بررسی تبلیغات تجاری در رشد فروش بیمه های زندگی در ایران
توجه :
شما می توانید با خرید این محصول فایل " قلق های پایان نامه نویسی (از عنوان تا دفاع)" را به عنوان هدیه دریافت نمایید.
مقدمه:
خطر یا ریسک به عنوان یک پدیده زیانبار از ابتدای خلقت انسان همواره و همیشه با او بوده است به طوری که انسان را به تفکر و تعمق برای پیدا کردن راه حلهای مناسب برای پیشگیری از این خطرها و یا در صورت واقع شدن این خطرات کاهش دامنه خسارت ناشی از آنها وادار نموده است البته تمام راه حلهایی را که آن زمان بشر پیدا کرده بوداز طریق آزمایش و خطا بود ولی از همان ابتدا انسان نیاز به تامین را در خود ارضاء می نمود که نمونه های آن بسیار زیاد است.مثلآ برای محافظت خود از سرما از پوست حیوانات شکار شده استفاده می نمود و نسل به نسل این یا فته ها را تکمیل نموده و انتقال داده است.ولی مقتضیات زمانی بشر امروز با آن زمان تفاوت دارد .پیشرفت جوامع به خودی خود خطراتی را به همراه می آورد که انسان را ناچار به محافظت از خود در مقابل آنها می نماید.
نمونه آن پدیده انقلاب صنعتی و پیامدهای بسیار آن می باشد. پیامدهای آن نظیر ماشینی شدن تولید, افزایش جمعیت , شهرنشینی, تغییر الگوی مصرف و تولید ودر نتیجه افزایش خطرها نیاز به تامین را تشدید نمود به طوری که مردم به ماهیت آن پی برده و بدون نیاز به تبلیغات بدنبال آن می روند. بیمه در اینگونه کشورها به عنوان یک ابزار مالی شناخته شده و موجب سرمایه- گذاری در بخش های مهم اقتصادی شده است.
عامل اصلی چنین آرامش وامنیتی ارائه تامین از طریق عرضه انواع بیمه های زندگی دراین
گونه کشورها که هم از بعد اقتصادی و هم بعد اجتماعی بسیار حائز اهمیت است ولی متأ سفانه
بر خلاف این گونه کشورها ,کشور ما به هرعلت هنوز هم با اینکه حدود شصت سال است که در این صنعت فعالیت می کند جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است.
جالب است بدانیم عده ای از مردم ما بیمه را نوعی عوارض دولتی می دانند و از آن گریزانند. در بازاریابی سعی بر آن است که از طریق تحقیقات بازار یابی در جامعه نیازهای افراد را تشخیص داده و با استفاده از روشهای مناسب این نیاز را به مردم اطلاع داده و متناسب آن محصولی ایجاد و این نیاز را بر آورده کند . متأسفانه در کشور ما نیز برای این نیاز تقاضای پنهان وجود دارد به طوری که مردم می دانند چه نیازی دارند ولی روش ارضاء این نیاز و رفع این تقاضا را نمی دانند که وظیفه متخصصان و کارشناسان شرکت های بیمه می باشد که با علم به انواع پوشش های بیمه ای و مزیت آن در این راستا گام برداشته و موجبات تأمین این نیاز را در بین مردم کشورمان بوجود آورند.
برای دستیابی به این اهداف شش فرضیه مطرح کرده ایم که نتایج حاصل از این فرضیات با استفاده از روش های آماری تجزیه وتحلیل اطلاعات بدست آمده در فصل های مربوطه مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
فهرست مطالب
فصل اول : کلیات تحقیق
عنوان صفحه
مقدمه (1)
بیان اصلی تحقیق (2)
تبیین موضوع و مساله (3)
اهداف تحقیق (4)
فرضیه ها (5)
متغیرهای تحقیق (6)
نوع,روش وقلمرو تحقیق (6)
روش جمع آوری وتجزیه وتحلیل اطلاعات (7)
ضرورت انجام تحقیق (7)
تعریف واژه های تحقیق (9)
فصل دوم : مبانی نظری تحقیق
گفتار اول:خدمات (11)
طبقه بندی انواع خدمات (12)
ویژگیهای امور خدماتی (13)
گفتار دوم:
تاریخچه وسوابق مساله تحقیق (14)
اصول حاکم بر بیمه های بازرگانی (15)
تقسیم بندی انواع بیمه (18)
گفتار سوم:
تبلیغات و آگهی ها (19)
تبلیغات بازرگانی (21)
اهداف تبلیغات بازرگانی (22)
اصول تبلیغات (24)
شرایط اثربخشی تبلیغات (26)
اثرات اجتماعی و اقتصادی تبلیغات (26)
مراحل بوجود آمدن ارتباطات موثر (27)
مزایای تبلیغات (27)
بازاریابی بیمه های زندگی (29)
مکعب بازار (32)
عوامل تشکیل دهنده بازار (34)
بازار آگاه و ناآگاه (34)
قابلیت جذب بازار (35)
اهداف بازاریابی (37)
تحقیق و بررسی در بازار بیمه زندگی (39)
بررسی و اندازه گیری اولویت مصرف کنندگان (41 )
شیوه های تماس (41)
پوشه های تبلیغاتی و اطلاعاتی (42)
فرم پیشنهادی (43)
فصل سوم:
روش جمع آوری اطلاعات
مقدمه (44)
بررسی اسناد و مدارک (44)
تحولات بیمه های زندگی در سال 1372 (44)
تحولات بیمه های زندگی در سال 1373 (47)
تحولات بیمه های زندگی در سال 1374 (48)
تحولات بیمه های زندگی در سال 1375 (51)
تحولات بیمه های زندگی در سال 1376 (51)
روش بررسی میدانی (52)
اطلاعات جمع آوری شده از طریق پرسش نامه (53)
بررسی فرضیه ها با اطلاعات پرسش نامه ها
فرضیه 1) (55)
فرضیه 2,3,4,5 ) (56)
فرضیه 6) (57)
فصل چهارم:
روش های آماری و تجزیه و تحلیل اطلاعات
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات پرسش نامه (58)
بررسی فرضیه های تحقیق بر اساس روش های آماری
استدلال فرضیه 1) (61)
استدلال فرضیه 2) (63)
استدلال فرضیه 3) (65)
استدلال فرضیه 4) (66)
استدلال فرضیه 5) (67)
استدلال فرضیه 6) (68)
خلاصه نتایج آزمون فرضیه های تحقیق (71)
فصل پنجم:
خلاصه تحقیق,نتیجه گیری,پیشنهادات
گفتار اول:
خلاصه تحقیق (73)
نتیجه گیری (74)
پیشنهادات (74)
پیوست شماره1)
پرسش نامه (76)
پیوست شماره2)
واژه نامه (79)
منابع و ماخذ (81)
بررسی نقش قرآن و تأثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی
بیان مسئله
بحث پیام ها و الگوهای قرآن از جمله مباحثی است که اگر به درستی تبیین شود تأثیرات قابل توجهی بر زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان بلکه جوامع انسانی و بشریت خواهد گذاشت.
چون الگوپذیری و پندگرفتن از فراز و نشیب های زندگی انسان ها و تاریخ گذشتگان راه را برای یک زندگی معنوی، بانشاط، امیدزا و کم هزینه ، هموار خواهد کرد، چه آن که استفاده از پیام های قرآن و موارد عبرت آموز آن که به امت های گذشته، پیامبران و رهبران الهی باز می گردد، دانش دینی و متعاقب آن احساس مسئولیت و وظیفه شناس انسان ها چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی را افزایش داده و کارایی بیشتری را نتیجه خواهد داد.
3-1 اهداف تحقیق
«و هذا کتب أنزلنه مبارک فاتبعوه و اتقوالعلکم ترحمون» «و این کتابی است پربرکت که ما(برتو) نازل کردیم، از آن پیروی نمائید و پرهیزگاری پیشه کنید تا مورد رحمت قرار گیرید»(سوره انعام- آیه 155)
این آیه اشاره به نزول قرآن و تعلیمات آن کرده و می گوید:«این کتابی است که ما نازل کرده ایم، کتابی است با عظمت و پربرکت و سرچشمه ی انواع خیرات و نیکی ها»(وهذا الکتاب انزلناه مبارک)
و«چون چنین است به طور کامل از آن پیروی کنید و پرهیزگاری پیشه نمائید و از مخالفت با آن بپرهیزید شاید مشمول رحمت خدا گردید»(فاتبعوه واتقوالعلکم ترحمون)(مکارم شیرازی- 1376: ص 42)در دنیایی که ظلم و ستم غوغا می کندو ظالمان و زورگویان سعی دارند به جهانیان ثابت کنند که قرآن سخن خدا نیست و سخن بنده ی خدا است و ما هم به پا خواستیم تا به جهانیان حقانیت قرآن را به اثبات برسانیم و به همه گان بگوییم: قرآن مشعل هدایت و جوهر درایت و گنجینه ی معرفت و پناهگاه موحدان و ضامن سعادت بشر در دنیا و آخرت است.
قرآن خورشیدی است که متحیّران وادی ضلالت را به نور خود هدایت می کند و دردمندان وادی جهالت را از داروی معرفت خویش بهره مند می سازد.
4-1 اهمیت تحقیق
در این پژوهش سعی شده است نقش قرآن در ابعاد گوناگون در زندگی فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد و چون در این رابطه کتاب مستقلی نوشته نشده لازم است با استفاده از منابع دیگر مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
غربی ها به سرکردگی آمریکای جهان خوار، اسلام را به عنوان دشمن اصلی نشانه رفته است. آن ها با بهره برداری همه جانبه از وسایل ارتباطی و با برخورداری از پیشرفت صنعتی خویش قصد دارند تا جوامع اسلامی و به خصوص جوانان را از فرهنگ و ارزش های اسلامی نهی سازند. شکی نیست که قرآن به عنوان کتابی جامع و کامل از ذخایری بسیار ارزشمند و عمیق برخوردار است و ما باید با تفکر در آیات آن پرده از اسرار جهان کنار بزنیم و به علوم گسترده دست یابیم و بتوانیم بدین وسیله در راستای حفظ کیان مملکت اسلامی گامی برداریم.
5-1 ضرورت تحقیق
در هیچ نهادی از نهادی های اجتماعی و فرهنگی بشر نیست که قرآن در آن تأثیر نداشته باشد. تفاوت جوامع اسلامی با دیگر جوامع این است که در مکتب اسلامی از قرآن به عنوان یک الگوی کامل برای سعات انسان در دنیا و آخرت استفاده می شود. ضرورت دارد تأثیر قرآن در زندگی فردی و اجتماعی انسان را بشناسیم.
6-1 سئوالات پژوهش
سئوال 1: چرا فقط قرآن می تواند بهترین کتاب هدایت برای انسان باشد؟
سئوال 2: جایگاه نماز دردین اسلام و قرآن و زندگی انسان چیست ؟
سئوال3: آیا قرآن مثال هایی برای عبرت گرفتن و اسوه قرار دادن در زندگی دارد؟
سئوال 4: آیا آن چه به نام نظام اجتماعی قرآن و اسلام بر سر زبان هاست، همه ی لوازم و بایسته های یک نظام زندگی ساز را داراست؟
سئوال 5: به چه میزان قرآن در زندگی فردی و اجتماعی و حقوق بین الملل نقش دارد؟
سئوال 6: نقش قرآن در واقعه ی عاشورا چگونه بود؟
سئوال 7: آیا می توان قرآن را یک کتاب پزشکی دانست؟
سئوال8:آیا استفاده از قرآن در زندگی ما تحقق پیدا کرده است؟
- فرضیات پژوهش
فرضیه 1: قرآن بهترین کتاب برای هدایت انسان ها است.
فرضیه 2: نماز در قرآن و دین اسلام و زندگی انسان ها نقس مهمی ایفا می کند.
فرضیه 3: قرآن اسوه هایی برای عبرت گرفتن و هدایت انسان ها دارد.
فرضیه 4: آن چه به نام اجتماعی در قرآن و اسلام بر سر زبان هاست همه ی لوازم و بایسته های یک نظام زندگی ساز را داراست.
فرضیه 5: قرآن در زندگی فردی و اجتماعی و حقوق بین الملل نقش فراوانی دارد.
فرضیه 6: قرآن نقش مهمی در واقعه ی عاشورا ایفا کرده است.
فرضیه 7: قرآن یک کتاب پزشکی کامل است.
فرضیه8:استفاده از فرامین قرآن در زندگی ما تا حدودی تحقق پیدا کرده است.
7-1 تعریف واژگان اساسی تحقیق:
الف- قرآن: کتاب آسمانی مسلمانان که شامل صد و چهارده سوره است هشتاد و دو سوره ی آن در مکه نازل شده و به سوره های مکی معروف می باشد، سی و دو سوره آن هم در مدینه نازل شده و آن ها را سوره های مدنی می گویند.(عمید- 1361: 79)
ب- اجتماع: 1- گردآمدن- تجمع- انجمن شدن- فراهم آوردن 2- اتفاق کردن به چیزی 3- گروه فراهم آمده، دسته ای که برای هدفی مشترک گردهم آمده باشند. (معین- 1375 : 146)
ج- اخلاق: ج خلق – خوی ها- طبیعت باطنی – سرشت درونی- یا تهذیب اخلاقی یا تهذیب نفس- یکی از شعب حکمت عملی است و آن دانش بد و نیک خوی ها و تدبیر انسان است برای نفس خود یا یک تن خاص(معین- 1375: 174)
د- جامعه: مؤنث جامع- توده ی مردم و علاقه (عمید- 1361 : 365)
هـ - فرد: تک – تنها – یگانه – بی مانند – بی همتا- افراد و فرادی جمع- در اصطلاح ادب عبارت است از یک بیت شعر خواه هر دو مصراع آن قافیه داشته باشد یا مصراخ آخر (عمید – 1361: 763)
دلسوزی بسیار رهبران الهی
از آیات قرآن و تواریخ به خوبی استفاده می شود که رهبران الهی بیش از آنچه تصور شود از گمراهی مردم رنج می بردند؛ به ایمان آنها عشق می ورزیدند؛ از اینکه می دیدند تشنه کامانی در کنار چشمه آب زلال نشسته اند و از تشنگی فریاد می کشند، ناراحت بودند؛ اشک می ریختند؛ دعا می کردند؛ شب و روز تلاش و کوشش داشتند؛ در نهان و آشکار تبیلغ می کردند ؛ در خلوت و اجتماع فریاد می زدند؛ و از این که مردم راه روشن و راست را گذارده، به بیراهه می رفتند، غصه می خوردند؛ غصه ای جانکاه که گاهی آن ها را تاسرحد مرگ پیش می برد!
براستی تا چنین نباشد «رهبری» در مفهوم عمیقش ادا نخواهد شد.
گاه این حالت اندوه به قدری شدید می شد که جان پیامبر به خطر می افتاد و خدا او را دلداری می داد. در سوره شعراء آیات 3 و 4 می خوانیم؛
گوهی می خواهی خود را هلاک کنی که چرا اینان ایمان نمی آورند! غم مخور ما آنان را آزاد قرار داده ایم و اگر بخواهیم آیه ای از آسمان فرو می فرستیم که گردن هایشان بی اختیار در برابر آن خاضع شود.
فروتنی با مؤمنان:
خدای متعال فرمود:
و در برابر مؤمنانی که از تو پیروی می کنند مهربان و فروتن باش
این تعبیر زیبا کنایه از تواضع توأم با محبت و ملاطفت است. همان گونه که پرندگان هنگامی که می خواهند به جوجه های خود اظهار محبت کنند، بالهای خود را گسترده، پایین می آورند و آنان را زیر بال و پر می گیرند تا هم در برابر حوادث احتمالی مصون بمانند و هم از تشتت و پراکندگی حفظ شوند، پیامبر نیز مأمور است مؤمنان راستین را زیر بال و پر خود بگیرد.( برجی- 1386: 224-231)
فرضیه 4:آن چه به نام نظام اجتماعی در قرآن واسلام بر سر زبانهاست همه ی لوازم و بایسته های یک نظام اجتماعی را داراست.
نظام وتفسیر اجتماعی :
همه میدانیم که توصیه ،از برنامه و دستگاه است .البته برخی از از توصیه ها به گونه ای است که انگشت انتخاب را بر یکی از نظام ها می نشاند ؛یعنی در عین آن که توصیه و رهنمود است ،اما یکی از راهکار های مناسب وموجود را بر می گزیند و به چشم می آورد .بنابراین بسیار ضروری است که قرآن شناسان ما ومفسران بزرگ حاضر ،یکی ازسه گزینه زیرراگزینش اعلان می کنند :
الف)حضور قرآن در زندگی اجتماعی و دنیایی انسان ،از رهگذر توصیه ها و رهنمود هایی است که در هر زمان ومکان، نظامی متناسب باآن زمان ومکان را تاب می آورد وخود نظام استانداردی را بخشنامه وترسیم نکرده است.به سخن دیگر ،نظام اجتماعی در اسلام ،امضایی است نه تأسیسی.
ب)جاودانگی وکامل بودن قرآن ،ابای از آن دارد که نظام اجتماعی روشن وهمخوانی را تدوین نکرده باشد و مردم را در این مهم به خود وانهاده باشد.ازاین جهت ، نظام اجتماعی وبرنامه زندگی قرآن ،همانند دستگاه اعتقادی آن است؛ یعنی همه اجزای رئیسی و اساسی زنگی مطلوب و اسلامی، در قرآن به صراحت و یا حداقل به اشارت بیان شده است .به سخن دیگر ، قرآن انسانها را با چند توصیه ورهنمود،تنها نگذاشته ودر جزئیات او را دستگیری وراهنمایی کرده است .پس نظام اجتماعی در اسلام،تأسیسی است نه امضائی.
ج)قرآن نظام خاصی را پیش ننهاده و به توصیه های پراکنده نیز بسنده نکرده است ؛بلکه توصیه های قرآن به گونه ای است که تا یک شکل ونظام اجتماعی- که در هر عصرو نسلی ، با تغییرات جزیی همراه است- راه چندانی ندارد؛ یعنی قرآن بااعلان وابلاغ خطوط کلی و برجسته یک برنامه منسجم و نظام وار اجتماعی ،برای هر جامعه ای شیوه ای خاص و قانونی جزیی نگر دارد .
تفاوت گزینه الف وب،روشن وبی نیاز از توضیح بیشتر است .اما گزینه ج،با دو فرد پیش از خود،تفاوت های ظریفی دارد که با اندکی توضیح ،آشکارتر خواهد شد .نظریه الف،رأساً منکر آن است که اسلام و قرآن ،شیوه و نظام خاصی را برای اداره زندگی به همه انسان ها در همه اعصار پیشنهاد کرده باشد .
سخن ب،درست مقابل دعوی الف است و قرآن را همان گونه که دستگاه اعتقادی لا یتغیر و ثابتی دارد ،دارای نظامی نسبتا ثابت و فراگیر و جاودانه می داند .ج،راهی میان آن دو پیشه گرفته و قرآن راحاوی توصیه هایی میداند که در هر عصری و میان هر اجتماعی ،تنها نوعی خاص از نظام جمعی و زندگی روزانه را می پسندد.به خلاف ب،که معتقد است قرآن از این جهت حساسیتی ندارد و همه گاه با هر نظامی که بتواند به توصیه های او عمل کند ،سر آشتی دارد و دست دوستی می دهد ،و میتواند در یک زمان با چندین برنامه متفاوت و مختلف الشکل کنار بیاید .
نگارنده به خود اجازه دواری و انتخاب یکی از سه گزینه پیش گفته را نمی دهد ،اما از آن جا که این مشکل ویا شبیه آن در دیگر اجزای حیات بشری نیز رخنه گر شده است ،ضروری میداند که هر چه زودتر صاحب نظران و اسلام شناسان بزرگ و معتبر جهان اسلام ، در این باره اظهار نظر و یا دست کم بحث وبررسی کنند .زیرا این تردید که هر اندیشمندی را بر سر سه راهی قرار می دهد ،در غیر برنامه زندگی و حیات اجتماعی بشرنیز چنگ و دندان نشان میدهد و صاحبان اندیشه وقلم را به چالش و مصاف با خود می خواند .این سه راهی ،در مسیر اقتصاد ،سیاست،فلسفه،عرفان وحتی علم تفسیر نیز قرار دارد . به حتم مشکلی با این ابعاد و گستردگی ، اگر پاسخی در خور نیابد ،ویرانگر و تشتت زا خواهد بود .بسا آشفتگی در فکر وعمل ،که فرآورده این گونه تردید ها است،وچه بسیار منازعات که از محل خود-یعنی گرهگشایی از عقده بالا- آغاز نشده است واز همین روی پایانی نخواهد داشت.
شمار بالایی از نزاع هایی که میان دانشمندان اسلامی در مباحث اجتماعی و سیاسی روز است از آن روست که پیش تر تکلیف خود و پیروان خود را درباره پرسش روشن نکرده اند ؛یعنی بدون آن که نخست معلوم کنند که اسلام و قرآن را مشتمل بر چه نظام و یا توصیه هایی میدانند ،به بحث و نظر می پر دازند وپیش ازآن که عقیده خود را در باره نظام مند بودن یا نبودن رویه اجتماعی اسلام،روشن کنند ،درباره توصیه های قرآن به اجتماع وانسان ها سخن می گویند .این نقیصه آنچنان اساسی است که راه را بر هر گونه نتیجه سودمندی میبندد ،و بلکه هر نتیجه ای را در دامی از تردیدهای بی حاصل وپرسش های بی پاسخ می اندازد.
مثلا در جهان فلسفه ،هر سه مدرسه عمده فلسفی ،یعنی فلسفه مشاء فلسفه اشراق ،و حکمت متعالیه،به قرآن استشهاد و گاه از آن استظهار می کنند؛البته با تفاوتی که در کمیت و کیفیت آنهاست .مرحوم علامه حلی آیه شریفه اَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبّکَ أنَّهُ عَلا کلِّ شَیءٍشهیدٌ(سوره فضلت- آیه ی53)را اشاره به برهان ‹‹وجوب وامکان››میشمارد ومرحوم علامه طباطبایی آیه هفدهم سوره رعد را دلیل روشن بر اصالت وجود میداند .این در حالی است که برخی گنجاندن قرآن رادر قالب بحثهای نظری و اصطلاحات فنی ،ناروا وناسزا میشمارند.حلقه ای از مباحث عرفا ن نظری و سلسله ای از سالکان رسمی وفرقه ای نیست که برای مبانی و آداب خود به آیه ای از قرآن دست نیازند ،و این دست یازیدن ها ترجیع بند همه علوم و فنون جاری در میان مسلمان هاست .حتی کسانی گفته اند:این که حافظ در غزل های خود یک موضوع را اساس قرار نداده و هر بیت را به پیشگاه مضمونی برده است ،اقتفا واثر پذیری از قرآن است.زیرادرآیات قرآن نیز چنین پراکندگی دیده میشود .
حال که از براهین فلسفی تا ساختمان ذوقی ترین غزلیات فارسی را می توان به قرآن نسبت داد ،آیا این ضرورت احساس نمی شود که باید راجع به خود قرآن و صراحت ها و اشارت های آن ،به گونه ای شفاف وخالی از اجمال وابهام نظریه پر دازی کرد و ازجمله معلوم داشت که قرآن گرامی در باره نوع زندگی و اجتماعات بشری ،تا کجا وچگونه سخن گفته است ؟آیا قرآن به توصیه های ارشادی و یا مولوی بسنده فرموده یا این که اساس و بدنه یک نظام نیرومند و جاودانه را در اداره جامعه اندیشیده است ؟از طرفی ،آشفتگی وتشتتی که در بالا ازآن سخن رفت،به نظر ناگزیر و حتی گاه مطلوب میرسد .یعنی قرآن خود بدین رضایت میدهد که ابشخور همه نحله ها و اندیشه ها باشد و اگر شاه خوبان است ،منظور گدایان نیز باشد به قول حافظ:
زلف در دست صبا ،گوش به فرمان رقیب این چنین با همه در ساخته ای یعنی چه
شاه خوبانی منظور گدایان شده ای قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه
هر کس از مهره مِهرتو به نقشی مشغول عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه
آنچه که نمی توان در آن تردید کرد ،تحصیص بخش مهمی از آیات قرآن کریم به موضوعات اجتماعی ومربوط به زندگی است.این اهمیت ویژه را می توان دریافت ،و ازهمه مهمتر و جاندارتر بخش قابل توجهی از خطبه های نهج البلاغه در باره اسلام و قرآن است .حضرت امیر مؤمنان،آنگاه که آثار بعثت پیامبر را بر میشمارد، بیشتر پیامدهای اجتماعی و زندگی ساز اسلام را گوشزد می فرمایند .ایشان در مقایسه میان زندگی انسانها پیش از بعثت و پس ازآن ،بیشتر به تفاوتهای مربوط به زندگی انسانها ،در این دوره توجه می کنند .حتی گاه بلافاصله پس ازآن که خاطر نشان میکنند قرآن واسلام برای انسانها توحید را به ارمغان آورد ،بی درنگ از مواهب و داده های اجتماعی اسلام سخن به میان می آورند .از بابت نمونه ،یک فراز از خطبه صد و نود و هشت نهج البلاغه را شاهد می آوریم.بااین توضیح که ازاین دست مطالب درنهج البلاغه به فراوانی یافت میشود و برخی آنها چنان شهرت دارند که نگارنده خود را از یادآوری آنها بی نیاز می بیند:
ثُمَّ انَّ االلهَ بَعَثَ محمداً(ص)بالْحقِّ حینَ دَنا مِنَ الذنیا الانْقِطاعُ واقْبل منَ الاخرةِالاطِّلاعُ.واَظْلَمَتْ بَهْجَتُها بعدَ اشراقٍ وقامَتْ بِاَهْلِها علی ساقٍ .وخَشُنَ مِنها مِعاد و اَزِفَ منها قیاد .انقطاعٍ من مُدِّتها،و اقترابٍ من اَشراطها وتصرُّمٍ مِِنْ اهلها وانْفِضامٍ من حلقَتِها ،وانتشارٍ مِنْ سببها و عفاءٍ من اعلامِها وتکشُّفٍ مِنْ عوراتِها وَ قِصَرٍ طُولِها. جَعَلَهُ الله بلاغاً لرسالته ،وکرامةً لاُمّتِهِ و ربیعاً لاهلِ زمانه ،و رفعةً لاعوانِهِ وَ شَرفاً لِاَنصارِةِ.‹نهج البلاغه-خطبه ی198›.
پس خدا محمد را- که درود وی بر او و خاندان اوباد- به حق بر انگیخت ،آنگاه که پایان دنیا نزدیک بود و آخرت روی آور و جهان پس از روشنی و زیبایی ،تاریک،زندگی مردمش،دشوار،و آرام جای آنان ناهموار .جهان به نیستی و فروریختن نزدیک گردیده مدت آن به سر رسیده ،و نشانه های آن پدید و پیوند مردمش با آن بریده و حلقه های پیوندشان ازهم گسیختگی شان بسیار،ونشانه های رستگاری ناپدیدار ،و زشتی های دنیا آشکار ،رشته عمرش کوتاه و به سر رسیدنش نمودار .این هنگام خدا اورا مأمور رساندن شریعت ]به مردمان]کرد و موجب ارجمندی امت،و بهار مردم زمانش ،و مایه سربلندی یارانش ،و موجب شرف یارانش .
زندگی نامه و شرح حال مولوی
شرگذشت و احوال مولوی
جلال الدین محمد فرزند بهاء الدین محمد معروف به «بهاء الدین ولد» و ملقب به «سلطان العلما» فرزند حسین بلخی، این خانواده پدر بر پدر ازمردم خراسان قدیم ساکن ناحیه ی بلخ بوده اند و به نسبت بلخی و خراسانی شهرت داشته اند؛ اما شهرت مولوی به «مولانای رومی» و «مولای روم» بعد از آنست که از بلخ مهاجرت کرده و در شهر «قونیه» موطن برگزیده اند که از بلاد معروف آناتولی و آسیای صغیر و ترکیه ی فعلی است و آن را در قدیم کشور «روم» می گفتند؛ به طوری که نگارنده تبع کرده ام این شهرت از اوایل قرن ششم هجری به بعد است. برای اینکه من درمؤلفات نیمهی اول این قرن دیده ام که ازمولوی به عنوان «مولانای روم» اسم برده و اشعاری نقل کرده اند؛ برای کسانی که سرگذشت مولوی را از روی کتاب ها خوانده اند هم این نکته تازگی دارد، زیرا تاکنون دیده نشده کسی متعرض باشد از این که چه تاریخ مولوی را به عنوان «مولانای روم» یا «ملای رومی ها» خوانده اند.
ولادت مولوی در بلخ روز یکشنبه ششم ربیع الاول سنه 604 و وفاتش در قونیه هم در روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال 672 هجری قمری است. همان سال که نابغهی فلسفهی ریاضی خواجه نصیر الدین طوسی و برخی بزرگ مردان دیگر فوت شده اند. مدت عمر مولانا جلال الدین به حساب شمسی 66سال و به حساب قمری 68 سال و 89 روز یعنی سه ماه و یک روز کم بود.
پدرش بهاء الدین ولد با خانواده به قصد زیارت کعبهی معظمه و انجام عمل حج درحدود سال 616 که گیراگیر حمله ی مغول به ایران است ازبلخ مسافرت کرد. درحقیقت سبب عمدهی این مسافرت یا مهاجرت رنجشی بودکه در باطن از سلطان محمد خوارزمشاه داشت، خواه باعث مسافرتش، گزاردن مناسک حج و خواه و رنجش از سلطان محمد باشد، این ها همه علل و اسباب ظاهری بود و حقیقت امراراده ی حج بود که می خواست آن نهال الهی یعنی وجود مولوی را که درآن وقت حدود سیزده ساله بود از آن آفت خانمانسوز هجوم شوم مغول محفوظ نگاه بدارد و او را در سرزمینی دو از فتتنه پرورش دهد تا همچون درختی بارآور، سایه بر سر مشرق و مغرب عالم افکند.
این سبب ها برنظر ها پرده هاست |
| که نه هر دیدار صنعش را سزاست |
از مسبب می رسد هر خیر و شر |
| نیست اسباب و وسایط را اثر |
از این ادبیات مولوی بر می آید که همه چیز در دید و قدرت آفریدگار بی همتاست و دلیلش برهیچ کس آشکار نیست. آری! حق نمی خواست که این چراغ فیض رحمانی درآن تندباد شیطانی خاموش شود و چشم جهان بشریت از انوار تابناک او بی نصیب بماند. خلاصه مولوی درآن وقت که حدود 13 سال داشت همراه پدرو مادرش از بلخ سفر کرد. گفته اند که پدرش درعبور از نیشابور شیخ فریدالدین عطار نیشابوری معروف را که صاحب تذکره الاولیا و منظومه های منطق الطیر و اسرارنامه و مصیبت نامه است ملاقات کرد و شیخ عطار نسختی از «اسرارنامه»ی خود را بدو هدیه نمود و برای مولوی به فراست ایمانی، آتیهی درخشانی را پیش بینی کرده و به پدر او گفت که این پسر راگرامی بدار، باشدکه نفس گرم او آتش، در سوختگان عالم زند.
«مقدمه»
ادبیات در هر شکل و قالبی که باشد، نمایشگر زندگی وبیان کنندهی ارزش ها و معیارها وویژگی هایی است که زندگی فردی و جمعی برمحور آنها می چرخد. نقد وبررسی و ارزیابی آثار ادبی نیز چنین است و نمی تواند بدور از آن ارزش ها و معیارها باشد و بی توجه از کنار آنها بگذرد. به عبارت دیگر نقد و بررسی آثار ادبی از دیدگاهی می توان درس زندگی نامید، باهمهی گستردگی و تنوع و خصوصیات و مظاهر آن.
ادبیات از دو دیدگاه ما را با زندگی پیوند میدهد: از گذرگاه عاطفی، وقتی که آنرا می خوانیم، از گذرگاه خرد ورزی، وقتی که آنرا بررسی و نقد می کنیم؛ وقتی ما قطعه شعری را می خوانیم، عواطف و احساسات ما با عواطف و احساسات شاعر جنبههای مشترک پیدا می کند و با او هم سوئی روانی پیدا می کنیم، و یا وقتی سرگشتکی را در مطالعه می آوریم، به قول «آندره موروا» در حادثهی کشاکش بزرگی قرارمی گیریم و لحظات زندگیمان با آن حادثه آمیختگی پیدا می کند؛ دراین موارد نفس و جان ما می تواند از اثر پذیری برکنار بماند. از جهت خردورزی نیز، اگر به درستی به تحلیل و نقد آثار ادبی بنشینیم و جنبه های مثبت و مفنی آنها را دریابیم، زندگی را مطرح ساخته ایم؛ مطالعه وبررسی آثار ادبی باید با بررسی جنبه های زبانی، هنری ومحتوایی همراه باشید، به این معنی که پس از حل دشواری های واژه ای و تعبیرها و اصطلاحات متن و اشاراتی که به تارخ و قصص و اساطیر ممکن است وجود داشته باشد، باید به بررسی ارزش هنری و سپس به تجزیه و تحلیل محتوای آن بپردازیم. اندیشه های والا و ارزشمند را باز نماییم و پندارهای سخیف و کج اندیشی های نابخردانه را نقد کنیم. عبارات وابیات و تعبیرهای زیبا و استوار را با دلیل وحجت نشان دهیم و ابیات و جملات و عبارات نازیبا و نااستوار را باز نماییم. و اگر اثر شکل داستانی دارد، آنرا از جهت شناخت داستان بررسی کنیم: مثلاً اگر در داستان رستم و سهراب، فقط واژه دشوار را معنی کنیم و چند ویژگی زبانی را که درسخن فردوسی هست باز گوییم که مثلاً برای یک متمم دو حرف اضافه آورده است، یا «کجا» را در معنی «که» به کاربرده، داستان را به عنوان یک پدیده ی لسانی مطرح کرده ایم. برای آنکه داستان به عنوان یک اثر ادبی مطرح شود، پس از طرح و توضیح نکته های زبانی و ارزش های هنری یا ارزش های مربوط به فنون بلاغی، درمرحلهی سوم باید محتوای داستان را از جهت داستان شناسی، و دراین مورد به خصوص از جهت تراژدی شناسی، گره خوردگی، اوج و فرود داستان، جنبه های روان شناختی قهرمانان و سرانجام ظرایفی که داستان را به عنوان تراژدی برتر معرفی می کند، مطرح سازیم.
بنده از تهیه و تحقیق دربارهی شعر و ادب فارسی، اهدافی داشتم که یکی از آنها بیان کردن و روشن شدن مطالب دراین باره بود؛ و دراین تحقیق از استاد بزرگوار ادب و شعر فارسی، جناب آقای دکتر ده پنا که دانشجویان را به شناخت و درک ارزش های شعر و متون فارسی تشویق می کنند، تشکر میکنم؛
دراین تحقیق از منابع مختلفی استفاده کردم که از آن جمله می توان کتاب مقالات ادبی، اثر دکتر جلال الدین همایی، مکتب حافظ یا مقدمه برحافظ شناسی، تألیف دکتر منوچهر مرتضوی و گزیدهی غزلیات مولوی، اثر دکتر سیروس شمیسا است؛ امیدوارم این تحقیق بتواند برای علاقه مندان به شعر و متون فارسی مفید واقع شود و تفکر و توجه آنان را به این موضوع بیشتر کند.
بهاء الدین ولد بعد از اتمام عمل حج دیگر به خراسان برنگشت، برای این که اخبار هجوم وحشیانهی مغولان را می شنید و بازگشتن او به وطن درآن حال، مصلحت نبود. این بود که سفر به آسیای صغیر کرده و در بلدهی لارنده که از توابع قونیه است اقامت جست سلطان علاءالدین، پادشاه آن سرزمین، کم کم به وی ارادت خاص به هم رسانید و مقامش را عزیز وگرامی شمرد. بهاءالدین حدود هفت سال در «لارنده» بود و همان جا مولوی در 18 سالگی با دخترخواجه لالای سرقندی که گوهر خاتون نام داشت ازدواج کرد و سلطان ولا فرزند مشهور وی از بطن همان زمان درسال 622 در لارنده به دنیا آمد.
بهاء الدین دراواخر عمر خود از لارنده به قونیه نقل مکان کردو پس از سه سال در روز جمعه 18 ربیع الآخر 628 درگذشت و درهمان جا مدفون شد. درآن هنگام مولوی 25 ساله بود و تا آن زمان تحت تربیت پدرو سایر اساتید آن عصر از ادبیات فقه و کلام و حدیث و امثال آن اشتغال داشت و در نتیجهی 20 سال تحصیل، عالمی از کاردرآمده و سرگرم تدریس و وعظ و تبلیغ معارف مذهبی شده بود.
درسال 629 که یکسال بعد از وفات پدرش بود، سید برهان الدین محقق ترمذی که از مشایخ طریقت و از دوستان و ارادتمندان پدر مولوی بود به «قونیه» رفت؛ مولوی درخدمت وی وارد سیر و سلوک عرفانی و طریقهی تصوف گردید و مدت 9 سال تحت تربیت او مشغول ریاضت و از کار طریقت بود. پس ازفوت استادش به مدت 5 سال خود به تنهایی همان آداب و رسوم و خلوت نشینی را که از شیخ خود آموخته بود ادامه داد و به مدت 13 سال ریاضت و جهد وی به طول انجامید. در سنه 642 هجری که مولوی 29 سال داشت که به تفصیلی، ملاقات وی با شمس الدین تبریزی دست داد که موجب تحولی عظیم در روح مولوی گردید و به کلی او را منقلب ساخت.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: «سرگذشت و احوال مولوی»..........................................................
1-1سرگذشت و احوال مولوی .......................................................................
1-2افکار و عقاید عرفانی ................................................................................
فصل دوم «مولوی چه می گوید؟»....................................................................
2-1مسلک عرفانی و افکار و عقاید مولوی ......................................................
2-2علم الیقین-عین الیقین-حق الیقین...............................................................
2-3تعلق –تخلق –تحقق....................................................................................
2-4پایه اصلی مسلک و طریقه عرفانی مولوی ................................................
2-5 رسالت عرفانی و ادبی مولوی .................................................................
2-6فروغ خورشید روح بخش عرفان مشرق...................................................
2-7طریق اصلاح نفوس و درمان دردهای اجتماعی و روحانی بشر...............
2-8داروی دردهای روحانی پنهانی بشر ........................................................
2-9پراکندگی و جمعیت حواس و اوقات .........................................................
فصل سوم : «مولوی و حافظ».........................................................................
3-1-عشق از دیدگاه مولوی ...........................................................................
3-2-پیر از دیدگاه مولانا ...............................................................................
3-3جام جم ا زدیدگاه مولانا............................................................................
3-4مولوی و حافظ .........................................................................................
فصل چهارم: «مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک ............................................
4-1 درمراحل سیرو سلوک علمی و عرفانی ...................................................
4-2 دوره ی اول زندگانی با شخصیت اول مولوی ........................................
4-3 دوره ی دوم و شخصیت دوم مولوی .....................................................
4-4 شخصیت سوم و فعلیت نهایی مولوی .....................................................
4-5 تقسیم بندی ..............................................................................................
1-4-5افکار و عقاید مولوی.............................................................................
2-4-5مارمیت اذرمیت ....................................................................................
1-2-4-5شعار مسلک علمی و عرفانی و کلید رمز افکار و عقاید مولوی........
3-4-5جبر واختیار و قضا و قدر ...................................................................
1-3-4-5قضا و قدر .......................................................................................
2-3-4-5تجلی و ظهور حق درمظاهر بشری و صدور معجزات و کرامات از انبیا واولیای خدا
4-4-5 اتصال پنهانی روح انسان کامل به مبدأ غیب مجرد الهی .....................
فصل پنجم : «آشنایی بیشتر با اشعار مولانا»
5-1شرح برخی از ادبیات مثنوی شریف
5-2شرح سه غزل شیوا از مولانا
5-3چند نمونه از کنایات اشعار مولوی
5-4القاب شعر اودبا و علما و هنرمندان ایران
زندگی نامه عبدالرزاق کاشانی
نام ونسب کاشانی:
اهل کاشان است، نامش عبدالرزاق، کنیهاش ابوالفضل و ملقب به کمالالدین میباشد، پدرش نیزبا لقب جمالالدین و کنیه ابوالغنائم مشهور است.
تاریخ زندگی جناب عبدالرزاق بخاطر همزمانی و شباهتهای اسمی با سه عالم برجسته دیگر- دونفر هم نام ودیگری همشهری – دچار ابهامات و تناقضات زیادی گردیده است تا جائیکه از کنیه او گرفته تا محل زندگانی، نام پدر و آثار او را تحت الشعاع خود قرار می دهد. این سه که به ترتیب عبارتند از:
1- کمال الدین عبدالرزاق مشهور به (ابن فوطی) (م723 هـ ق) تراجم نگار هم عصر کاشانی و صاحب <مجمع الآداب="" فی="" معجم="" الالقاب=""> و تلخیصی ازآن بوده، پدرش احمد و شانزده سال پیشتر از کاشانی دار فانی را وداع گفته است.
2- کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی (ت 816هـ ق م 887 هـ ق) مؤلف «مطلع سعدین و مجمع بحرین»، پدرش اسحاق،ملقب به جلال الدین میباشد.( همچنانکه می بینیم نزدیک به یک قرن بعد از کاشانی می زیسته است).
3- عزالدین محمود کاشانی (م735هـ ق) صاحب دو اثر مشهور «مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه»- که در اصل ترجمه وتلخیص از عوارف المعارف سهروردی است – و شرح عالمانه وادیبانه تائیه ابن فارض مشهور به «کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدّر» میباشد.
این همعصر وهمشهری ملا عبدالرزاق – همچون او – در عرفان عملی و نظری تبحر داشته و دو اثر ماندگارش نشان از تضلع او در این دو حوزه دارند.گروهی چون علامه امین عاملی[1] و حاجی خلیفه[2]،علامه مدرس تبریزی[3]، مرحوم آقا بزرگ تهرانی[4] - به اشتباه- ابوالغنائم را کنیه ملا عبدالرزاق بر شمرده اند در حالیکه
می دانیم- براساس آنچه تلمیذ نامدارش قیصری در مقدمه شرح مخصوص خود ضبط کرده ابوالغنائم کنیه پدرش می باشد.
علامه طهرانی نام پدر او احمد[5] و مدرس تبریزی اسحاق[6] می دانند و این در حالیست که این دو بترتیب – نام پدر ابن فوطی[7] و عبدالرزاق سمرقندی[8] میباشند.
در مورد زادگاه ایشان نیز با اینکه همه جا، نام «قاسی»[9]«قاسانی»[10]و«کاشی»[11] «کاشانی»[12] «قاشانی»[13]آمده است.اما حاجی خلیفه در کشف الظنون[14] هنگام معرفی «تأویلات القرآن الکریم» لفظ «سمرقندی» را بعد از «الکاشی» بکار میبرد، تا جائیکه جناب آقای بیدار فر در مقدمه وزین خود برشرح منازل السائرین – با توسل به کاربرد «القاسانی»توسط قیصری و قول یاقوت حموی در معجم البلدان_ تمایل خود را به سمرقندی بودن ملا عبدالرزاق ابزار میدارد.[15]و این در حالیست که ابوالفداء در تقویم البلدان قاشان را به صورت قاسان را نیز مجاز دانسته[16] و بغدادی نیز در مراصد الاصلاع، قاسان و قاشان –هر دو – را شهری در نزدیکی اصفهان معرفی میکند[17] پس باید گفت که حاجی خلیفه بین صاحب مطلع سعدین و ملا عبدالرزاق دچار خلط شده است. از طرفی می دانیم کاشی مخفف کاشانی و قاشی نیز تلفظ
دیگری از قاشانی در زبان عامه است[18]پس نام کاملش – همچنانکه قیصری(ره) در مقدمه شرح فصوص الحکم آورده – عبارتست از: <کمال الدین="" ابوالفضل="" عبدالرزاق="" بن="" جمال="" الدین="" ابی="" الغنائم="" الکاشانی[19]="">
آغاز ، حیات وانجام کاشانی:
در هیچیک از تراجم مشهور نظری نسبت به تاریخ تولد ایشان به چشم نمی خورده لذا ما برای مشخص شدن دوران حیات و سال تولد تقریبی او به تحقیقی درباره تاریخ وفات ورویکردش به عرفان دست می زنیم باید گفت که در مورد تاریخ وفات ایشان چهار نفر ارائه شده است.
1) حاجی خلیفه در کشف الظنون تاریخ وفات کاشانی را سال (730 هـ ق) میدانند[20]که همین نظر به اعیان الشیعه[21] نیز راه یافته است.
2) صاحب روضات الجنات سال وفات را سال( 735هـ ق) ضبط نموده است[22] و مدفنش را خانقاه زین الدین ماستری داخل شهر نطنز و در جوار مسجد جامع می دانند.
3) سومین تاریخ ازآن صاحب مجمل التواریخ می باشد ایشان سال وفات را سوم محرم سال 736 هـ.ق) میدانند که از دقت بیشتری نسبت به بقیه برخوردار است.
4)حاجی خلیفه در کشف الظنون ذیل معرفی تأویلات القرآن الکریم سال وفات ایشان را 887 (هـ ق) میدانند چرا که اولاً اگر تاریخ نوشتن شرح منازل السائرین- همچنانکه در آخر یکی از نسخ آن آمده – سال(731 هـ ق)باشد[23] بدون تردید سال وفات ایشان سال (730 هـ ق) نمیباشد. ثانیاً حاجی خلیفه- همچنانکه فراوان از او دیده شده – بین ملاعبدالرزاق و
سمرقندی، صاحب مطلع سعدین،خلط نموده و سال وفات ایشان را برای کاشانی آورده است.
نظر برجای مانده قابل جمعند، چرا که اگر تاریخ وفات ایشان را سوم محرم سال (736هـ ق) بدانیم، میتوان گفت که صاحب روضات الجنات این سه روز را به حساب نیاورده است پس صحیحترین تاریخ همان سوم محرم سال (736 هـ.ق)میباشد.
حال اگر- براساس نامه کاشانی به علاءالدوله سمنانی، رویکرد کاشانی به متصوفه در اوایل جوانی او- بعد از بحث فضلیات وشرعیات- و با مصاحبت مولانا نورالدین عبدالله نطنزی (م 699 هـ ق) و بعد- و همزمان با او –شمسالدین کیشی و اصیلالدین عبدالله (م 685 هـ ق) صورت گرفته باشد. در این حالت جناب کاشانی سال بعد ازوفات شیخ اصیلالدین زیستهاند. واگر شروع مصاحبتش با متصوفه را بین 25 تا 35 سالگی ایشان بدانیم، مدت حیات این عارف وارسته بین 75 تا 85 سال و سال تولد ایشان ، بین سالهای (650هـ ق تا 660 هـ ق) بوده است. وصدق این استدلال زمانی آشکار میگردد که در هیچیک از کتاب تراجم عمر طولانی و غیرطبیعی برای این بزرگمرد عرفان ثبت نشده است سوگمندانه باید گفت که حتی نسبت به مدت عمر کاشانی نیز اشتباهات فاحشی صورت گرفته است تا جائیکه برخی با دیدن نامی از <محمد بن="" مصلح="" المشتهر="" بالتبریزی[24]=""> در مقدمه شرح فصوص کاشانی به اشتباه آنرا شمس تبریزی ( م 645هـ ق)دانسته و شرح فصوص کاشانی را به سفارش ایشان میدانند. غافل از اینکه در این صورت اگر هنگام نوشتن به شرح خصوص کاشانی 40 ساله باشد.
با توجه به اینکه فصوص در سال(632 هـ ق) نوشته شده ومحی الدین متوفی 638 (هـ ق) است- باید عمری 130 تا 140 ساله برای او در نظر گرفت که اشاره کردیم در کتب تراجم به چنین عمری اشاره نشده است. از طرفی می دانیم که کاشانی شرح خود را بعد از شرح
جندی[25] و جندی نیز شرحش را بعد از وفات شیخ کبیرصدرالدین قونوی[26] (م 673 هـ ق) نگاشته است. پس این سخن که کاشانی شرح خود را به سفارش شمس تبریزی نوشته،سخی بیپایه است و اگر به این نکته نیز توجه کنیم که شمس تبریزی نگاهی منتقدانه به عرفان محی الدین دارد این بی پایگی روشنتر خواهد بود.
کاشانی و آموخته ها :
کاشانی نه تنها یک تاز عرفان و مجمع البحرین عرفان نظری وعملی است که پیشتر جستجوگری پرتلاش در عرصه علوم ظاهری بوده است و آنگونه که از مقدمه <اصطلاحات الصوفیه=""> و تنها مرجع ما -نامد کاشانی به شیخ علاء الدوله سمنانی - بر می آید او قبل از ورود به عرفان از فضلیات ( علم ادبی)
2- شرعیات (فقه و حدیث و تفسیر وعلوم مرتبط) گرفته تا 3- اصول فقه و 4- کلام و 5- معقولات ( منطق وعلوم طبیعی) و درآخر علوم الهی (فلسفه) را به گونه ای کاویده که< استحضارآن="" به="" جائی="" رسید="" که="" بهتر="" از="" این="" صورت="" نبندد»[27]="" و="" این="" خود="" نشانگر="" تضلع="" این="" «عالم="" عامل»[28]="" و=""><جامع میان="" علوم="" ظاهری="" و="" باطنی=""> در جمع وباطن میان ظاهر دارد.در اینجا باید نکته ای را خاطر نشان شویم و آن اینکه افرادی همچون کاشانی که ابتدا میدان دار عرصه علوم ظاهری، مناسب دنیوی بوده اند، پس از ورود به فراخنانی عرفان همچون طایری رهیده از نفس آنچنان در بلندای عرفان بال گسترانده که کمترکسی میتواند به افق آنان نزدیک گردد دراین زمینه میتوان از بزرگانی چون ابراهیم ادهم، سنائی غزنوی، ابن عربی، سید حیدر املی وغیره نام برد.
مشایخ و همعصران او:
باید گفت یگانه منبع شناخت مشایخ کاشانی- همچون دیگر ابعاد زندگی ایشان- نامه مختصر وبا ارزش ایشان به علاء الدوله سمانی است ملا عبدالرزاق در آن نامه مشایخ خود را اینگونه برشمرده است.
1-نورالدین عبدالصمد نطنزی (م 699 هـ ق) مرشد اصلی ملاعبدالرزاق که اگر ورود کاشانی به محضراورا بین سالهای( 685-675 هـ ق) بدانیم، تقریباً به مدت 15 تا 25 سال از محضر ایشان بهره برده است و حتی بعد ازوفاتش < مرشدی="" که="" دل="" بر="" او="" قرار="" گیرد="" نمییافت.="">[29]
ایشان از مریدان نجیب الدین علی بن بزغنش شیرازی(م 678 هـ ق) و همدوره سعید الدین فرغانی است و به گفته کاشانی پدرش نیز از صوفیان بوده و نزد شیخ شهاب الدین سهروردی، صاحب عوارف المعارف آمد و شد می کرده است.[30]
باید این نکته را افزود که ملا عبدالرزاق به دستور نورالدین نطنزی- و همزمان با مصاحبت او – در محضربزرگان دیگری که در ذیل به آنها میپردازیم – نیز حاضر می شده و ازآنها بهره میبرده است.
2- شمسالدین کیشی: از مریدان ضیاءالدین ابوالحسن مسعود شیرازی (م 655 هـ ق) است که او خود از شاگردان فخر رازی و ملازم شیخ نجم الدین کبری (م 618 هـ ق) است. در مقام کیشی همین بس که کاشانی از قول شیخ نورالدین نطنزی میآورد: < دراین="" عصر="" مثل="" او="" در="" طریقت="" کسی="">
3- شیخ اصیل الدین عبدالله (م 685 هـ ق) او را «امامی فاضل بارع متورع[32]» نامیده اند و نسب او به واسطه محمد بن حنفیه به حضرت علی(ع) میپیوندند.
4- صدرالدین روزبهان: مشهور به «روزبهان ثانی» است. پدرش فخرالدین احمد کوچکترین فرزند شیخ روزبهان بقلی- صاحب شرح شطحیات و عبهر العاشقین میباشد.
5- ظهیرالدین عبدالرحمن ابن شیخ نجیب الدین بزغش (م 716 هـ ق) : او نخستین شخصی است که ترجمهای از عوارف المعارف بدست داد.
6- ناصرالدین ابوحامد محمد ( م 705 هـ ق): او فرزند ضیاء الدین ابوالحسن مسعود شیرازی است.
7- قطب الدین: فرزند دیگر ضیاء الدین ابوالحسن مسعود شیرازی است.
8- نورالدین عبدالرحمن اسفراینی: یگانه شیخ کاشانی است که به دقائق وحدت وجود راه نبرده و میفرماید «مرا حق تعالی علم تعبیر وقایع و تأویل بوده اند بخشیده است و به مقامی برتر از آن نرسیده ام[33]»
9- مولانا نورالدین ابرقوهی
همچنانکه مشاهده میشود اکثر مشایخ کاشانی – بجز نورالدین اسفراینی – که با او در بغداد دیدار داشته[34] - غالباً ساکن در شیراز و اطراف آن بود پس نتیجه می گیریم که اکثر عمر کاشانی در شیراز و اطراف آن سپری شده است.
از همعصران کاشانی به سه شخصیت مرتبط با او بسنده میکنیم که عبارتند از :
1- عزالدین محمود کاشانی (م 735 هـ ق) همشهری عارف کاشانی که همچون ملاعبدالرزاق در هر دوحوزه عرفان نظری و عملی تبحر داشته است هر چند که ازلحاظ عمق مطالب به پای ملاعبدالرزاق نمرسد- ایشان صاحب دو اثر برجسته <مصباح الهدایه="" و="" مفتاح="" الکفایه=""> و شرح تائید کبری ابن فارض مشهور به «کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدّر» که این دومین اثر اشتباهاً به ملاعبدالرزاق نیز نسبت داده شده است.[35]
2- علاء الدوله سمنانی (726-659 هـ ق): این شیخ قدرتمند با اینکه درتمام ایران واطراف آن معروف بوده با این حال از ظرافتها ولطائف جمالی تصوف بی بهره بوده است تا جائیکه هماره به نقد سخنان ابن عربی میپرداخت می تواند تغییر موضع او نیست به ابن عربی به سبب مکاتبات – واحتمالاً همنشینی – با کاشانی صورت گرفته باشد. چرا که در اواخر عمر از اعتراضات خود دست کشیده و ابن عربی را «مصاب» میداند.[36]ازآثار ایشان میتوان به
«العروه لأهل الخلوة و الجلوة»، «مطلع النقط و مجمع اللفظ» ، «چهل مجلس» و «ما لا بدمنه فی الدین»
3- «محمد بن مصطلح المشتهر با تبریزی» از این همعصر کاشانی که شرح فصوص کاشانی به سفارش اوست ، متأسفانه در کتب تراجم اثری بدست نیامد اما مسلماً ایشان فردی غیر از شمس تبریزی (م645 هـ ق) مشهور است.
طریقه آشنایی کاشانی با مکتب ابن عربی
اینکه کاشانی چگونه واز طریق کدامیک از اساتیدش با مکتب ابن عربی آشنا شده است به درستی مشخص نیست اما می توان گفت که- همچنانکه مرحوم علامه سید جلال الدین آشتیانی (ره) اشاره فرموده اند - « اساتید او از اتباع ابن عربی نبوده اند.» [37]
زیرا استفاده کاشانی از صدرالدین قونوی (م673 هـ ق) نه در آثار ونه در هیچیک از کتاب تراجم نیامده و از طرفی درک محضر فرغانی (م 700 یا 699 هـ ق) – نیز با اینکه غیرممکن نیست- اما بعید به نظر می رسد چرا که فرغانی – همچنانکه و در مقدمه مشارق الدراری اشاره کرده – ابتدا شاگرد نجیب الدین علی بن بزغش (م 678 هـ ق) بوده و به خدمت قونوی (م 637 هـ ق) درآمده [38] و با مکتب ابن عربی آشنا شده است. و با توجه به اینکه بعد از وفات قونوی در شیراز نبوده ، لذا کسب فیض کاشانی از او منتفی میگردد. واز طرفی خود کاشانی نیز او را در شمار اساتیدش نیاورده است.
از طرفی اگر نیک بنگریم استاد کاشانی، جندی (م691 هـ ق) نیز نخواهد بود چرا که جندی پس از درگذشت قونوی سالها در بغداد و سینوپبه سر میبرده است[39] و این در حالیست که کاشانی تا زمان وفات نورالدین عبدالصمد – یعنی سال 699 هـ ق - در شیراز به سر میبرده است.
به نظر می رسد که کاشانی همچنانکه در نامهاش به علاءالدوله سمنانی به آن اشاره کرد « .. ومن از آن در حیرت بودم تا فصوص اینجا رسید چون من مطالعه کردم این معنی را باز یافتم»[40]
خود با مطالعه فصوص به نکات و ظرائف آن دست یافته و سپس به واسطة ریاضت آنرا شهود کرده است «تا آنکه چون خود به این مقام نرسیده بودم هنوز دل قرار نمی گرفت تا بعد از وفات شیخ الاسلام مولانا و شیخنا نورالمله والدین عبدالصمد نظنزی مرشدی که بر او دل قرار گیرد نمی یافت هفت ماه در صحرائی که آبادانی نبود در خلوت نشست و تقلیل طعام بغایت کرد تا این معنی بگشود و برآن قرار گرفت و مطمئن شد «الحمد الله علی ذلک»[41]
جایگاه کاشانی در تصرف :
اگر به پیشنیه تصوف قبل از کاشانی نگاه کنیم، می بینیم که قبل از او عرفان عملی و نظری با آثار بزرگانی چون خواجه عبدالله انصاری سهروردی، و محی الدین عربی وفارص و دیگران به اوج خود رسیده و توسط شاگردان آنان نیز به خوبی بسط یافته است. اما در این میان کمتر کسی چون کاشانی توفیق یافته، حلقه اتصال و مجمع البحرین این دو حوزه گردد. کاشانی با شرح منازل السائرین از طرفی و شرح فصوص الحکم از طرف دیگر این امر خطیر را به انجام رساند و به راستی که به چه خوبی از عهده برون آمد.
قبل از کاشانی بزرگانی چون قونوی،جندی، تلمسانی وغیره بر فصوص الحکم شروحی چند نوشته بودند.اما این شروح با وجود مزایای فراوانشان در یک مشخصه مشترک بودند و آن اینکه هیچکدام توجهی به شرح غموض این کتاب پررمز و راز برای مخاطبان تازه آشنای آن نداشته اند. اما کاشانی با احساس این نقیصه به این مهم دست زد و به پیرو او شاگرد نامدارش قیصری و جامی شرح رموز فصوص را به مهمترین صورت بیان نمودند [میدانیم که قیصری در شرح خود به کرات مطالب کاشانی را بیان کرده و یا آنرا بسط داده است] از طرف دیگر با اینکه بر منازل السائرین شروح متعددی همچون شرح سدید الدین عبدالمعطی، تلمسانی وغیره نوشته اند اما شرح ملاعبدالرزاق –
با اینکه ازشرح تلمسانی بهره ها برده – جایگاهی است نایافتنی در میان شروح منازل یافته است چنانکه عارف بزرگوار شیعی در وصف آن از عباراتی چون «أعظمهم»، «أجودهم تقریراً» و «أحسنهم تحقیقاً»[42] استفاده مینماید. از طرفی بجز گردهم آوردن دو حوزه عرفان علمی و نظری، کاشانی از نظر جامعیت آثار نیز حتی در میان بزرگانی چون قونوی، جندی، تلمسانی، فرغانی و غیره بی نظیر است چرا که <اصطلاحات الصوفیة=""> ایشان که بالغ بر 760 اصطلاح می باشد- واگر لطائف الاغلام را از او بدانیم که دارای بالغ بر 1560 اصطلاح میباشد- درحالیکه تمامی اصطلاحات گرد آمده در کتبی چون <رساله قشیریه=""> (47 اصطلاح) ،< کشف="" المحجوب=""> (85 اصطلاح)، اصطلاحات الصوفیه آمده در فتوحات مکیه (164) اصطلاح و کتاب اصطلاحات الصوفیه شیخ اکبر (251 اصطلاح) میباشد.[43] که مجموع آنها حتی برابر با اصطلاحات الصوفیه کاشانی نیست. پس اودر این میدان حتی گوی سبقت را از شیخ اکبر نیز ربوده است.
از طرفی ایشان دارای تأویل عرفانی «تأویلات القرآن الکریم» باشد که بصورت مزجی از اول تا آخر قرآن را در برگرفته است. در حالیکه در میان اتباع ابن عربی فقط قونوی است که با تأویل اعجاز البیان خود سوره حمد را به تأویل درآوردهاند پس دراین زمینه نیز جناب ملاعبدالرزاق یکه تاز عرصه تأویل عرفانی است.
اما این سخن،به معنی برتری کاشانی برقونوی و جندی وغیره میباشد چرا که جناب شیخ کبیر، از نظر تحقیقات و تدقیقات و عمق مطالب جایگاهی به مراتب فراتر از کاشانی دارا می باشد.
خلاصه کلام اینکه کاشانی از نظر جامعیت آثار و شرح رموز عرفانی – نه عمق مطالب – از جایگاهی منحصر به فرد در میان اتباع ابن عربی برخوردار است.
کاشانی از منظردیگران
تلمیذ نامدارش قیصری او را «الامام العلامه الکامل المکمل وحید دهره و فرید عصره فخرالعارفین قرة عین ذات الموحدین ونور بصرالمحقیق>[44]معرفی کرده و جناب سید حیدر آملی نیز هماره او را به بزرگی ستوده و ازاو با عباراتی همانند «المولی الأعظم و البحر الخضم[45]» ،«المولی الأعظم الأکمل، قطب الموحدین، سلطان العارفین ، کمال الملة و الحق والدین عبدالرزاق الکاشی»[46] نام میبرند وا ین ستایش در جامی نیز- همچنانکه در نفحات الانس آورده اند- دنبال میشود: «جامع میان علوم ظاهری و باطنی»[47] که اگر بخواهیم به آراء دیگران دربارة کاشانی بپردازیم، نمونههای فراوان از اینگونه گفتارها در آثار عرفا و تراجم نویسان متأخر به چشم میخورد که جملگی نشان از جایگاه والای این عارف علامه دارد.
عقیده و مذهب کاشانی
تاکنون درباره مذهب کاشانی تحقیق مبسوطی صورت نگرفته تا جائیکه برخی ایشان را در شمار عرفای شیعی ذکر کرده ،[48] و برخی دیگر نیز به واسطه دیدن مدح وتعظیم خلفاء در آثار ایشان در تشیع ایشان تردید روا داشتهاند.[49] ما در این تحقیق سعی کرده با توجه به مطالب تأویلات به این مهم دست زده و تشیع کاشانی را به صورت آشکار بیان داریم. قبل از هر چیز باید خواننده محترم را به این نکته توجه دهیم که کاشانی در تأویلات درصدد ادله کلامی اثبات ولایت وتشیع خود نبوده است . چرا که هدف از نگاشتن تأویلات فقط «ارائه الگویی به اهل ذوق»[50]میباشد. وظیفه ما نیز در این تحقیق کنار هم نهادن مطالب و ارائه طرحی منسجم از این موضوع است. هرچند که براین باورم که سخنان کاشانی در تأویلات- با وجود گزیده گوئی- به قدری روشن بیان شده که ما را از هر گونه استدلالی در این زمینه بی نیاز مینماید.
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم اینکه در این تحقیق تمام جوانب موضوع در نظر گرفته شده و به طرف دیدن چند نقل قول و یا حدیث در مدح ائمه اطهار(علیهم السلام) – همچنانکه در آثار بقیه عرفا نیز مشاهده میشود – قائل تشیع این عارف گرانقدر نگشتهایم.
و سه دیگر اینکه فقط به گفتارها اکتفاء نکرده بلکه به مقایسه آراء ایشان در تأویلات- با وجود اینکه بصورت مجمل می باشند- با مختصات شیعه از قبیل نفی جبر وتفویض، رجعت، شفاعت با نگاه خاص شیعی آن، عصمت وغیره دست زدهایم.
[1] -عاملی، امین/ اعیان الشیعه/ تحقیق:حسن امین/ دارالتعارف للمطبوعات/ بیروت ، 1403/ ج 7، ص 470
[2] - حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله / کشف الظنون/ تحقیق :یالتقیاالکیسی/ وکالة المعارف/استانبول،1360 /ج1، ستون336
[3] - مدرس تبریزی،محمد/ریحانة الادب / خیام/ تهران، 1374 /ج 5،ص 34
[4] - تهرانی، آقا بزرگ / الحائق الراهنه/ اسماعیلیان/ قم،بی تا/ ص 112
[5] - همان منبع /ص 112
[6] - مدرس تبریزی ، محمد علی / ریحانة الادب/ همان منبع/ ج 5،ص 34
[7] - زرکلی، خیرالدین/ الاعلام/دارالعلم للملائین/بیروت، 1986/ج3،ص 349
[8] -سمرقندی،عبدالرزاق/ مطلع سعدین و مجمع بحرین/مقدمه و تصحیح: عبدالحسین نوائی/طهوری/ تهران،1353/ مقدمه، ص 9
[9] - ابن فوطی، عبدالرزاق/ تخلیص مجمع الآداب فی معجم الألقاب/ تحقیق:محمد الکاظم/ ارشاد اسلامی / تهران ،1416/ج 4،ص 180
[10] -قیصری، محمد داود/ شرح فصوص الحکم/ همان منبع /ص 4
[11] -تهرانی،آقا بزرگ / الحائق الراهنه/ همان منبع /ص 112
[12] -مدرس تبریزی،محمد علی/ ریحانة الادب/ همان منبع/ ج5،ص 34
[13] -
[14] - حاجی خلیفه،مصطفی بن عبدالله / کشف الظنون/ همان منبع/ ج1،ستون336
[15] -کاشانی،عبدالرزاق/ شرح منازل السائرین/ تصحیح وتعلیق: محسن بیدار فر/ قم،1372/مقدمه،ص 18
[16] - ابی الفداء/ تقویم البلدان/ مکتبة المثنی/ بغداد،بی تا /ص 420و 421
[17] -بغدادی، علی محمد / مراصد الاطلاع/ دارالاحیاء الکتب العربیة/ قاهره، 1373/ ج 3،ص 1056و1057
[18] - حموی،یاقوت / معجم البلدان / دارصادر/بیروت، 1388/ج4،ص 296
[19] - قیصری، محمد داود /شرح فصوص الحکم/ تصحیح و تعلیق: جلال الدین آشتیانی/ علمی و فرهنگی/ تهران،1375/ص 4
[20] - حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله / کشف الظنون/ همان منبع/ ج 1، ستونهای107تا226
[21] - عاملی، امین/ اعیان الشیعه/ همان منبع/ ج 7،ص 480
[22] - خوانساری، محمد باقر/ روضات الجنات/ اسماعیلیان/قم، 1339/ ج4،ص 198
[23] - کاشانی،عبدالرزاق/شرح منازل السائرین/ همان منبع/ مقدمه، ص 35
[24] - لوری، پییر/ تأویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق کاشانی/ ترجمه :زینب پودینه آقائی/ حکمت/ تهران،1383/ص 133
[25] - کاشانی، عبد الرزاق/شرح فصوص الحکم /قم،1370 /مقدمه،ص21
[26] - جندی ،مؤیدالدین / شرح فصوص الحکم / تحقیق و تعلیق : سید جلال الدین آشتیانی / دانشگاه مشهد/ مشهد،1361/ ص 10
[27] - لوری ، پییر /تأویلات القرآن از دیدگاه عبد ارزاق کاشانی /همان منبع/ص233
[28] - ابن فوطی ، ،عبدالرزاق/ تلخیص مجمع الآداب/ همان منبع/ ج 4، ص 181
5-جامی،عبدالرحمن/ نفحات الانس من حضرات القدس / تحقیق: محمودعابدی/اطلاعات/تهران،1375/ص483
[29] - لوری، پییر/ تأویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق کاشانی / همان منبع/ ص 234
[30] - کاشانی، عبدالرزاق / تأویلات القرآن الکریم انتشار یافته با نام تفسیر ابن عربی/ تحقیق : سمیر ارباب مصطفی / دارالاحیاء التراث العربی/ بیروت ، 1422/ ج 5،ص 122
[31] - لوری، پییر/ تاویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق کاشانی / همان منبع/ ص 233
[32] - شیرازی، عیسی بن جندی / تذکره هزار مزار/ تصحیح : تحشیه نورانی وصال / احمدی/ شیراز، 1364 / ص 375
[33] - لوری، پییر/ تأویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق کاشانی / همان منبع/ ص 234
[34] - همان منبع/ص234
[35] - حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله / کشف الظنون/ همان منبع/ ج 1، ستون 266
[36] -
[37] - قیصری، محمد داود / شرح فصوص الحکم / همان منبع/ مقدمه،ص 6
[38] - فرغانی،سعید الدین سعید/ مشارق الدراری/ مقدمه و تعلیغیات: سید جلال الدین آشتیانی / دانشگاه مشهد / مشهد ، 1357/ مقدمه،ص 5
[39] - بغدادی/ اسماعیل/ هدایتة العارفین/ استانبول، 1951/ ج 2،ص 484
[40] - لوری ، پییر/ تأویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق کاشانی / همان منبع / ص 234
[41] - همان منبع/ص 234
[42] - آملی ، سید حیدر / جامع الاسرار و منبع الانوار/ علمی وفرهنگی / تهران ، 1368/ ص 326
[43] - کاشانی ،عبدالرزاق / مجموعه رسائل و مصفات/ تصحیح : مجید هادی زاده / میراث مکتوب/ تهران ،1380/ص 233
[44] -قیصری، محمد داود / شرح فصوص الحکم / همان منبع/ مقدمه، ص 4
[45] - آملی ، سید حیدر/ جامع الاسرار و منبع الأنوار / همان منبع/ ص 326
[46] - آملی، سید حیدر/ المقدمات من نص النصوص / تصحیح وتعلیق : هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی / توس / تهران ،1362/ ص 456
[47] - جامی ، نورالدین عبدالرحمان/ نفحات الانس فی حضرات القدس / همان منبع/ ص 483
[48] - شوشتری ، قاضی نورالله/ مجالس المومنین /دارالکتب اسلامیه / تهران،1375 /ج 2،ص 69
[49] - خوانساری، محمد باقر / روضات الجنات/ ج 4،ص 198
[50] - لوری ،پییر/ تأویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق کاشانی / همان منبع/ص 71
نگاهی به زندگی و آثار ناصیف یازجی و بررسی مقامات و دیوان
منابع و ماخذ
ملخص الرساله
پیشگفتار
زمانیکه از ادبیات عصرنهضت سخن می گوییم، بیشتر افراد چنین گمان می کنند که در این دوره تمامی ادیبان و شاعران از هر آنچه که رنگ و بوی ادبیات کلاسیک داشت ،گریزان شدند و علیه سبک قدیم شوریدند؛ اما با مطالعه بیشتر و عمیق تر پی می بریم که در عصر نهضت ادبی ، استادانی وجود داشتند که بر اصالت عربی و اسلوبهای کهن اجدادشان سخت پایبند بودند.
اینان توانایی و مهارت بسیاری در زمینه های مختلف ادبیات و نیز علوم بلاغی و لغوی داشتند و بر حفظ آنها تاکید می کردند.از جمله این اساتید،"شیخ ناصیف یازجی" را می یابیم که کمتر کسی به شناخت این ادیب و شناساندن سبک و آثار وی پرداخته است.
شیخ ناصیف در سال 1800م در لبنان میان خانواده ای اصیل متولد شد . او از همان کودکی به آموختن علم و ادب پرداخت و از ده سالگی به سرودن شعر روی آورد.بیشتر اشعار این استاد در زمینه حکمت و رثا است. او هیچگاه ابزار مدح را در راه چاپلوسی و کسب مال دنیا به خدمت نگرفت.بسیار بر حفظ ارزشهای ملی – عربی پایبند بود و در تمام ظواهر زندگی اش به واقع عمل می نمود.
یازجی تمام عمرش را صرف مطالعه و تحقیق و تالیف کرد وچنان شهرتی کسب نمود که دانشجویان و اساتید از اقصی نقاط کشورهای عربی به سوی او می آمدندتا از سرچشمه دانش او جرعه ای نوشند.
شیخ ناصیف فرزندانی نیک تربیت نمود که برخی از آنها در زمینه شعر و ادب مشهور می باشند. از جمله فرزندان او "شیخ ابراهیم یازجی" است که راه پدر را ادامه داد.
شیخ ناصیف بجز مجال ادب در زمینه صرف و نحو و علوم بلاغی و منطق و طب و موسیقی از خود آثار ارزنده ای بجا گذاشت.
اما در زمینه ادبیات ،مقامات او در خور توجه می باشد. کتاب "مجمع البحرین " شامل شصت مقامه است که به شیوه مقامات حریری نگاشته شده است. این کتاب مجموعه لغوی عجیب و با ارزشی می باشد که در بر دارنده حوادث تاریخی و تفاصیل دقیقی راجع به آداب و رسوم عربها در زندگی و منش و جنگها و افتخارات آنهاست.همچنین پر از ضرب المثل و معما می باشد.
بجز مجمع البحرین ،یازجی دیوان شعری از خود به جا گذاشت که موضوعات مختلفی چون غزل ، مدح،رثا ،حکمت و تاریخ شعری را در بر می گیرد. ولی در مجموع می توان گفت دیوان وی رنگ و بوی حکمت دارد چرا که شیخ علاوه بر آنکه قصاید مستقلی در زمینه حکمت سروده ، در مدح ها دو رثاهایش هم حکمت بسیاری آورده است . شبخ ناصیف در اشعارش بسیار رهروی متنبی می باشد .او متنبی را بسیار دوست می داشت و سبک وی را تقلید نمود . بنابراین اشعار یازجی به همان سبک قدیم سروده شده است و در نهایت جزالت و فخامت لفظ و معنا می باشد .
این رساله شامل چهار فصل می باشد :
فصل اول به اوضاع سیاسی ،اجتماعی ،ادبی و فرهنگی جهان عرب در قرن نوزدهم به صورت مجمل پرداخته شده است .
در فصل دوم زندگی « شیخ ناصیف یازجی » و آثار وی مورد برسی قرار گرفته است .
در فصل سوم به صورت مجزا مقامات شیخ – که اثر گرانبهایی است- و نیز سبک شیخ در مقامات آمده است .
و در فصل آخر دیوان شعری شیخ همراه با ترجمه برخی اشعار وی و بیان برخی نکات بلاغی مورد کنکاش واقع شده است .
در پایان از تمامی اساتید ارجمندم به خصوص استاد محترم جناب آقای دکتر جعفری و استاد گرامی جناب آقای دکتر شایگان مهر نهایت تشکر را دارم ، ونیز بسی لازم است از سر کار خانم وحدانی استاد محترم دانشگاه پیام نور و دانشگاه آزاد واحد مشهد که مرا از راهنمایی بی شائبه شان بهره مند نمودند تقدیر و تشکر نمایم .
در ضمن از کتابداران محترم آستان قدس رضوی و کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد و از تمام دوستان عزیزم که مرا در این مهم یاری رساندند از جمله خانم حاتمی کمال تشکر را دارم و از خداوند برای تمام این بزرگواران توفیق روز افزون خواستارم .
اوضاع سیاسی و جغرافیایی کشورهای عربی ولبنان
در سالهای بین 1800 تا اوایل قرن بیستم جهان عرب شاهد تحولات بسیار بزرگی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی و .... بود.
این سال ها شاهد حضور دولت های غربی در کشورهای اسلامی و دخالت مستقیم آنها در تمام امور این سرزمین ها بود.
دولت هایی چون فرانسه و انگلیس، رقیبانی سختکوش بودند که در جهت و راستای منافع استعماری شان به اشغال و چپاول سرزمین های عربی می پرداختند. هرچند حضور آنها در این کشورها چندان به طول نینجامید ولی آثار این حضور تا مدت ها -وحتی به جرأت می توان گفت تاکنون- در بیشتر زمینه های سیاسی، اجتماعی، ادبی، دینی و فرهنگی باقی ماند.
از آن سو، دولت عثمانی به ضعف گراییده بود و همین عامل وجود کشورهای بیگانه را در جهان اسلام پررنگ تر می کرد تا بدانجا که از خلافت عثمانی جز نمادی تهی چیزی باقی نمانده بود.
در مصر به فاصله چند سال از خروج فرانسویان از خاک آنجا، محمدعلی پاشا در سال 1805 م بر تخت پادشاهی نشست([1] ). او در ابتدای حکومتش، تمام هم و غمش را صرف کشورگشایی نمود و موفق شد کشورهایی چون سودان، شام و برخی دیگر از سرزمین های عربی را تصرف نماید هرچند بعدها به دلایلی مختلف سربازان مصری مجبور شدند خاک سوریه را ترک گویند اما حکومت «محمدعلی » و جانشینش « اسماعیل پاشا، » دوران شکوفایی سرزمین مصر از جهات مختلف محسوب می شود.
سوریه در آن روزگار از نظر سیاسی، بحران های زیادی به خود دید. در ابتدای قرن نوزدهم طعمه حاکمان مستبدی چون «جزار» و« عبدالله پاشا » یا دیگر فرمانروایان لبنانی و غیره بود و پس از آنکه به مدت نه سال تحت تصرف مصر بود دوباره به حاکمیت دولت عثمانی درآمد و آشفتگی ها و نابسامانی ها، دیگر بار ادامه پیدا کرد. همین اوضاع آشفته سبب شد تا بسیاری از ادیبان سوری ترک دیار کنند و به لبنان یا مصر یا حتی اروپا مهاجرت نمایند.
اما در لبنان، عصر « امیر بشیر شهابی » (1789-1840) عصر شکوفایی بود(1) . او دربار خود را مرکز تجمع نویسندگان و شاعرانی چون « نقولا ترک » ،« پطرس کرامه » و« ناصیف یازجی» کرد.
پس از دوران شهابیها اوضاع لبنان آشفته شد تا به حوادث سال 1860 و بالاخره به استقلال لبنان و حکومت فرمانداران انجامید و آن آغاز شکوفایی نهضت مدارس و معارف بود اگر چه در این دوره آزادی روزنامه ها محدود گردیده بود.
برخی لبنانی ها نیز به خاطر اوضاع آشفته کشورشان به ناچار به مصر -که از همه نظر بسیار اوضاع مناسبی داشت- و آمریکا مهاجرت کردند اما در همان کشورها هم در نهضت ادبی جهان عرب تأثیر بسزایی گذاشتند که در اینجا مجال بیان آن نیست.
سایر کشورهای عربی هم آماج جنگ های پی در پی میان بیگانگان و مسلمانان بود. اما می توان گفت مصر و سرزمین شام اوضاعی بسیار بهتر از آنها داشتند و از همین دو سرزمین بود که نهضت ادبی شکل گرفت و تا سایر کشورها پیش رفت.
المقامه الیمامیه1
اخبرنا سهیل بن عباد قال:تقلدت السفر طوق الحمامه منذ اعتجرت بالعمامه و کنت اهوی دیار العرب العربا لما فیها من الشعرا و الخطباء . والفصحاء والادبا و البلغا و النجبا فکنت ازجی الیها الرکاب و اتضمخ منها بالعجاج و العکاب و اتعطر بالعرار و البشام و اتفکه بالعرفج و الثغام و اطرب للنصب و الحدا و ابتهج بالثغا و الرغا حتی اذا کنت یوما بحجر الیمامه رایت کتیبه قد اطبقت کالغمامه فحثحثت الجواد حتی حصحص لی ذلک السواد و اذا فتی لاغط و شیخ ضاغط و الناس حولهما یتفرجون و لا یفرجون فانتصبت مع الوقوف و نظرت من خلال الصفوف و اذا الشیخ یقول ویل امک یا اخبث من الشیصبان و اروغ من الثعلبان الام تتمادی فی العقوق و تتغاضی عن الحقوق .
اما تذکر تثقیفی اودک و تلقیفی رشدک و هل نسیت ما تجشمت من جللک فی مداواه عللک و کم انفقت علیک فی المدارس و المطاعم و الملابس فبای الا ربک تتماری و لو کنت ابله من الحباری هذا و الغلام یتظلم و یتململ و یتالم و هو احیر من ضب و انفر من بعیر ازب فلما رائی القوم ما راوا من تململه و اصطخابه و تبلبله قالوا لیس شکوی بلا بلوی فابن ایها الشیخ عذرک وضع عنک وزرک الذی انقض ظهرک فارن کما یارن المهر و قال قد تجنی علی هذا الغمر و الله یعلم ان لیس لی ذنب الا ذنب صحر ان هذا الفتی عربی الدار لکنه رومی النجار و قد بذلت فیه من الدینار و الدرهم ما لا یبذله خالد ابن الایهم و افرغت جهدی فی تهذیب لسانه و تعدیل میزانه فلم یزل یکسر شکیمه اللجام و ینزع الی الفاظ الاعجام فیدعو المعلم بالمولم و یسمی القلب بالکلب و الحیطان بالخیطان و یعرف المضاف و یوخر الموصوفات عن الاوصاف و هذا مما تاباه السجیه الادبیه و تستک منه المسامع العربیه و شهد الله انی ارید تهذبیه لا تعذیبه و ارغب فی تثقیفه لا تعنیفه لکننی اجتهد فی تسدیده فیعثر و اروم تشدیده فینفر و ان کنتم فی ریب من ذلکم فاختبروه و الا فانه امتحنه لتعتبروه قالوا : لاجرم ان المولی هو الاولی . فامسک هنیهه عن الکلام ثم قال : قل یا غلام:
انا الخزامی الرقیق الکلم مسحت رکن المسجد المحرم
ولی غلام من نتاج العجم یشرق فی فواده و فی الفم
اوجده باری الوری من عدم و حاطه بالقدر المصمم
فلم یزل فی حرس متمم
فتعزز الفتی و تمنع و هو یروغ کا لفارس الاهنع فمازال به القوم حتی اجاب فترحرح و انشد بصوت صمحمح :
انا الخزامی الرکیک الکلم مسخت رکن المسجد المخرم
ولی غلام من نتایج الاجم یشرک فی فواده و فی الفم
اوجده باری الوری من ادم و خاطه بالکدر المسمم
فلم یزل فی خرس متمم
قال فلما رای القوم سقم هذه الالفاظ و ما ادت الیه من المعانی الفظاظ تعوذوا بالله من سو تلک اللثغه و قالوا ما هذا الغلام الذی لا یشتری بفشغه فتبرم الشیخ و تافف و تاوه و تاسف و قال قد علمتم ان عثار اللسان شر من عثار القدم و لکن ماذا ینفع الندم و اننی طالما حدثت نفسی بعتاقه و هممت بانعتاقی من وثاقه ولو وجدت لی عنه غنی او کان فی یدی سعه من الغنی لبعته بنصف القیمه و اشتریت غیره بضعف السیمه و لکن قد انقطع السلی فلا حول و لا فاجهش الفتی عن کثب واخذ رقعه و کتب:
هبوا خطا اللسان علی عیبا اما لی غیره شی یصیب
انا ابن اقعدو قم لا فی الندامی اعد و لا سمیر او خطیب
ادیر من المعانی کل کاس تطیب فخل لفظی لا یطیب
اذا کان الجمیل سلیم حسن فلیس یضره ثوب معیب
فلما وقف القوم علی شعره و راوا انحطاط سعره قالوا ان لم یحسن الکر فالحلب والصر ونقدوا الشیخ بعض المال وقالوا للفتی دونک الجمال فسر کلاهما وارتضی وودعهم الشیخ و مضی . قال سهیل و کنت قد عرفت ذینک الصاحبین اللذین سیئاتهما تغلب الکاتبین فقفوت الشیخ فی تلک البقاع و قلت یا فرزدق این وقاع قال انزل بنا هنا واللیل یواری حضنا فنزلنا الی ان استوهن اللیل و اذا رجب علی شیظمه من جیاد الخیل تندفق به کعارض السیل و هو بین ذلک ینادی اللیل و اهضام الوادی و استمر یعدو الهملجه علی مهره السلجه فما ادرکنا الا وقد اشمخر الضحی وکلت الخیل من الوحی فنزلنا جمیعا عن السروج فی بعض تلک المروج حتی اذا انجاب بهر الانفاس. و ثاب اشر الافراس ثار رجب کالرئبال و قال لا تقسط علی ابی حبال و ترک القوم یکسرون علیه ارعاظ النبال.
ترجمه ابیات:
1- چرا خودت را در این دنیا به آرزو مشغول می داری آیا با مرگ میثاق بسته ای [که به سراغت نیاید].
2- اگر بدانی که نفس نیرنگ باز است پس خوش است اگر علم را با عمل به هم می آمیختی.
3- کسی که از آنچه فردا پیش می آید بی خبر است از گذشتگان و پیشینیان دیروز خبرها می طلبد.
4- همه در این سفر قدم می گذارند و یکی به دنبال دیگری کوچ می کند.
5- ای کسی که جویای لذت و خوشی دنیایی لذت زندگی در دنیا جز با هراس نیست.
6- خلیل چونان شاخه درخت بان شب را به صبح در نهایت صحت به سر برد اما در صبح چونان درخت پوسیده ای ناتوان و ضعیف شد.
7- چونان ماه درخشان می مانست که در میان قبر از دیدگان مردم پنهان شد.
8- از آغوش پدرش ابراهیم حرکت کرد ولی با عجله دوباره در آغوش پدر جای گرفت.
9- آن زمان که در آغوش پدر ماند، خوابگاهش در دو دنیا خوش و خرم شد.
10- متأسفانه در بیست و یک سالگی، دوران حیاتش به انتها رسید و از نزدیک ترین راهها گذشت.
11- زمانی که خدا او را فراخواند با عجله لبیک گفت و اجابت کرد چرا که انسان تنبل و سست عنصر نبود.
نکات بلاغی:
بیت سوم «یستخبر الأمس عن اسلافه الاول» کنایه از این است که انسان از گذشته عبرت می گیرد.
بیت چهارم «اسفار» استعاره مصرحه از مرگ است.
بیت ششم «الخلیل کغصن البان» تشبیه است و وجه شبه طراوت و تازگی و صحت می باشد. در مصرع دوم «صار هشیماً صار الخلیل کهشیم» وجه شبه از بین رفتن طراوت و رخ دادن مرض است.
در بیت هفتم «بات کالبدر» تشبیه دوست به ماه درخشان است و وجه شبه کلمه «فی إشراقه» می باشد.
بیت یازدهم «لما دعا الله لبی صوته عجلاً» کنایه از این است که آن شخص وفات یافت و چنین حسن تعلیل آورده که انسان تنبلی نبوده است.
فهرست
عنوان صفحه
چکیده
پیشگفتار
بخش اول:اوضاع سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و ادبی
جهان عرب و لبنان در قرن نوزدهم
-اوضاع سیاسی
- اوضاع اجتماعی
- اوضاع فرهنگی و ادبی
بخش دوم: نگاهی به زندگی و آثار ناصیف یازجی
فصل اول:تاریخچه زندگی ناصیف یازجی
- اصل خاندان
- در دربار امیر بشیر شهابی
- زندگی ناصیف در بیروت
- وفات یازجی
- مقام و منزلت ناصیف یازجی
فصل دوم:گذری بر آثار شیخ ناصیف یازجی
بخش سوم:بررسی مجمع البحرین
فصل اول: ویژگی مقامات
فصل دوم:برگزیده ای از مقامات شیخ ناصیف یازجی
- المقامه الطبیه
- المقامه العقیقیه
- المقامه النجدیه
بخش چهارم: پژوهشی در دیوان یازجی
فصل اول:ویژگیهای شعر ناصیف
فصل دوم:اغراض شعری
- مدح
- رثا
- حکمت
- غزل
- تاریخ شعری
ترجمه ابیات:
1- چرا خودت را در این دنیا به آرزو مشغول می داری آیا با مرگ میثاق بسته ای [که به سراغت نیاید].
2- اگر بدانی که نفس نیرنگ باز است پس خوش است اگر علم را با عمل به هم می آمیختی.
3- کسی که از آنچه فردا پیش می آید بی خبر است از گذشتگان و پیشینیان دیروز خبرها می طلبد.
4- همه در این سفر قدم می گذارند و یکی به دنبال دیگری کوچ می کند.
5- ای کسی که جویای لذت و خوشی دنیایی لذت زندگی در دنیا جز با هراس نیست.
6- خلیل چونان شاخه درخت بان شب را به صبح در نهایت صحت به سر برد اما در صبح چونان درخت پوسیده ای ناتوان و ضعیف شد.
7- چونان ماه درخشان می مانست که در میان قبر از دیدگان مردم پنهان شد.
8- از آغوش پدرش ابراهیم حرکت کرد ولی با عجله دوباره در آغوش پدر جای گرفت.
9- آن زمان که در آغوش پدر ماند، خوابگاهش در دو دنیا خوش و خرم شد.
10- متأسفانه در بیست و یک سالگی، دوران حیاتش به انتها رسید و از نزدیک ترین راهها گذشت.
11- زمانی که خدا او را فراخواند با عجله لبیک گفت و اجابت کرد چرا که انسان تنبل و سست عنصر نبود.
نکات بلاغی:
بیت سوم «یستخبر الأمس عن اسلافه الاول» کنایه از این است که انسان از گذشته عبرت می گیرد.
بیت چهارم «اسفار» استعاره مصرحه از مرگ است.
بیت ششم «الخلیل کغصن البان» تشبیه است و وجه شبه طراوت و تازگی و صحت می باشد. در مصرع دوم «صار هشیماً صار الخلیل کهشیم» وجه شبه از بین رفتن طراوت و رخ دادن مرض است.
در بیت هفتم «بات کالبدر» تشبیه دوست به ماه درخشان است و وجه شبه کلمه «فی إشراقه» می باشد.
بیت یازدهم «لما دعا الله لبی صوته عجلاً» کنایه از این است که آن شخص وفات یافت و چنین حسن تعلیل آورده که انسان تنبلی نبوده است.
کیفیت زندگی و انقلاب دیجیتال
پیش درآمد
این مقاله سعی دارد، بحث کیفیت زندگی را با توجه به تجربه های موجود جهان معرفی کند. در تهیه آن، رهیافت نظری اعمال نشده است به این معنا که کیفیت زندگی در چارچوب تئوری های موجود تبیین نشده است. هدف اصلی مقاله، ایجاد حساسیت و آشنا ساختن خوانندگان با ابعاد مفهومی و تجربی موضوع است
مقاله شامل سه بخش اصلی است.
در بخش اول نخست شرایط عمومی جهان و وضعیتی که به شکل گیری پارادیم های جدید انجامیده است مورد بحث قرار می گیرد. سپس انقلاب دیجیتال با تاکید بر شکاف دیجیتال معرفی می شود.
در بخش دوم مفاهیم و تعاریف کیفیت زندگی ارائه شده و با معرفی مهم ترین شاخص های کیفیت زندگی، چند نمونه از تجربه های جهانی در زمینه استفاده از این شاخص ها برای سیاست گذاری و برنامه ریزی توسعه ملی و محلی ارائه می شود.
بخش سوم، نگاه کوتاهی دارد به بحث ایران با توجه به الزامات عصر دیجیتال و کیفیت زندگی.
بخش اول: نگاهی به اوضاع کنونی و انقلاب دیجیتال
جهان وارد عصر تازهای شده است. از نیمه های دوم قرن بیستم ، پایان عمر عصر صنعتی آغاز شد. تحولات پرشتاب علمی ? تکنولوژیکی موتور محرک این تحول بوده است. نخست ، با ورود کامپیوتر به سپهر فنی زندگی دگرگون شد. سپس با هم گرایی امواج تحول حوزه اطلاعات و ارتباطات، کامپیوتر ها به کمک تکنولوژی های ارتباطی از جمله تلفن به هم وصل شدند و چندی بعد قابلیت های این دو تکنولوژی
های پرتوان با توانمندی های تکنولوژی تلویزیون ترکیب شد و باعث پیدایش عظیم ترین ماشین مصنوع دست انسان گردید، یعنی شبکه جهانی ارتباطات و اطلاعات به هم پیوسته ای که نماد آشکار و آشنای آن اینترنت است و به سرعت و پرتوان دارد همه ابعاد زندگی بشر را دگرگون می سازد. این جریان تحول پرشتاب حول محور تکنولوژی دیجیتال ، باز هم شتاب یافته و راه را برای ورود به عصر دیجیتال هموار ساخته است که همراه است با فرصت ها و چالش ها ، امیدها و بیم هایی بیسابقه .
وقتی تحولات شتاب می گیرند ، برپدیده ها پیچیدگی و ابهام حاکم می شود و سیستم ها از حالت تعادل خارج می شوند و وضعیت بحرانی شده و دیگر قانون مندی مرسوم بر پدیده ها حاکم نیست. عصر دیجیتال ، عصری است بحران خیز و پرآشوب . دستاوردهای بشر در عرصه مادی سریعتر از توانایی انسان و نظام های اجتماعی مخلوق انسان ، برای انطباق خلاق با این دستاوردها حرکت می کند. انسان از آفریده های خودش عقب می ماند و آشفته و سردرگم نه حال را درک می کند و نه می تواند به گذشته پناه برد و نه قادر است آینده را پیش بینی کند.
حالت آشفتگی و سردرگمی تعادل ذهنی را به هم می ریزد. اما ، ذهن انسان ذاتا" گرایش دارد به تعادل جویی و گریزان بودن از آشفتگی و آشوب. انسان می خواهد در دنیای بی نظمی ، نظمی بجوید ، در فضای پرابهام به درک روشنی دست یابد و در شرایطی که پیش بینی آینده دشوار است ، آینده مطلوب خود را رقم زند.
فضیلت های وجودی انسان که عبارتند از خردورزی ، خودآگاهی ، تامل و بازپس نگری ، تفکر انتزاعی ، تجسم و تخیل ، خلاقیت و نوآوری، یادگیری ، و انطباق خلاق با شرایط پرتحول ، همگی فعال می شوند و انسان فرزانه به سرعت در می یابد که راه حل مسئله ، نه در پناه جستن به گذشته أی است که از دست رفته و نه توقف درحال به شیوه ای سرگردان و درمانده ، بلکه ادامه راه است با نگاهی استراتژیست و آینده ساز همراه با عزمی راسخ برای انتخاب خردمندانه مسیر حرکت و غایت مطلوبی که به کیفیت زندگی اش آسیب نرساند.
این گونه است که در عصر دیجیتال رهیافت ها و رهیافت های امیدبخشی شکل می گیرد که هریک به گونهای بازتابی است از فضائل انسانی که تجهیز شده اند تا اشتباهات گذشتگان را جبران کنند. اشتباهاتی که هزینه های سنگینی برجامعه بشری تحمیل کرده است و کیفیت زندگی انسان معاصر را تنزل داده است. پیش از معرفی مهمترین رهیافت های مثبت و سرنوشت ساز اخیر، نگاهی خواهیم داشت به پی آمدهای آشکار این اشتباهات .
نوع فایل:word
سایز :55.4 kb
تعداد صفحه:34
نقش رسانه ها به ویژه ماهواره در زندگی اجتماعی
توضیحات محصول :
عصری که در ان قرار داریم ,عصر ارتباطات و عصر سلطه ﭘدیده رسانه بر زندگی انسان است.بی گمان برنامه های رادیویی و تلویزیونی موفق گشته اند افکار و عقاید انسان های بی شمار را دستخوش تغییر سازند.
تمدن منحط غرب برای ترویج سکولاریسم اقدام به تاسیس هزاران شبکه رادیویی و تلویزیونی کرده است که به صورت شبانه روزی برنامه های گوناگونی را با این هدف ﭘخش میکنند.متاسفانه دستیابی به این شبکه ها در کشور ما به سادگی امکان ﭘذیر است;زیرا امکان تهیه و دریافت وسایل ماهواره ای با سهولت و قیمت نازل فراهم امده است.
باید توجه داشت که وقتی سخن از ماهواره به میان می اید,ابتدا مسائل ضدفرهنگی ان جلب توجه میکند,سبس مسائل سیاسی,علمی و ورزشی ایفای نقش می کنند.بیشتر شبکه های فارسی زبان ماهواره ای در یک تقسیم بندی معمول,به شبکه های سیاسی و غیر سیاسی تقسیم می شوند که بر اساس تحقیقات به عمل امده تمامی این شبکه ها با وجود هدف ها و سلیقه های گوناگون,به هجوم به مبانی دینی به طور جدی اشتراک دارند و هر کدام با ماموریتی خاص به مقابله با اسلام برخواستند.
این هجوم چه ارام و چه خاموش اغاز شده باشد,اکنون شکل وسیع و جدی تریث یافته است و بسیار حساب شده اصول و ﭘایه های اعتقادی مردم را هدف قرار داده و با دقت ماهرانه ای تمام گروه های مختلف جامعه را در بر گرفته است.
wordنوع فایل :
سایز:1.54mb
تعداد صفحه:32
کتاب زندگی در شرایط سخت
توضیحات محصول :
دانلود کتاب زندگی در شرایط سخت این کتاب شامل طبقه بندی از مشکلات یک انسان روشن فکر در یک جامعه عوام گرا و همچنین خطرات ناشی از بیان افکار روشن در این جوامع میباشد .
عنوان کتاب : دانلود کتاب زندگی در شرایط سخت
نام نویسنده : امیر علی صحرایی
pdfنوع فایل:
سایز:890kb
تعداد صفحه: 72
پژوهش بررسی آرا و نظرات سید رضی دی دیوان اشعار و زندگی و سرگذشت ایشان
بررسی آرا و نظرات سید رضی دی دیوان اشعار و زندگی و سرگذشت ایشان
مقدمه
موضوع: برای شناخت و شناساندن شخصیتهای برجسته علمی، یکی از بهترین روشها بررسی آثار مکتوب آنان است که بازتاب آرا و اندیشه ها و تجلیگاه علم و دانش آنهاست از آنجائیکه شناخت دقیق افکار و اندیشه های هر یک از بزرگان می تواند چراغ روشنگری فراروی نسل جوان باشد ما را بر آن داشت تا برای تحقق این آرمان مقدس، دست به دامن آسمان پرستاره ی علم ادب ببریم تا چراغی برگیریم.
لذا در این کهکشان، ستاره ای را رصد کردیم که هرچند غبار غرض ورزی وجهل آمیخته با گذشت زمان، چهره ی عالمتاب او را تا حدودی پوشانده است و آنگونه که شایسته شخصیت او بوده برای جهان علم و ادب شناخته نشده است.
وی شخصیت بی نظیری است که با داشتن مناصب فقاهت و زعامت و نقابت علویان و مناصب مختلف سیاسی، هیچگاه شیفته مظاهر و زخارف دنیوی نشد و لذا بواسطه ی اتصال به حقیقت هستی، اهل دل بود. عاطفه ی سرشار، روحیه ی حساس، وقریحه ی وقاد او باعث گردید که برای بیان حقایق و ثبت وقایع سلاح قدرتمند خود را بکار گیرد و در جهت تحقق اهداف و آرمانهایش گوش به ندای دل دهد که نتیجه آن اشعار نغز و دلنشین و سخنان زیبای اوست که دیوان شعری با چنین گلهایی فراهم آورد. با توجه به اینکه دیوان اشعار این نادره ی دوران بازتاب اندیشه های عمیق و آئینه ی تمام نمای سلوک عرفانی اوست ایجاب می کند که برای شناسایی اندیشمند فرزانه و شاعر گرانمایه، دیوان اشعار او را درکنار آثار گرانبها و ارزشمند فقهی و کلامی اش کاملاً مورد نقد و بررسی علمی و ادبی قرار گیرد.
اهداف: لذا در این کار تحقیقی هدف ما بر آن بوده است که آرا و اندیشه های یگانه ی دوران را از میان اثر ارزنده ی ادبی اش( دیوان اشعار) مورد ارزیابی و نقد بررسی قرار داد تا از میان اشعار به بازخوانی نظریات و افکار عالمانه ی « شاعر فقیه» بپردازیم. بنابراین در شناخت ابعاد شخصیتی این ادیب گرانقدر نیازمند آن هستیم که پاسخ های قانع کننده ای در قبال پرسش های زیر داشته باشیم:
1- نحوه ی تجلی افکا رو اندیشه های رضی در دیوان چگونه بوده است؟
2- تأثیر شریف رضی بر ادبای پس از خود و ادبیات عرب به چه میزان بوده است؟
3- جلوه های انتساب به دودمان علوی و میزان تأثیر آن بر شخصیت وی چقدر می باشد؟
4- گردآورنده نهج البلاغه واقعاً کیست؟ و تأثیر آن بر ادبیات عرب چگونه و تا چه اندازه ای بوده است؟
فرضیه ها:
با توجه به اینک رضی یک فقیه برجسته و آشنا به ظرایف علوم اسلامی است ولی اشعار خود را مرکب اندیشه های علمی و ادبی و مباحث فلسفی قرارداده و برای بیان مقاصد وتشریح مسائل علمی و عملی بهره های فراوان از آن برده است و در هر جائی که نیاز بوده به طرح مباحث اخلاقی و مبانی فلسفی انسان شناسی و معادشناسی پرداخته است. سبک منحصربه فرد او در هجویات نمونه ی بازر اخلاق اسلامی است. و یا غزلهای عاری از وصف« می» و توصیف نوازندگان و خوانندگان زیباروی، حاکی از محتوای مکتب و تعالیم عرفانی وی است.
وی با تأسیس اولین دانشگاه مدرن علوم اسلامی و تربیت شاگردان فاضل و فقهای نامداری چون شیخ طوسی(ره) و نگارش و گردآوری کتاب گوهربار
« نهج البلاغه» تأثیر انکارناپذیری بر ادبیات جهان اسلام و عرب و ادبای پس از خود برجای گذاشت. لذا او با این اقدام خدمت ارزنده ای به جهان ادبیات و علم و اندیشه ی بشری نمود. ولی کار پرثمر او دچار تردید واقع شده و در برخی از محافل سخن از گردآورنده و یا نگارنده نهج البلاغه به میان می آید که او واقعاً کیست؟
ما نیز د راین مجموعه با توجه به اسلوب نگارش نهج البلاغه و تطبیق آن با سبک نوشتاری رضی در کتابهای ماندگارش و با بیان دلایل وشواهد و قرائن ثابت نمودیم که افتخار گردآوری نهج البلاغه همچنان برای رضی بوده و خواهد بود.
انتساب رضی به خاندان علوی وشرافت ذاتی این خاندان باعث گردید که نیروی عجیبی در رضی بوجود آید و چنان مقتدرانه پا به عرصه گذاشت ک در مطالبه ی علنی حقوق خانوادگی خویش در امر خلافت از هیچ مقامی و منصبی هراس به دل نداشت و لذا جسورانه خلیفه ی عباسی را مورد خطاب قرار می دهد و گاهی هم خواسته های قلبی خود را در قالب ستایش پدر به منصه ی ظهور می رساند.حتی برای ابراز انزجار از خلافت عباسی به خلیفه ی فاطمی که در جد و مرام تا اندازه ای با او مشترک بوده اظهار علاقه و محبت می کند.
فهرست
مقدمه 7-1
باب اول
اوضاع سیاسی، اجتماعی فرهنگی و ادبی دوران سید رضی
فصل اول: اوضاع سیاسی، اجتماعی و ادبی 29-9
بخش اول: اوضاع سیاسی 9
بخش دوم: اوضاع اجتماعی 15
بخش سوم: اوضاع فرهنگی و ادبی 19
الف: نقش آل بویه در نهضت فکری و ادبی قرن چهارم 21
ب: مظاهر فرهنگی و ادبی قرن چهارم 22
1- شعر 23
2- نثر 27
3- نقد 28
4- علم لغت 28
فصل دوم: سید رضی شاعری از تبار علی(ع) 77-30
بخش اول: زندگینامه ی سید رضی
الف: ستاره ای از افق بغداد 30
ب: شجره نامه 31
1- پدر( ابواحمد) 32
2- مادر( شیرزنی از تبار ناصرللحق) 37
3- ناصر کبیر یا فاتح مازندران 38
ج: روزگار وصل و غنچه های پیوند 39
د: غروبی نابهنگام 41
هـ: ویژگیها و خصوصیات بارز اخلاقی رضی 44
بخش دوم: زندگی علمی، ادبی و اجتماعی سیدرضی
الف: اساتید و مشایخ رضی 49
ب: دانش آموختگان و تربیت یافتگان و روایت کنندگان مکتب رضی 56
ج: مجتمع علمی« دارالعلم» یا اولین دانشگاه علوم اسلامی 58
د: مناصب (نقابت، قضاوت، ریاست « امیرالحاج» 61
هـ: تألیفات 63
1- شعر( دیوان اشعار) 64
2- سیره نویسی 65
3- رسائل( مجموعه ی مکاتبات) 65
4- فقه 65
5- نحو 65
6- تفسیر 66
الف: حقائق التأویل فی متشابه التنریل 66
ب: معانی القرآن 66
7- بلاغت 67
الف: تلخیص البیان فی مجازات القرآن 67
ب: نهج البلاغه 67
ب1: گردآورنده ی نهج البلاغه واقعاً کیست؟ 68
ب2: ادبیات نهج البلاغه 74
ب3: پژوهش های دانشمندان در اقیانوس نهج البلاغه 75
باب دوم:
نقد و بررسی دیوان سیدرضی 256-78
فصل اول: دیوان رضی 79
الف: نسخه های دیوان در کتابخانه های ایران و جهان 85
ب: شروح یا نگاره هایی بر دیوان 89
ج: اغراض و موضوعات موجود در دیوان 90
فصل دوم: مدایح 92
الف: ممدوحان رضی 94
ب: ساختار قصیده های مدح 109
ج: مضامین و مفاهیم مدیحه های رضی 114
ج1: شجاعت 114
ج2: بخشش و بخشندگی 116
ج3: خردورزی و نیک اندیشی( عصاره ی چهار خلیفه) 119
ج4: مقام ومنزلت اجتماعی 121
ج5: تبریک اعیاد و مناسبتها 124
ج6: بلیغان در نگاه بلیغ 125
مدیحه های رضی در یک نگاه 126
فصل سوم: رثاء« سوگنامه» 130
الف: افرادی که شاعر در سوگ آنها مرثیه سرایی کرده است 133
ب: فرهنگ عاشورا در سوگنامه های حسینی (5 مرثیه با بررسی محتوایی آنها) 138
ج: غمنامه ی مادر و تجلیل از مقام و منزلت زن مسلمان 153
د: بررسی ساختار سوگنامه های رضی 158
هـ : مضامین و موضوعات سوگنامه ها 162
هـ 1: سرانجام و سرنوشت انسان 164
هـ 2: پدیده ی مرگ و تأثیر آن بر مرثیه های رضی 165
هـ 3:بزرگداشت و بیان فضائل متوفی 167
هـ 4: تسلیت و همدردی با بازماندگان متوفی 171
هـ 5: اعلان جنگ با مرگ 172
هـ 6: تجلی رثای دوران جاهلیت در سوگنامه های شاعر 173
نقد وبررسی سوگنامه های سید سوگوار 174
فصل چهارم: فخر و حماسه 178
الف: بررسی ساختار فخریات 181
ب: مضامین فخریه های رضی 182
ب1:افتخار به اصل ونسب( شجره ی طیبه) 183
ب2: شاعری الگو در میدان اخلاق و عمل 189
ب3: قله ی عظمت در کوهسار ادب 195
ج: ابعاد و ویژگی های فخریات رضی 197
د: مقایسه ای میان فخریه های رضی و متنبّی 200
فصل پنجم: غزلیات و حجازیات 204
ترانه های سرزمین یار( حجازیات) 206
الف: بررسی ساختارغزلیات 210
ب: مضامین وموضوعات غزلهای رضی 213
ج: ابعاد و ویژگی های غزلهای رضی 215
حجازیات یا ترانه های سرزمین یار: 218
الف: ساختار ترانه های سرزمین یار( غزلهای حجازی) 218
متن و ترجمه غزل« لیلة السفح» 219
نقد وبررسی غزل« لیلة السفح» 224
برگزیده غزل« یا ظبیة البان...» 229
ب: بررسی مکانهای سرزمین حجاز در حجازیات 232
ج: مضامین و موضوعات غزلهای حجازی 233
د: جایگاه حجازیات و تأثیرآن بر ادبیات عرب 234
فصل ششم: هجویات 237
الف: موضوعات و مضامین هجوهای رضی 238
1) هجو اخلاقی 238
2) هجو سیاسی 240
ب: نمونه هایی از هجویات رضی 241
فصل هفتم: پند و اندرز و حکمتها
الف: نمای کلی حکمتهای رضی 243
ب: نمونه هایی از سخنان حکیمانه ی رضی 244
زبدة البحث (چکیده پایان نامه به زبان عربی) 249
منابع 265
چکیده انگلیسی 269
تحقیق زندگی و شخصیت حضرت فاطمه زهرا (س)
فاطمه بضعة منى و هى نور عینى و ثمرة فؤادى و روحى التى بین جنبى و هى الحوراء الانسیة: «فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و میوه دلم و روح من است و او حورى انسان صفت است».
پیامبر اسلام(ص) در آن سال که سال پنجم بعثتش بود در سختترین شرائط و حالات به سر مىبرد.اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار.محیط مکه بر اثر شرک و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگهاى قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوائى تودههاى مردم، تیره و تار بود.پیامبر(ص) به آینده مىاندیشید، آیندهاى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آیندهاى که با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دور دست و شاید غیر ممکن بود.در همین سال حادثه بزرگى در زندگى پیامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملکوت آسمانها به معراج رفت، و به مصداق «لنریه من آیاتنا الکبرى» آیات عظیم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتى سنگیتتر توأم با امید بیشتر.در روایتى از اهل سنت و شیعه - که هر دو بر آن تأکید دارند - مىخوانیم: پیامبر(ص) در شب معراج از بهشت عبور مىکرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى که پیامبر(ص) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا سلام اللّه علیها از آن میوه بهشتى منعقد شد.
لذا در حدیث مىخوانیم که پیامبر(ص) فاطمه سلام اللّه علیها را بسیار مىبوسید، روزى همسرش عایشه بر این کار خرده گرفت، که چرا اینهمه دخترت را مىبوسى؟!
پیامبر(ص) در جواب فرمود:«من هر زمان فاطمه را مىبوسم، بوى بهشت برین را از او استشمام مىکنم».
ان اول شخص یدخل على الجنة فاطمه بنت محمد:«نخستین کسى که در بهشت بر من وارد مىشود، فاطمه دختر محمد است».
در آن روزگار که مسلمانان دوران آمادگى خود را در مکه مىگذراندند، محیط زندگى آنان سخت طوفانى و شرائط فوق العاده بحرانى بود.
آغاز اسلام بود و مسلمانان در اقلیت شدیدى قرار داشتند، و تمام قدرت و نیرو و حاکمیت و ثروت دست دشمنان بى رحم و بى منطق اسلام بود و هر کارى مىخواستند، مىکردند.
آزارى نبود که بر سر مسلمانان نیاورند، و جسارت و توهینى نبود که نسبت به مقام شامخ پیامبر(ص) روا ندارند.
در این دوران دو نفر بیش از همه ایثار و فداکارى کردند: از میان زنان «خدیجه» بود که بر زخمهاى قلب و جسم پیامبر(ص) مرهم مىنهاد، و غبار غم و اندوه را با فداکاریهایش، با محبت و صفایش با همدردى و دلسوزى اش، از قلب مبارکه پیامبر مىزدود.
و دیگر «ابوطالب پدر بزرگوار امیرمؤمنان على(ع) بود که نفوذ و اعتبارى بسیار در میان مردم مکه داشت، و از تدبیر و هوش و ذکاوت فوق العادهاى برخوردار بود، او خود را سپرى نیرومند در برابر پیامبر(ص) کرده بود و یار و یاور و حامى مهربان پیامبر اسلام(ص) بود.
ولى با نهایت تأسف این هر دو یار وفادار، و دو شخصیت بزرگ و انسانهاى ایثارگر، در سال دهم هجرت به فاصله کمى چشم از جهان پوشیدند، و پیغمبر(ص) را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا(ص) از این نظر تنها ماند.
شدت اندوه پیامبر(ص) در سوگ این دو شخصیت که به حق هر کدام سهم قابل ملاحظهاى در پیشرفت اسلام داشتند، از اینجا روشن مىشود که آن سال را «عام الحزن» نام نهادند یعنى «سال غم و اندوه»!.
فهرست مطالب
فصل1
ولادت پرشکوه فاطمه(س)
فصل2
محبت فراوان پیامبر(ص) نسبت به فاطمه(س)
فصل 3
فاطمه(س) در کنار پدر
فصل4
فصل 5
فاطمه(س) بعد از رحلت پیامبر(ص)
فصل 6
فصل7
یک محاکمه تاریخى
فصل8
عوامل سیاسى غصب فدک
فصل9
فصل10
اسناد و مدارک خطبه
فصل11
فصل12
فصل13
فصل14
فصل15