پویا فایل

پویا فایل

پویا فایل

پویا فایل

بررسی و تحلیل سجایای اخلاقی پهلوانان در شاهنامه فردوسی

بررسی و تحلیل سجایای اخلاقی پهلوانان در شاهنامه فردوسی

فردوسی بزرگترین شاعر حماسه سرای ایران و شاهنامه – اثر گران­قدر ایشان – یکی از بزرگترین کتاب­های حماسی، اخلاقی و اجتماعی است.

شاهنامه، جامع همه­ی علوم انسانی و اخلاقی است و آیینه­ی تمام نمایی است که، همه فضیلت­ها و رذیلت­های اخلاقی در آن با ذکر نمونه­هایی از کردار پهلوانان و شاهان ذکر می گردد. کمتر اثری همچون شاهنامه این گونه تصویرسازی را در برابر دیدگان خواننده ایجاد می کند.

کردار و رفتار انسان­های بزرگ در طول تاریخ سرمشق زندگی بوده است. در این میان صاحبان زور و قدرت بدنی جایگاه ویژه­ای دارند. فردوسی، پهلوانان خود را ابتدا با لباس حلم و ادب می آراید و بعد روانه میدان می­کند، گویی می­دانسته که ابیات شیرین شاهنامه برای همیشه و در تمام نقاط عالم همواره تازه و «به روز» خواهد بود. اکنون با گذشت چندین قرن نام و آوازه­ی پهلوانان نامی شاهنامه هنوز زنده است، زیرا پهلوانان شاهنامه، انسان­های بزرگی بوده اند، که هیچگاه از فضیلت ها و سجایای اخلاقی تخطّی نکرده و همواره نیکی را بر بدی و خیر را بر شر ترجیح داده­اند. در این تحقیق، تنها نمونه­های بسیار جزئی از منش و کردار پسندیده­ی پهلوانان شاهنامه، مورد بررسی قرار گرفته است، و الا در این مجال اندک نمی­توان تمام سجایای اخلاقی شاهنامه را بررسی نمود.

کلمات کلیدی: پهلوان، سجایای اخلاقی، شاهنامه، فردوسی، ایران، کردار، میدان جنگ، انسان

فهرست مطالب

چکیده

فصل اوّل:

کلیاّت و مقدمات پژوهش

1-1- مقدمه. 2

1-2- بیان مسئله. 3

1-3- پرسش­های اصلی تحقیق. 3

1-4- اهداف تحقیق. 4

1-5- ضرورت و اهمیّت تحقیق. 4

1-6- تعریف واژه ها و اصطلاحات پژوهش. 4

فصل دوم:

مرور مطالعاتی

2-1- مبانی نظری پژوهش. 7

2-2- پژوهش­های گذشته. 9

فصل سوم:

روش تحقیق

3-1- روش تحقیق. 12

3-2- شیوه وابزار جمع آوری اطلاعات. 12

3-3- بیان قلمرو تحقیق. 12

3-1-1- محدوده وموضوع پژوهش. 12

3-1-2- کاربرد پژوهش. 12

3-4- روش تجزیه وتحلیل داده ها. 13

فصل چهارم:

ارائه و تجزیه و تحلیل داده ها

4-1- مقدمات پژوهش. 15

4-1-1- مقدمه. 15

4-1-2- زندگی­نامه فردوسی. 16

4-1-3- ویژگی های هنری شاهنامه. 17

4-1-4- سرچشمه­ی داستان های شاهنامه. 20

4-1-5- بخش­های اصلی شاهنامه. 21

4-1-6- حماسه. 22

4-1-7- خصوصیات حماسه. 24

4-1-8- اسطوره. 25

4-1-9- پهلوان و پهلوانی در اسطوره. 26

4-1-10- انسان آرمانی شاهنامه. 28

4-1-11- مروری بر اخلاق و مکاتب اخلاقی. 29

4-2- مهم ترین سجایای اخلاقی پهلوانان در شاهنامه­ی فردوسی. 33

4-2-1- شاهنامه و سجایای اخلاقی. 33

4-2-2- حمد و ثنا و توکّل به خدای پهلوانان درشاهنامه­ی فردوسی 35

4-2-3- خردمندی پهلوانان در شاهنامه­ی فردوسی. 40

4-2-4- وفاداری پهلوانان به ملک و میهن در شاهنامه­ی فردوسی 44

4-2-5- آزادگی و حق­جویی پهلوانان. 46

4-2-6- صلح وآشتی­جویی پهلوانان، درشاهنامه­ی فردوسی. 47

4-2-7- دادگری و عدالت‏خواهی پهلوانان در شاهنامه­ی فردوسی. 51

4-2-8- پند و عبرت پذیری پهلوانان. 54

4-2-9- حفظ نام و ننگ وآوازه­ی پهلوانان شاهنامه. 55

4-2-10- فتوّت و جوانمردی پهلوانان شاهنامه. 60

4-2-11- نیکی و نکوکاری پهلوانان در شاهنامه­ی فردوسی. 61

4-2-12- تواضع و فروتنی پهلوانان در شاهنامه­ی فردوسی. 63

4-2-13- نگاه داشتن خشم و غضب توسط پهلوانان در شاهنامه. 64

4-3- گذری بر سجایای اخلاقی پهلوانان نامدارایرانی شاهنامه. 65

4-3-1- سجایای اخلاقی رستم،‏ بزرگ مرد شاهنامه. 65

4-3-1-1- اعتقاد رستم به خدا. 66

4-3-1-2- صلح جویی رستم. 68

4-3-1-3- جوانمردی رستم. 69

4-3-1-4- خردمندی رستم. 70

4-3-1-5- امانتداری رستم. 71

4-3-1-6- آزادگی رستم. 72

4-3-2- سجایای اخلاقی سیاوش در شاهنامه. 74

4-3-2-1- شخصیّت اخلاقی سیاوش. 74

4-3-2-2- خردورزی سیاوش در شاهنامه­ی فردوسی. 76

4-3-2-3- عفّت و پاکدامنی سیاوش در شاهنامه­ی فردوسی. 81

4-3-2-4- وفای به عهد سیاوش در شاهنامه­ی فردوسی. 82

4-3-3- سجایای اخلاقی گودرز در شاهنامه­ی فردوسی. 84

4-3-3-1- ویژگی­های شخصیّتی گودرز در شاهنامه. 84

4-3-3-2- یزدان‏پرستی گودرز در شاهنامه­ی فردوسی. 85

4-3-3-3- شجاعت و دلاوری گودرز. 86

4-3-3-4- امانتداری و صداقت گودرز. 87

4-3-3-5- تواضع و فروتنی گودرز. 88

4-3-3-6- خرد و حکمت گودرز. 89

4-4- گذری بر سجایای اخلاقی پهلوانان انیرانی شاهنامه. 91

4-4-1- سجایای اخلاقی پیران ویسه در شاهنامه. 91

4-4-1-1- خردمندی پیران در شاهنامه ی فردوسی. 92

4-4-1-2- طرفداری پیران از صلح‏ وآشتی در شاهنامه. 93

4-4-1-3- نام نیک و عزّت نفس پیران در شاهنامه. 94

4-4-1-4- فداکاری پیران در شاهنامه. 94

4-4-1-5- مهربانی پیران در شاهنامه. 95

4-4-1-6- وفای به عهد پیران درشاهنامه­ی فردوسی. 95

4-4-1-7- یزدان پرستی پیران. 96

4-4-2- سجایای اخلاقی اغریرث در شاهنامه­ی فردوسی. 97

فصل پنجم:

نتیجه گیری و پیشنهادها

1-5- نتیجه گیری. 104

2-5- پیشنهادها. 105

منابع و مآخذ. 106



خرید فایل


ادامه مطلب ...

درباره شاهنامه فردوسی (چگونه جمشید، با خرد درب دوزخ را بـست ؟)

درباره شاهنامه فردوسی (چگونه جمشید، با خرد درب دوزخ را بـست ؟)

ما آنچیزی نیستیم ، که ساخته اند

ما آنچیزی میشَـویم ، که میجوئیم

ما خدائی را میجوئیم که آب روانست، و تخم هستی ما، آنرا شب و روز مینوشد، تا بروید و درفرازش ، خوشه بینش شود ، وتا ازمکیدن این آب، تخم هستی ما ، بروید و دراین گیتی بهشت ازما برآید، و سراپایمان ، خنده شود . تا ازخنده وشاد شدن ، گوهرما و اوباهم، زیباشود ، تا باهم اصل زیبائی باشیم .ما خدائی را میجوئیم که درهم به پیچیم ، مانند پیچه به تنه درخت ، تا باهم ، اصل زیبائی و هم آهنگی وجشن و بینش باشیم . جائی ترس و بیم هست، که خدا و انسان، همآغوش و جفت و آمیخته باهم نیستند . از بریدگی خدا ازانسان، زشتی و بیم درگیتی، پیدایش می یابد . انسان ، زشت میشود، چون دراین بریدن ، گناهکارمیشود، و خدا ، زشت میشود، و میترسد که صورت خود را بنماید و ازانسان ، زشت تصویر گردد .هنگامی خدا از انسان، بریده میشود، خدا ، تبدیل به خالق ومعبود ، و انسان، تبدیل به مخلوق وعبد میشود ، و دیگر،« یارهمدیگر» نیستند، و با این بریدگی ازهم ، زشتی ودوزخ، پیدایش می یابد، که پیکر یابی « بیم وترس» است ، وهردو ازهم میترسند وازهمدیگر میگریزند . یکی منکرخدا میگردد ، تا ازاو، آزادی بیابد، و دیگری ، قدرت انحصاری میطلبد، تا انسان را بزنجیروبند بکشد .هنگامی خدا از انسان بریده و پاره کرده شد، و ناهمسرشت شدند، گناه و بیم و دوزخ ، پیدایش یافت . آنگاه خدا، از دنیا بریده شد، دنیا زشت وفانی شد ، و بهشت ازدنیا ، تبعید گردید ، ونیازبه ایمان آوردن به غیب بود .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند، انسان دررنج و کین ورزی هبوط کرد وگناهکارشد،و خدا،محکوم به خودپرستی وقدرتپرستی و انحصارکردن قدرت به خود شد .

آنگاه که خدارا ازانسان بریدند، انسان برآن شد، که خدارا فراموش کند، و خدا برآن شد، که انسان را عبد خودش کند، و فراموشی انسان را گناه بداند . آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، انسان کوشید که در دنیا، بهشت برای خودش بسازد، و خدا ، آن بهشت را ویران ساخت، و کوشید که بهشتی، فراسوی دنیا برای غلامان حلقه بگوشش بسازد که عمرخود را صرف عبودیت او کرده اند و هیچگاه از آن یاد نیاورده اند که باخدا ، جفت و یارند . ودرهردو، عشق،خشکید.آنگاه که خداراازانسان بریدند، خدا برای انسان،عظیم ووحشت آورشد، وانسان، پشت به خدا کرد وازاو گریخت،وخدا، تنها ماند .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند، جشن گاهها، تبدیل به معابدشدند ، و خدا وانسان ، دیگر نمیتوانستند باهم برقصند، با هم بنوازند ، با هم آواز بخوانند و باهم بخندند .

آنگاه که خدارا ازانسان بریدند ، خدا، قدرت پرست شد و هرکه را خواست، عزیزکرد و هرکه را خواست ذلیل کرد، و قدرت را به خود منحصر ساخت، وانسان را ازآن محروم ساخت ، وفضیلت انسان را تسلیم شدن و مطیع بودن و عبودیت کرد . تا انسان دربرابراو، همیشه احساس تقصیر و نقص وعجزکند ، و تنها خداست که حق به « کبر« دارد ، و کبر فروختن برای خدا، حتا فضیلت است و او خودش را بنام« اکبر» ستود .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، این بزرگترین توهین شد که انسان لب برلب خدا بنهد و اورا ببوسد ، گیسوی خدا را با انگشتانش، شانه کند و اورا در آغوش بگیرد و با او دریکجا مانند زال خانه بگیرد ، و برای خدا، برترین نقص شد که با انسان بیامیزد، تا آلوده به عجزو فقرو نقص و ضعف نگردد ، تا متعالی وپاک بماند .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، انسان از دیدن چهره خدا ، چنان به وحشت میافتد که جادرجا میمیرد و جانش ازقالب تهی میگرددو خدا ، حق ندارد که صورتهائی ازخود بکشد و آنهارا رنگین کند و پیکرهای خودرا بتراشد . خدا، نقاشی و پیکرسازی و رنگرزی را فراموش کرد .آنگاه که خدارا ازانسان بریدند ، انسان حق نداشت ، هیچکس را جز خدا دوست بدارد . بدینسان، سرچشمه عشق دراو خشکید ، چون خدا هم ، که ازاو بریده شده بود ، دیگر دوست داشتنی نبود . او به کسی که ازاو بریده است، تعظیم میکند ، ولی نمیتواند اورا دوست بدارد .آنگاه که خدارا ازانسان بریدند، خدا ، کامل شد، و با رسیدن به کمال ، آزادی را ازدست داد ، چون درکمال، آزادی نیست . وانسان، ناقص شد، و هرناقصی، آزاد است ، ولی گناهکار. ودرانسان ، جمع گناه ِناقص بودن وداشتن ِ آزادی، مزه آزادی را هم از بین برد .

اینست که خدا و انسان، به فکرآن افتادند که بازباهم بیامیزند و همگوهروهمسرشت بشوند، و باز به هم بپیچند ، وبازیکی آب ، و دیگری ، تخم بشود تا باهم بیامیزند و برویند ، و باز یکی تارو دیگری پود بشود ، تا باهم یک جامه بشوند، و تا خدا، جنینی درزهدان انسان بشود . آنگاه که انسان وخدا باهم سرشته و ازهم جدا ناپذیرشدند ، آنگاه کسانی که میخواستند از « واسطه گری میان خدا و انسان» ، عایدات داشته باشند ، دشمن عشق ورزی میان خدا و انسان شدند. اینها ارّ ه شدند ، تا درختی را که خدا ریشه اش و انسان شاخه وبرش هست ازهم ببرند ، اینها مقراض شدند تا پارچه ای را که خدا تارش و انسان، پودش هست ازهم ببرند ، اینها تیغی شدند تا شاهرگ انسان را که خدادرآن خون روانست ، ببرند .

اینها، همان ارّه و تیغ و مقراض نوری بودند، که جمشید را که بُن همه انسانها بود ، ازجفتش که سیمرغ یا خدا بود ، بریدند . چون جمشید ، ازاین آب روان که ساقی آسمان ، سیمرغ ، درجامش فرومیریخت، روشن میشد ، وحقیقتی را می یافت که برّندگی تیغ و اره و مقراض را نداشت .

تادرب ِدوزخ ِ

الله و پدرآسمانی و اهورامزدا

رانـبـنـدیم

گیتی ، بهشتِ جمشیدی نمیشود

.............................................................. صفحه 7

سکولاریته و مفهوم« نقد»

.............................................................صفحه24

اصل سکولار، یا « زنخداخرداد»

خدای ِ« رسیدن به آرزو» درگیتی

خد ائی که آرزورادرگیتی نقد میکند

..............................................................صفحه 50

از« ارج ِ انسان »

یااز« معراج انسان» با خردش ، به مینو

ارج= سیمرغ درون انسان

.............................................................صفحه 83

کتابنامه

.........................................................صفحه 103

تادرب ِدوزخ ِ

الله و پدرآسمانی و اهورامزدا

رانـبـنـدیم

گیتی ، بهشتِ جمشیدی نمیشود

سکولاریته ، بستن درب ِ همه دوزخها ، یا

نفی ِ « ترس ازعذاب درفراسوی گیتی» است

وهمچنین، گرفتن ِحقانیت

از«حکومت کردن ِ برپایه ترس» است

جمشید با خرداد ، در ِدوزخ را می بندند

برای سکولار ساختن جامعه،

باید « درب ِ دوزخ » را بَست

درفرهنگ ایران، کار ِ بنیادی ِانسان

درگیتی ، بستن ِ دربِ دوزخ است

نخستین پیام وامرالله به رسولش، محمّد درقرآن ،آنست که « برخیز و مردمان را بترسان وارهاب کن و به وحشت انداز= قم فانذر » ، ولی نخستین ،خویشکاری جمشید ، بُن همه انسانها درجهان، درفرهنگ ایران آنست که : برمیخیزد و درب ِ دوزخ و درب ِ همه گونه ترسها وهمه ترسانندگان و همه گونه رزمها و خونریزیها را می بندد . آنکه میترساند، جان وخرد را می آزارد ، و ازآ زردن ، کام می برد . آنکه میترساند،ستمکاراست.ترساندن،بُن همه بیدادگریهاست.« ترساندن » ، رسانیدن ِ برترین آزار به جان وخرد انسان است، که نزد ایرانیان ، هردو مقدسند . رسول الله ، باید با ترساندن ، مردمان را مطیع الله سازد ، وجمشید باید ، ِالاهان بیم آور، و آموزه هائی را که بیم آور و وحشت زا و جنگخواه و جهاد خواه هستند ، ازگستره زندگی وخرد، طرد و تبعید کند . جمشید باید ِالاهان دوزخسازو بیم آوررا از جهان براند . جمشید باید نگذارد که خدایان و پیامبرانشان ، بهشت خود را، بر زیر بنای دوزخ بسازند . دادن « دوزخ نقد دراین جهان وامروز » ، برای دادن « بهشت نسیه درآن جهان و فردا»، خویشکاری خدایاانیست که نمیتوانند « بهشت نقد درهمین گیتی » بسازند. چرا ایرانیان ، بُن خود را که جمشید هست ، فراموش ساخته اند ؟ چرا آنها « نیروی جمشیدی » را که درب ِ دوزخ ، و راه رسیدن به بهشتی را که از آتش ِ سوزنده دوزخ میگذرد ، می بندد ، از دست داده اند ؟ جمشیدی که بهشت ( خرداد = خوشزیستی ، مرداد = دیر زیستی ) خود را، نقد درگیتی، بدون کاربرد ترس و وحشت و ارهاب و انذار، بر پایه «خرد خندان » و « اصل بزم » میساخت ، هنوز در ما زنده است ، و باید ازسر، برانگیخته شود .

جمشید با همان کلید خردی که همه بندهای مشکلاتِ گیتی را میگشود ، میتوانست درب همه دوزخها و بیم ها و بیم آوران را به بندد . این جمشیدِ درضمیرماست که به ما میگوید : آنگاه که انسان درب ِ دوزخ را، در قرآن و درانجیل ودر هرکتاب مقدسی ببندد ، آنگاه خواهد توانست بهشت را در روی زمین بسازد . جمشید میگوید که بهشتی بدون دوزخ، درهمین گیتی میتوان ساخت . دوزخ ، هیچگاه راه رسیدن به بهشت نیست . راه رسیدن به بهشت ، ازمیان ِ دوزخ نمیگذرد . خردِ ضد خشم وقهرِ ِ بهمنی ِجمشید ، معمارساختن « بهشت بدون دوزخ » است . دوزخ ، آنجائیست که خشم وقهر هر ِالاهی ، در اوج خود، واقعیت می یابد ، وکوچکترین اندیشه ویادآوری تلخگین وزهرآلود ِ آن ، زندگی در گیتی را فلج میکند . وقتی مردمان، از دوزخ آنها نترسند، و به اندیشه بهشت نسیه ِ آنها دل نبندند ، به فکرساختن بهشت نقد در گیتی میافتند . فرهنگ ایران ، بسراغ خشکاندن، سرچشمه های بیم و وحشت و هراس میرود. دوزخ ، چهره غضب آلود الله وپدرآسمانی و .... است . عمل واندیشه ِ انسان ، نباید استوار برترس ازدوزخ باشد . حکومت نباید استوار بر ترس مردمان ازشکنجه وعذاب ( ازسیاست کردن ) باشد . فرهنگ ایران ، برضد « سیاست » است ، و میخواهد « جهان را بیاراید» . فرهنگ ایران ، پشت به « سیاست » ، و روی به « جهان آرائی » میکند . ما آراینده جهان میخواهیم ، نه سیاستمدار. « آراستن » ، نظم دادن کشور، با زیبائی است، و آنچه ترس آوراست ، زشت است . واژه « زشت » در فرهنگ ایران ، به معنای ترسناک است . این، هسته ِ فرهنگ ایران میباشد که همیشه پایدار خواهد ماند . جمشید با همکاری ِ زنخدا خرداد ، درب ِ دوزخ را می بندد ، و کیهان را با او، بی بیم و بی رزم میکند . یک اندیشه ترسناک ، خودِ خرد وروان ِانسانی را فلج میسازد ، واز هرترساننده ای ، آزارنده تراست ، چون سرچشمه اندیشه را در آباد کردن گیتی ، میخشکاند. « ایمان به وجود دوزخ » را باید از روانها و خردها ریشه کن ساخت ، تا خرد و روان ، رامش ِ خود را درهمین گیتی بجوید . یهوه والله ، وقتی که « چهره زشت غضبناک خود » را درآئینه دیدند ، امر کردند که کسی نباید صورت آنها را بکشد . گفتند که صورت خدا را نباید کشید ، چون خودشان هم نمیتوانستند دیدن صورت غضبناک وزشت وترسناک خود را تحمل کنند . خدایانی که زیبایند ، مردمان را بدان میخوانند تا صورت زیبای آنهارا همه جا بکشند . دوزخ ، دیدن چهره ِالاهان ِ بیم آور، درخیال وفکرو روان است . ولی انسان باید چهره خدای خود را بکشد ، تا خدای زیبای خود را بشناسد، و چهره ای را که ازغضب ، زشت میشود ، دوربیندازید .

این بود که جمشید در« روزنوروز بزرگ » که روز ششم فرودین ماه است، با زنخدا خرداد ، درب دوزخ را بست، و خدائی که صورتش زشت بود ، حق به خدابودن نداشت . واژه « زشت » درفرهنگ ایران، به معنای« مخوف و غضبناک» ست . خشم ، زشت وترسناک است .اگرخدا ، جمیل است ، میگذارد که همه دیده به جمال او بیندازند . وخدا ، موقعی خداست که هرگز زشت نشود . بُن شادی ، نابود کردن ِ« هراس ِ خرد ، از دوزخ ِنسیه » است . عمل، باید بتواند شادی از پیآیندهای خود را دراین گیتی دریابد .

شیوه درک « خوشی و بینش نقد » که گرانیگاه سکولاریته است درفرهنگ ایران ، درهمان پیوندِ « جمشید و زنخدا خرداد» بیان کرده میشود . ازآنجا که موبدان زرتشتی ، بکلی تصویر زنخدا خرداد و مفهوم زمان را تغییر داده اند ، ما این اندیشه های ژرف فرهنگ ایران را فراموش کرده ایم . ولی با ژرف بینی و دقت، میتوانیم این پیوند جمشید با زنخدا خرداد را درفرهنگ ایران بازسازی کنیم . آنچه در روزگاری دراز ، « همکاری جمشید و خرداد » بوده است ، در روایات زرتشتی ، تبدیل به « کار جمشید در روزخرداد » شده است .اینکه جم در روزخرداد، درب دوزخ را می بندد ، و بدینسان ، مردمان ، در گیتی دیگر نمی میرند و همیشه شاد و خوشند ، گره به تصویر خرداد و امرداد، پیش از زرتشت میخورد. خرداد، اصل آبادانی، و ساختن بهشت درگیتی است، و طبعا دربهشتِ آباد ، نه بیم ازکسی وچیزی وازخود اوهست، ونه رزم وجنگ و خونریزی ، و نه میخواهد که کسی برای فیروزساختن ِ او به جهاد برود. پس هرجا گام ِ خرداد برسد ، درآنجا نمیتوان دوزخ ساخت، و اندیشه وجود دوزخ را تلقین کرد و رایج ساخت .

خرداد ، امکان ایمان آوردن ِ به دوزخ را درفراسوی گیتی ، در روان انسان ازبین میبرد ، چون چنین اندیشه ای، سرچشمه ترس ووحشت درهرعملی ودرهرفکری درگیتی است. به همین علت ، همه ادیان نوری، دشمنان درجه یک این خرداد ومرداد ( هاروت و ماروت ) بودندوهستند . این اندیشه که جمشید در روز خرداد ، درب دوزخ را می بندد ، در متون دیگر پهلوی نیزبا محتویات بیشترآمده است ، که دامنه بررسی را بسیار میگسترد و روشنتر میسازد . دراین متون میتوان دید که دراین روز، جمشید ، گیتی را « بی بیم » و « بی رزمان » نیزمیکند. از اینجا میتوان دید که « بی بیم ساختن ، و بی رزم و جنگ وبی قهر ساختن » گیتی ، گوهر وجود خرداد است. نخستین پیآیند این عبارتها آنست که روایت « منی کردن جمشید درشاهنامه » داستانیست که موبدان زرتشتی، درخدمت الهیات خود ساخته اند. نه آنکه فردوسی ، دست به چنین کاری زده باشد ، بلکه این روایتیست که دست ساخته همان موبدان زرتشتی در دوره ساسانیان است .

جمشید ، همانقدر که محبوب و مطلوب همه ایرانیان بود ، درهمین کارش که « بستن در دوزخ » باشد ، عملی کاملا ضد الهیات زرتشتی نیز میکند .ازاین رو موبدان زرتشتی درباره جمشید ، درنوسان میان دوقطب متضاد بودند . هم اورا میستودند و هم اورا می نکوهیدند . خرداد هم ، گرفتار چنین دردسری بود . وقتی جمشید ، در دوزخ را ببندد ، دیگر موبدان ،مردمی را که طبق خواست اهورامزدا رفتار نکنند ، نمیتوانند به دوزخ بفرستند و کیفر بدهند . بستن در دوزخ بوسیله جمشید ، قدرت پاداش و کیفر دادن را ازاهورامزدا میگیرد . دریک روایت ، اندیشه فرهنگ سیمرغی باقی مانده است که هنوز زرتشتیان نیزآن را دوست میداشتند ، و در روایت دیگر، درک تضاد آن باالهیات زرتشتی باقی مانده است .

در روایت دیگر پهلوی ، همچنین میآید که جمشید در روز خرداد ، « پیمان » را از دوزخ بازآورد که از کیهان دزدیده شده بود ، و آنرا اندرکیهان به پیدائی آورد . این چه پیمانی بوده است ؟ « پیمان » چه معنائی و محتوائی داشته است ؟ چه پیمانی است که اگر از گیتی ، دزدیده شود ، دوزخ، پیدایش می یابد ؟ نبود پیمان درکیهان ، ایجاد دوزخ در کیهان را میکند ، و با « پیدایش پیمان، و پایدارشدن پیمان درگیتی » ، گیتی را بهشت میکند . این بی رزمی و بی خشمی و بی بیمی و بهشت سازی، با پیدایش یابی « پیمان » درکیهان ، از ویژگیهای گوهری زنخدا خرداد است . روزخرداد ، تنها یک روز، مانند سایر روزها نبود که نام خدای خرداد را بدان داده بودند ، بلکه زمانی بود که « بُن کیهان وزمان » میتوانست فقط در ویژگی های خردادی پدیدارشود .

اینکه ما معنای این عبارات را بلافاصله درنمی یابیم ، برای آنست که مفهوم مااز زمان ، با مفهوم آنان از زمان ، بسیارفرق داشته است . برای ما ، روز خرداد ، یک روز مانند سایر روزهاست که ازپس همدیگر میآیند و میروند . برای ما فرق ندارد اگر، به روزها، نامهای دیگر بدهیم . ما میتوانیم حتا بجای این نامهای خدایان ، روزها را با اعداد بشماریم . ما میانگاریم که آنها این روزهارا فقط بنام خدایان خود نامیده اند. وجود روز یا زمان ، ازوجود خود ِآن خدا ، بریده میباشد ، فقط نامی ازآن خدا ، براین روز نهاده شده است . درست سوء تفاهم ،ازهمین جا آغازمیشود .

در فرهنگ ایران ، هرروزی ، گوهر بُن جهان ، در ویژگیهای دیگر، درگیتی ( درهمه چیزها و انسانها ) پیدایش می یابد ، که شکل خدائی به آن داده میشود . این بُن زمان و جان است که در روز ششم هرماهی ، با ویژگیهای « پیمان » ، « بی بیمی» ، « بی خشمی وبی رزمی» و .... پیدایش می یابد . به همین علت ، عدد « شش » را درسانسکریت ، « رسا » هم مینامیده اند که صفت گوهری خرداد است . البته اصطلاح « پیمان » دراینجا ، معنای قرار داد و عهد و میثاق را ندارد . دراینجا، پیمان ، همان معنای« مزاج » را در « مزاج دهر» دارد، که به هم آمیختگی شیره ها در تناسب وهمآهنگی و اندازه » باشد ( رجوع به مقاله خرداد شود ) .

جمشید در روزخرداد در ماه فرورین ، ویژگیهای نهفته در بُن کیهان و جان را ، میزایاند . جمشید ، ماما یا دایه این ویژگیهای بُن کیهان در کیهان، این شیره کیهان ازکیهان است .

روزششم ماه فروردین ، که زنخدا خرداد ، ازبُن زمان ، پیدایش می یافت ، واوج اصل آبادانی جهان بود، و در مدنیت ، واقعیت می یافت ، به اندازه ای نزد ایرانیان اهمیت داشت که آنرا بزرگترین روزهای نوروز میشمردند .جشن نوروز، دراین روز به اوجش میرسید، و ازاین رو آن روز را « نوروز بزرگ » میخواندند . ازاین رو ، تولد زرتشت را هم به این روز انداخته اند . اتفاقات بزرگ را به این روز می انداختند یا نسبت میدادند ، تا به آنها، گوهر خردادی بدهند . زرتشت ، چون دراین روز زاده شده است ، فطرت زنخدا خرداد را ، که خدای آبادانی و خوشزیستی وامید نیزهست، دارد. زرتشت ، میخواهد مانند جمشید ، همین ویژگی خرداد را در جهان به پیدائی آورد، و رزم را ازجهان محوسازد ، و ریشه همه بیم ها و بیم آوران را ازجا بکند.

با« بستن در دوزخ ، و بستن راه به همه آموزه هائی که مردم را با تصویر دوزخ دراین گیتی، بیم میدهند »، بنیاد مدنیتی گذاشته میشود که ایرانی، در تصویر جمشید وخرداد نهاده است .

فرهنگ ایرانی ، خدائی را که بیم آور باشد ، و همیشه مردمان را بترساند ، و حکومتی را که بر پایه بیم دادن و ترساندن استوارشود ، نفی و طرد میکند .



خرید فایل


ادامه مطلب ...

دانلود مقاله پژوهشی درباره شاهنامه فردوسی

در فرهنگ ایران ، هرروزی ، گوهر بُن جهان ، در ویژگیهای دیگر، درگیتی ( درهمه چیزها و انسانها ) پیدایش می یابد ، که شکل خدائی به آن داده میشود . این بُن زمان و جان است که در روز ششم هرماهی ، با ویژگیهای « پیمان » ، « بی بیمی» ، « بی خشمی وبی رزمی» و .... پیدایش می یابد . به همین علت ، عدد « شش » را درسانسکریت ، « رسا » هم مینامیده اند که صفت گوهری خرداد است .  البته اصطلاح « پیمان » دراینجا ، معنای قرار داد و عهد و میثاق را ندارد . دراینجا، پیمان ، همان معنای«  مزاج » را در « مزاج دهر» دارد، که به هم آمیختگی شیره ها  در تناسب وهمآهنگی و اندازه » باشد ( رجوع به مقاله خرداد شود ) .جمشید در روزخرداد در ماه فرورین ، ویژگیهای نهفته در بُن کیهان و جان را ، میزایاند . جمشید ، ماما یا ...


ادامه مطلب ...

پایان نامه: تصویرسازی بخشی از داستان سودابه و سیاوش شاهنامه فردوسی -اسطوره‌های نجیب از خیال تا ظهور- 100 صفحه ورد

                فهرست مطالب:   گفتنی ........................................................................................................... معرفی‌نامه ................................................................................................... مقدمه .......................................................................................................... فصل اول: .................................................................................................... تاریخچه تصویرسازی ................................................................................ تصویرسازی (تعریف) ................................................................................ اهداف تصویرسازی ........................................... ...


ادامه مطلب ...

مقایسه شاهنامه فردوسی با دیگر آثار حماسی جهان

فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش ) تعدادصفحات:92 فهرست مطالب عنوان چکیده مقدمه فصل اول زندگی نامه فردوسی ویژگی های هنری شاهنامه تصویرسازی موسیقی منبع داستان های شاهنامه بخش های اصلی شاهنامه دوره اساطیری دوره پهلوانی دوره تاریخی فصل دوم جایگاه جهانی شاهنامه جایگاه شاهنامه فردوسی در مقایسه با سایر اثار حماسی جهان و اما تفاوت‌ ها و اما نظر من: فصل سوم مقایسه حماسه ی ایران با حماسه ی دیگر کشورها مشخ ...


ادامه مطلب ...

کودکی فردوسی و شکل گیری شاهنامه

فردوسی در طبران طوس به سال 329 هجری بدنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و در آن ولایت مکنتی داشت. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی نداریم؛ اینقدر معلوم است که در جوانی از برکت درآمد املاک پدر بکسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی افتاده است. همانطور که گفته شد وی دوران کودکی و جوانی را در خانواده ای که همه دهقان و ایرانی پاک نژاد بودند؛ در فضایی سرسبز و آرام به تحصیل علم و ادب گذراند. علاقه او به داستان های کهن باعث می شد تا گهگاه طبع خود را ...


ادامه مطلب ...

تحقیق در موردچین در شاهنامه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب *   فرمت فایل :Word ( قابل ویرایش و آماده پرینت )    تعداد صفحه32   فهرست مطالب   اقوام در شاهنامه : پسرش نو – چا : 1- داستان رستم و سهراب با داستان جنگ لی – چینگ با مقدمه « گسترده‌ترین سرزمین های حوزه‌ی فرمانروایی شهریاران ایران باستن، از سوی خاور تا مرز قلمرو حکمرانی شاهان کهن چین کشیده شده بود. ایرانیان و چینیان، روزگاران درازی از باختر تا خاور آسیا را زیر نفوذ و چیرگی‌های خود داشتند. در درازنای آن دوران‌ها، تیره‌های قومیِ ساکن سرزمین‌های ایرانی و چینی، پیوسته با یکدیگر در پیوند و داد و ستد بودند. آشکار است که چنان همسایگی و رفت و آمد و بده بستانی، اثرهای بسیاری در تمدن و فرهنگ هر دو گروه قومی برجاگذاشته است و می‌توان این اثرها را در زمینه‌های گوناگون بررس ...


ادامه مطلب ...

پروژه: بررسی انسجام واژگانی در شاهنامه فردوسی

  بررسی انسجام واژگانی در شاهنامه فردوسی 189 صفحه مقدمه زبان ابزار بیان مفاهیم و ارتباط میان انسان­هاست. نخستین و اساسی ­ترین نقش زبان نیز همین می باشد زیرا بشر ناگزیر است که در ارتباط با دیگران در اجتماع تجربه ­اش را منتقل کند و تجربه دیگران را دریابد. بنابراین در مطالعه و توصیف آن باید صور و اشکال زبانی مرتبط با این نقش زبان را مورد بررسی قرار داد. شاخه ­ای در زبان ­شناسی با عنوان سخن­ کاوی در این رابطه و جهت بررسی کاربرد زبان بوجود آمده است.   تحلیل ­کلام به  بررسی روابط برون ­جمله ­ای و ارتباط بین زبان و بافت ­هایی که در آن بکار برده می شود می ­پردازد. متن صورت مذاکرات کلام است و متن یک واحد منسجمی را تشکیل می­ دهد.آنچه که متن را از غیر ­متن متمایز می ­سازد متنیت[1] است و یکی از عوامل بوجود آورنده متنیت،­ ا ...


ادامه مطلب ...

پروژه: آموزه های اخلاقی در شاهنامه

  آموزه های اخلاقی در شاهنامه 175 صفحه چکیده: شاهنامه مجموعه و جهانی است از حکمت، دانش، اخلاق، آموزه های معرفتی و چگونه با بزرگی و شرف زیستن. حماسه های شاهنامه، خود اندیشه هایی سترگ، والا، ظلم ستیز و بزرگی آفرین را در خود، ذخیره دارند. شاهنامه کتاب شاهان نیست. زندگی بزرگان و امیران و نیاکان فرهیخته، قدرتمند، خداجو و زندگی آموز است. آنجا هم که سرگذشت انیران، اهریمنان و پتیارگان است، سراسر عبرت و پند است. خوبان، همیشه بر بدان و اهریمنان سرانجام پیروز می شوند. کاوه و فریدون بر ضحّاک دست می یابند و او را از صفحه ی روزگار محو و نابود می کنند.  شاهنامه سراسر آموزه های اخلاقی است. مگر نه این است که فردوسی را حکیم می خوانند. آری او در همه ی فراز و نشیبها، در همه ی مقاطع سرگذشتها، در آغاز و پایان داستانها، درس اخلاق و زندگی می دهد. این پایان نامه تحت عنوان « آموزه های اخلاقی در ...


ادامه مطلب ...