نگاهی به زندگی و آثار ناصیف یازجی و بررسی مقامات و دیوان
منابع و ماخذ
ملخص الرساله
پیشگفتار
زمانیکه از ادبیات عصرنهضت سخن می گوییم، بیشتر افراد چنین گمان می کنند که در این دوره تمامی ادیبان و شاعران از هر آنچه که رنگ و بوی ادبیات کلاسیک داشت ،گریزان شدند و علیه سبک قدیم شوریدند؛ اما با مطالعه بیشتر و عمیق تر پی می بریم که در عصر نهضت ادبی ، استادانی وجود داشتند که بر اصالت عربی و اسلوبهای کهن اجدادشان سخت پایبند بودند.
اینان توانایی و مهارت بسیاری در زمینه های مختلف ادبیات و نیز علوم بلاغی و لغوی داشتند و بر حفظ آنها تاکید می کردند.از جمله این اساتید،"شیخ ناصیف یازجی" را می یابیم که کمتر کسی به شناخت این ادیب و شناساندن سبک و آثار وی پرداخته است.
شیخ ناصیف در سال 1800م در لبنان میان خانواده ای اصیل متولد شد . او از همان کودکی به آموختن علم و ادب پرداخت و از ده سالگی به سرودن شعر روی آورد.بیشتر اشعار این استاد در زمینه حکمت و رثا است. او هیچگاه ابزار مدح را در راه چاپلوسی و کسب مال دنیا به خدمت نگرفت.بسیار بر حفظ ارزشهای ملی – عربی پایبند بود و در تمام ظواهر زندگی اش به واقع عمل می نمود.
یازجی تمام عمرش را صرف مطالعه و تحقیق و تالیف کرد وچنان شهرتی کسب نمود که دانشجویان و اساتید از اقصی نقاط کشورهای عربی به سوی او می آمدندتا از سرچشمه دانش او جرعه ای نوشند.
شیخ ناصیف فرزندانی نیک تربیت نمود که برخی از آنها در زمینه شعر و ادب مشهور می باشند. از جمله فرزندان او "شیخ ابراهیم یازجی" است که راه پدر را ادامه داد.
شیخ ناصیف بجز مجال ادب در زمینه صرف و نحو و علوم بلاغی و منطق و طب و موسیقی از خود آثار ارزنده ای بجا گذاشت.
اما در زمینه ادبیات ،مقامات او در خور توجه می باشد. کتاب "مجمع البحرین " شامل شصت مقامه است که به شیوه مقامات حریری نگاشته شده است. این کتاب مجموعه لغوی عجیب و با ارزشی می باشد که در بر دارنده حوادث تاریخی و تفاصیل دقیقی راجع به آداب و رسوم عربها در زندگی و منش و جنگها و افتخارات آنهاست.همچنین پر از ضرب المثل و معما می باشد.
بجز مجمع البحرین ،یازجی دیوان شعری از خود به جا گذاشت که موضوعات مختلفی چون غزل ، مدح،رثا ،حکمت و تاریخ شعری را در بر می گیرد. ولی در مجموع می توان گفت دیوان وی رنگ و بوی حکمت دارد چرا که شیخ علاوه بر آنکه قصاید مستقلی در زمینه حکمت سروده ، در مدح ها دو رثاهایش هم حکمت بسیاری آورده است . شبخ ناصیف در اشعارش بسیار رهروی متنبی می باشد .او متنبی را بسیار دوست می داشت و سبک وی را تقلید نمود . بنابراین اشعار یازجی به همان سبک قدیم سروده شده است و در نهایت جزالت و فخامت لفظ و معنا می باشد .
این رساله شامل چهار فصل می باشد :
فصل اول به اوضاع سیاسی ،اجتماعی ،ادبی و فرهنگی جهان عرب در قرن نوزدهم به صورت مجمل پرداخته شده است .
در فصل دوم زندگی « شیخ ناصیف یازجی » و آثار وی مورد برسی قرار گرفته است .
در فصل سوم به صورت مجزا مقامات شیخ – که اثر گرانبهایی است- و نیز سبک شیخ در مقامات آمده است .
و در فصل آخر دیوان شعری شیخ همراه با ترجمه برخی اشعار وی و بیان برخی نکات بلاغی مورد کنکاش واقع شده است .
در پایان از تمامی اساتید ارجمندم به خصوص استاد محترم جناب آقای دکتر جعفری و استاد گرامی جناب آقای دکتر شایگان مهر نهایت تشکر را دارم ، ونیز بسی لازم است از سر کار خانم وحدانی استاد محترم دانشگاه پیام نور و دانشگاه آزاد واحد مشهد که مرا از راهنمایی بی شائبه شان بهره مند نمودند تقدیر و تشکر نمایم .
در ضمن از کتابداران محترم آستان قدس رضوی و کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد و از تمام دوستان عزیزم که مرا در این مهم یاری رساندند از جمله خانم حاتمی کمال تشکر را دارم و از خداوند برای تمام این بزرگواران توفیق روز افزون خواستارم .
اوضاع سیاسی و جغرافیایی کشورهای عربی ولبنان
در سالهای بین 1800 تا اوایل قرن بیستم جهان عرب شاهد تحولات بسیار بزرگی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی و .... بود.
این سال ها شاهد حضور دولت های غربی در کشورهای اسلامی و دخالت مستقیم آنها در تمام امور این سرزمین ها بود.
دولت هایی چون فرانسه و انگلیس، رقیبانی سختکوش بودند که در جهت و راستای منافع استعماری شان به اشغال و چپاول سرزمین های عربی می پرداختند. هرچند حضور آنها در این کشورها چندان به طول نینجامید ولی آثار این حضور تا مدت ها -وحتی به جرأت می توان گفت تاکنون- در بیشتر زمینه های سیاسی، اجتماعی، ادبی، دینی و فرهنگی باقی ماند.
از آن سو، دولت عثمانی به ضعف گراییده بود و همین عامل وجود کشورهای بیگانه را در جهان اسلام پررنگ تر می کرد تا بدانجا که از خلافت عثمانی جز نمادی تهی چیزی باقی نمانده بود.
در مصر به فاصله چند سال از خروج فرانسویان از خاک آنجا، محمدعلی پاشا در سال 1805 م بر تخت پادشاهی نشست([1] ). او در ابتدای حکومتش، تمام هم و غمش را صرف کشورگشایی نمود و موفق شد کشورهایی چون سودان، شام و برخی دیگر از سرزمین های عربی را تصرف نماید هرچند بعدها به دلایلی مختلف سربازان مصری مجبور شدند خاک سوریه را ترک گویند اما حکومت «محمدعلی » و جانشینش « اسماعیل پاشا، » دوران شکوفایی سرزمین مصر از جهات مختلف محسوب می شود.
سوریه در آن روزگار از نظر سیاسی، بحران های زیادی به خود دید. در ابتدای قرن نوزدهم طعمه حاکمان مستبدی چون «جزار» و« عبدالله پاشا » یا دیگر فرمانروایان لبنانی و غیره بود و پس از آنکه به مدت نه سال تحت تصرف مصر بود دوباره به حاکمیت دولت عثمانی درآمد و آشفتگی ها و نابسامانی ها، دیگر بار ادامه پیدا کرد. همین اوضاع آشفته سبب شد تا بسیاری از ادیبان سوری ترک دیار کنند و به لبنان یا مصر یا حتی اروپا مهاجرت نمایند.
اما در لبنان، عصر « امیر بشیر شهابی » (1789-1840) عصر شکوفایی بود(1) . او دربار خود را مرکز تجمع نویسندگان و شاعرانی چون « نقولا ترک » ،« پطرس کرامه » و« ناصیف یازجی» کرد.
پس از دوران شهابیها اوضاع لبنان آشفته شد تا به حوادث سال 1860 و بالاخره به استقلال لبنان و حکومت فرمانداران انجامید و آن آغاز شکوفایی نهضت مدارس و معارف بود اگر چه در این دوره آزادی روزنامه ها محدود گردیده بود.
برخی لبنانی ها نیز به خاطر اوضاع آشفته کشورشان به ناچار به مصر -که از همه نظر بسیار اوضاع مناسبی داشت- و آمریکا مهاجرت کردند اما در همان کشورها هم در نهضت ادبی جهان عرب تأثیر بسزایی گذاشتند که در اینجا مجال بیان آن نیست.
سایر کشورهای عربی هم آماج جنگ های پی در پی میان بیگانگان و مسلمانان بود. اما می توان گفت مصر و سرزمین شام اوضاعی بسیار بهتر از آنها داشتند و از همین دو سرزمین بود که نهضت ادبی شکل گرفت و تا سایر کشورها پیش رفت.
المقامه الیمامیه1
اخبرنا سهیل بن عباد قال:تقلدت السفر طوق الحمامه منذ اعتجرت بالعمامه و کنت اهوی دیار العرب العربا لما فیها من الشعرا و الخطباء . والفصحاء والادبا و البلغا و النجبا فکنت ازجی الیها الرکاب و اتضمخ منها بالعجاج و العکاب و اتعطر بالعرار و البشام و اتفکه بالعرفج و الثغام و اطرب للنصب و الحدا و ابتهج بالثغا و الرغا حتی اذا کنت یوما بحجر الیمامه رایت کتیبه قد اطبقت کالغمامه فحثحثت الجواد حتی حصحص لی ذلک السواد و اذا فتی لاغط و شیخ ضاغط و الناس حولهما یتفرجون و لا یفرجون فانتصبت مع الوقوف و نظرت من خلال الصفوف و اذا الشیخ یقول ویل امک یا اخبث من الشیصبان و اروغ من الثعلبان الام تتمادی فی العقوق و تتغاضی عن الحقوق .
اما تذکر تثقیفی اودک و تلقیفی رشدک و هل نسیت ما تجشمت من جللک فی مداواه عللک و کم انفقت علیک فی المدارس و المطاعم و الملابس فبای الا ربک تتماری و لو کنت ابله من الحباری هذا و الغلام یتظلم و یتململ و یتالم و هو احیر من ضب و انفر من بعیر ازب فلما رائی القوم ما راوا من تململه و اصطخابه و تبلبله قالوا لیس شکوی بلا بلوی فابن ایها الشیخ عذرک وضع عنک وزرک الذی انقض ظهرک فارن کما یارن المهر و قال قد تجنی علی هذا الغمر و الله یعلم ان لیس لی ذنب الا ذنب صحر ان هذا الفتی عربی الدار لکنه رومی النجار و قد بذلت فیه من الدینار و الدرهم ما لا یبذله خالد ابن الایهم و افرغت جهدی فی تهذیب لسانه و تعدیل میزانه فلم یزل یکسر شکیمه اللجام و ینزع الی الفاظ الاعجام فیدعو المعلم بالمولم و یسمی القلب بالکلب و الحیطان بالخیطان و یعرف المضاف و یوخر الموصوفات عن الاوصاف و هذا مما تاباه السجیه الادبیه و تستک منه المسامع العربیه و شهد الله انی ارید تهذبیه لا تعذیبه و ارغب فی تثقیفه لا تعنیفه لکننی اجتهد فی تسدیده فیعثر و اروم تشدیده فینفر و ان کنتم فی ریب من ذلکم فاختبروه و الا فانه امتحنه لتعتبروه قالوا : لاجرم ان المولی هو الاولی . فامسک هنیهه عن الکلام ثم قال : قل یا غلام:
انا الخزامی الرقیق الکلم مسحت رکن المسجد المحرم
ولی غلام من نتاج العجم یشرق فی فواده و فی الفم
اوجده باری الوری من عدم و حاطه بالقدر المصمم
فلم یزل فی حرس متمم
فتعزز الفتی و تمنع و هو یروغ کا لفارس الاهنع فمازال به القوم حتی اجاب فترحرح و انشد بصوت صمحمح :
انا الخزامی الرکیک الکلم مسخت رکن المسجد المخرم
ولی غلام من نتایج الاجم یشرک فی فواده و فی الفم
اوجده باری الوری من ادم و خاطه بالکدر المسمم
فلم یزل فی خرس متمم
قال فلما رای القوم سقم هذه الالفاظ و ما ادت الیه من المعانی الفظاظ تعوذوا بالله من سو تلک اللثغه و قالوا ما هذا الغلام الذی لا یشتری بفشغه فتبرم الشیخ و تافف و تاوه و تاسف و قال قد علمتم ان عثار اللسان شر من عثار القدم و لکن ماذا ینفع الندم و اننی طالما حدثت نفسی بعتاقه و هممت بانعتاقی من وثاقه ولو وجدت لی عنه غنی او کان فی یدی سعه من الغنی لبعته بنصف القیمه و اشتریت غیره بضعف السیمه و لکن قد انقطع السلی فلا حول و لا فاجهش الفتی عن کثب واخذ رقعه و کتب:
هبوا خطا اللسان علی عیبا اما لی غیره شی یصیب
انا ابن اقعدو قم لا فی الندامی اعد و لا سمیر او خطیب
ادیر من المعانی کل کاس تطیب فخل لفظی لا یطیب
اذا کان الجمیل سلیم حسن فلیس یضره ثوب معیب
فلما وقف القوم علی شعره و راوا انحطاط سعره قالوا ان لم یحسن الکر فالحلب والصر ونقدوا الشیخ بعض المال وقالوا للفتی دونک الجمال فسر کلاهما وارتضی وودعهم الشیخ و مضی . قال سهیل و کنت قد عرفت ذینک الصاحبین اللذین سیئاتهما تغلب الکاتبین فقفوت الشیخ فی تلک البقاع و قلت یا فرزدق این وقاع قال انزل بنا هنا واللیل یواری حضنا فنزلنا الی ان استوهن اللیل و اذا رجب علی شیظمه من جیاد الخیل تندفق به کعارض السیل و هو بین ذلک ینادی اللیل و اهضام الوادی و استمر یعدو الهملجه علی مهره السلجه فما ادرکنا الا وقد اشمخر الضحی وکلت الخیل من الوحی فنزلنا جمیعا عن السروج فی بعض تلک المروج حتی اذا انجاب بهر الانفاس. و ثاب اشر الافراس ثار رجب کالرئبال و قال لا تقسط علی ابی حبال و ترک القوم یکسرون علیه ارعاظ النبال.
ترجمه ابیات:
1- چرا خودت را در این دنیا به آرزو مشغول می داری آیا با مرگ میثاق بسته ای [که به سراغت نیاید].
2- اگر بدانی که نفس نیرنگ باز است پس خوش است اگر علم را با عمل به هم می آمیختی.
3- کسی که از آنچه فردا پیش می آید بی خبر است از گذشتگان و پیشینیان دیروز خبرها می طلبد.
4- همه در این سفر قدم می گذارند و یکی به دنبال دیگری کوچ می کند.
5- ای کسی که جویای لذت و خوشی دنیایی لذت زندگی در دنیا جز با هراس نیست.
6- خلیل چونان شاخه درخت بان شب را به صبح در نهایت صحت به سر برد اما در صبح چونان درخت پوسیده ای ناتوان و ضعیف شد.
7- چونان ماه درخشان می مانست که در میان قبر از دیدگان مردم پنهان شد.
8- از آغوش پدرش ابراهیم حرکت کرد ولی با عجله دوباره در آغوش پدر جای گرفت.
9- آن زمان که در آغوش پدر ماند، خوابگاهش در دو دنیا خوش و خرم شد.
10- متأسفانه در بیست و یک سالگی، دوران حیاتش به انتها رسید و از نزدیک ترین راهها گذشت.
11- زمانی که خدا او را فراخواند با عجله لبیک گفت و اجابت کرد چرا که انسان تنبل و سست عنصر نبود.
نکات بلاغی:
بیت سوم «یستخبر الأمس عن اسلافه الاول» کنایه از این است که انسان از گذشته عبرت می گیرد.
بیت چهارم «اسفار» استعاره مصرحه از مرگ است.
بیت ششم «الخلیل کغصن البان» تشبیه است و وجه شبه طراوت و تازگی و صحت می باشد. در مصرع دوم «صار هشیماً صار الخلیل کهشیم» وجه شبه از بین رفتن طراوت و رخ دادن مرض است.
در بیت هفتم «بات کالبدر» تشبیه دوست به ماه درخشان است و وجه شبه کلمه «فی إشراقه» می باشد.
بیت یازدهم «لما دعا الله لبی صوته عجلاً» کنایه از این است که آن شخص وفات یافت و چنین حسن تعلیل آورده که انسان تنبلی نبوده است.
فهرست
عنوان صفحه
چکیده
پیشگفتار
بخش اول:اوضاع سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و ادبی
جهان عرب و لبنان در قرن نوزدهم
-اوضاع سیاسی
- اوضاع اجتماعی
- اوضاع فرهنگی و ادبی
بخش دوم: نگاهی به زندگی و آثار ناصیف یازجی
فصل اول:تاریخچه زندگی ناصیف یازجی
- اصل خاندان
- در دربار امیر بشیر شهابی
- زندگی ناصیف در بیروت
- وفات یازجی
- مقام و منزلت ناصیف یازجی
فصل دوم:گذری بر آثار شیخ ناصیف یازجی
بخش سوم:بررسی مجمع البحرین
فصل اول: ویژگی مقامات
فصل دوم:برگزیده ای از مقامات شیخ ناصیف یازجی
- المقامه الطبیه
- المقامه العقیقیه
- المقامه النجدیه
بخش چهارم: پژوهشی در دیوان یازجی
فصل اول:ویژگیهای شعر ناصیف
فصل دوم:اغراض شعری
- مدح
- رثا
- حکمت
- غزل
- تاریخ شعری
ترجمه ابیات:
1- چرا خودت را در این دنیا به آرزو مشغول می داری آیا با مرگ میثاق بسته ای [که به سراغت نیاید].
2- اگر بدانی که نفس نیرنگ باز است پس خوش است اگر علم را با عمل به هم می آمیختی.
3- کسی که از آنچه فردا پیش می آید بی خبر است از گذشتگان و پیشینیان دیروز خبرها می طلبد.
4- همه در این سفر قدم می گذارند و یکی به دنبال دیگری کوچ می کند.
5- ای کسی که جویای لذت و خوشی دنیایی لذت زندگی در دنیا جز با هراس نیست.
6- خلیل چونان شاخه درخت بان شب را به صبح در نهایت صحت به سر برد اما در صبح چونان درخت پوسیده ای ناتوان و ضعیف شد.
7- چونان ماه درخشان می مانست که در میان قبر از دیدگان مردم پنهان شد.
8- از آغوش پدرش ابراهیم حرکت کرد ولی با عجله دوباره در آغوش پدر جای گرفت.
9- آن زمان که در آغوش پدر ماند، خوابگاهش در دو دنیا خوش و خرم شد.
10- متأسفانه در بیست و یک سالگی، دوران حیاتش به انتها رسید و از نزدیک ترین راهها گذشت.
11- زمانی که خدا او را فراخواند با عجله لبیک گفت و اجابت کرد چرا که انسان تنبل و سست عنصر نبود.
نکات بلاغی:
بیت سوم «یستخبر الأمس عن اسلافه الاول» کنایه از این است که انسان از گذشته عبرت می گیرد.
بیت چهارم «اسفار» استعاره مصرحه از مرگ است.
بیت ششم «الخلیل کغصن البان» تشبیه است و وجه شبه طراوت و تازگی و صحت می باشد. در مصرع دوم «صار هشیماً صار الخلیل کهشیم» وجه شبه از بین رفتن طراوت و رخ دادن مرض است.
در بیت هفتم «بات کالبدر» تشبیه دوست به ماه درخشان است و وجه شبه کلمه «فی إشراقه» می باشد.
بیت یازدهم «لما دعا الله لبی صوته عجلاً» کنایه از این است که آن شخص وفات یافت و چنین حسن تعلیل آورده که انسان تنبلی نبوده است.
نگاهی به زندگی و آثار ناصیف یازجی و بررسی مقامات و دیوان
زمانیکه از ادبیات عصرنهضت سخن می گوییم، بیشتر افراد چنین گمان می کنند که در این دوره تمامی ادیبان و شاعران از هر آنچه که رنگ و بوی ادبیات کلاسیک داشت ،گریزان شدند و علیه سبک قدیم شوریدند؛ اما با مطالعه بیشتر و عمیق تر پی می بریم که در عصر نهضت ادبی ، استادانی وجود داشتند که بر اصالت عربی و اسلوبهای کهن اجدادشان سخت پایبند بودند.
اینان توانایی و مهارت بسیاری در زمینه های مختلف ادبیات و نیز علوم بلاغی و لغوی داشتند و بر حفظ آنها تاکید می کردند.از جمله این اساتید،"شیخ ناصیف یازجی" را می یابیم که کمتر کسی به شناخت این ادیب و شناساندن سبک و آثار وی پرداخته است.
شیخ ناصیف در سال 1800م در لبنان میان خانواده ای اصیل متولد شد . او از همان کودکی به آموختن علم و ادب پرداخت و از ده سالگی به سرودن شعر روی آورد.بیشتر اشعار این استاد در زمینه حکمت و رثا است. او هیچگاه ابزار مدح را در راه چاپلوسی و کسب مال دنیا به خدمت نگرفت.بسیار بر حفظ ارزشهای ملی – عربی پایبند بود و در تمام ظواهر زندگی اش به واقع عمل می نمود.
یازجی تمام عمرش را صرف مطالعه و تحقیق و تالیف کرد وچنان شهرتی کسب نمود که دانشجویان و اساتید از اقصی نقاط کشورهای عربی به سوی او می آمدندتا از سرچشمه دانش او جرعه ای نوشند.
شیخ ناصیف فرزندانی نیک تربیت نمود که برخی از آنها در زمینه شعر و ادب مشهور می باشند. از جمله فرزندان او "شیخ ابراهیم یازجی" است که راه پدر را ادامه داد.
شیخ ناصیف بجز مجال ادب در زمینه صرف و نحو و علوم بلاغی و منطق و طب و موسیقی از خود آثار ارزنده ای بجا گذاشت.
اما در زمینه ادبیات ،مقامات او در خور توجه می باشد. کتاب "مجمع البحرین " شامل شصت مقامه است که به شیوه مقامات حریری نگاشته شده است. این کتاب مجموعه لغوی عجیب و با ارزشی می باشد که در بر دارنده حوادث تاریخی و تفاصیل دقیقی راجع به آداب و رسوم عربها در زندگی و منش و جنگها و افتخارات آنهاست.همچنین پر از ضرب المثل و معما می باشد.
بجز مجمع البحرین ،یازجی دیوان شعری از خود به جا گذاشت که موضوعات مختلفی چون غزل ، مدح،رثا ،حکمت و تاریخ شعری را در بر می گیرد. ولی در مجموع می توان گفت دیوان وی رنگ و بوی حکمت دارد چرا که شیخ علاوه بر آنکه قصاید مستقلی در زمینه حکمت سروده ، در مدح ها دو رثاهایش هم حکمت بسیاری آورده است . شبخ ناصیف در اشعارش بسیار رهروی متنبی می باشد .او متنبی را بسیار دوست می داشت و سبک وی را تقلید نمود . بنابراین اشعار یازجی به همان سبک قدیم سروده شده است و در نهایت جزالت و فخامت لفظ و معنا می باشد .
این رساله شامل چهار فصل می باشد :
فصل اول به اوضاع سیاسی ،اجتماعی ،ادبی و فرهنگی جهان عرب در قرن نوزدهم به صورت مجمل پرداخته شده است .
در فصل دوم زندگی « شیخ ناصیف یازجی » و آثار وی مورد برسی قرار گرفته است .
در فصل سوم به صورت مجزا مقامات شیخ – که اثر گرانبهایی است- و نیز سبک شیخ در مقامات آمده است .
و در فصل آخر دیوان شعری شیخ همراه با ترجمه برخی اشعار وی و بیان برخی نکات بلاغی مورد کنکاش واقع شده است .
فهرست
چکیده
پیشگفتار
بخش اول:اوضاع سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و ادبی
جهان عرب و لبنان در قرن نوزدهم
-اوضاع سیاسی
- اوضاع اجتماعی
- اوضاع فرهنگی و ادبی
بخش دوم: نگاهی به زندگی و آثار ناصیف یازجی
فصل اول:تاریخچه زندگی ناصیف یازجی
- اصل خاندان
- در دربار امیر بشیر شهابی
- زندگی ناصیف در بیروت
- وفات یازجی
- مقام و منزلت ناصیف یازجی
فصل دوم:گذری بر آثار شیخ ناصیف یازجی
بخش سوم:بررسی مجمع البحرین
فصل اول: ویژگی مقامات
فصل دوم:برگزیده ای از مقامات شیخ ناصیف یازجی
- المقامه الطبیه
- المقامه العقیقیه
- المقامه النجدیه
بخش چهارم: پژوهشی در دیوان یازجی
فصل اول:ویژگیهای شعر ناصیف
فصل دوم:اغراض شعری
- مدح
- رثا
- حکمت
- غزل
- تاریخ شعری
منابع و ماخذ
ملخص الرساله