهان صفوی بر روی بازار از مسجد جامع میدان نقش جهان خیابان چهارباغ و رودخانه زاینده رود قرار دارد.پل خواجو اهمیت خاصی در این زمان داشته و با ساختن قصری خصوصی در ابتدای آن (قصر میرزا علیخان ) در واقع عبور و مرور از روی این پل بسته می شود.

طرح جامع شهر صفوی اصفهان با در نظر گرفتن عامل آب بعنوان عصاره حیات جامع مطرح شده و با توجه به این تمام فرمهای شهری انجام میگیرند .

طراحی براثر مادیها طراحی که منشع از سرچشمه اصلی بوم یعنی زاینده رود میگردد . طراحی بر اساس خیابانهای جدید مانند چهارباغ و چهارباغ صدر که مجددا” براساس عامل اقتصادی که بعد ازعامل کشاورزی مرحله قبل بعنوان تجارت زندگی روزمره به همراه بازا رو عبور از پلهائی که از رودخانه ی زاینده رود می گذرند و بالاخره خود رود خانه ای زاینده رود با انجام تقسیمات حیاتی آب در کننده هائی چون پل خواجو و تفریگاههای چون پل الله وردیخان مطرح میشود .

موقعیت امروزی سازه کالبدی شهر اصفهان چیست ؟ چندین پل مجموعهای مختلف و اهمیتها ... پلهای امروز بر روی زاینده رود که نقشی در حیات اصفهان بازی میکنند عبارتند از:

الف ـ پل خواجو

ب ـ پل الله وردیخان

ج ـ پل آذر

د ـ پل فلزی

ه ـ پل وحید

و ـ پل بزرگمهر

پلهای آذر ، فلزی ، وحید با توجه به ابعادشان بایستی جوابگوئی مهمی در حیات اصفهان داشته باشند بخصوص با ممنوعیت کامیون و اتوبوس از پلهای خواجو و الله وردیخان اما می بینیم که چه بی حساب این سه پل اخیر برروی زاینده رود زده شده اند و شاید فقط در مرحله ای پل وحید بتواند جوابگوی صحیح نیاز به شهر بشود .

پل الله رودیخان درست در محور مقابل چهارباغ مرکز حیاتی شهر صفوی اصفهان مطرح میشود و از طرف دیگر پل خواجو نیز در همین موقعیت را با چهار باغ صدر بازی می کند در صورتیکه پل آذر مطلقا” درچنین وضعی قرار ندارد و پل فلزی تقریبا به علت کور بودن یکطرفه بودن خیابان منتظری در مقابل خیابان حکیم نظامی عملکرد صحیح خود را ندارد و تنها شاید منهای پل وحید با تکمیل شبکه اتوبان کمربندی اصفهان در جهت ارتباط با خیابانهای خیام و وحید و شریان ارتباطی بین شمال و جنوب کشور از طریق جاده تهران و جاده شیراز و ذوب آهن و شهر کرد مفهومی واقع به خود گیرد .

درجمع مطالب گذشته دقیق به مهم بودن پلهای الله وردیخان و خواجو از نظر مردم و ارتباطات شهری پی می بریم و این بدان معنی است که امروز نیزبا اینکه سه پل جدید بر روی رودخانه شهر موجود هستند ولی این دو پل نه ازرونق افتاده اند و نه خود را باخته دارند .

تاریخچه پل خواجو :

پل خواجو چهارمین پل قدیمی است که از طرف مغرب برروی رودخانه زاینده رود قراردارد .هنگامیکه سیصد ذرع از پل چوبی بطرف پایین برویم به پل خواجو می رسیم که آن را پل بابارکن الدین ، پل شیرازی ، پل گهرستان ، پل حسن بیک ، پل تیموری و پل خواجو میگویند و درباره ساختمان و وجه تسمیه آن اقوال و روایات بسیاری نقل می کنند .از جمله این پل را خواجو که محله به این اسم را با جاده شیراز ربط می دهد ا زاین راه است که کاروانهای به هنگام خروج و دخول عبور می نمایند .

....... این پل که در سر راه قدیم اصفهان به شیراز ساخته شده بود .بنام پل حسن آباد و پل بابارکن الدین نیز خوانده می شود. احتمال داده اند که شالوده آن در زمان حسن بیک ترکمان یا حسن پاشا نامی از امرای تیموری گذاشته شده باشد . بهر حال قبل از صفویه در محل این پل، پلی وجود داشته است که واسطه ارتباط شهر اصفهان با قبرستان مشهور و قدیمی تخت فولاد بوده است . و چون درآن زمان مشهورترین مزارات تخت فولاد و بقعه بابا رکن الدین بیضاوی انصاری بوده است آن پل بنام بابارکن الدین نیز نامیده شده . در دوره پادشاهی شاه عباس ، محل پل حسن آباد یا بابارکن الدین را یقینا” پل ساده ای بوده و به علت موقع بسیار خوب آن در بستر شهری زاینده رود برای ایجاد پل با شکوه شاهی انتخاب کرده اند و پس از برچیدن آن پل شالوده و اساس پل شاهی را که امروز به پل خواجو بیشتر شهرت دارد ریخته اند . درباره انتخاب محل پل خواجو تا ورینه تاج و سیاح فرانسوی می نویسد شاه عباس از دو نظر محل مزبور را برای ساختن پل انتخاب کرد .یکی آنکه در این نقطه رود خانه عمیق و پر آب شده منظره زیبایی پیدا میکند دیگر آنکه راه گبرها که در پشت عمارت سعادت آباد اقامت دارند نزدیم شده از روی این پل جدید به شهر عبورو مرور نمایند .

پایه های پل از سنگ ساخته شد و طرف راست آن ( مقابل جریان رود خانه ) مثل جلوی کشتی تیز و نوک دار است که از فشار آب جلوگیری می کند . سمت چپ دارای پله های سنگی عریض و مرتفعی است که تا کف رودخانه اتصال دارد . در مواقع کم آبی همان سکو ها نشیمن تما شا چیان میباشد که از منظره زیبای رود و بیشه های سبز و خرم اطراف استفاده میکنند .

امتیاز پل خواجو برسایر پل های زاینده رود آن است که غیر از اختلاف جنبه معماری ـ تزینات کاشیکاری فراوان نیز دارد و پشت بغلهای چشمه های پایین و غرفه های بالا و بنای دو بیگلربیگی روی پل و نمای غرفه های طرفین پل با کاشیهای الوان مختلف تزیین شده ودر داخل اطاقها و گوشواره های بیگلر بیگی روی پل که اقامتگاه تفریحی پادشاه بود نقاشی شده است .

این پل بیست ویک دهانه دارد در ابتدا و انتهای پل سمت راست و چپ غرفه های یک طبقه ساخته شده ودر وسط پل عمارت دو طبقه گچ کاری بنا کرده اند . کاشیهای بیرون پل قدری ریخته و قدری بر جاست به عقیده کرزن.

تغییر کارکرد پل خواجو:

پل خواجو به مثابه قصری است که فضای سبز و استخر خود را به گونهای طبیعی در اختیار دارد . پل خواجو نیز مانند سی و سه پل فونکسیون متفاوت قصر،محل عبور ، محل استراحت و گردش درتابستان را داشته است این پل را در جای پل قدیمی دیگری با در نظرگرفتن سه کارکرد ساخته اند :‌به منظور فضائی برای گذر و استراحت ، دیگرمحلی برای ایجاد یک دریاچه مصنوعی ، و سوم و مهمترین فونکسیون پخش کردن آب و رساندن آن به مناطق کشاورزی مختلف .

برا ی انبار کردن آب در بالا دست پل، نخست کشوهای ساخته شده با الوار در شیارهای شیب داری که در دو بدنه آب روی زیری کنده شده پایین می دادند تا جلوی آب روی زیری را ببندد . این کشوها را با طنابهائی که به زیر طاق پل آویزان میکردند ، بالا می کشیدند و پایین می دادند پس از آنکه جلوی آب رودهای زیری بسته شده ، جلوی آب رودهای زیری بسته شده ،. جلوی آب رودهای بالای می ایستد.

برای جا گذاشتن کشوهای بالائی ـ کنار دیدگاههای میان پایه های پل، در سنگ جا سازی کرده اند . نخست دو سر الوارهای متکا را در آنجا می گذاشتند سپس پایین کشوها را در شیاری که روی تخته سنگهای پوششی آب روی زیری کنده شده بود جا می گذاشتند و بالای آنهارا به الوارهای افقی تکیه میدادند برای آنکه فشار آب بالائی ، الوارهای متکای آنهارا نشکند ، پشت الوارهای متکا ، شمع چوبی می زدند برای آنکه این شمعها از جا در نروند ، در تخته سنگهای پوشش آب روی زیری، برای جا گذاشتن پای شمعها جا سازی کرده اند.برای تقسیم آب در زیر پل خواجو، کشوهای آب روی زیری را بالا می کشیدند و آب روان شده را از زیر کشوها را در پایین دست، نزدیک لبه پله کان،سوراخ گرد کوچکی کنده اند که یک میله چوبی کددار (درجه بندی شده ) در آن فرو میردند و گودی آب آرام گرفته را اندازه می گرفتند و از روی آن مقدار آب روان شده را می سنجیدند.از منظره دریاچه مصنوعی که در قسمت غربی پل موجود می شده در دوره شاه عباس دوم و جانشینان او در مواقعی که در کاخهای سلطنتی ساحل زاینده رود ماند عمارت هفت دست و تالار آئینه خانه مراسمی برپا بوده استفاده می شده، به این ترتیب که بر روی آبهای بر هم انباشته مقابل قصرهای سلطنتی مراسم آتش بازی به عمل می آمده است.

برای کشتن انرژی آب،در پایین دست پل، پله کانی ساخته اند که آب روی آن فرو می ریزد و انرژیش را از دست بدهد،تا هنگام رسیدن به بستر رودخانه،انرژی خراشنده نداشته باشد که بستر رودخانه را بشوید. در میان پایه های پل، دیدگاهی به پهنای9/2 متر ساخته اند که از درون آنها سراسر زیر پل دیده می شود. از این دیدگاه ها (بیشتر از دیدگاه میانی ) مسیر آب به آبیاران فرمان می داده است.

همچنین پله های کناری و سرار زیر پل جایگاهی بوده است برای تفریح و استراحت مردم، تا خستگی خود را در کنار رود درآمیختگی زیبای آن با طبعیت از دوش بردارند.معماری پل خواجو تحت تاثیر معماری قصرهای صفوی است. به عنوان مثال شباهت مرکز پل بیگلربیکی را به کاخ هشت بهشت می توان نام برد.این دو فضا در دو ضلع شرقی و غربی پل شامل چند اطاق مزین به نقاشی است که اقامتگاه سلطنتی بوده است. و مواقعی که پادشاه قصد تماشای آبریزان پل را داشته، و یا به عنوان ویلائی تابستانه مورد استفاده خاندان شاهی بوده است. بعد از تعطیلات نوروز سال 1060 هجری به امر شاه عباس دوم پل خواجو را که بر زاینده رود بسته شده آئین بندی و چراغانی و گلریزان کردند و هر یک از غرفه های آن را یکی از امرا و بزرگان تزئین خود و پادشاه به مدت یک ماه در کنار رودخانه به عیش وعشرت پرداخت.

تغییرات پل خواجو:

در قسمتهای زیر سقف پل اطاقهای زیر سواره رو در بعضی قسمتها که سطح آجرها ریخته بوده و بیشتر هم این قسمتها در وسط اتاق اطاقها می باشد یک قشر گچ را به فرم آجرکاری خط کشی کرده اند. دیگر از کارهای مرمتی در پل خواجو نصب دیوار آجری مشبک در دهانه های کناری قسمت بیگلربیکی می باشد که به این ترتیب از ورود به داخل این قسمت جلوگیری شده است. همچنین در قسمت جلوی دهانه های بیگلر بیگی نردهائی جدید نصب گردیده است.کارهای مرمتی انجام شده عبارت است از تعویض سنگهای قسمتهای آبرو در جبهه شرقی پل و پر کردن حفره های ایجاد شده در جلوی سکوی سنگفرش در اثر ریزش پل و تعویض و ترمیم پله ها بوده است. این سنگفرشها در اثر مرور زمان ترکهایی برداشته اند و اختلاف سطحهایی با یکدیگر پیدا کرده و به صورتهائی غیر همگن در آمده بودند، در ابتدا این سنگها را برداشته و پس از زیر سازی آنها مجددا” همان سنگها را کار گذاشته و سطح سنگها را یکسان کرده اند. در مرحله بعدی پله ها را عوض کرده و فرمی شبیه به ساخت قبلی ایجاد کرده و در صورت امکان از سنگهای اصلی و در غیر این صورت از سنگهای جدید استفاده کرده اند در جبهه غربی پل نیز تعمیراتی انجام شده است. این کار علت فاصله پیدا کردن بین سنگها و معدوم شدن بعضی از سنگها بوده است مراحل کار در این مرحله عبارت بوده است از :

1ـ عوض کردن مسیر آب در یک قسمت پل.

2ـ برداشتن سنگهای موجود در کف آبروها.

3ـزیر سازی مجدد در قسمتهای مختلف.

4ـ سنگفرش مجدد مسیر با استفاده از سنگهای قدیمی در صورت امکان و استفاده از سنگهای جدید.

مراحل مختلف را در این مرحله می توان مشاهده نمود.همچنین سنگهایی از دیواره سکوها را نیز در جبهه غربی در صورت لزوم تعمیر و تعویض کرده اند. نمای غربی فعلی پل در عکس19 نمایان است.

از مهمترین اقداماتی که بر روی پل انجام گرفته، تعویض پیاده روهای پل می باشد. قبلا” دو پیاده رو به عرض حدود 70 سانتیمتر در طرفین سواره رو وجود داشته که لوله های آب و کابلهای برق و تلفن از داخل آن عبور می کرده است.به منظور کاهش رفت و آمد و جلوگیری از عبور کامیونها بزرگ و سنگین وزن و در نتیجه جلوگیری از صدمه زدن پل تعرض پیاده روها در برنامه کار قرار گرفته است مراحل مختلف کار:

1- در کنار پیاده روی قبلی پیاده روئی به عرض 140 سانت و ضخامت 20 سانت بتن ریزی شده است.

2ـ به منظور ازدیاد اصطکاک در کف پیاده روها شیارهائی بر روی قشر بتنی ایجاد شده است.

در جدول بندی کنار پیاده روها زائده هائی بتونی با فاصله هائی به تناوب به منظور جلوگیری از عبور ماشبن های سنگین ایجاد شده است.

تزئینات پل خواجو:

کاشیکاری پل خواجو حکایتی زیبا از هنر و مهارت مردم این بوم و سرزمین است سادگی و زیبائی ترکیب بندی آنها به شدت مورد تحسین بیننده قرار می گیرد. این کاشیکاریها در لچکیهای بالای قوسها در سراسر پل موجب زیباتر جلوه کردن آن شده اند.رعایت تناسبات هندسی و تقارن چه در طرح خود کاشی و چه در نقوش آن به نحو چشمگیری وجود دارد این از خصوصیات مشخص دوره صفویه می باشد. در تابلوهای نقاشی و کاشیکاریها نسبت جاهای خالی به پر تا حد امکان در این دوره برابر گرفته شده است.استفاده از رنگ در این دوره نسبت به دوره های پیشین تغییراتی کرده است. رنگ زرد بیشتر از هر دوره دیگر به خصوص در کارگاههای اصفهان توسعه پیدا می نمایند رنگها با ته رنگی از زرد پدیدار می گردند. رنگهای آبی علاوه بر لاجوردی و آبی کلبات،شامل آبی آسمانی و آبی خاکستری روشن می باشد.نمای شرقی پل در لچکی قوسهای بالائی با کاشی هفت رنگ پوشیده شده است. نقوش این کاشیها، انواع گل و بته، نقش ترنج و عناصر اسلیمی و خطائی می باشد. دو رنگ زرد و آبی در این کاشیها نظرها را جلب می نماید.

حاشیه دور لچکیها از عناصر بند خطائی پوشیده شده است.در قسمت مرکزی داخل پل نقشهای تکراری هندسی و غیر هندسی با رنگهای زیبا جلب توجه می کنند و نقش گل چند پر به صورت تکراری در زمینه آبی و سبز روشن نیز دیده می شود.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

تحقیق درباره شغل باستان شناس

تحقیق درباره شغل باستان شناس


فهرست مطالب

وظایف باستان شناس... 6

مهارت و دانش مورد نیاز. 7

تحصیلات لازم و نحوه ورود به شغل.. 8

بازارکار و آینده شغلی باستان شناس... 8

میزان درآمد باستان شناس... 9

شخصیت های مناسب این شغل.. 10



خرید فایل


ادامه مطلب ...

قیصر امین پور

قیصر امین پور

وی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۳۸ متولد شد . او اهل گتوند دزفول است. امین پور تحصیلات ابتدایی ا ش را در زادگاهش گذراند. از سال ۱۳۶۷ تدریس در دانشگاه را به فعالیتهای فرهنگی اش اضافه کرد و از جمله فعالیتهای دیگر وی باید به دبیری بخش ادبیات فصل نامه هنر و مسوولیت در دفتر شعر جوان اشاره کرد. وی در همان سال موفق شد که دکترای ادبیات فارسی خود را از دانشگاه تهران بگیرد.

دکتر قیصر امین پور، رشته های تحصیلی مختلفی را تجربه کرد وی سال ۵۷ از رشته دامپزشکی دانشگاه تهران ترک تحصیل کرد. امین پور همچنین از رشته علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۳ ترک تحصیل کرد و در سال ۱۳۷۶ با راهنمایی دکتر شفعی کدکنی موفق به اخذ دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد.

وی همچنین تدریس در دانشگاه الزهرا ۷۰ - ۱۳۶۷ و تدریس در دانشگاه تهران از سال ۱۳۷۰ تاکنون را عهده دار بوده است.

امین پور دبیر شعر هفته نامه سروش طی سال های ۷۱-۶۰، سردبیر ماهنامه ادبی - هنری سروش نوجوان ۸۳- ۶۷، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است.

اگر بخواهیم شعری از جنگ بگوییم حتماً سرآمد شاعران آن، قیصر امین پور به یادمان خواهد آمد همانکه روزگاری سروده بود:

می خواستم شعری برای جنگ بگویم

دیدم نمی شود

دیگر قلم زبان دلم نیست.

گفت:

باید زمین گذاشت قلم ها را

دیگر سلاح سرد سخن کار ساز نیست

باید برای جنگ

از لوله تفنگ بخوانم

با واژه فشنگ

قیصر امین پور در آستانه دهه پنجم عمرش اما دیگر به دنبال واژه و فشنگ نیست. چه مدتهاست که زادگاه و سرزمین مادری اش به دور از وضعیت خطر و آژیر قرمز نفس می کشد. با این همه گویی غبار آن سالهای نه چندان همچنان بر چهره شاعر خانه های خونین و عروسک خون آلود تازه مانده که گاه به گاه به یاد آن ایام داغ ولی تازه می کند. گر چه این حرمهای داغ دلش را دیوار هم توان شنیدن نداشته است.

امین پور جوان در بدو ورودش به تهران و آغاز تحصیلات دانشگاهی جذب حوزه هنری آن سالها می شود و آشنایی اش با شاعران جوانی که در حوزه هنری گردآمده بودند او را به حضور در جمع آنان کشاند و باعث شد تا او تحت تأثیر یاران هم سلک و مرامش و به اشتیاق شاعرانگی هایش رشته تحصیلی اش را از علوم اجتماعی به ادبیات تغییر دهد.

او در سال ۱۳۶۶ به همراه دوستان نویسنده و شاعرش، بیوک ملکی و فریدون عموزاده خلیلی، نشریه سروش نوجوان را طراحی و منتشر کرد که تا چندی پیش هم انتشار این مجله و مسؤولیت قیصر امین پور در سمت سردبیری ادامه داشت.

از سال ۱۳۶۷ امین پور تدریس در دانشگاه الزهرا را آغاز کرد و دبیری بخش ادبیات فصلنامه هنر و مسؤولیت در دفتر شعر جوان را به کارهای خود ضمیمه کرد که تاکنون ادامه دارد. امین پور در سال ۱۳۷۶ با دفاع از رساله خود با عنوان سنت و نو آوری در شعر معاصر که با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی به سامان رسیده بود و موفق به اخذ مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و بعدها این پایان نامه در شمارگان بالایی به چاپ رسید.

قیصر امین پور درباره این اثر می گوید: پیشنهاد بررسی درباره این موضوع از طرف استاد ارجمند دکتر شفیعی کدکنی بود و من از میان موضوعات مختلف، این موضوع را به ضرورت بحث سنت و نوآوری، برای پایان نامه دکتری برگزیدم.

او می گوید: دشواری کار آنجا بود که چون من به نسلی آرمانگرا تعلق دارم و کار ادبی و خلاق را برای خود انجام می دهم، شعری که دلم می خواهد می نویسم و هیچ کس هم در آن دخالت ندارد، فکر کردم در کار تحقیقی هم می شود، این گونه بود؛ اما چنین نبود.

او ادامه می دهد: به هر حال من، آدمی دوزیست بودم. هم در مطبوعات هستم و هم در دانشگاه. دانشگاه از من توقعی داشت و لابد انتظار داشت از چشم انداز سنت، نوآوری را بررسی کنم و دوستان مطبوعات بر عکس. بین این دو دیدگاه سرگردان بودن مشکل کار من بود و موقعی این مسأله حل شد که تصمیم گرفتم یک چشم سوم برگزینم و به قول گادامر یک جور فاصله گرایی.

با این همه آنچه پس از بررسی این کتاب نصیب خواننده می شود، این موضوع است که امین پور در این کتاب قصد نداشته تا تاریخ معاصر ادبیات را به رشته تحریر درآورد. چه ،کار این کتاب به جای اینکه تاریخ ادبیات باشد، این است که سنت و نو آوری را با توجه به تفکیک تعاریف سنت به معنای دینی و ادبی، به شکل دو عرصه لازم و ملزوم نگاه می کند. او در این کتاب از نظریه پردازی پرهیز کرده و به بررسی مکاتب مختلف پرداخته است.

گرچه این کتاب در سال ۱۳۷۲ آماده به چاپ بود اما به اقتضای اینگونه پژوهشهای دانشگاهی دامنه موضوع معین و محدود بود و تبدیل آن به کتاب نیازمند گسترش و پرورش یا پردازش بیشتر بود. پس قیصر امین پور به امید ادامه پژوهش و کشاندن دامنه سخن تا شعر امروز و شاخه های گونه گونش، در چاپ آن تا سال ۱۳۸۳ دریغ کرد. با این همه خودش می گوید: دریغا که در این درنگ ۵ ساله، از بسیاری کار و گرفتاری و بیماری و دیگر پیشامدهای ناگوار روزگار، حتی فرصت و فراغت بازنگری در آن را نداشته ام چه رسد به بازنگاری.

آثار قیصر امین پور در محافل و جشنواره های ادبی همواره مطرح بوده و هستند. چنانکه او درسال ۱۳۶۸ توانست تندیس مرغ آمین را از جایزه ویژه نیما دریافت کند و دو کتابش با نام های ظهر روز دهم و به قولی پرستو در همان سالهای نشریعنی در سال های ۱۳۶۵ و ۱۳۷۵ جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان را از آن خود کرد.

قیصر امین پور همچنین جایزه تندیس ماه طلایی را که به برگزیدگان شعر کودک و نوجوان ۲۰ ساله اخیر تقدیم شده است، به دست آورده است.

چنانچه پیش از این آمد امین پور محصول تلاش فکری سالهای ۵۷ و نسل دوم انقلاب است. او که در سال ۱۳۵۷ زادگاهش را برای تحصیل در رشته دامپزشکی در دانشگاه تهران ترک کرده بود و پس از مدتی از این رشته انصراف داده بود و به رشته علوم اجتماعی نقل مکان کرده بود و باز هم این رشته را پس زد و در رشته موردعلاقه اش ادبیات سرانجام گرفته بود، در همان سالها در شکل گیری حلقه هنری و اندیشه اسلامی در حوزه هنری با افرادی چون سید حسن حسینی، سلمان هراتی، محسن مخملباف، حسام الدین سراج، محمدعلی محمدی، یوسفعلی میر شکاک، حسین خسروجردی و ... همکاری داشت. گروهی که بنیانگذاران جوان حوزه هنری نام گرفتند و بعد ترها چهره هایی چون سهیل محمودی، ساعد باقری، عبدالملکیان، کاکایی و فاطمه راکعی و علیرضا قزوه نیز به آنان پیوستند. البته هشت سال بعد یعنی در سال ۱۳۶۶ او به همراه بسیاری از هم دوره ای هایش، از حوزه هنری خارج شد و ۲ سال بعد به کمک دوستانش دفتر شعر جوان را راه اندازی کرد.

امین پور در دهه های دوم و سوم زندگی اش شاعری انقلابی و جنگ زده می نماید و شعرهای دوران جنگش از نوادر ادبیات جنگ و پایداری آن سالهاست. اوخودش در پاسخ به این سؤال که قضاوت شما در مورد شعر دفاع مقدس از ابتدا تا کنون چیست؟ می گوید: قضاوت به ویژه برای ادبیات و هنر دوره های خاص، بسیار دشوار است. منظور از دوره های خاص دوره هایی مانند مشروطیت، انقلاب، جنگ و دفاع مقدس است که انگار شعر و ادبیات در این دوره ها وظیفه، کار کرد و رسالت و در نتیجه گویی تعریف دیگری پیدا می کند. بنابراین اگر بخواهیم با همان معیارهای آرمانی و همیشگی دوره های دیگر به سراغ این دوره ها برویم چه بسا که دست خالی بر گردیم و گمان کنیم که خبری از هنر و ادبیات نبوده است. در حالی که در بررسی چنین دوره هایی بهتر است که به جای نقد ایده آل به نقد رئال بیشتر بپردازیم. یعنی واقعگرایانه تر نگاه کنیم نه صرفاً آرمانی و ایده آل.

امین پور که تجربه تدریس و مقطع راهنمایی را در فاصله سال های ۶۰ تا ۶۲ در کارنامه خود دارد، از سال ۶۷ نیز به تدریس در دانشگاه الزهرا پرداخت، اما شروع تدریس او در دانشگاه تهران به سال ۱۳۷۰ بر می گردد که همچنان ادامه دارد.

فعالیت های قیصر امین پور سال گذشته از فعالیت های مطبوعاتی اش فاصله گرفت و از مهرماه سال گذشته نیز به همراه کامران فانی، حسن انوری، محمد علی موحد، یدالله ثمره، سلیم نیساری و هوشنگ مرادی کرمانی، به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آمد.

قیصر امین پور و اشعارش هر چه که باشند، نمونه کامل زبان نسل دوم انقلاب است. نسلی که از آرمان گرایی رفته رفته به واقع گرایی رخ پوشانده و همین واقع گرایی موجب نوشدن افکار و آرای آنها را داشته است. شاید به همین خاطر باشد که اشعار دهه آخر عمر امین پوربیش از پیش مورد استقبال و اشتیاق نسل سوم انقلاب قرار گرفته است و آنها در کتابخانه های خود لااقل یکی از دیوان های او را در کتابخانه خود به غنیمت برده اند.



خرید فایل


ادامه مطلب ...