پیشگفتار در شب چهارم شهریور 1369 اخوان ثالث درگذشت وسفینه عمر این آزاد مرد رنجور- این لولی وش مغموم- سرانجام گرفتار طوفان مرگ گردید و کمر ستبر صنوبر شعر امروز ایران دوتا گشت . با مرگ او, طومار سبک اما اصیل گونه ی شعرفارسی درهم پیچید , سبکی که پیش از این , رسالت تاریخی اما هنری آن به پایان رسیده بود .اخوان درادب معاصر یک پدیده بود , عمر وهنری پر فراز ونشیب داشت . دغدغه های او رنگ بی قراری داشت و زمزمه هایش از زندگی و مرگ شنیدنی وتامل برانگیز است . زندگی را دوست می دارم ; مرگ را دشمن . وای , اما - با که باید گفت این ؟ - من دوستی دارم که به دشمن خواهم از او التجا بردن . (گزیده اشعار/ چون سبوی تشنه / ص 97)و یا درجایی دیگر در قطعه ی خیامی خود چنین می گوید : مرگ آمد و خواست جان ِ آسوده من تابستاند کاسته و افزوده من درکارِ طرب کرده بُدم بود و نبود او برد همین قال ...
ادامه مطلب ...