قدرت و اقتدار در حکومت نبوی
قدرت از مقوله های مهم و اساسی جامعه شناسی سیاسی و علم سیاست میباشد که بدون در نظر گرفتن آن مطالعات و پژوهشها در این رشته ها ناقص خواهد بود . اهمیت قدرت به حدی است که برخی صاحبنظران در تعریف علم سیاست آنرا علم مطالعه قدرت دانسته اند . بطوریکه هـ رولد لاسول می گوید :
«علم سیاست بصورت یک نظام تجربی عبارت است از مطالعه چگونگی شکل گفرتن قدرت و سهیم شدن در آن است و عمل سیاسی عملی است که بر اساس قدرت انجام می گیرد .» (اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری صفحه 32)
موریس دوورژه محور اصلی عرصه سیاست را قدرت می داند . بولاتسکی می گوید : مفهوم قدرت محور تئوری سیاسی و مطالعه پروسه های سیاسی مشخص و کلید درک نهادهای سیاسی ، جنبشهای سیاسی و خودسیاست .(اصول علم سیاست ،
فهرست مطالب
فصل اول : مفهوم قدرت
معنی لغوی قدرت
مفهوم قدرت از دیدگاه دانشمندان
فیودور بورلاتسکی
برتراندرامل
کارل مارکس
ماکس وبر
چایلد
مهدی مطهر نیا
فصل دوم : ریشه های قدرت
مقدمه ای بر بحث
نظریه خدایی
نظریه اجتماعی
نظریه اقتصادی
توارث
توانایی فردی
ریشه های قدرت پیامبر
فصل سوم : مشروعیت قدرت یا اقتدار
مقدمه بحث
مشروعیت : معنای لغوی
معنای اصطلاحی
مشورعیت و قانونی بودن
مشروعیت و کارآمدی
تحول مفهوم مشروعیت
متعلق مشروعیت
منشاء مشروعیت
منشاء الهی
زور و غلبه
منشاء مردمی اقتدار
نظر ماکس وبر
فصل چهارم : پایه های اقتدار در حکومت نبوی
مقدمه بحث
مفهوم مشروعیت در فرهنگ اسلامی
پایه اقتدار حکومت پیامبر چه می باشد
دلایل عقلی و نقلی اقتدار پیامبر
منابع و ماخذ
قدرت و اقتدار در حکومت نبوی
توجه :
شما می توانید با خرید این محصول فایل " قلق های پایان نامه نویسی (از عنوان تا دفاع)" را به عنوان هدیه دریافت نمایید.
فهرست مطالب
معنی لغوی قدرت 2
مفهوم قدرت از دیدگاه دانشمندان 2
فیودور بورلاتسکی 3
برتراندرامل 4
کارل مارکس 6
ماکس وبر 7
چایلد 12
مهدی مطهر نیا 12
فصل دوم : ریشه های قدرت 15
مقدمه ای بر بحث 16
نظریه خدایی 16
نظریه اجتماعی 20
نظریه اقتصادی 23
توارث 24
توانایی فردی 25
ریشه های قدرت پیامبر 25
فصل سوم : مشروعیت قدرت یا اقتدار 30
مقدمه بحث 31
مشروعیت : معنای لغوی 32
معنای اصطلاحی 33
مشروعیت و قانونی بودن 34
مشروعیت و کارآمدی 36
تحول مفهوم مشروعیت 37
متعلق مشروعیت 40
منشاء مشروعیت 41
منشاء الهی 43
زور و غلبه 43
منشاء مردمی اقتدار 45
نظر ماکس وبر 46
فصل چهارم : پایه های اقتدار در حکومت نبوی 48
مقدمه بحث 49
مفهوم مشروعیت در فرهنگ اسلامی 50
پایه اقتدار حکومت پیامبر چه می باشد؟ 51
تحقیق در مورد دوران اقتدار و زوال رضاخان
شکی نیست که تاریخ ایران دارای فراز ونشیب های فراوانی بوده است و علما و مرجعیت در این کشور نیز داری نفش مهمی بوده اند خصوصا حکومت ها و مردم نیز توجه ویژه ای به این موضوع داشته اند لذا در این تحقیق سعی بر آن شده تا با ورق زدن گوشه ها یی از صفحات تاریخ وتحلیل آن نگاهی هر چند مختصر به رابطه علما و مراجع با یکی از چهره های مهم سیاسی ایران ( سردار سپه) بیفکنیم و بامطالعه موردی برخی از شخصیتهای برجسته آن دوران بتوانیم تحلیلی منصفانه و دور از تعصب داشته باشیم هرچند به ناچار به بیان بعضی از نقل قول ها نیز مجبور بوده ایم ضمن آنکه در این تحقیق به تشکیل مجلس موسسان نیز پرداخته ایم ومباحثی نیز مطر ح کرده ایم اما در ابتدا لازم است به دوران شروع اقتدار رضا خان نیز نظری داشته شودپس ازآنکه رضاخان سردارسپه پایه های قدرت خویش را استوارساخت روشنفکران طرفداراو به فراهم آوردن مصالح انتقال قانونی سلطنت و حقانیت بخشیدن به آن پرداختند. مشکل نخست این بود که برای نخستین بار در تاریخ ایران وبه شکرانه انقلاب مشروطه، حکومت قانون درایران برقرارگشته بود و مجلس شورای ملی با همه کاستی هایش، به نمایندگی از سوی ملت شریک و بازرس قدرت بود و بدون رأی وکلای ملت، انتقال پادشاهی غیر ممکن بود. اولین کارگشای این مشکل پادشاه خوش گذران و مال دوست قاجار، احمدشاه بود که بازی سیاسی را سالها پیشبه سردارسپهباخته بود و اینک با اقامت درخارج راه را برای مخالفان پادشاهی قاجاران هموار کرده بود. امٌـاحل مشکل درحقیقت، از سوی سه تن بزرگترین روحانیون شیعه صورت گرفت. درگرماگرم گفتگوی جمهوری خواهی، با پادرمیانی آیت اله زاده خراسانی (فرزند آخوند خراسانی مجتهد معروف که در تأیید مشروطه فتوا داد)، رضاخان رئیس الوزرا درفروردین ماه 1303 خورشیدی به قم رفت و با شیخ عبدالکریم حایری یزدی، مؤسس و رئیس حوزه علمیه قم، سیدابولحسن اصفهانی وسیدحسین نائینی، بزرگترین مراجع شیعه ساکن نجف که موقتاً در قم اقامت داشتند ملاقات کرد. پی آمد این ملاقات، کنارنهادن اندیشه جمهوری و درمقابل، پشتیبانی روحانیون از انتقال پادشاهی از قاجار به خاندان رضاشاه بود.
اما مشکل دیگر یافتن توجیه تاریخی برای پادشاهی رضاخان بود. تا هنگام تشکیل دولت پهلوی، سنت تاریخی فرمانروایی و شهریاری در ایران، انتقال قدرت از اشراف یک دودمان ایلیاتی به اشراف ایل و تباری دیگربود. رضاخان میرپنج سابق نمی توانست به هیچ پیشینه دودمانی تاریخی و تبار ایلیاتی فخرفروشد. پدرش، عباسقلی سوادکوهی معروف به داداش بیک درنهایت سرجوخه ای در فوج سوادکوه بود. خود اودر فقر زیسته و از راه پیوستن به ابواب جمعی امین السلطان و سپس فوج قزاق راه را برای نام رضا خان در ابتدا رضا سواد کوهی بود که مدتی بعد نام خود را به ر ضا پهلوی تغییر داد د ر اینجا در خصوص رابطه دین با حکومت موارد زیر باید مورد توجه قرار گیرد .
اول اینکه تاریخ ایران، چه پیش و چه پس از اسلام، تاریخ ستیز میان دربار و دین و یا به عبارت درست تر پادشاه و روحانیون بر سر قدرت نبوده است؛
دوم اینکه در تاریخ معاصرایران، از پگاه انقلاب مشروطه تا امروز، در جدال میان پادشاهی و روحانیت بر سر قدرت خلاصه نمی شود. چنین جدالی حتی موضوع اصلی رشد و دگرگونی در تاریخ معاصر ایران نیست.
سوم اینکه سنـٌت نواندیشی، مدرنیته، دموکراسی و سکولاریسم ایران به هیچ روی در اندیشه جمهوری خواهی خلاصه نشده و نمی شود؛
چهارم اینکه یکصد و پنجاه سال جـُـنب و جوش رهروان اصلاحات، قانون، آزادی، پیشرفت و مدرنیته و صدها شخصیت، گروه، سازمان و حزب را در یک پیاله ریختن، نه به روشن شدن تاریخ یاری می رساند و نه به تعیین هویت، صف آرایی و برنامه اجتمایی جمهوریخواهان امروزین می انجامد.
تاریخ ایران به روایت تاریخ بسیاری از بازنویسان تاریخ را باور بر این است تاریخ شهریاری و قدرت سیاسی در ایران در دوهزاروپانصدسال گذشته و یا دستکم هزار و چهار صد سالی که از آمدن اعراب به ایران میگذرد، تاریخ ستیز شاهان و ارباب دین است. این گونه وارونه نویسی تاریخ را عده ای رواج دادند. وارونه نویسی دیگری که مدتی رواج یافت، بستن همه تاریخ و فرهنگ ایران به تاریخ پادشاهی بود که ارباب دین گویا در همه دوران ها گـُـردانه در برابررفتارخودکامانه ایشان ایستادگی کرده اند. در دوره پهلوی نیز تاریخ را تاریخ شاهنشاهی می انگاشتند با این تفاوت که درتاریخ ایشان، شاهان، دادگر و جهانگشا و مردم دوست بودند!
بر خلاف این داوری های ساده اندیشانه، موضوع اصلی جدال برسرقدرت و تشکیل دولت در تاریخ دوهزارو اندی سال گذشته ایران، ستیز میان شاهان و روحانیون نیست. سنـٌت شهریاری و فرمانروایی در ایران، دستکم درهزارو چهارصدسال پیش تا هنگام تشکیل دولت پهلوی، بر چیرگی و سیادت ایلی و قومی استوار بوده است. این سنـٌت که پیش ازآمدن اعراب به ایران نیز حاکم بوده، پس از فروپاشی دولت ساسانی و چیرگی اسلام استوارتر شده و ازهنگام تشکیل نخستین دولت ایرانی خاندان سامان درخراسان و سپس برافتادن سامانیان و تقسیم سرزمین ایشان میان ترکان آل افراسیاب و ترکمانان غزنوی، به روال طبیعی انتقال قدرت تبدیل می شود. ازاین پس، سـٌنت فرمانروایی درایران بیش ازپیش بر چیرگی ایل یا سرداری مقتدر بر دیگر ایل ها و تیره های قومی ساکن فلات ایران استوار می گردد. ایلغار مغول این سنـٌت فرمانروایی را استحکام می بخشد و ایل های مغولی را به کانون سیاست ایران پرتاب می کند. حاصل اینکه ایران رفته رفته به فرش هزاربافتی از چندین تیره نژادی و بیش از یکهزار و دویست تیره قومی و ایلی تبدیل می شود که تارو پود یگانگی آنها فرهنگ و ادب ایرانی است.