پاورپوینت سمینار مدیریت رفتار سازمانی ORGANIZATIONAL BEHAVIOR
در گفتوگو با افراد تصمیم گیرنده (خواه این گفتوگو تلفنی باشد یا حضوری ) باید از وقتتان نهایت استفاده را ببرید. تام بلیک نویسنده کتاب «واگن میلیونر» پنج توصیه فوقالعاده موثر در این زمینه دارد.
یک هدف منطقی انتخاب کنید
طبیعی است که تمایل داشته باشید اولین ملاقات با افراد تصمیمگیرنده، منجر به انعقاد قرار داد شود. با این حال برای انعقاد بسیاری از قراردادهای تجاری به بیش از یک جلسه مذاکره نیاز میشود؛ زیرا معمولا بیش از یک نفر درباره قرارداد نهایی تصمیم گیری میکند. برای هر یک از جلسات هدفی منطقی و متناسب تعیین کنید و بعد از دستیابی به آن هدف، گام بعدی را بردارید.
هرگز گفته خودتان را تکرار نکنید.
بسیاری از فروشندگان ترس پنهانی دارند از اینکه طرف مقابل حرفشان را باور نکند، همین امر باعث میشود صحبتهای خودشان را چندین بار تکرار کنند و تصور میکنند تکرار باعث افزوده شدن به اعتبار گفتههای آنها میشود. متاسفانه تکرار باعث میشود نامطمئن و مشکوک به نظر برسید. بهتر است به جای آنکه مانند سرودخواندن چند جمله را مرتب تکرار کنید، نکته اصلی را تنها یکبار با قدرت و اعتماد به نفس بیان کنید.
اعتراضها را پیشبینی نکنید
سعی نکنید اعتراض به نکتهای خاص را از قبل پاسخ بدهید، مگر اینکه 100 درصد مطمئن باشید که نسبت به موضوع خاصی اعتراض خواهد شد. با اینکه میتوان انتظار داشت که تقریبا همیشه ایرادهایی به گفتههای فروشنده وارد شود، نباید خودتان ایرادهای احتمالی که ممکن است به ذهن خریدار برسد را لیست کنید و به دستش بدهید، حتی اگر مطمئن باشید که برای تمام آن موارد جواب
مناسب دارید.
ابهامها را روشن کنید
اگر احساس کردید طرف مقابل در حال طفره رفتن است (مثلا میگوید: «من باید درباره این موضوع با همکارانم صحبت کنم ») یا با اعتراض مبهم مواجه شدید (مانند: «در مورد منطقی بودن این موضوع مطمئن نیستم») سوالاتی بپرسید تا شرایط را برای خودتان روشن کنید. به این صورت میتوانید اقدام مناسب را برای رفع آن ابهام انجام دهید و سوالاتی از این قبیل را مطرح کنید: «فکر میکنید همکاران شما مایلند با چه چیزی روبهرو شوند؟». «دقیقا کدام قسمت از این پیشنهاد باعث توقف شما شده است؟»
بعد از سنجیدن موقعیت گام بعدی را با کسب اجازه بردارید
وقتی فضا مناسب بود علاقه طرف مقابلتان به خرید را بررسی کنید. (برای مثال بپرسید «آیا همه این موارد برای شما مناسب هستند؟») وقتی که به صورت منطقی مطمئن شدید که مشتری برای رفتن به مرحله بعدی آماده است برای رفتن به مرحله بعد از وی اجازه بگیرید.
اهمیت برنامهریزی و هدفگذاری در مذاکره
برنامهریزی برای مذاکره، از جمله مراحل مهمی است که متاسفانه اکثر مذاکرهکنندگان به دلیل تنشهای زیادی که بر مذاکرات حاکم است، آن را فراموش کرده و مستقیما و بدون آمادگی قبلی وارد فرآیند مذاکره میشوند.
اگر چه این مرحله کمی زمانبر و خستهکننده است، اما این ویژگیها به هیچ وجه از اهمیت آن نمیکاهد. مذاکرهکنندهای که برای مذاکره برنامهریزی نکرده یا برنامهریزی ضعیفی انجام داده در طول مذاکره با مشکلات متعددی مواجه میشود:
زمانی که طرف مقابل پیشنهادهایی را روی میز میگذارد، نمیتواند به سرعت در مورد ارزش این پیشنهادها قضاوت کند. برای چنین مذاکرهکنندگانی بسیار پیش میآید که در مذاکرهای به توافق دست مییابند؛ اما در بررسیهای بعدی متوجه میشوند که توافق انجام شده همه خواستههای آنها را تامین نکرده است.
زمانی که طرف مقابل پیشنهاد مناسبی را مطرح میکند، مذاکرهکننده بیش از حد تردید و تاخیر از خود نشان میدهد؛ به گونهای که طرف مقابل طاقت خود را برای مذاکره از دست داده یا پیشنهاد خود را اصلاح میکند.
مذاکرهکنندهای که برای مذاکره برنامهریزی کافی انجام نداده نمیتواند نقاط قوت و ضعف مواضع خود و نیز قوت و ضعف مواضع طرف مقابل را به خوبی کشف و تحلیل کند. در چنین شرایطی توجیه طرف مقابل برای پذیرفتن مواضع اتخاذشده کار سادهای نخواهد بود.
فرآیند تبادل امتیازات در مذاکره فرآیندی بسیار مهم است که معمولا در مدت زمان نسبتا کوتاهی انجام میگیرد. مذاکرهکنندگانی که از قبل برای این شرایط آمادگی کامل کسب نکرده باشند، دچار سردرگمی شده و نمیتوانند در فضای حاکم بر جلسه مذاکره با دقت و سرعت مناسب در مورد فرآیند تبادل امتیازات تصمیم بگیرند.
با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از فعالیت ذهنی مذاکرهکننده در طول مدت مذاکره به تحلیل مواضع و پیشنهادهای مطرح شده اختصاص مییابد، کمتر میتوان انتظار داشت که همزمان ترفندها و توصیههای دیگر ذکرشده درخصوص مذاکره به درستی و در زمان مناسب به کار گرفته شود.
شنیدن حرفهای جدید که قبلا احتمال مطرح شدن آن در طی مذاکره پیشبینی نشده است، گاهی باعث از دست دادن اعتماد بهنفس مذاکرهکننده و در نتیجه عدم حصول موفقیت خواهد شد.
در زمان برنامهریزی مذاکرهکنندگان موفق در مقایسه با مذاکرهکنندگان متوسط:
گزینههای بیشتری را طراحی و بررسی میکنند.
بیشتر در پی یافتن زمینههای مشترک هستند.
زمان بیشتری را صرف جنبههای بلندمدت مذاکره میکنند.
در مورد هر یک از پارامترها و موضوعات مورد مذاکره به جای تعیین یک نقطه خاص، محدودهای از گزینههای قابل قبول را تعیین میکنند (به جای اینکه بگویند من این کالا را به قیمت... خواهم فروخت، میگویند: من برای قیمتگذاری این کالا، محدوده ... تا ... را مدنظر دارم.)
البته باید توجه داشت که مراحل مذاکره الزاما یکی پس از دیگری انجام نمیشوند، گاه در مراحل پایانی مذاکره شرایطی پیش میآید که مذاکرهکننده مجبور میشود به نخستین مراحل مذاکره بازگردد.
اهداف
نخستین گام در طراحی و برنامهریزی یک مذاکره تعیین اهداف است. مذاکرهکننده باید هدفهای خود را پیشبینی کرده و روشهایی برای دستیابی به هر یک از این اهداف را طراحی و برنامهریزی کند. اهداف مورد توجه در یک مذاکره را میتوان به شکل زیر تقسیمبندی کرد: اهداف مادی (نظیر خرید کالا با قیمت پایینتر، زمان تحویل سریعتر و...) اهداف نامشهود (نظیر حس برنده شدن/ دفاع از شهرت و آبروی شرکت و...) اهداف رویهای (مانند تمایل به روند دموکراتیک و انجام رایگیری در مذاکره، رعایت نظم و ترتیب در جلسه مذاکره، ایجاد حس حل و فصل منصفانه تعارض برای همه طرفین درگیر و...)
مذاکرهکننده، باید این اهداف را به طور مشخص و روشن تعریف کند. پس از تعریف هدفها، باید آنها به صورت مرتب فهرست شده و اولویتبندی شوند. همچنین ممکن است در صورت پیچیده بودن موضوع مذاکره، اهداف، دستهبندی شده و به صوت چند بسته پیشنهادی، مورد توجه قرار گیرند.
در تعیین اهداف به نکات زیر توجه داشته باشید:
* اهداف با آرزوها فرق دارند. همه ما آرزوهای زیادی داریم که علاقهمندیم روزی به واقعیت بپیوندند. اما زمانی که از اهداف صحبت میکنیم، باید واقعگرا بوده و چیزی را به عنوان هدف تعیین کنیم که واقعا دستیابی به آن امکانپذیر است. در غیر این صورت به احتمال زیاد، مذاکره به بنبست منتهی خواهد شد.
* اهداف ما و اهداف طرف مقابل به یکدیگر مرتبط هستند و از تعامل بین این اهداف و وجود همین ارتباط است که موضوعاتی برای مذاکره شکل میگیرد. شما تمایل دارید یک خودرو را به قیمت هشت میلیون تومان بخرید. طرف مقابل تمایل دارد خودرو را به قیمت نه میلیون تومان بفروشد. پس یک تعارض وجود دارد که موضوع آن، توافق بر سر قیمت خودرو» است. در یک انتهای این تعارض، قیمت هدف شما و در انتهای دیگر، قیمت هدف طرف مقابل قرار دارد. مذاکره انجام میشود تا نقطه تلافی خواستههای دو طرف مشخص شود. اگر اهداف و خواستههای دو طرف اختلاف نداشته باشند، به مذاکره نیازی نخواهد بود.
* برای اهداف حد و حدودی وجود دارد. تجاوز از آن حدوحدود، شما یا طرف مقابل را مجبور به ترک مذاکره خواهد کرد. بنابراین، همیشه بکوشید اهداف خود را در چارچوب حد و حدودی منطقی و شرایط تحمیل شده از جانب محیط، تعریف کنید.
* اهداف باید مشخص و قابل اندازهگیری باشند. اهدافی نظیر «خرید خودرو به پایینترین قیمت ممکن» یا «گرفتن نوعی از وام که اقساط آن از درآمد ماهانه ما کمتر باشد»، اهداف خوبی نیستند. اهداف مشخص و قابل اندازهگیری را سادهتر میتوان تعقیب کرد. ضمن اینکه انتقال آنها به طرف مقابل راحتتر انجام میپذیرد. اگر اهداف مذاکره را به صورتی مشخص و قابل اندازهگیری تعریف نکنید، درک اینکه آیا پیشنهاد طرف مقابل میتواند این اهداف را تامین کند یا خیر کار دشواری است. البته بدیهی است که در کنار اهداف مذاکره، برخی اهداف نامشهود و اهداف رویهای نیز وجود دارند. کسی که میخواهد ماشین سواری خود را به همکارش بفروشد، ممکن است مهمترین هدف خود را جلب رضایت او و حفظ دوستی و ارتباط بلندمدت بداند.همچنین همکار وی که میخواهد ماشین را خریداری کند، ممکن است در مورد رویه مذاکره نظر خاصی داشته باشد. مثلا (مستقل از اینکه در نهایت ماشین با چه قیمتی معامله خواهد شد) علاقهمند باشد ماشین را به چند بنگاه معاملات خودرو نشان دهد، تا اطمینان حاصل کند که این معامله به زیان هیچ یک از طرفین نخواهد بود.
برای شرکت در یک مذاکره بینالمللی، باید برای رویارویی با مسائل بسیاری آماده باشید. بیشتر افراد اگر قرار است در سطح بینالمللی مذاکرهای داشته باشند، پیشاپیش از آن مطلع میشوند.
اگر از گوشه و کنار خبردار شدهاید که قرار است در آینده در مذاکرهای بینالمللی شرکت کنید، از الان جمعآوری اطلاعات در مورد فرهنگ، قوانین و نحوه انجام کارها را در کشور طرف مذاکرهتان شروع کنید. افرادی که در یک فرهنگ دیگر بیشتر توانایی مذاکره دارند تا فرهنگ خودشان، این شانس را داشتهاند که در دورهای از زندگیشان در آن محیط زندگی کنند. اگر واقعا خوش شانس باشند در آن زمان کم سن و سال بودهاند و توانستهاند آن فرهنگ را بدون قضاوت جذب کنند. اگر شما آن قدر شانس نداشتهاید که همانند طرف مذاکره تان در آن فرهنگ زندگی کنید، لازم است کمی بیشتر آمادگی داشته باشید. خواندن مقالهای خلاصه در مورد یک فرهنگ متفاوت یک چیز است، جذب آن فرهنگ چنان که بتوانید به راحتی با ریتمها و قوانین آن حرکت کنید چیز دیگر. احترام قائل شدن برای یک فرهنگ دیگر باز هم بیشتر وقت میبرد. اگر به فرهنگی احترام بگذارید و واقعا ریشههای آن مردم را درک کنید به راستی گام بلندی برای برقراری ارتباط موثر با افراد آن گروه بر داشتهاید.
مثل بومیها صحبت کنید
مذاکره در سطح بینالمللی، مستلزم داشتن آمادگیهای خاصی است که ابزار آن نیز فراهم است. در مورد تاریخ، جغرافی، آداب و رسوم و مذهب مردمی که قرار است طرف مذاکرهتان باشد کتاب بخوانید. داشتن چنین اطلاعات خاصی باعث میشود مذاکره تان کمتر خسته کننده و بیشتر نتیجه بخش باشد. اگر مذاکره در زمین حریف انجام میشود، دانشی که در آمادهسازی کسب کردهاید به شدت به خوشیهای لحظات فراغتتان در این سفر میافزاید.
منابع قابل استفاده برای آمادگی شما بسیارند. در اینجا چند نمونه را میبینید:
با دوستان و همکارانی که از آن فرهنگ اطلاعاتی دارند، صحبت کنید. گفتن از سفرهای خارج از کشوری که داشتهایم همیشه برای همه هیجان آور است.
کتابهای موجود را بخوانید و ویدئوهای مسافرتی و همین طور فیلمهایی را که در آن فرهنگ ساخته شدهاند، ببینید.
اینترنت ممکن است دریچه الکترونیکی خوبی به فرهنگهای دیگر باشد. میتوانید با کامپیوتربازهای کشورهای دیگر گپ اینترنتی بزنید یا اینکه وبسایتها را ببینید.
بسیاری از شهرهای بزرگ، دارای مراکزی فرهنگی هستند که توسط دولتهای خارجی یا پناهندگان کشوری که میخواهید ببینید، اداره میشوند.
رستورانهای ملتها منابع جالب دیگری هستند. با صاحبان آنها گپی بزنید. اغلب در عین اینکه در مورد غذاهای آن کشور چیزهای بسیار میآموزید، اطلاعات زیادی هم از کشور طرف مذاکرهتان بهدست میآورید. زمانی را به آشنایی با نحوه دخالت دولت خارجی در معاملهتان اختصاص دهید. مدیران شرکتهای ایالات متحده در مورد قوانین تجاری بسیار شکایت دارند. بسیاری از آمریکاییها معتقدند: مقامات محلی، ایالتی و مرکزی بیش از حد بر کارهای تجاری آنها نظارت میکنند. آمریکاییها اغلب از دخالت شدیدتر دولتهای خارجی در معاملات تجاری شخصیشان گلهمند هستند. آمریکاییها تعجب میکنند از اینکه یک مقام رسمی-و اغلب بلند پایه یک دولت خارجی- را سر میز مذاکره در مورد مسائلی میبینند که در آمریکا کاملا خصوصی محسوب میشوند. هرچه در مورد میزان دخالت دولت بیشتر بدانید، کمتر با مشکل روبهرو میشوید. قضاوت در این مورد هیچ کمکی به شما نمیکند. روش زندگی در کشورهای مختلف با هم تفاوت دارد. در این موارد هیچ درست و غلط مطلقی وجود ندارد. فقط کارها را به شکلهای دیگری انجام میدهند. پیش از ترک کشورتان، در مورد این تفاوتها تحقیق کنید تا بتوانید با دستی پرتر از آنچه میخواستید به خانه برگردید.
فرهنگ، خرده فرهنگ و شخص مناسب
پیش از آنکه به درون تحقیقات فرهنگیتان شیرجه بروید لازم است ابتدا فرهنگی را که با آن سر و کار دارید، دقیقا بشناسید. وقتی از ما در مورد مذاکره در آسیا میپرسند، تصور میکنیم همه آسیا یک فرهنگ واحد داشته باشند و با احترام تعظیم میکنیم. تفاوت بین چین و ژاپن و کره بسیار است. اگر میخواهید کاملا آماده باشید نباید آنها را با هم در یک جوال بگذارید. مسلمانان و مسیحیانی که در کنار هم در مالزی زندگی میکنند معیارهای بسیار متفاوتی دارند، گرچه به لطف مالزیایی بودن از نقاط مشترک بسیاری هم برخوردارند. در درون فرهنگها، خرده فرهنگها وجود دارند. به نظر میرسد نظام رانندگان تاکسی در تمام دنیا یکسان باشد. رانندگان ریکشا در کشورهای شرق آسیا، جیتنیرانها در مانیل، یا رانندگان تاکسی در هر جای دیگر، علاقه شدیدی به این دارند که مسافران غریبه را از عجیبترین (و طولانیترین) راهها به مقصد برسانند و هرچقدر ترافیک اجازه دهد، کرایه بگیرند. اگر این اتفاق برای شما بیفتد بهایی است که باید برای آماده نبودنتان پرداخت کنید. اگر در فرودگاه لوسآنجلس از یک راننده تاکسی بخواهید شما را به منزلتان در بندیکت کانیون ببرد و چیز دیگری نگویید، شما را از بزرگراه و با حدودا هشت دلار بیشتر از آنچه ما پرداخت میکنیم به مقصد میرساند. ما سه خیابان سرراست را به این رانندهها معرفی میکنیم که مستقیمتر، ارزانتر و خوشایندتر هستند. همین طور که مشغول جمع آوری جزئیات در مورد فرهنگ طرف مذاکرهتان هستید، فراموش نکنید که باید در مورد شخص طرف مذاکره تان هم اطلاعاتی جمع آوری کنید. گرچه دستفروشان کنار خیابان ممکن است فقط سنتهای فرهنگ خودشان را بشناسند، اما از یک مذاکره کننده بسیار مجرب بینالمللی، توقع این است که روشهای زندگی در آنجا را بشناسد و با توجه به آن نقش خود را بازی کند.
استراتژیهای مذاکره /نکات سازنده و مخرب در تعارض
معمولا در ابتدا این گونه به نظر میرسد که وجود تعارض، همواره بد و مخرب است. کسانی که این گونه فکر میکنند دو دلیل دارند. نخست اینکه وجود تعارض نشاندهنده یک مشکل، یک اشتباه و یک تضاد مخرب است.
دوم اینکه فکر میکنند تعارض همیشه نتایج بد و غیرسازندهای به همراه دارد. برخی از دلایلی که باعث میشود تعارض، اثراتی مخرب داشته باشد در اینجا فهرست شده است. مطالعه و شناخت بیشتر عواملی که تعارض را به سمت یک تعامل مخرب سوق میدهند، کمک میکند تا در هنگام بروز تعارض بتوانیم از آنها دوری جوییم:
* اهداف رقابتی و شرایط برنده- بازنده: در تعریف تعارض گفتیم، هدفی وجود دارد که دستیابی به آن، همزمان برای دو طرف امکانپذیر نیست، بدیهی است وجود چنین اهدافی منجر به شکلگیری رقابت شده و میتواند به بروز رفتار مخرب منجر شود.
* سوء برداشت و پیشفرض: به تدریج با شدت یافتن تعارض، سوءبرداشتها نیز بیشتر و جدیتر میشوند. هر کس واقعیتها را مطابق با دیدگاهی که خود از تعارض دارد تفسیر میکند.
زمانی که جنگ (لفظی یا نظامی) بین دو کشور شدت میگیرد، حتی حرکات صلحجویانه هر یک از طرفین نیز، به نوعی در راستای تقویت تعارض تفسیر میشود.
همه چیز با پیشفرض تفسیر میشود و کوچکترین رفتارها نیز در چارچوب تصویری کلی از طرف مقابل که در ذهن ساختهایم تبیین و تفسیر میگردد.
* درگیر شدن احساسات: عصبانیت، اضطراب، نگرانی و خستگی ناشی از تعارض، همگی عواملی هستند که میتوانند زمینه را برای ورود احساسات به حوزه تفکرات طرفین فراهم کنند. احساسات مانع تفکر صحیح و شفاف میشوند و ممکن است موجب شوند به تدریج، با شدت گرفتن تعارض، طرفین بیشتر و بیشتر از رفتار منطقی
فاصله بگیرند.
* کاهش ارتباطات: اثربخشی ارتباطات، با افزایش میزان تعارض کاهش مییابد. ما انسانها معمولا با کسانی که موافقمان هستند ارتباط و تبادل اطلاعات بیشتری داریم تا کسانی که مخالف ما هستند.
همچنین، عموما نوع ارتباطی که در تعارض ایجاد میشود، سازنده نیست. بلکه در راستای تهدید، تضعیف و شکست دادن طرف مقابل و در بهترین حالت برای تحکیم موضع قبلی و قبولاندن آن به طرف مقابل است.
* مبهم شدن موضوع اصلی تعارض: با پیشرفت تعارض، معمولا موضوع اصلی مورد تعارض کمرنگ شده و طرفین جزئیات آن را فراموش میکنند. فرهنگ تعمیم به شدت فراگیر میشود هر اتفاق یا حرکت جدیدی نیز در چارچوب تعارض موجود تبیین و تفسیر میشود.
به این صورت، تعدد مشکلات و اختلافنظرها، به حدی میرسد که موضوع اصلی مورد تعارض به دست فراموشی سپرده میشود.
* موضعگیری شدید و پافشاری بر روی آن : طرفین درگیر در یک تعارض، معمولا از لحاظ ذهنی روی یک موضع خا ص پافشاری میکنند و هر چه طرف مقابل نسبت به موضع آنها سختگیرانهتر عمل کند، آنها نیز با تعهد بیشتری از موضع قبلی خود دفاع میکنند.
هر یک از طرفین احساس میکنند عقبنشینی از موضع قبلی، موجب از دست دادن آبرو خواهد شد. مشکل دیگری که به تدریج و با گذشت زمان شکل میگیرد، ساده اندیشی در مورد تعارض است.
اگر چه ممکن است موضوع مورد تعارض، پیچیده و چندوجهی باشد، اما به تدریج با گذشت زمان، هر یک از طرفین، تعارض را در شکلی ساده و تک بعدی ارزیابی میکند. چنین برداشتی از تعارض، به سختی میتواند به یک راه حل برنده/برنده و مورد توافق طرفین منتهی شود. پنگان
* بزرگنمایی اختلافات و کوچک شمردن شباهتها: هر چه موضعگیریها محکمتر و موضوع اصلی مورد تعارض در میان حواشی ایجاد شده کمرنگتر میشود، هر یک از طرفین، دیگری و موضع وی را بیشتر در تضاد با مواضع خود میبیند. هر تفاوت جزئی، به عنوان مشکلی بزرگ در راستای اختلافنظر موجود، ارزیابی شده و هر شباهتی، هر چند مهم و بزرگ به عنوان یک شباهت جزئی و بیاهمیت تفسیر میشود. این دیدگاه که معمولا به محض شکل گرفتن، گسترش نیز مییابد، موجب میشود طرفین تلاش کمتری برای رفع تعارضات موجود از خود نشان دهند.
اما واقعیت این است که تعارض همیشه بد نیست. در صورتی که تعارض درست مدیریت شود، میتواند سازنده هم باشد. بروز تعارض در سازمانها میتواند آغازی برای تحول مثبت باشد.
در صورتی که هیچ تعارضی به وجود نیاید، سازمان راه آینده را با توسل به روشهای گذشته و قدیمی خود پیموده و طبیعی است که در چنین شرایطی نمیتوان انتظار پیشرفت چندانی داشت. وجود تعارض سطح آگاهی ما را نسبت به خود و دیگران افزایش میدهد.در هنگام بروز تعارض است که میآموزیم چه چیزهایی برای ما و دیگران اهمیت دارد، چه چیزی میتواند ما را عصبانی کند و برای چه چیزی حتی حاضریم شغل و زندگی آرام خود را از دست بدهیم. نخستین چیزهایی که حاضریم به عنوان امتیاز به طرف مقابل اعطا کنیم، چه هستند. به عبارت دیگر، در تلاش برای رفع و حل تعارض، مهارتهای فردی انسانها توسعه پیدا میکند.
وجود تعارض میتواند جذاب و برانگیزنده باشد. بسیاری از انسانها در همین بحثها و جنجالها است که احساس زنده بودن میکنند، دنیایی که در آن همه هم عقیده باشند، دنیای چندان جذابی نخواهد بود. به همین دلیل است که در بسیاری از تحقیقات، سطح بهینهای برای تعارض تعریف شده است؛ به گونهای که تعارض کمتر یا بیشتر از آن سطح، کارآیی را کاهش خواهد داد
دانستن چه موضوعاتی برای مذاکره مهم است؟+مثال فروش مذاکره خرید اتومبیل دست دوم
اطلاعاتی که باید جمعآوری شود
بهتر است قبل از شروع مذاکره یک «فهرست کنترل» در ذهن خود تهیه کنید. ترجیح بر این است که این لیست را به همراه خود به صورت مکتوب نیز داشته باشید.
این فهرست ممکن است به خاطر پیچیدگیهای مذاکره تغییر کند، اما لزوم نوشتن آن پا برجاست. در نظر داشته باشید که حتی برای مذاکرات ساده و واضح هم، نوشتن و در نظر داشتن نکات اساسی قبل از شروع مذاکره خیلی موثر است.
مثلا در مذاکره برای خرید یک اتومبیل دست دوم، نکاتی که باید نوشته شود میتوان اطلاعاتی مثل قیمت اتومبیل مورد نظر و نیز اطلاعات مربوط به انتخاب بعدی شما باشد. اطلاعات مربوط به شرایط فروشنده مانند قیمت پیشنهاد شده از سوی او، محدودیت زمانی او برای فروش و دیگر مسائل مربوط به او را نیز مکتوب کنید.
در واقع یادداشت کردن چیزهایی که در هر برخورد از طرف مذاکره متوجه میشوید، میتواند مهمتر از نوشتن اطلاعات جمعآوری شده درباره موضوع مذاکره باشد. اطلاع نداشتن در مورد کسی که قرار است مذاکره با او انجام شود، یکی از رایجترین اشتباهات افراد در مذاکرات است. اگر میخواهید از افتادن در این دام جلوگیری کنید، لازم است هر گونه اطلاعاتی را در مورد طرف مقابل نگهداری کنید. این اطلاعات را بنویسید، نگه دارید و هر بار به آن اضافه کنید. اینها داشتههای پربهایی هستند. پنگان
در حال حاضر از قابلیت کامپیوترها هم باید برای جمعآوری و نگهداری اطلاعات استفاده کرد. این اطلاعات را که باید به یاد آورده شود میتوانید به کامپیوتر بسپرید تا در موقوع لزوم یادآوری شود. چنین اطلاعاتی میتواند یادآوری تاریخ تولد، نام همسر، فرزندان و دیگر اطلاعات آدمهای دخیل در مذاکره باشد. هیچ کدام از این اطلاعات نامربوط نیستند.
ممکن است بپرسید که چرا لازم است برای نوشتن اطلاعات جمعآوری شده به زحمت بیافتید؟ دو دلیل برای این موضوع، عبارت است از:
- صرف این که چیزی را بنویسید، احتمال در یاد ماندن آن را به طور قابلملاحظهای افزایش میدهد، حتی اگر کاغذ را بلافاصله دور بیاندازید. به عبارت دیگر، ممکن است شما پس از ثبت چیزی و یادداشت کردن آن، دیگر برای یادآوری به آن رجوع نکنید و دوباره آن را نخوانید، ولی این اطلاعات ثبت شده، بهتر از اطلاعاتی که ننوشتهاید در ذهن شما میماند و به یاد آورده میشود.
- نوشتن اطلاعات باعث میشود یک سیستم دسترسی راحت، برای شما فراهم شود. مثلا اگر فروشنده در مذاکره وسوسه شود که حقایق را کمی دستکاری کند، لزومی نیست که شما نیز واقعیت را زیر سوال ببرید تا او را قانع کنید که حقیقت را نمیگوید. خیلی ساده در این مواقع میتوانید بگویید: «بگذارید به یادداشتهایم نگاهی بیندازم.» دوباره اصل گفتههای قبلی را بخوانید. این کار به مراتب توهین کمتری را در بر دارد نسبت به این که مثلا بگویید «اما شما گفته بودید...» و تلویحا او را به دروغگویی عمدی متهم کنید. در صورتی که این (جمله دوم) را بگویید، اغلب بحثی را آغاز خواهید کرد که برندهای ندارد و میتواند به جای مذاکره بر سر موضوع مشخص، وارد مسائل شخصی و اتهامزنی شود، اما جمله اول، عموما نیازی به بحث بیشتر ندارد و پایاندهنده آن است. این کلمات را به یاد داشته باشید: «یادداشتهای من میگوید...» و «اما شما میگویید...».
حالا میتوانید به مذاکره بعدی فکر کنید و هر چه را در مورد طرف مذاکرهتان میدانید بنویسید. در ادامه فهرست اطلاعاتی که نشان میدهد آمادگی در مورد طرف مذاکره واقعا چقدر میتواند وسیع باشد، آمده است. البته باید توجه کنید همه این اطلاعات در هر مذاکرهای و همیشه ضروری و حتی مفید نیستند؛ بنابراین فهرست اطلاعات شما باید متناسب با موقعیت هر مذاکره تنظیم شود.
اطلاعاتی از قبیل نام، نام شرکت، رابطه شما با طرف مقابل، مدت ارتباط با سازمان و برنامه آینده شما با سازمان میتواند در این
کتاب خلاصه رفتار سازمانی پیشرفته و تعارض و مذاکره در سازمان
خلاصه رفتار سازمانی پیشرفته و تعارض و مذاکره در سازمان
مولف کتاب : استیفن پی . رابینز
فصل 1 : تعارض و مذاکره
فصل 2 : رفتار سازمانی در سطح جهانی
فصل 3 : مبانی رفتار فرد
فصل 4 : مفاهیم اصلی انگیزش
فصل 5 : انگیزش از مفاهیم تا کاربرد
فصل 6 : تصمیم گیری فردی
فصل 7 : مبانی رفتار گروه
فصل 8 : شناخت تیم
فصل 9 : ارتباطات
فصل 10 : رهبری
فصل 11 : قدرت و سیاست
فصل 12 : پیش درآمدی بر رفتار سازمانی
فصل 13 : ساختار سازمانی
فصل 14 : تکنولوژی و طرح ریزی شغل
فصل 15 : ارزیابی عملکرد و سیستم پاداش
فصل 16 : فرهنگ سازمانی
فصل 17 : تغییر و بهبود سازمانی
فصل 1 : تعارض و مذاکره
فنون بیان و مذاکره در حل مشکلات و مسائل سازمانها
مذاکره
مذاکره(به انگلیسی: Negotiation) گفتگویی میان دو یا چند فرد یا گروه است که با هدف دستیابی به یک درک مشترک، رفع نقاط اختلاف، یا رسیدن به منفعتی در نتیجهٔ آن گفتگو، ایجاد توافق در خصوص دورههای اقدام، چانه زنی برای منفعت گروهی یا جمعی، یا حصول نتیجهای رضایتبخش برای منفعت تمامی افراد یا گروههای درگیر در فرایند مذاکره، انجام میشود.
مذاکره فرایندی است که در آن هر طرف درگیر در مذاکرات میکوشد تا منفعتی برای خودش در پایان مذاکرات بدست آورد. مذاکره با هدف دستیابی به مصالحه انجام میشود. مذاکره در تجارت، سازمانهای غیرانتفاعی، ادارات دولتی، رویههای قضائی و میان ملتها و در شرایطی از زندگی فردی مانند ازدواج، طلاق، بچه دار شدن و یا زندگی روزمره اتفاق میافتد. مطالعه این موضوع "نظریه مذاکره" نامیده میشود. مذاکره کنندگان حرفهای اغلب در این زمینه تخصص دارند مانند مذاکره کنندگان اتحادیهای، مذاکره کنندگان تملکهای اهرمی، مذاکره کنندگان صلح، مذاکره کنندگان مخاصمات، یا هر کس دیگری که تحت عناوینی مانند دیپلماسی، قانونگذار یا کارگزار کار میکند.
استراتژیهای مذاکره
مذاکره میتواند دامنهٔ وسیعی از اشکال، از یک مذاکره کننده آموزش دیده از سوی یک سازمان خاص یا یک منصب در تشکیلات رسمی تا یک مذاکره غیررسمی میان دوستان را شامل شود. مذاکره میتواند در مقابل میانجیگری برای حل و فصل اختلافات قرار بگیرد یعنی حالتی که در آن یک طرف سوم بی طرف به هر دو طرف بحث گوش میدهد و مساعدت میکند تا توافقی میان طرفین ایجاد شود. این مفهوم هم چنین میتواند با "داوری" مقایسه شود که مشابه یک رویهٔ قضائی است. در داوری، هر دو طرف در خصوص صحت ادعاهایشان دست به استدلال و استنتاج میزنند. این مذاکره هم چنین گاهی مذاکره چانه زنی سخت یا چانه زنی بر سر مواضع نامیده میشود. نظریه پردازان مذاکره غالباً میان دو گونه مذاکره تمایز قائل شدهاند. نظریه پردازان مختلف از عناوین مختلفی برای این دو گونهٔ عام مذاکره استفاده کرده و به راههای مختلف میان آنها تمایز گذاردهاند.
مذاکره یک هنر است، مقاله زیر دربرگیرنده نکاتی است که استفاد از آنها، شما را قادر می سازد تا در مذاکرات به بهترین شکل از حقوق حقه خود بهره مند شوید. 1 . هر چیزی قابل مذاکره است، قیمت، زمان، شرایط و ... . قیمت نوشته شده روی یک کالا (تایپ شده، دستنویس، چاپ شده و هولوگرام)، قطعی نیست. مهمترین نکته برای مذاکره، خواستن است. هر آنچه را که می خواهید، باید آنرا مطرح کنید. نباید از شنیدن پاسخ منفی یا طرد شدن بترسید. مذاکره شبیه به بازی شطرنج است، هر حرکتی را انجام می دهید تا به نتیجه برسید، ممکن بعضی حرکتها بی نتیجه باشند.
2 . هدف مذاکره رسیدن به توافق برد-برد است، توافقی که هر دو طرف از آن راضی و خشنود باشند. هر نوع توافقی غیر از این، منافع بلند مدت طرفین را در بر نخواهد داشت.
3 . قدرت، ابزار اصلی در مذاکره است. هر یک از طرفین برای مذاکره از ابزارهای قدرت خود استفاده می کنند. مثلا، ابزار قدرت فروشنده کالا این است که "کالای ارزانتر و بهتر از بقیه به شما می فروشد". ابزار قدرت خریدار "پول نقد است که با آن می تواند از محل دیگری خرید کند." به طور دقیق تر، درک شخص مقابل از قدرت شما، تعیین کننده است. مثال واقعی آن، در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد، در رویارویی ارتش ژاپن با انگلیس در سنگاپور، فرمانده ارتش 2000 نفری ژاپن، در مذاکرات قبل از جنگ، وانمود کرد که 100 هزار نیرو در اختیار دارد و فرمانده ارتش 50 هزار نفری انگلیس نیز این موضوع را باور کرد و تسلیم ارتش ژاپن شد. در واقع سربازان ارتش ژاپن 2 هزار نفر بودند. درک اشتباه فرمانده انگلیسی از تعداد سربازان ژاپنی، او را مجبور به تسلیم کرد.
4 . اشکال مختلف ابزار قدرت در مذاکره عبارتند از:
الف) شناسایی نیاز طرف مقابل و مطرح کردن توانایی شما در برآورده کردن آن،
ب) مطرح کردن تفاوت کالا یا خدمات شما با دیگران،
ج) نشان دادن اختیار یا عدم اختیار شما در تصمیم گیری، (بسته به نوع مذاکره، هر کدام از آنها کارایی دارند. مثلا فروشنده کالا می تواند بگوید: "من فروشنده هستم و اجازه تخفیف دادن را ندارم.")
د) تمایل و آمادگی شما برای ترک مذاکره، (مثلا وقتی خریداران لوازم منزل به خانه شما می آیند و قیمتی بسیار پایین را پیشنهاد می دهند، شما سریعا بگویید: " بیشتر که فکر می کنم، قصد فروش آنها را ندارم." با این حرکت آنها پیشنهاد قیمت بالاتری را به شما می دهند. )
ه) اصرار شما در به پایان رساندن مذاکره نیز می تواند ابزار قدرت باشد. (مثال: فرمانده ارتش ژاپن که می خواست مذاکره را با حمله و خونریزی پیش ببرد، این موضوع ابزار قدرت او بود.)
و) دانستن چیزی یا دانشی خاص، ابزار قدرت است. مخصوصا اگر منطبق با نیاز طرف مذاکره کننده باشد. مثلا دانش تعمیرکاران خودروهای لوکس و گران، ابزار قدرت آنها در مذاکره برای اجرت تعمیر است.
ز) توانایی و اختیار یکی از طرفین به تشویق یا تنبیه، از هر نوع، ابزار قدرت او می باشد.
ح) تعداد نفرات هر یک از طرفین مذاکره کننده، یکی از ابزار های قدرت است.
ت) مذاکره در محل کار یکی از طرفین.
ی) نیاز طرف مقابل به تایید، می تواند ابزار قدرتی برای طرف دیگر باشد.
مذاکره توزیعی
مذاکره توزیعی نیز گاهی مذاکره چانه زنی سخت یا چانه زنی بر سر مواضع نامیده میشود. این نوع مذاکره نزدیک به مذاکره بر سر شیوهٔ چانه زنی در بازار است. در مذاکره توزیعی، هر طرف اغلب یک موضع شدید را اتخاذ میکند و می داند که طرف دیگر آن را نخواهد پذیرفت و سپس ترکیبی از حیله و نیرنگ و سیاست خطر پذیری (یا بازی با آتش برای کسب امتیاز) را در پیش میگیرند تا پیش از آنکه به نتیجه و توافقی برسند، کمترین امتیاز ممکن را به حریف واگذار کنند. درک مذاکره کنندگان توزیعی از مذاکره توزیع میزان مشخص و ثابتی از ارزش است. واژهٔ توزیعی به این مساله اشاره دارد که میزان مشخصی از چیزها میان افراد درگیر توزیع و تقسیم شده است. گاهی به این گونه از مذاکره توزیع "توزیع پای"(Fixed Pie) هم گفته میشود. تنها میزانی از این چیز در اطراف وجود دارد اما نسبتی که توزیع میشود متغیر است. مذاکره توزیعی هم چنین گاهی برد- باخت نیز نامیده میشود چرا که این درک وجود دارد که نتیجهٔ برد یک نفر در شکست نفر دیگر است. یک مذاکره توزیعی شامل افرادی است که هرگز پیشیهٔ تعاملی قبلی با یکدیگر نداشتهاند و هم چنین احتمال اندکی نیز وجود دارد که آنها در آینده نیز چنین تعاملی داشته باشند. مثال سادهٔ روزمره این امر خریدن یک ماشین یا یک خانه است.
مذاکرهٔ یکپارچه یا منسجم
مذاکره یکپارچه یا منجسم گاهی مذاکره اصولی شده یا مبتنی بر منفعت نیز نامیده میشود. این نوع مذاکره مجموعهای از تکنیک هاست که در تلاش است تا کیفیت و احتمال توافق مورد مذاکره را از طریق ارائه جایگزینی برای تکنیکهای مذاکره توزیعی سنتی، بالا ببرد. در حالی که مذاکره توزیعی میپندارد که یک میزان ثابتی از ارزشها وجود دارد که میان طرفین تقسیم شود، مذاکره منجسم غالباً میکوشد تا ارزشی را در دوره مذاکره ایجاد کند. (وسعت دادن پای) این نوع مذاکره بجای تاکید بر مواضع آغازین مستبدانه و دلبخواه گروهها بر منافع حیاتی و مهم آنها تمرکز میکند، و به مذاکره به مثابه یک مسئله مشترک مینگرد تا یک مبارزه شخصی، و هم چنین بر وفاداری به هدف و اصرار بر آن تاکید دارد و معیارها به عنوان مبنائی برای توافق قرار میدهد. واژه یکپارچه یا منسجم نیز به همکاری اشاره دارد. مذاکره منسجم غالباً مستلزم درجه بالاتری از اعتماد و ایجاد یک رابطه است. این مفهوم هم چنین دربردارنده راهکارهای حل مساله خلاقانه است که با هدف دستیابی به یک منفعت دوطرفه ایجاد شده است. این نوع مذاکره هم چنین مذاکره برد-برد نیز نامیده میشود. شماری از رهیافتهای متفاوت برای مذاکره منسجم در طیفهای مختلفی از کتب و برنامهها مورد آموزش قرار گرفتهاند
تاکتیکهای مذاکره
راههای متعددی برای دسته بندی کردن عناصر اساسی مذاکره وجود دارد. یک دیدگاه در خصوص مذاکره دربردارنده سه عنصر اصلی است: فرایند، رفتار و مفاد. فرایند به این مسئله اشاره دارد که مذاکره کنندگان چطور در خصوص متن مذاکره، طرفین مذاکره، تاکتیکهای مورد استفاده توسط گروهها و توالی و مراحلی که در آن همه این موارد وجود دارد، مذاکره خواهند کرد. رفتار رابطه میان این گروهها، ارتباطات میان آنها و نیز شیوهای که آنها اتخاذ میکنند، بستگی دارد. مفاد آنچه که گروهها بر سر آن مذاکره میکنند، دستورالعمل، موضوعات (مواضع و به بیان بهتر منافع) گزینهها، و توافقی که در پایان حاصل خواهد شد، را در بردارد. دیدگاه دیگری از مذاکره چهار عنصر را بر می شمارد: استراتژی، فرایند، ابزارها و تاکتیکها. استراتژی در بردارندهٔ اهداف عالی است- نوعاً مانند ارتباط و نتیجه نهائی. فرایندها و ابزارها شامل اقداماتی است که میتواند دنبال شود، نقش هائی که هر دو طرف برای ایفای آن اماده شدهاند و نیز مذاکره با دیگر طرفین. تاکتیکها شامل اظهارنظرهای جزئی تر و روشن تر و اقدامات و واکنشها به بیانیهها و اقدامات دیگران است. برخی به این لیست از عناصر، ترغیب و نفوذ را نیز اضافه میکنند با این فرض که این دو مورد بخش حیاتی و کلیدی از موفقیت در مذاکرات در دنیای مدرن امروز است و از این رو نباید حذف شود. رقیب یا دوست؟ دو رهیافت کاملاً متفاوت برای مذاکره مستلزم تاکتیکهای متفاوتی است در رهیافت توزیعی هر مذاکره کننده برای بخش ممکن بزرگتری از پای میجنگد بنابراین بجاست اگر گروههای دیگر را دشمن تصور کنیم تا دوست و بنابراین موضع سخت و پرشدت تری را اتخاذ کنیم. با این وجود، اگر قرار باشد که برای موفقیت این تشکیلات که بهترین وجه تامین کننده نفع طرفین است، تلاشی صورت گیرد، این رهیافت کمتر بجا و مناسب خواهد بود. این امر به این معنی نیست که بوسیله هرگونه طرف و پیشنهاد ما باید نفع خودمان را برای هیچ از دست بدهیم و تسلیم شویم. بلکه یک دیدگاه همکاری جویانه غالباً سهم خود را نیز میپردازد. بنابراین آنچه که بدست میآید نه به هزینه دیگران بلکه به هزینهٔ خود اوست. === استخدام وکیل مدافع ===یک مذاکره کننده ماهر به عنوان وکیل مدافع یک طرف در مذاکره ایفای نقش میکند. وکیل تلاش میکند تا پرمنفعت ترین نتیجه ممکن حاصل شود. در این فرایند، مذاکره کننده تلاش میکند تا کمترین حد نتیجه که طرف (یا طرفین) مقابل خواهان پذیرش آن است تعیین کند، سپس تقاضاها را متعاقب آن تنظیم کند. یک مذاکره موفق در رهیافت وکالت زمانی است که مذاکره کننده بدون سوق دادن طرف مقابل برای به بن کشیدن همیشگی مذاکره، قادر به حصول به بهترین نتایج ممکنی باشد که گروه خواهان آن است، مگر آنکه بهترین جایگزین ممکن برای توافق مورد مذاکره (BATNA) قابل قبول باشد. مذاکره کنندگان حرفهای از بسیاری از تاکتیکها از هیپنوتیزم گرفته تا یک ارائه روش و واضح از تقاضاها یا مجموعهای پیش شرطها، تا رهیافتهای حیله گرانه تر مانند روش موسوم به "چیدن گیلاس" ممکن است استفاده کند. (توضیح: چیدن گیلاس به روشی اشاره دارد که فرد با داشتن حجم اندکی از اطلاعات تلاش میکند تا موضوعی را به اثبات برساند و این اقدام را در حالی انجام میدهد که آگاهانه از نکات دیگر مرتبط با آن موضوع صرف نظر و چشم پوشی میکند). تاکتیکهای ارعاب و کالباس هم میتواند نقشی را برای حرکت به سوی نتیجهٔ مذاکره ایفا کند. (رهیافت کالباسی به طور استعاری این معنی است که نباید انتظار داشت که کل یک کالباس را با هم دریافت کنید بلکه راه بهتر آن است که آن را تکه تکه استفاده کنید. بنابراین مطابق با این تکنیک در مذاکره باید با روندی تدریجی و گام به گام به پیش رفت). یک تکنیک مذاکره دیگر آدم خوب/ آدم بد است. این تکنیک زمانی است که یک مذاکره کننده با استفاده از خشم و تهدید مانند یک آدم بد عمل میکند. دیگر مذاکره کنندگان نیز از طریق فهیم بودن و درک کردن مانند یک آدم خوب رفتار میکنند. آدم خوب، آدم بد را بدلیل همه دشواریها و مشکلات سرزنش میکند و در عین حال تلاش میکند تا به مسالمت و توافقی از رقیب خود دست یابد. یک مذاکره دیگر تکیه دادن و نجوا کردن است. این مذاکره موقعیت مسلط فیزیکی را در بردارد و از این رو طرف مقابل را می ترساند.
شیوههای مذاکره
آر.اج شل، پنج نوع شیوه پاسخ به مذاکره را تعریف کرده است. افراد غالباً میتوانند حالتهای مختلفی را با شیوههای متفاوت بخود بگیرند، این حالت در طول مذاکره استفاده میشود و بسته به متن مذاکره و منافع طرف مقابل دارد. بعلاوه شیوهها میتواند در طول زمان تغییر کند.
آماده سازی و کمک:افرادی که از حل مسائل گروههای دیگر لذت میبرند و روابط فردیشان را حفظ میکنند. کمک کنندگان در مورد حالتهای عاطفی، زبان حرکات بدن، و هم چنین نشانههای شفاهی به دیگر گروهها حساس هستند.
اجتناب:افرادی گه دوست ندارند مذاکره کنند و آن را انجام نمیدهند مگر اینکه تضمین شده باشد. در زمان مذاکره، اجتناب کنندگان مایل هستند که موقعیتهای رویاروئی را به تعویق انداحته یا از آن طفره بروند، با این وجود اقدام آنها دیپلماتیک و اقدامی از سر نزاکت تلقی میشود.
همکاری جویی:افرادی که از مذاکرهای که دربردارنده حل مسائل دشوار به شیوههای خلاقانه است لذت میبرند. همکاری خواهان در استفاده از مذاکرات برای درک دغدغهها و منافع طرفهای دیگر خوب عمل میکنند. با این وجود آنها میتوانند مسائلی را از طریق تغییر موقعیتهای ساده در درون موقعیتهای بسیار پیچیده تر ایجاد کنند.
رقابت:افرادی که از مذاکره لذت میبرند به این دلیل که فرصتی را برای برد ایجاد میکند. مذاکره کنندگان رقابتی کشش بسیار قوی برای همه ابعاد مذاکره و بویژه جنبههای استراتژیک آن دارند. به دلیل اینکه شیوه آنها میتواند بر فرایند چانه زنی مسلط باشد، مذاکره کنندگان رقابتی اغلب اهمیت ارتباط را فراموش میکنند.
مصالحه:افرادی که مشتاق به بستن پیمان هستند از طریق انجام آن چه که برای همه طرفهای مرتبط در مذاکره برابر و منصفانه است. مصالحه جویان میتوانند زمانی مفید باشند که یک محدوده زمانی برای پایان دادن به مذاکره وجود داشته باشد، با این وجود مصالحه جویان غالباً بدون هیچگونه الزامی به فرایند مذاکره هجوم برده و بسیار سریع دست به ایجاد آشتی میزنند.
گونههای مذاکره
سه نوع اصلی مذاکره توسط محققان در پروژهٔ مذاکره هاروارد شناسائی شده است. این سه گونه عبارتند از:چانه زنان نرم، چانه زنان سخت و چانه زنان اصولگرا.
نرماین افراد مذاکره را به رقابت بسیار نزدیک میبینند، بنابراین شیوهٔ ملایمی از چانه زنی را انتخاب میکنند. پیشنهادهایی که آنها میدهند دربردارنده بهترین منافع آنها نیست، آنها متعهد به تقاضاهای دیگران، اجتناب کننده از رویاروئی هستند و رابطه خوبی را به همتایان مذاکره کننده خود دارند. درک آنها از دیگران دوستی است و هدف آنها توافق است. آنها افراد را از مسائلشان جدا نمیکنند، اما در هر دو مورد نرم و ملایم هستند. آنها از مبارزهٔ خواستهها اجتناب میکنند و بر توافق پای می فشارند و راهکارهائی ارائه کرده و بسادگی به دیگران اعتماد میکنند و دیدگاههایشان را تغییر میدهند.
سختاین افراد از استارتژیهای مداوم برای نفوذ استفاده میکنند و از اصطلاحاتی مانند "این اخرین پیشنهاد من است" و "آن را بگیر یا رهایش کن" بهره میگیرند. آنها تهدید میکنند، به دیگران بی اعتماد هستند و بر منافع خود پای میفشرند و برای مذاکره از ابزار فشار استفاده میکنند. آنها دیگران را به مثابه دشمن و رقیب میبینند و هدف نهائیشان پیروزی است. بعلاوه، آنها به دنبال یک جواب هستند و بر حصول توافق بر این جواب پای میفشرند. آنها آدمها را از اهدافشان جذا نمیکنند (مانند نرم) اما آنهادر هر دو مورد افراد درگیر و مسائل سخت گیر هستند.
اصولگرایانافرادی که از این طریق چانه زنی میکنند به دنبال راهکارهای یکپارچه هستند و این کارا را بوسیله تعهد تدریجی به مواضع خاص انجام میدهند. آنها بر مسائل به جای اهداف، انگیزهها و نیازهای افراد درگیر تمرکز میکنند. آنها مردم را از مسائل جدا میکنند و منافع را جستجومی کنند و از لایههای پائینی اجتناب کرده و به نتایجی بر اساس استانداردها (که مستقل از خواست افراد است) میرسند. آنها بجای قدرت و فشار و نفع خود و یا رویههای تصمیم سازی داوری، گزینه هایشان را بر مبنای شاخصهای روشن استوار میسازند. این شاخصها از استانداردهای اخلاقی، اصول انصاف، استانداردهای حرفهای، سنت و غیره برگرفته شده است.
محققینی از پروژهٔ مذاکره هاوروارد پیشنهاد میکند که مذاکره کنندگان شماری از جایگزینها برای مسائلی که آنها برای حصول بهترین نتایج با آنها روبرو میشوند را جستجو کنند، اما این غالباً درست نیست (زمانی که شما ممکن است با بهره گیری فردی از تاکتیکهای چانه زنی سخت یا نرم روبرو شوید).
مذاکره با نیت بد
زمانی که یک طرف وانمود میکند که مذاکره میکند، اما بطور پنهانی هیچ قصدی برای مصالحه نداشته باشد، آن طرف با نیت و بدی در حال مذاکره است. نیت بد مفهومی است در تئوری مذاکره که بوسیله آن گروهها وانمود میکند که برای رسیدن به حل و فصل اختلاف در حال استدلال کردن هستند اما هیچ قصدی برای انجام این کار ندارند، برای مثال یک حزب سیاسی ممکن است وانمود کند که مذاکره میکند اما هیچ قصدی برای مصالحه برای مقاصد سیاسی ندارد.
مدل نیت بد ذاتی در روابط بینالملل و روانشناسی سیاسی
نیت بد در علم سیاست و روانشناسی سیاسی به استراتژیهای مذاکره اشاره دارد که در آن هچ قصد واقعی برای حصول توافق یا مدلی از پردازش اطلاعات وجود ندارد. "مدل نیت بد ذاتی" در پردازش اطلاعات یک تئوری در روانشناسی سیاسی است که برای اولین بار توسط اول هالستی ارائه شد تا ارتباط میان عقاید جان فاستر دالز و مدل پردازش اطلاعات او را تشریح کند. این یکی از مدلها در خصوص رقابت کنندگان است که به طور گستردهای مورد مطالعه قرار گرفته است. در این مدل اینگونه فرض میشود که یک دولت بطور کینه توزانهای متخاصم و دشمن به شمار میرود و نشانههای متضاد با این استدلال نیز همگی نادیده گرفته شدهاند. این نشانهها همگی به عنوان یک اقدام تبلیغاتی و نشانهای از ضعف تلقی شده و نادیده گرفته شدهاند. نمونههای آن موضعجان فاستر دالسدر خصوص اتحاد شوروی یا موضع حماس در قبال دولت اسرائیل است.
احساس در مذاکرات
احساسات نقش مهمی را در فراینده مذاکرات ایفا میکنند، گرچه تنها در سالهای اخیر است که نتایج چنین مسئلهای مورد مطالعه قرار گرفته است. احساسات این ظرفیت را دارند که یک نقش مثبت یا منفی را در روند مذاکره ایفا کنند. در طول مذاکرات، تصمیم در مورد اینکه آیا استراحتی در نظر گرفته شود یا نه بر عهدهٔ شاخصها و عوامل مرتبط با احساس است. احساسات منفی میتواند عامل تشدید و حتی رفتار غیرعقلائی شود و میتواند باعث شعله ور شدن ستیز شود و مذاکره را به بن بست بکشاند اما هم چنین میتواند ابزاری برای دستیابی به امتیاز باشد. از سوی دیگر احساسات مثبت اغلب میتواند دستیابی به یک توافق و کمک به حداکثر سازی نفع مشترک را تسهیل کند، اما میتواند هم چنین عاملی ابزاری در حصول یک امتیاز به شمار آید. احساسات مثبت و منفی میتواند بطور استراتژیک بروز داده شود تا بر نتایج تاثیرگذار باشد و میتواند نقش متفاوتی را در میان مرزهای فرهنگی برجای گذارد.
تاثیرگذاری بر معلول
حالتها و تمایلات بر مراحل مختلف فرایند مذاکره تاثیرگذار است: کدام استراتژی قرار است مورد استفاده قرار گیرد؟ کدام استراتژی واقعاً انتخاب شده است، روشی که دیگر گروهها و مقاصد و نیتهای آنان درک و تحلیل میشود،. میزان تمایل آنها برای حصول توافق و نتایج نهائی مذاکره. اثربخشی مثبت (PA) و منفی (NA) یک یا چند جنبه از جوانب مذاکره کردن میتواند نتایج بسیار متفاوتی به دنبال داشته باشد.
تاثیرات مثبت در مذاکره
حتی پیش از آنکه مذاکره آغاز شود، کسانی که در حالت خوبی قرار دارند اطمینان بیشتری داشته و تمایل بیشتری به برنامه ریزی برای استفاده از استراتژیهای همکاری جویانه دارند. در طول مذاکره، مذاکره کنندگانی که در حالت خوبی قرار دارند تمایل دارند تا از تعامل لذت بیشتری ببرند و رفتار کمتر ستیزه جویانهای نشان میدهند و از تاکتیکهای تهاجمی کمترو استراژیهای همکاری جویانه نیز استفاده میکنند. این امر در عوض احتمال اینکه گروهها به اهداف ابزاری و عقلائی خود دست یابند و توانائی برای یافتن نتایج منسجمتر و یکپارچه تر را بیشتر میکند. در واقع، در مقایسه با مذاکره کنندگان با اثربخشی خنثی یا منفی، مذاکره کنندگان با اثربخشی مثبت به توافقات بیشتری دست مییابند و تمایل بیشتری دارند که آن توافقات را محترم بشمارند. آن دسته از نتایج پرمنفعت تر نیز در نتیجه فرایندهای تصمیم سازی بهتر مانند تفکر منعطف، حل خلاقانه مسئله، توجه به خواستها و تمایلات دیگران و ریسک کردن و اعتماد بیشتر بدست میآید. تاثیرات مثبت پس از مذاکره نیز نتایج منفعت امیزی را به همراه دارد. این تاثیرات رضایت از نتایج بدست آمده را افزایش میدهد و بر خواست و تمایل افراد برای تعاملات آتی تاثیرگذار است. اثربخشی مثبتی که با دستیابی به یک توافق برانگیخته میشود، روابط دوتائی را تسهیل میکند و همین امر منجر به تعهد موثری میشود که مراحل بعدی تعاملات را رقم میزند. اثربخشی مثبت زیانهای خاص خودش را نیز دارد: این امر درک از مفهوم عملکرد خود را تحریف میکند، به گونهای که عملکرد نسبتاً بهتر از آنچه که واقعاً صورت گرفته ارزیابی و قضاوت میشود. از این رو، مطالعات در خصوص خود گزارش دهی در مورد نتایج به دست آمده میتواند جانبدارانه بوده یا بیطرفانه نباشد.
تاثیر منفی در مذاکره
تاثیر منفی پیامدهای زیانبار در مراحل مختلف فرایند مذاکره است. گرچه احساسات منفی مختلف بر نتایج مذاکره تاثیر میگذارند، اما بیشترین نتیجهای که تاکنون مورد مطالعه قرار گرفته خشم است. مذاکره کنندگان خشمگین قصد دارند تا از استراتژیهای رقابتی تر استفاده کنند و کمتر همکاری کنند، حتی پیش از آغاز مذاکره. این استراتژیهای رقابتی مرتباط با نتایج مشترک کاهش یافته مرتبط است. در طول مذاکرات، خشم از طریق کم کردن میزان اعتماد در فرایند گسست ایجاد میکند و قضاوت طرفین مذاکره را تیره و تار میسازد و میزان تمرکز و توجه طرفین را محدود ساخته و هدفهای اساسی آنها را از دستیابی به توافق به تلافی کردن اقدامات طرف دیگر تغییر میدهد. مذاکره کنندگان خشمگین توجه کمتری به منافع رقیب خود دارند و کمتر در قضاوت در خصوص منافع آنها دقت میکنند و از این رو به منفعت کمتری نیز دست پیدا میکنند. بعلاوه، بدلیل اینکه خشم مذاکره کنندگان را در ترجیحات خود خودمحورتر میسازد، احتمال اینکه آنها پیشنهادات پرسود را رد کنند، بیشتر میشود. رقبایی که واقعاً خشمگین میشوند (یا گریه میکنند یا کنترل خود را از دست میدهند) احتمال خطای بالاتری دارند: اطمینان حاصل کنید که آنها طرف شما هستند. خشم هم چنین به دستیابی به اهداف مذاکره کمکی نخواهد کرد و احتمال دستیابی به منافع مشترک را نیز اندک میسازد و هم چنین به ارتقای منفعتهای شخصی نیز کمکی نخواهد کرد و درعین حال مذاکره کنندگان خشمگین در اثبات ادعای خود نیز موفقیتی حاصل نخواهند کرد. بعلاوه، احساسات منفی منجر به پذیرش راهکارهائی میشود که کارامدی و بهره مندی مثبتی ندارد اما در عوض پیامدهای منفی به بار میآورد. با این وجود، ابراز احساسات منفی در طول مذاکره گاه میتواند مثبت و سودمند هم باشد: یک خشمی که به گونهای قاعده مند طرح میشود میتواند راه موثری برای نشان دادن تعهد و وفاداری و نیاز یک طرف به توافق باشد. بعلاوه، گرچه اثربخشی منفی احتمال دستیابی به منفعت را در امور تعاملی کم میکند، اما نسبت به اثربخشی مثبت در امور و مسائل توزیعی مانند صفر و یک، بهتر و مناسب تر است. سیدنر در آثار خود پیرامون انگیختگی منفی و White Noise (صدائی که شامل فرکانسهای متفاوت با شدتهای یکسان است)، از طریق مشاهداتی در مورد کم ارزش دانستن گویندگانی از دیگر گروههای قومی، نشانه هائی بر وجود یک مکانیسم انگیختگی منفی یافت. مذاکره میتواند در عوض ازطریق مخفی کردن تخاصمات در خصوص یک گروه قومی یا جنسیتی تاثیر منفی داشته باشد.
شرایط تاثیرگذاری احساس در مذاکرات
تحقیقات نشان میدهد که احساسات مذاکره کنندگان الزاماً بر فرایند مذاکره تاثیرگذار نیست. البراسین و دیگران پیشنهاد کردهاند که دو شرط برای تاثیر احساسات وجود دارد که هر دو مرتبط با توانائی (حضور موانع شناختی و محیطی) و انگیزه است.
برسمیت شناختن تاثیر: که مستلزم انگیزهٔ بالا و توانائی بالا یا هر دو است.
تصمیم و اراده بر اینکه تاثیر برای قضاوت مرتبط و مهم است: این مسئله مستلزم وجود حد پائینی از انگیزه، توانائی یا هر دو است
بر طبق این مدل، انتظار میرود که احساسات تنها زمانی بر مذاکرات تاثیر بگذارد که یکی بالا و دیگری پائین است. زمانی که هر دوی توانائیها و انگیزه پائین هستند، این تاثیر را نمیتوان مورد شناسائی قرار داد و زمانی که هر دو بالا هستند گرچه این تاثیر ار میتواند شناسائی کرد اما غیرمرتبط با قضاوت بشمار میرود. یک پیامد احتمالی این مدل آن است که مثلاً تاثیر مثبتی که اثربخشی مثبت بر مذاکرات دارد تنها زمانی دیده شود که یا انگیزه یا توانائی پائین هستند.
تاثیر احساسات طرفین
اغلب مطالعات روی احساسات در مذاکره بر تاثیر احساسات خود مذاکره کنندگان بر فرایند تاکید دارند. با این وجود، آنچه که گروههای دیگر احساس میکنند همانقدر که احساسات گروه چه در سطح گروهی و چه در سطح فردی بر فرایندها تاثیرگذار است، نیز میتواند مهم و تاثیر گذار باشد.. زمانی که بحث از مذاکرات است، اعتماد در گروههای دیگر یک شرط مهم برای احساسات و تاثیرگذاری آن است و قابلیت رویت آن تاثیر آن را افزایش می هد. احساسات در فرایندهای مذاکره از طریق ارسال سیگنالهائی با این مضامین مشارکت دارد: اینکه یک نفر چه احساسی دارد و چطور فکر میکند و از اینرو میتوان از درگیر شدن گروه دیگر در رفتارهای ویران کننده جلوگیری کرد و هم چنین نشان دهد که چه گام هائی در مرحله بعد باید برداشته شود. اثربخشی مثبت نشان میدهد که باید همین راه را حفظ کرد در حالیکه اثربخشی منفی نشان میدهد که تنظیمات رفتاری یا ذهنی مورد نیاز است. احساسات طرفین میتواند دو تاثیر مهم و عمده بر روی احساسات مذاکره کنندگان و رفتار آنها داشته باشد: تقلیدی، دو جانبه و مکمل مثلاً ناامیدی و غم میتواند به دلسوزی و ترحم و یا همکاری بیشتر بینجامد.[ در مطالعهای توسط بات و دیگران در سال ۲۰۰۵ که یک مذاکره چند مرحلهای واقعی را شبیه سازی کرد، اغلب افراد به احساسات طرفشان به شیوهای متقابل واکنش نشان میدادند تا به شیوهٔ مکمل. اینگونه دریافت شده که احساسات خاص تاثیرات متفاوتی را نیز بر روی احساسات رقبا و نیز استراتژی هائی که برگز
Dویژگی رهبر فره مند
اعتماد به نفس
دیدگاه بلند و اعتماد راسخ به آن دیدگاه
رفتار خارق العاده
عاملان تغییر
تحقیق در زمینه رهبران فرهمند نشان می دهد که پیروان رهبران فرهمند به خود اعتماد داشته ،در کارهای خود تجربه های ارزشمند کسب کرده و اعتراف می نمودند که همواره مورد حمایت رهبران خود هستند،
ساعتهای زیاد کار می کنند و عماکرد بهتری دارنداحساس رضایتمندی بیشتری نیز دارند البته باید در این زمینه تحقیقات بیشتری انجام شود .
آیا رهبری مؤثر است !
برخی از شیوه های رهبری (صرفه نظر از شرایط و موقعیت ها )اثر بخش خواهد بود
تحقیقات نشان می دهد در برخی شرایط هیچ نوع رفتار رهبری نمی تواند اهمیت داشته باشد.
گاهی اوقات برخی افراد و متغیرهای سازمانی به عنوان جایگزین هایی وارد صحنه می شوند و اثرات رهبری را بی اثر می سازندمانند (تجربه -آموزش-تخصص حرفه ایی)
رهبر برای اثر بخش بودن باید بتواند نظم یا ساختار به گروه یا سازمان ارائه کندو ابهام کاری را کاهش دهد.
در کارهای تکراری یعنی کارهایی که به صورت فطری روشن و تکراری و بطور باطنی کارگر را راضی نگه می داردنیاز به رهبر نیست.
رهبری یک متغیر مستقل است پس می تواند بر رضایت شغلی اثر بگذارد.
رهبری فرهمند نیز مدینه فاضله نیست بلکه این نوع رهبری در یک بحران می تواند مفید باشدولی پس از بحران و برگشت اوضاع به حالت عادی نمی تواند اثر بخش باشد.
نکات کاربردی برای مدیران
همانطور که در کل فصل دیده شد اگر به صورتی دقیق به دو واژه کار و مردم توجه کنیم در بیشتر تحقیقات به نوعی از این دو واژه استفاده شده است
در تحقیقات فیدلر: بعد کار- در تحقیقات اوهایو: ابتکار عمل- در تئوری مسیر-هدف: فرماندهی-در پژوهش دانشگاه میشیگان:تولیدگراو بلیک و موتون آنرا توجه به تولید نامیدند
بعد انسانی این تئوری ها هم نامهای متفاوت به خود گرفت:مراعات حال دیگران-حمایتی-کارمندگرا
آنچه مهم است آنکه رفتار رهبر از همین دو بعد مورد توجه قرار گرفته و پژوهشگران درمورد اینکه آیا این دو بعد
می تواند روی یک طیف قرار گیرد اختلاف نظر دارند
دستاوردهای این فصل
ویژگی شخصیتی نمی تواند تضمین کند که کارکنان وزیر دستان عملکرد بهتری داشته باشند.یعنی بعد شخصیت به تنهایی نمی تواند موفقیت رهبری را پیش بینی کند.
درتحقیقات دانشگاه میشیگان ،اوهایو و شبکه مدیریت نمی توان بازدهی یا تولید کارمند را پیش بینی کردو نمی توان
گفت که اگر رهبر یا مدیری طرفدار کار باشد تا چه اندازه می تواند موجب رضایت شغلی ،تولیدو بازدهی کارکنان شود.
الگوی فیدلر در محیط محدود وکنترل شده انجام شد می تواند این تئوری را تأیید کندولی تحقیقات میدانی نمی تواند
این دیدگاه را تأیید کند.
الگوی مسیر- هدف چارچوبی را ارائه می کند که می توان بدان وسیله اثر بخشی رهبری را پیش بینی کردموفقیت رهبر به این بستگی دارد که با توجه به محیط و شرایط زیر دستان سبک خود را تغییر دهد
در الگوی مشارکتی ابهامات زیادی وجود داردولی بزرگترین نقش آن این بوده که توانسته متغیرهای اقتضایی را معرفی کند به گونه ای که قبل از انتخاب شیوه رهبری باید به آنها توجه کرد
فصل 11 : قدرت و سیاست
تعریف قدرت:
عبارتست از توان بالقوه ای که الف دارد تا بر رفتار ب اثر گذاشته و او را وادار به انجام کاری کند بطوریکه اگر غیر از این (وادار کردن) بود ب چنین کاری را لزوما انجام نمی داد.
سه نکته از تعریف قدرت:
توان بالقوه ایست که الزاما نباید بالفعل شود.
نوعی وابستگی است.
ب در رفتار خود نوعی اختیار یا آزادی عمل دارد.
مقایسه رهبری با قدرت:
مهمترین وجه مشترک: از نظر رهبر قدرت وسیله ای برای تامین هدفهاست.
تفاوتهای عمده:
در مفهوم واژه رهبری، بین رهبر و هدف رهبری باید سازگاری و تجانس وجود داشته باشد ولی مفهوم واژه قدرت تنها دارای عامل وابستگی است و سازگاری با هدف الزامی نیست.
در رهبری اعمال قدرت از بالا به سمت پایین متمایل بوده و بر زیردستان اعمال نفوذ می شود و رهبران نمی توانند در جهت بالا و در سطح افقی اعمال نفوذ نمایند ولی در رابطه با قدرت این وضع صادق نیست.
دامنه تحقیقات در مورد رهبری بیشتر متمرکز بر شیوه رهبری است ولی دامنه تحقیقات در قدرت وسیعتر بوده و بیشتر بر تاکتیکهای سازگاری تاکید می شود که دامنه آن به ورای فرد کشیده می شود.
پایگاههای قدرت:
دو پژوهشگر به نامهای فرنچ و ریون برای نخستین بار پنج پایگاه قدرت را به شرح ذیل تعیین کردند:
قدرت مبتنی بر زور: این قدرت بر پایه ترس و وحشت قرار دارد و فرد ب به علت صدمه ندیدن مطابق خواسته فرد الف رفتار می کند.
قدرت مبتنی بر پاداش: نقطه مقابل قدرت مبتنی بر زور است و فرد ب به علت مزایا و منافع مطابق خواست فرد الف رفتار می کند.
قدرت قانونی: قدرت قانونی (مشروع) را شخص در سایه پست یا مقام سازمانی بدست می آورد که شامل قدرت مبتنی بر زور و قدرت مبتنی بر پاداش نیز می باشد و از آنجا که قدرت قانونی دربرگیرنده نظر موافق اعضای سازمان نیز هست از دو قدرت قبلی گسترده تر است.
قدرت مبتنی بر تخصص: با توجه به حرکت دنیا به سمت تکنولوژیهای برتر و تخصصی تر شدن بیشتر کارها، سازمانها برای رسیدن به هدفهای خود به متخصصان وابسته تر می شوند.
قدرت مرجع: پایگاه این قدرت به وسیله شخصی معین می شود که منابع آرمان گرایانه و یا ویژگیهای شخصی منحصز به فرد دارد. در این نوع قدرت که قدرت الگویی نیز نامیده می شود قدرت الف از آنجا ناشی می شود که ب او را می ستاید و آرزویش این است که مانند او شود. (توجیه هزینه های زیاد تبلیغات با استفاده از شخصیتهای خاص)
وابستگی : کلید درک قدرت:
مهمترین جنبه قدرت این است که قدرت تابعی از وابستگی است و برای درک قدرت وابستگی نقش اساسی دارد.
اصل کلی: هر قدر وابستگی ب به الف بیشتر باشد الف قدرت بیشتری بر ب دارد. با توجه به این اصل می توان ادعا کرد که وابستگی با منابع مختلف عرضه رابطه معکوس دارد.
عواملی که موجب وابستگی می شوند؟
اگر منابعی را که فرد کنترل می کند مهم و کمیاب باشند وابستگی افزایش می یابد.
(مهم: یعنی چیزهایی را که فرد بر آنها کنترل دارد مهم باشند مثل توانایی بازاریابی مناسب در جهت حل عدم اطمینان یک شرکت تولیدی برای فروش محصولاتش.
منابع کمیاب: مثل داشتن اطلاعات مهم در یک سازمان و ... )
ائتلاف : قدرت در گروه
هنگامیکه فرد در بدست آوردن پایگاه قدرت شخصی با مشکل مواجه می شود ائتلاف با دو یا چند نفر از افراد خارج باعث ادغام منابع این افراد با یکدیگر و در نتیجه افزایش قدرت آنها می شود.در این خصوص می توان از اتحادیه های مختلف در زمینه های گوناگون نام برد.
نکات: در سازمانها ائتلاف، باعث بزرگی سازمان می شود و در صورت لزوم ائتلاف، سازمان در پی جلب حمایتهای قانونی بر می آید تا هدفهایش تامین شود. در یک سازمان اگر وابستگی بین واحدها افزایش یابد، فعالیت های بیشتری برای تشکیل ائتلافها صورت می گیرد. همچنین اگر وضع به گونه ای باشد که کارها در یک سازمان به حالت استاندارد یا تکراری درآید و عرضه نیروی کارآمد بیش از تقاضا باشد می توان انتظار داشت که این شرایط موجب رونق اتحادیه ها (نوعی از ائتلاف) شود.
سیاست : قدرت در عمل
داشتن منبع قدرت باعث افزایش اعمال نفوذ و تحصیل مزایای بیشتر و یا ارتقاء به مقامات بالاتر می شود. زمانیکه اعضای سازمان به قدرت خود جامه عمل بپوشانند گفته می شود سیاستمدار شده اند و آنانکه از مهارتهای سیاسی خوبی برخوردار باشند از پایگاههای قدرت خود به شیوه ای موثر استفاده می کنند.
تعریف رفتار سیاسی:
رفتار سیاسی در سازمان آن دسته از فعالیتهایی است که به عنوان بخشی از نقش رسمی در یک سازمان ضرورت ندارند. ولی در امر توزیع مزایا و کاستیهای درون سازمانی اعمال نفوذ کرده یا درصدد اعمال نفوذ بر می آیند.
این تعریف دربرگیرنده کوششهایی است که به هنگام تصمیم گیری بر اهداف، ملاکها و فرایندها اثر گذاشته و شامل رفتارهی مختلف سیاسی ازجمله ندادن اطلاعات اساسی به تصمیم گیرندگان، شایعه پراکنی، لاابالی گری، پارتی بازی، نشت اطلاعات محرمانه و ... می شود.
اهمیت دیدگاه سیاسی:
اکثر سازمانها دارای منابع محدود هستند و تخصیص منابع محدود نیز نیاز به تفسیر و تعبیر دارد و همین موضوع موجب پیدایش سیاست در سازمان می شود چرا که بیشتر تصمیمات در جوی از ابهام صورت می گیرد. بنابراین کسی که از دیدگاه سیاسی به سازمان نگاه کند می تواند بسیاری از رفتارهای غیر منطقی را درک نماید. مثلا چرا سازمانها پیروزیهای خود را بزرگ کرده و ناکامیهای خود را پنهان نگه می دارند و یا در اعداد و ارقام دست برده تا وجهه بهتری از خود نمایش دهند.
عواملی که در رفتار سیاسی نقش دارند:
ویژگیهای فردی: در سطح فردی پژوهشگران ویژگیهایی نظیر خودکامگی، سرمایه گذاری سازمانی، امید زیاد به موفقیت و ... را با رفتار سیاسی در ارتباط می دانند و در کل اگر فرد نیاز شدید به قدرت، آزادی عمل، امنیت یا مفام اداری داشته باشد کوشش زیادی می کند تا رفتار سیاسی در پیش بگیرد.
عوامل سازمانی: شواهد و مدارک نشان می دهد که برخی از شرایط و فرهنگهای مشخص سازمانی موجب بروز و تقویت رفتارهای سیاسی خاص می شوند. بطور مثال کاهش منابع سازمان، نبودن اعتماد، ابهام در نقش، نامشخص بودن سیستم ارزیابی عملکردها و تصمیم گیریهای دموکراتیک فرصتهایی را فراهم می آورند تا افراد رفتارهای سیاسی بروز دهند.
تسخیر احساسات:
تعریف: فرایندی که فرد می کوشد به وسیله آن احساساتی را که دیگران نسبت به وی دارند کنترل کند.
شیوه های تسخیر احساسات:
بیشتر این شیوه ها حول رفتارهایی است که شخص به صورت گفتاری ابراز می کند:
وصف خویش: کوشش در برشماردن ویژگیهای شخصی مثل توانایی ها، عقاید و ...
تایید نظر: جلب نظر موافق دیگری با تایید دیدگه و نظر او
توجیه: موجه جلوه دادن رویدادی که احتمالا موجب نگرانی شده است.
عذرخواهی: پذیرفتن مسئولیت رویدادی نامطلوب و در همان زمان تقاضای بخشش نمودن
ادعا کردن یا خود را ستودن: تحسین صفات دیگران با هدف واکنش متقابل و مثبت آنها
مورد لطف و عنایت قرار دادن: جلب نظر موافق دیگری با انجام یک کار خوب یا جالب برای او
اثربخشی شیوه های تسخیر احساسات:
در این خصوص تحقیقات زیادی صورت نگرفته و معمولا کاربرد شیوه های مزبور محدود به فرایند مصاحبه و استخدام می باشد و مشخص شده است که به کار بردن این شیوه ها از طرف داوطلبان باعث جلب نظر مصاحبه کنندگان می شود.
اصول اخلاقی و رفتار سیاسی:
اگر چه در رفتارهای سیاسی نمی توان به صورت دقیق مشخص کرد چه نوع کاری اخلاقی و کدام یک غیراخلاقی است ولی نکاتی در این زمینه وجود دارد که می تواند تا حدودی نوع آن را مشخص کند، از جمله درخت تصمیم گیری ذیل با سه پرسش در رابطه با منافع شخصی و هدفهای سازمانی که براساس آن می توان اخلاقی یا غیراخلاقی بودن یک رفتار یا اقدام سیاسی را تعیین کرد.
نکات کابردی برای مدیران:
یک مدیر برای آنکه کارها مطابق خواسته او انجام شود باید صاحب قدرت باشد و برای افزایش قدرت خود باید وابستگی افراد به خودش را زیاد کند. ضمنا باید بداند که قدرت مسیر دو طرفه است و دیگران به ویژه زیردستان نیز می کوشند تا مقامات بالاتر را به خود وابسته نمایند. در نتیجه همواره یک مبارزه دائمی وجود خواهد داشت.همجنین یک مدیر اثر بخش، ماهیت سیاسی سازمان را پذیرفته و با ارزیابی رفتار دیگران در یک چارچوب سیاسی نوع رفتار آنان را پیش بینی کرده و با استفاده از این اطلاعات استراتژیهای سیاسی که منافع شخصی و واحد مربوطه را تامین خواهد کرد تدوین و تنظیم می نماید.
فصل 12: تعارض
وجود یا عدم وجود تعارض به نوع پنداشت و ادراک ما بستگی دارد.اگر هیچ کس از وجود تعارض اطلاعی نداشته باشد در این صورت در این مورد اتفاق نظر است که پدیده ای به نام تعارض وجود ندارد.
وجوه مشترک همه تعاریف واژه تعارض عبارتند از:مخافت،تضاد،سد یا مانع ،و دیگر وجود دو یا چند گروه که دارای تضاد هدف یا منابع باشند(منابع محدود است و کمیاب بودنش سدی بر سر راه رفتار قرار می دهد)
اختلاف در تعریفها حول محور نیت و اینکه تعارض فقط در مرحله عمل بوجود می آید می چرخد به این معنی که عمل سد یا مانع باید بصورت آگاهانه انجام شود یا بصورت اتفاقی نیز رخ می دهد.و اینکه برای وجود تعارض باید نشانه هایی از کشمکش یا زد و خرد علنی به چشم بخورد..
تعریف تعارض:فرایندی که در آن نوعی تلاش آگاهانه به وسیله الف انجام می گیرد تا تلاشهای ب را خنثی کند،البته از طریق سد کردن راه او،که در نتیجه ب در مسیر نیل به هدف خود مستاصل می شود،یا این که الف بدان وسیله بر میزان منافع خود می افزاید.
ما فرض را بر آگاهانه بودن(عملی همراه با قصد و نیت) تعارض و پنهان و یا آشکار بودن تعارض گذاشتیم
سیر تکاملی اندیشه تعارض:
سه دیدگاه درباره تعارض وجود دارد:دیدگاه سنتی،دیدگاه روابط انسانی،دیدگاه تعملی
دیدگاه سنتی:فرض بر بد بودن تعارض است،زیرا بار منفی دارد و مترادف واژه هایی چون سرکشی،تمرد،تخریب و بی منطقی است.طبق این تعریف تعارض زیانبار و موجب تخریب گروه است و باید از آن اجتناب کرد.این دیدگاه علت تعارض را نبود ارتباطات مناسب و اعتماد بین افراد و نیز کوتاهی کردن مدیران از خواسته های کارکنان می داند.و تنها راه مقابله با تعارض اصلاح عوامل بوجود آورنده تعارض است.
دیدگاه روابط انسانی:این گروه وجود تعارض در گروه را یک امر طبیعی می دانند.عقیده دارند از بین بردن تعارض غیر ممکن است و مواردی وجود دارد که تعارض به نفع گروه است و موجب بهبود عملکرد می گردد.
دیدگاه تعامل:این گروه به این علت پدیده تعارض را مورد تایید قرار می دهند که یک گروه هماهنگ،آرام و بی دغدغه مستعد بازگشت به فطرت انسانی و تنبلی،سستی و از دست دادن احساس است و در برابر پدیده های تغییر،تحول و نوآوری بدون واکنش می گردد.به نظر آنها وجود حفظ سطحی از تعارض ضرروری است.
تعارض سازنده و مخرب:
تعارض سازنده:تعارضی که هدف گروه را تقویت می کند و عملکرد آن را بهبود می بخشد.
تعارض ویرانگر:تعارضهایی که مانع از عملکرد خوب گروه می شود
وجه تمایز این دو به روشنی مشخص نیست.ممکن است یک تعارض برای دو گروه(یا در یک گروه در زمان دیگری) اثرات مختلفی به بار آورد.ملاک یا شاخص اصلی همانا عملکرد گروه است.واژه سازندگی با توجه به اثری که بر گروه دارد(نه بر یک شخص خاص) تعریف می شود.
فرایند تعارض: تعارض از چهار مرحله تشکیل شده:مخالفتهای بلقوه،بروز،رفتار،نتایج
مخالفتهای بلقوه : نخستین مرحله وجود شرایطی است
پاورپوینت مبانی رفتار سازمانی و تعارض و مذاکره درسازمانها (استیفن رابینز)
مذاکره(به انگلیسی: Negotiation) گفتگویی میان دو یا چند فرد یا گروه است که با هدف دستیابی به یک درک مشترک، رفع نقاط اختلاف، یا رسیدن به منفعتی در نتیجهٔ آن گفتگو، ایجاد توافق در خصوص دورههای اقدام، چانه زنی برای منفعت گروهی یا جمعی، یا حصول نتیجهای رضایتبخش برای منفعت تمامی افراد یا گروههای درگیر در فرایند مذاکره، انجام میشود.
مذاکره فرایندی است که در آن هر طرف درگیر در مذاکرات میکوشد تا منفعتی برای خودش در پایان مذاکرات بدست آورد. مذاکره با هدف دستیابی به مصالحه انجام میشود. مذاکره در تجارت، سازمانهای غیرانتفاعی، ادارات دولتی، رویههای قضائی و میان ملتها و در شرایطی از زندگی فردی مانند ازدواج، طلاق، بچه دار شدن و یا زندگی روزمره اتفاق میافتد. مطالعه این موضوع "نظریه مذاکره" نامیده میشود. مذاکره کنندگان حرفهای اغلب در این زمینه تخصص دارند مانند مذاکره کنندگان اتحادیهای، مذاکره کنندگان تملکهای اهرمی، مذاکره کنندگان صلح، مذاکره کنندگان مخاصمات، یا هر کس دیگری که تحت عناوینی مانند دیپلماسی، قانونگذار یا کارگزار کار میکند.
استراتژیهای مذاکره
مذاکره میتواند دامنهٔ وسیعی از اشکال، از یک مذاکره کننده آموزش دیده از سوی یک سازمان خاص یا یک منصب در تشکیلات رسمی تا یک مذاکره غیررسمی میان دوستان را شامل شود. مذاکره میتواند در مقابل میانجیگری برای حل و فصل اختلافات قرار بگیرد یعنی حالتی که در آن یک طرف سوم بی طرف به هر دو طرف بحث گوش میدهد و مساعدت میکند تا توافقی میان طرفین ایجاد شود. این مفهوم هم چنین میتواند با "داوری" مقایسه شود که مشابه یک رویهٔ قضائی است. در داوری، هر دو طرف در خصوص صحت ادعاهایشان دست به استدلال و استنتاج میزنند. این مذاکره هم چنین گاهی مذاکره چانه زنی سخت یا چانه زنی بر سر مواضع نامیده میشود. نظریه پردازان مذاکره غالباً میان دو گونه مذاکره تمایز قائل شدهاند. نظریه پردازان مختلف از عناوین مختلفی برای این دو گونهٔ عام مذاکره استفاده کرده و به راههای مختلف میان آنها تمایز گذاردهاند.
مذاکره یک هنر است، مقاله زیر دربرگیرنده نکاتی است که استفاد از آنها، شما را قادر می سازد تا در مذاکرات به بهترین شکل از حقوق حقه خود بهره مند شوید. 1 . هر چیزی قابل مذاکره است، قیمت، زمان، شرایط و ... . قیمت نوشته شده روی یک کالا (تایپ شده، دستنویس، چاپ شده و هولوگرام)، قطعی نیست. مهمترین نکته برای مذاکره، خواستن است. هر آنچه را که می خواهید، باید آنرا مطرح کنید. نباید از شنیدن پاسخ منفی یا طرد شدن بترسید. مذاکره شبیه به بازی شطرنج است، هر حرکتی را انجام می دهید تا به نتیجه برسید، ممکن بعضی حرکتها بی نتیجه باشند.
2 . هدف مذاکره رسیدن به توافق برد-برد است، توافقی که هر دو طرف از آن راضی و خشنود باشند. هر نوع توافقی غیر از این، منافع بلند مدت طرفین را در بر نخواهد داشت.
3 . قدرت، ابزار اصلی در مذاکره است. هر یک از طرفین برای مذاکره از ابزارهای قدرت خود استفاده می کنند. مثلا، ابزار قدرت فروشنده کالا این است که "کالای ارزانتر و بهتر از بقیه به شما می فروشد". ابزار قدرت خریدار "پول نقد است که با آن می تواند از محل دیگری خرید کند." به طور دقیق تر، درک شخص مقابل از قدرت شما، تعیین کننده است. مثال واقعی آن، در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد، در رویارویی ارتش ژاپن با انگلیس در سنگاپور، فرمانده ارتش 2000 نفری ژاپن، در مذاکرات قبل از جنگ، وانمود کرد که 100 هزار نیرو در اختیار دارد و فرمانده ارتش 50 هزار نفری انگلیس نیز این موضوع را باور کرد و تسلیم ارتش ژاپن شد. در واقع سربازان ارتش ژاپن 2 هزار نفر بودند. درک اشتباه فرمانده انگلیسی از تعداد سربازان ژاپنی، او را مجبور به تسلیم کرد.
4 . اشکال مختلف ابزار قدرت در مذاکره عبارتند از:
الف) شناسایی نیاز طرف مقابل و مطرح کردن توانایی شما در برآورده کردن آن،
ب) مطرح کردن تفاوت کالا یا خدمات شما با دیگران،
ج) نشان دادن اختیار یا عدم اختیار شما در تصمیم گیری، (بسته به نوع مذاکره، هر کدام از آنها کارایی دارند. مثلا فروشنده کالا می تواند بگوید: "من فروشنده هستم و اجازه تخفیف دادن را ندارم.")
د) تمایل و آمادگی شما برای ترک مذاکره، (مثلا وقتی خریداران لوازم منزل به خانه شما می آیند و قیمتی بسیار پایین را پیشنهاد می دهند، شما سریعا بگویید: " بیشتر که فکر می کنم، قصد فروش آنها را ندارم." با این حرکت آنها پیشنهاد قیمت بالاتری را به شما می دهند. )
ه) اصرار شما در به پایان رساندن مذاکره نیز می تواند ابزار قدرت باشد. (مثال: فرمانده ارتش ژاپن که می خواست مذاکره را با حمله و خونریزی پیش ببرد، این موضوع ابزار قدرت او بود.)
و) دانستن چیزی یا دانشی خاص، ابزار قدرت است. مخصوصا اگر منطبق با نیاز طرف مذاکره کننده باشد. مثلا دانش تعمیرکاران خودروهای لوکس و گران، ابزار قدرت آنها در مذاکره برای اجرت تعمیر است.
ز) توانایی و اختیار یکی از طرفین به تشویق یا تنبیه، از هر نوع، ابزار قدرت او می باشد.
ح) تعداد نفرات هر یک از طرفین مذاکره کننده، یکی از ابزار های قدرت است.
ت) مذاکره در محل کار یکی از طرفین.
ی) نیاز طرف مقابل به تایید، می تواند ابزار قدرتی برای طرف دیگر باشد.
مذاکره توزیعی
مذاکره توزیعی نیز گاهی مذاکره چانه زنی سخت یا چانه زنی بر سر مواضع نامیده میشود. این نوع مذاکره نزدیک به مذاکره بر سر شیوهٔ چانه زنی در بازار است. در مذاکره توزیعی، هر طرف اغلب یک موضع شدید را اتخاذ میکند و می داند که طرف دیگر آن را نخواهد پذیرفت و سپس ترکیبی از حیله و نیرنگ و سیاست خطر پذیری (یا بازی با آتش برای کسب امتیاز) را در پیش میگیرند تا پیش از آنکه به نتیجه و توافقی برسند، کمترین امتیاز ممکن را به حریف واگذار کنند. درک مذاکره کنندگان توزیعی از مذاکره توزیع میزان مشخص و ثابتی از ارزش است. واژهٔ توزیعی به این مساله اشاره دارد که میزان مشخصی از چیزها میان افراد درگیر توزیع و تقسیم شده است. گاهی به این گونه از مذاکره توزیع "توزیع پای"(Fixed Pie) هم گفته میشود. تنها میزانی از این چیز در اطراف وجود دارد اما نسبتی که توزیع میشود متغیر است. مذاکره توزیعی هم چنین گاهی برد- باخت نیز نامیده میشود چرا که این درک وجود دارد که نتیجهٔ برد یک نفر در شکست نفر دیگر است. یک مذاکره توزیعی شامل افرادی است که هرگز پیشیهٔ تعاملی قبلی با یکدیگر نداشتهاند و هم چنین احتمال اندکی نیز وجود دارد که آنها در آینده نیز چنین تعاملی داشته باشند. مثال سادهٔ روزمره این امر خریدن یک ماشین یا یک خانه است.
مذاکرهٔ یکپارچه یا منسجم
مذاکره یکپارچه یا منجسم گاهی مذاکره اصولی شده یا مبتنی بر منفعت نیز نامیده میشود. این نوع مذاکره مجموعهای از تکنیک هاست که در تلاش است تا کیفیت و احتمال توافق مورد مذاکره را از طریق ارائه جایگزینی برای تکنیکهای مذاکره توزیعی سنتی، بالا ببرد. در حالی که مذاکره توزیعی میپندارد که یک میزان ثابتی از ارزشها وجود دارد که میان طرفین تقسیم شود، مذاکره منجسم غالباً میکوشد تا ارزشی را در دوره مذاکره ایجاد کند. (وسعت دادن پای) این نوع مذاکره بجای تاکید بر مواضع آغازین مستبدانه و دلبخواه گروهها بر منافع حیاتی و مهم آنها تمرکز میکند، و به مذاکره به مثابه یک مسئله مشترک مینگرد تا یک مبارزه شخصی، و هم چنین بر وفاداری به هدف و اصرار بر آن تاکید دارد و معیارها به عنوان مبنائی برای توافق قرار میدهد. واژه یکپارچه یا منسجم نیز به همکاری اشاره دارد. مذاکره منسجم غالباً مستلزم درجه بالاتری از اعتماد و ایجاد یک رابطه است. این مفهوم هم چنین دربردارنده راهکارهای حل مساله خلاقانه است که با هدف دستیابی به یک منفعت دوطرفه ایجاد شده است. این نوع مذاکره هم چنین مذاکره برد-برد نیز نامیده میشود. شماری از رهیافتهای متفاوت برای مذاکره منسجم در طیفهای مختلفی از کتب و برنامهها مورد آموزش قرار گرفتهاند
تاکتیکهای مذاکره
راههای متعددی برای دسته بندی کردن عناصر اساسی مذاکره وجود دارد. یک دیدگاه در خصوص مذاکره دربردارنده سه عنصر اصلی است: فرایند، رفتار و مفاد. فرایند به این مسئله اشاره دارد که مذاکره کنندگان چطور در خصوص متن مذاکره، طرفین مذاکره، تاکتیکهای مورد استفاده توسط گروهها و توالی و مراحلی که در آن همه این موارد وجود دارد، مذاکره خواهند کرد. رفتار رابطه میان این گروهها، ارتباطات میان آنها و نیز شیوهای که آنها اتخاذ میکنند، بستگی دارد. مفاد آنچه که گروهها بر سر آن مذاکره میکنند، دستورالعمل، موضوعات (مواضع و به بیان بهتر منافع) گزینهها، و توافقی که در پایان حاصل خواهد شد، را در بردارد. دیدگاه دیگری از مذاکره چهار عنصر را بر می شمارد: استراتژی، فرایند، ابزارها و تاکتیکها. استراتژی در بردارندهٔ اهداف عالی است- نوعاً مانند ارتباط و نتیجه نهائی. فرایندها و ابزارها شامل اقداماتی است که میتواند دنبال شود، نقش هائی که هر دو طرف برای ایفای آن اماده شدهاند و نیز مذاکره با دیگر طرفین. تاکتیکها شامل اظهارنظرهای جزئی تر و روشن تر و اقدامات و واکنشها به بیانیهها و اقدامات دیگران است. برخی به این لیست از عناصر، ترغیب و نفوذ را نیز اضافه میکنند با این فرض که این دو مورد بخش حیاتی و کلیدی از موفقیت در مذاکرات در دنیای مدرن امروز است و از این رو نباید حذف شود. رقیب یا دوست؟ دو رهیافت کاملاً متفاوت برای مذاکره مستلزم تاکتیکهای متفاوتی است در رهیافت توزیعی هر مذاکره کننده برای بخش ممکن بزرگتری از پای میجنگد بنابراین بجاست اگر گروههای دیگر را دشمن تصور کنیم تا دوست و بنابراین موضع سخت و پرشدت تری را اتخاذ کنیم. با این وجود، اگر قرار باشد که برای موفقیت این تشکیلات که بهترین وجه تامین کننده نفع طرفین است، تلاشی صورت گیرد، این رهیافت کمتر بجا و مناسب خواهد بود. این امر به این معنی نیست که بوسیله هرگونه طرف و پیشنهاد ما باید نفع خودمان را برای هیچ از دست بدهیم و تسلیم شویم. بلکه یک دیدگاه همکاری جویانه غالباً سهم خود را نیز میپردازد. بنابراین آنچه که بدست میآید نه به هزینه دیگران بلکه به هزینهٔ خود اوست.[۲] === استخدام وکیل مدافع ===یک مذاکره کننده ماهر به عنوان وکیل مدافع یک طرف در مذاکره ایفای نقش میکند. وکیل تلاش میکند تا پرمنفعت ترین نتیجه ممکن حاصل شود. در این فرایند، مذاکره کننده تلاش میکند تا کمترین حد نتیجه که طرف (یا طرفین) مقابل خواهان پذیرش آن است تعیین کند، سپس تقاضاها را متعاقب آن تنظیم کند. یک مذاکره موفق در رهیافت وکالت زمانی است که مذاکره کننده بدون سوق دادن طرف مقابل برای به بن کشیدن همیشگی مذاکره، قادر به حصول به بهترین نتایج ممکنی باشد که گروه خواهان آن است، مگر آنکه بهترین جایگزین ممکن برای توافق مورد مذاکره (BATNA) قابل قبول باشد. مذاکره کنندگان حرفهای از بسیاری از تاکتیکها از هیپنوتیزم گرفته تا یک ارائه روش و واضح از تقاضاها یا مجموعهای پیش شرطها، تا رهیافتهای حیله گرانه تر مانند روش موسوم به "چیدن گیلاس" ممکن است استفاده کند. (توضیح: چیدن گیلاس به روشی اشاره دارد که فرد با داشتن حجم اندکی از اطلاعات تلاش میکند تا موضوعی را به اثبات برساند و این اقدام را در حالی انجام میدهد که آگاهانه از نکات دیگر مرتبط با آن موضوع صرف نظر و چشم پوشی میکند). تاکتیکهای ارعاب و کالباس هم میتواند نقشی را برای حرکت به سوی نتیجهٔ مذاکره ایفا کند. (رهیافت کالباسی به طور استعاری این معنی است که نباید انتظار داشت که کل یک کالباس را با هم دریافت کنید بلکه راه بهتر آن است که آن را تکه تکه استفاده کنید. بنابراین مطابق با این تکنیک در مذاکره باید با روندی تدریجی و گام به گام به پیش رفت). یک تکنیک مذاکره دیگر آدم خوب/ آدم بد است. این تکنیک زمانی است که یک مذاکره کننده با استفاده از خشم و تهدید مانند یک آدم بد عمل میکند. دیگر مذاکره کنندگان نیز از طریق فهیم بودن و درک کردن مانند یک آدم خوب رفتار میکنند. آدم خوب، آدم بد را بدلیل همه دشواریها و مشکلات سرزنش میکند و در عین حال تلاش میکند تا به مسالمت و توافقی از رقیب خود دست یابد. یک مذاکره دیگر تکیه دادن و نجوا کردن است. این مذاکره موقعیت مسلط فیزیکی را در بردارد و از این رو طرف مقابل را می ترساند.
شیوههای مذاکره
آر.اج شل، پنج نوع شیوه پاسخ به مذاکره را تعریف کرده است. افراد غالباً میتوانند حالتهای مختلفی را با شیوههای متفاوت بخود بگیرند، این حالت در طول مذاکره استفاده میشود و بسته به متن مذاکره و منافع طرف مقابل دارد. بعلاوه شیوهها میتواند در طول زمان تغییر کند.
آماده سازی و کمک:افرادی که از حل مسائل گروههای دیگر لذت میبرند و روابط فردیشان را حفظ میکنند. کمک کنندگان در مورد حالتهای عاطفی، زبان حرکات بدن، و هم چنین نشانههای شفاهی به دیگر گروهها حساس هستند.
اجتناب:افرادی گه دوست ندارند مذاکره کنند و آن را انجام نمیدهند مگر اینکه تضمین شده باشد. در زمان مذاکره، اجتناب کنندگان مایل هستند که موقعیتهای رویاروئی را به تعویق انداحته یا از آن طفره بروند، با این وجود اقدام آنها دیپلماتیک و اقدامی از سر نزاکت تلقی میشود.
همکاری جویی:افرادی که از مذاکرهای که دربردارنده حل مسائل دشوار به شیوههای خلاقانه است لذت میبرند. همکاری خواهان در استفاده از مذاکرات برای درک دغدغهها و منافع طرفهای دیگر خوب عمل میکنند. با این وجود آنها میتوانند مسائلی را از طریق تغییر موقعیتهای ساده در درون موقعیتهای بسیار پیچیده تر ایجاد کنند.
رقابت:افرادی که از مذاکره لذت میبرند به این دلیل که فرصتی را برای برد ایجاد میکند. مذاکره کنندگان رقابتی کشش بسیار قوی برای همه ابعاد مذاکره و بویژه جنبههای استراتژیک آن دارند. به دلیل اینکه شیوه آنها میتواند بر فرایند چانه زنی مسلط باشد، مذاکره کنندگان رقابتی اغلب اهمیت ارتباط را فراموش میکنند.
مصالحه:افرادی که مشتاق به بستن پیمان هستند از طریق انجام آن چه که برای همه طرفهای مرتبط در مذاکره برابر و منصفانه است. مصالحه جویان میتوانند زمانی مفید باشند که یک محدوده زمانی برای پایان دادن به مذاکره وجود داشته باشد، با این وجود مصالحه جویان غالباً بدون هیچگونه الزامی به فرایند مذاکره هجوم برده و بسیار سریع دست به ایجاد آشتی میزنند.
گونههای مذاکره
سه نوع اصلی مذاکره توسط محققان در پروژهٔ مذاکره هاروارد شناسائی شده است. این سه گونه عبارتند از:چانه زنان نرم، چانه زنان سخت و چانه زنان اصولگرا.
نرماین افراد مذاکره را به رقابت بسیار نزدیک میبینند، بنابراین شیوهٔ ملایمی از چانه زنی را انتخاب میکنند. پیشنهادهایی که آنها میدهند دربردارنده بهترین منافع آنها نیست، آنها متعهد به تقاضاهای دیگران، اجتناب کننده از رویاروئی هستند و رابطه خوبی را به همتایان مذاکره کننده خود دارند. درک آنها از دیگران دوستی است و هدف آنها توافق است. آنها افراد را از مسائلشان جدا نمیکنند، اما در هر دو مورد نرم و ملایم هستند. آنها از مبارزهٔ خواستهها اجتناب میکنند و بر توافق پای می فشارند و راهکارهائی ارائه کرده و بسادگی به دیگران اعتماد میکنند و دیدگاههایشان را تغییر میدهند.
سختاین افراد از استارتژیهای مداوم برای نفوذ استفاده میکنند و از اصطلاحاتی مانند "این اخرین پیشنهاد من است" و "آن را بگیر یا رهایش کن" بهره میگیرند. آنها تهدید میکنند، به دیگران بی اعتماد هستند و بر منافع خود پای میفشرند و برای مذاکره از ابزار فشار استفاده میکنند. آنها دیگران را به مثابه دشمن و رقیب میبینند و هدف نهائیشان پیروزی است. بعلاوه، آنها به دنبال یک جواب هستند و بر حصول توافق بر این جواب پای میفشرند. آنها آدمها را از اهدافشان جذا نمیکنند (مانند نرم) اما آنهادر هر دو مورد افراد درگیر و مسائل سخت گیر هستند.
اصولگرایانافرادی که از این طریق چانه زنی میکنند به دنبال راهکارهای یکپارچه هستند و این کارا را بوسیله تعهد تدریجی به مواضع خاص انجام میدهند. آنها بر مسائل به جای اهداف، انگیزهها و نیازهای افراد درگیر تمرکز میکنند. آنها مردم را از مسائل جدا میکنند و منافع را جستجومی کنند و از لایههای پائینی اجتناب کرده و به نتایجی بر اساس استانداردها (که مستقل از خواست افراد است) میرسند. آنها بجای قدرت و فشار و نفع خود و یا رویههای تصمیم سازی داوری، گزینه هایشان را بر مبنای شاخصهای روشن استوار میسازند. این شاخصها از استانداردهای اخلاقی، اصول انصاف، استانداردهای حرفهای، سنت و غیره برگرفته شده است.
محققینی از پروژهٔ مذاکره هاوروارد پیشنهاد میکند که مذاکره کنندگان شماری از جایگزینها برای مسائلی که آنها برای حصول بهترین نتایج با آنها روبرو میشوند را جستجو کنند، اما این غالباً درست نیست (زمانی که شما ممکن است با بهره گیری فردی از تاکتیکهای چانه زنی سخت یا نرم روبرو شوید).
مذاکره با نیت بد
زمانی که یک طرف وانمود میکند که مذاکره میکند، اما بطور پنهانی هیچ قصدی برای مصالحه نداشته باشد، آن طرف با نیت و بدی در حال مذاکره است. نیت بد مفهومی است در تئوری مذاکره که بوسیله آن گروهها وانمود میکند که برای رسیدن به حل و فصل اختلاف در حال استدلال کردن هستند اما هیچ قصدی برای انجام این کار ندارند، برای مثال یک حزب سیاسی ممکن است وانمود کند که مذاکره میکند اما هیچ قصدی برای مصالحه برای مقاصد سیاسی ندارد.
مدل نیت بد ذاتی در روابط بینالملل و روانشناسی سیاسی
نیت بد در علم سیاست و روانشناسی سیاسی به استراتژیهای مذاکره اشاره دارد که در آن هچ قصد واقعی برای حصول توافق یا مدلی از پردازش اطلاعات وجود ندارد. "مدل نیت بد ذاتی" در پردازش اطلاعات یک تئوری در روانشناسی سیاسی است که برای اولین بار توسط اول هالستی ارائه شد تا ارتباط میان عقاید جان فاستر دالز و مدل پردازش اطلاعات او را تشریح کند.[۷] این یکی از مدلها در خصوص رقابت کنندگان است که به طور گستردهای مورد مطالعه قرار گرفته است. در این مدل اینگونه فرض میشود که یک دولت بطور کینه توزانهای متخاصم و دشمن به شمار میرود و نشانههای متضاد با این استدلال نیز همگی نادیده گرفته شدهاند. این نشانهها همگی به عنوان یک اقدام تبلیغاتی و نشانهای از ضعف تلقی شده و نادیده گرفته شدهاند. نمونههای آن موضعجان فاستر دالسدر خصوص اتحاد شوروی یا موضع حماس در قبال دولت اسرائیل است.
احساس در مذاکرات
احساسات نقش مهمی را در فراینده مذاکرات ایفا میکنند، گرچه تنها در سالهای اخیر است که نتایج چنین مسئلهای مورد مطالعه قرار گرفته است. احساسات این ظرفیت را دارند که یک نقش مثبت یا منفی را در روند مذاکره ایفا کنند. در طول مذاکرات، تصمیم در مورد اینکه آیا استراحتی در نظر گرفته شود یا نه بر عهدهٔ شاخصها و عوامل مرتبط با احساس است. احساسات منفی میتواند عامل تشدید و حتی رفتار غیرعقلائی شود و میتواند باعث شعله ور شدن ستیز شود و مذاکره را به بن بست بکشاند اما هم چنین میتواند ابزاری برای دستیابی به امتیاز باشد. از سوی دیگر احساسات مثبت اغلب میتواند دستیابی به یک توافق و کمک به حداکثر سازی نفع مشترک را تسهیل کند، اما میتواند هم چنین عاملی ابزاری در حصول یک امتیاز به شمار آید. احساسات مثبت و منفی میتواند بطور استراتژیک بروز داده شود تا بر نتایج تاثیرگذار باشد و میتواند نقش متفاوتی را در میان مرزهای فرهنگی برجای گذارد.
تاثیرگذاری بر معلول
حالتها و تمایلات بر مراحل مختلف فرایند مذاکره تاثیرگذار است: کدام استراتژی قرار است مورد استفاده قرار گیرد؟ کدام استراتژی واقعاً انتخاب شده است، روشی که دیگر گروهها و مقاصد و نیتهای آنان درک و تحلیل میشود،. میزان تمایل آنها برای حصول توافق و نتایج نهائی مذاکره. اثربخشی مثبت (PA) و منفی (NA) یک یا چند جنبه از جوانب مذاکره کردن میتواند نتایج بسیار متفاوتی به دنبال داشته باشد.
تاثیرات مثبت در مذاکره
حتی پیش از آنکه مذاکره آغاز شود، کسانی که در حالت خوبی قرار دارند اطمینان بیشتری داشته[۱۶] و تمایل بیشتری به برنامه ریزی برای استفاده از استراتژیهای همکاری جویانه دارند. [۱۳]در طول مذاکره، مذاکره کنندگانی که در حالت خوبی قرار دارند تمایل دارند تا از تعامل لذت بیشتری ببرند و رفتار کمتر ستیزه جویانهای نشان میدهند و از تاکتیکهای تهاجمی کمتر[۱۷] و استراژیهای همکاری جویانه نیز استفاده میکنند.[۱۳] این امر در عوض احتمال اینکه گروهها به اهداف ابزاری و عقلائی خود دست یابند و توانائی برای یافتن نتایج منسجمتر و یکپارچه تر را بیشتر میکند. [۱۸] در واقع، در مقایسه با مذاکره کنندگان با اثربخشی خنثی یا منفی، مذاکره کنندگان با اثربخشی مثبت به توافقات بیشتری دست مییابند [۱۳]و تمایل بیشتری دارند که آن توافقات را محترم بشمارند. آن دسته از نتایج پرمنفعت تر نیز در نتیجه فرایندهای تصمیم سازی بهتر مانند تفکر منعطف، حل خلاقانه مسئله، توجه به خواستها و تمایلات دیگران و ریسک کردن و اعتماد بیشتر بدست میآید.[۱۹] تاثیرات مثبت پس از مذاکره نیز نتایج منفعت امیزی را به همراه دارد. این تاثیرات رضایت از نتایج بدست آمده را افزایش میدهد و بر خواست و تمایل افراد برای تعاملات آتی تاثیرگذار است.[۱۹] اثربخشی مثبتی که با دستیابی به یک توافق برانگیخته میشود، روابط دوتائی را تسهیل میکند و همین امر منجر به تعهد موثری میشود که مراحل بعدی تعاملات را رقم میزند. [۱۹] اثربخشی مثبت زیانهای خاص خودش را نیز دارد: این امر درک از مفهوم عملکرد خود را تحریف میکند، به گونهای که عملکرد نسبتاً بهتر از آنچه که واقعاً صورت گرفته ارزیابی و قضاوت میشود.[۱۶] از این رو، مطالعات در خصوص خود گزارش دهی در مورد نتایج به دست آمده میتواند جانبدارانه بوده یا بیطرفانه نباشد.
تاثیر منفی در مذاکره
تاثیر منفی پیامدهای زیانبار در مراحل مختلف فرایند مذاکره است. گرچه احساسات منفی مختلف بر نتایج مذاکره تاثیر میگذارند، اما بیشترین نتیجهای که تاکنون مورد مطالعه قرار گرفته خشم است. مذاکره کنندگان خشمگین قصد دارند تا از استراتژیهای رقابتی تر استفاده کنند و کمتر همکاری کنند، حتی پیش از آغاز مذاکره.[۱۳] این استراتژیهای رقابتی مرتباط با نتایج مشترک کاهش یافته مرتبط است. در طول مذاکرات، خشم از طریق کم کردن میزان اعتماد در فرایند گسست ایجاد میکند و قضاوت طرفین مذاکره را تیره و تار میسازد و میزان تمرکز و توجه طرفین را محدود ساخته و هدفهای اساسی آنها را از دستیابی به توافق به تلافی کردن اقدامات طرف دیگر تغییر میدهد.[۱۷] مذاکره کنندگان خشمگین توجه کمتری به منافع رقیب خود دارند و کمتر در قضاوت در خصوص منافع آنها دقت میکنند و از این رو به منفعت کمتری نیز دست پیدا میکنند. [۲۰] بعلاوه، بدلیل اینکه خشم مذاکره کنندگان را در ترجیحات خود خودمحورتر میسازد، احتمال اینکه آنها پیشنهادات پرسود را رد کنند، بیشتر میشود.[۱۷] رقبایی که واقعاً خشمگین میشوند (یا گریه میکنند یا کنترل خود را از دست میدهند) احتمال خطای بالاتری دارند: اطمینان حاصل کنید که آنها طرف شما هستند.[۳] خشم هم چنین به دستیابی به اهداف مذاکره کمکی نخواهد کرد و احتمال دستیابی به منافع مشترک را نیز اندک میسازد[۱۳] و هم چنین به ارتقای منفعتهای شخصی نیز کمکی نخواهد کرد و درعین حال مذاکره کنندگان خشمگین در اثبات ادعای خود نیز موفقیتی حاصل نخواهند کرد.[۲۰] بعلاوه، احساسات منفی منجر به پذیرش راهکارهائی میشود که کارامدی و بهره مندی مثبتی ندارد اما در عوض پیامدهای منفی به بار میآورد.[۲۱] با این وجود، ابراز احساسات منفی در طول مذاکره گاه میتواند مثبت و سودمند هم باشد: یک خشمی که به گونهای قاعده مند طرح میشود میتواند راه موثری برای نشان دادن تعهد و وفاداری و نیاز یک طرف به توافق باشد. [۱۷] بعلاوه، گرچه اثربخشی منفی احتمال دستیابی به منفعت را در امور تعاملی کم میکند، اما نسبت به اثربخشی مثبت در امور و مسائل توزیعی مانند صفر و یک، بهتر و مناسب تر است. [۱۹] سیدنر در آثار خود پیرامون انگیختگی منفی و White Noise (صدائی که شامل فرکانسهای متفاوت با شدتهای یکسان است)، از طریق مشاهداتی در مورد کم ارزش دانستن گویندگانی از دیگر گروههای قومی، نشانه هائی بر وجود یک مکانیسم انگیختگی منفی یافت. مذاکره میتواند در عوض ازطریق مخفی کردن تخاصمات در خصوص یک گروه قومی یا جنسیتی تاثیر منفی داشته باشد.[۲۲]
شرایط تاثیرگذاری احساس در مذاکرات
تحقیقات نشان میدهد که احساسات مذاکره کنندگان الزاماً بر فرایند مذاکره تاثیرگذار نیست. البراسین و دیگران پیشنهاد کردهاند که دو شرط برای تاثیر احساسات وجود دارد که هر دو مرتبط با توانائی (حضور موانع شناختی و محیطی) و انگیزه است.
برسمیت شناختن تاثیر: که مستلزم انگیزهٔ بالا و توانائی بالا یا هر دو است.
تصمیم و اراده بر اینکه تاثیر برای قضاوت مرتبط و مهم است: این مسئله مستلزم وجود حد پائینی از انگیزه، توانائی یا هر دو است
بر طبق این مدل، انتظار میرود که احساسات تنها زمانی بر مذاکرات تاثیر بگذارد که یکی بالا و دیگری پائین است. زمانی که هر دوی توانائیها و انگیزه پائین هستند، این تاثیر را نمیتوان مورد شناسائی قرار داد و زمانی که هر دو بالا هستند گرچه این تاثیر ار میتواند شناسائی کرد اما غیرمرتبط با قضاوت بشمار میرود.[۲۳] یک پیامد احتمالی این مدل آن است که مثلاً تاثیر مثبتی که اثربخشی مثبت بر مذاکرات دارد تنها زمانی دیده شود که یا انگیزه یا توانائی پائین هستند.
تاثیر احساسات طرفین
اغلب مطالعات روی احساسات در مذاکره بر تاثیر احساسات خود مذاکره کنندگان بر فرایند تاکید دارند. با این وجود، آنچه که گروههای دیگر احساس میکنند همانقدر که احساسات گروه چه در سطح گروهی و چه در سطح فردی بر فرایندها تاثیرگذار است، نیز میتواند مهم و تاثیر گذار باشد.. زمانی که بحث از مذاکرات است، اعتماد در گروههای دیگر یک شرط مهم برای احساسات و تاثیرگذاری آن است و قابلیت رویت آن تاثیر آن را افزایش می هد.[۱۸] احساسات در فرایندهای مذاکره از طریق ارسال سیگنالهائی با این مضامین مشارکت دارد: اینکه یک نفر چه احساسی دارد و چطور فکر میکند و از اینرو میتوان از درگیر شدن گروه دیگر در رفتارهای ویران کننده جلوگیری کرد و هم چنین نشان دهد که چه گام هائی در مرحله بعد باید برداشته شود. اثربخشی مثبت نشان میدهد که باید همین راه را حفظ کرد در حالیکه اثربخشی منفی نشان میدهد که تنظیمات رفتاری یا ذهنی مورد نیاز است.[۱۹] احساسات طرفین میتواند دو تاثیر مهم و عمده بر روی احساسات مذاکره کنندگان و رفتار آنها داشته باشد: تقلیدی، دو جانبه و مکمل.[۱۵] مثلاً ناامیدی و غم میتواند به دلسوزی و ترحم و یا همکاری بیشتر بینجامد.[۱۹] در مطالعهای توسط بات و دیگران در سال ۲۰۰۵ که یک مذاکره چند مرحلهای واقعی را شبیه سازی کرد، اغلب افراد به احساسات طرفشان به شیوهای متقابل واکنش نشان میدادند تا به شیوهٔ مکمل. اینگونه دریافت شده که احساسات خاص تاثیرات متفاوتی را نیز بر روی احساسات رقبا و نیز استراتژی هائی که برگزیده میشود دارند:
خشمباعث میشود که رقبا تقاضای کمتری را طرح کنند و مقدار بیشتر تقاضاها را به مذاکرات صفر و یک واگذار کنند، هم چنین مذاکرات را کمتر به نفع خود ارزیابی کنند.[۲۴] خشم موجب تحریک حس رفتاری تسلط آمیز و تسلیم آمیز از سوی رقیب میشود.[۱۵]
غرورمنجر به استراتژیهای تعاملی و مصالحهای توسط طرفین میشود[۱۵]
گناه یا پشیمانی: که توسط مذاکره کننده ابراز میشود منجر به درک بهتری از او توسط رقیب میشود، با این وجود این مشخصه رقیب را به طرح مطالبات بالاتری وادار میکند.. از سوی دیگر، اشتباهات شخصی با رضایت بیشتر از آنچه که بدست می آِید در ارتباط است.[۱۹]
نگرانی یا ناامیدیتاثیر بدی بروی رقیب دارد اما به تقاضاهای کمتری از رقیب میانجامد..
مسائل مربوط به مطالعات مذاکره در آزمایشگاه
مذاکره یک تعامل تقریباً پیچیده است. فراگیری همهٔ این پیچیدگیها بسیار امر دشواری است و تفکیک کردن و کنترل آن تنها جنبه هائی از آن است. به این دلیل اغلب مطالعات مذاکره در محیطهای آزمایشگاهی انجام میشود و تنها بر برخی جنبهها تاکید دارد. گرچه مطالعات آزمایشگاهی مزایای خاص خود را دارد اما هنگامی که نوبت به مطالعهٔ احساسات میرسد آنها معایب خود را نیز نشان میدهند.
احساسات در مطالعات آزمایشگاهی معمولاً دستکاری شدهاند و بنابراین نسبتاً سرد میباشد (نه پرشدت). گرچه آن دسته از احساسات سرد میتواند برای نشان دادن تاثیرات خود کافی باشد اما آنها بطور کیف
تاریخچه شرکت مخابرات خراسان و چارت سازمانی
تاریخچه شرکت مخابرات خراسان
اولین مرکز تلفن استان خراسان در شهر مقدس مشهد با نصب 70 شماره تلفن مغناطیسی در سال 1298 مورد بهره برداری قرار گرفت و طی سالهای 1298 لغایت 1357 تعداد مرکز خودکار تلفن شهری 9 مرکز افزایش یافت. طی برنامه پنج سال اول با راه اندازی 29 مرکز ,مجموع مراکز تلفن استان به 95 مرکز رسید.
مطابق با برنامه توسعه پنج سال دوم تاسیس 139 مرکز تلفن جدید پیش بینی شد که طی برنامه پنج سال دوم تعداد مرکز تلفن شهری به 252 مرکز افزایش یافت. شایان ذکر است کلیه عملیات نصب و راه اندازی مراکز اعم از کم ظرفیت و پر ظرفیت توسط پرسنل استان صورت گرفته است.
در ابتدای پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی تعداد تلفنهای منصوبه استان خراسان 64747 شماره بوده است و با بر نامه ریزیهای بعمل آمده طی برنامه اول7124 14شماره در سطح استان نصب شده است.
عملکرد نصب سوئیچ از ابتدای برنامه سوم به میزان بیش از 417000 شماره می باشد که با نصب های انجام شده طی سال 1381 منصوبه استان به تعداد کل 1146972شماره افزایش یافته است.
طرح جامع مشترکین
مخابرات به عنوان یکی از شاخص ترین ارکان نظام مدیریت استراتژیک کشور در راستای تحقق و پیاده سازی برنامه های جامع، یکی از پیشگامان پیاده سازی، سرویس دهی و خدمت رسانی به مشتریان محسوب می شود و در این راستا شرکت مخابرات خراسان با بکارگیری فناوری نوین و زیر ساخت قوی و وسیع شبکه ای می تواند بعنوان متولی ساختار ارتباطی کشور گامهای اساسی در جهت نیل به MISSION و VISION شرکت و اهداف بلند مدت خدمت رسانی بردارد به گونه ای که با شناخت نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدات، رضایت مشتریان را با عنایت به طرح تکریم ارباب رجوع (مشتری مداری) در پی داشته باشد و این امر ارتقاء کیفی و کمی تکنولوژی و دانش به روز در سیستمهای سخت افزاری و نرم افزاری را سبب خواهد شد.
یکی از وظایف مهم شرکت مخابرات سرویس دهی به مشترکین در مراکز تلفن شهری به صورت سریع و دقیق است به نحوی که مشتریان می توانند از لحظه ورود (متقاضی) تا پیوستن به خانواده مخابرات (مشترک) کلیه مراحل و عملیات لازم را جهت ثبت نام تا دایری از طریق سیستمها و با مراجعه به یک مرکز یا دفتر در تمام سطح شهر به طور مکانیزه طی نمایند. با توجه به وجود سیستمهای مکانیزه متعدد در زمینه های مشترکین، متقاضیان و واگذاری خطوط که بعضا با FOXPRO نوشته شده بودند و پشتیبانی مناسبی نیز نداشتند اداره خدمات رایانه ای در زمستان 1378 بر آن شد تا پروژه ای را در قالب طرحهای جامع، به نام طرح جامع مشترکین در شرکت مخابرات خراسان شروع نماید و تیمی متشکل از کارشناسان این اداره کار را بر روی آن شروع کردند. در این طرح، مرکز تلفن در قالب هفت زیر سیستم متقاضیان، مشترکین، پاسخگویی آبونمان، MDF، واگذاری خطوط، رئیس مرکز، و سالن دستگاه تعریف شده است که در طرح اول هر یک از زیر سیستمها با هم در داخل مرکز (با وجود یک سرور) در مرکز و سرورها با سرور موجو در اداره خدمات رایانه ای ارتباط داشتند که این کار در محل یک مرکز (در هر ناحیه) مستقر بود نیز ارتباط داشتند که این کار REPLICATION بین قسمتها را توسط هماهنگ سازی می طلبید. در این ارتباط دفاتر ارتباطی و دفاتر مشترکین (جدا از محل مرکز) نیز نقش عمده ای را بازی می کردند. در طرح بعدی با نصب SQL، سرور مراکز جمع آوری و همه زیر سیستمها با یک سرور در محل اداره خدمات رایانه ای مرتبط شدند.
فهرست مطالب:
بخش اول : تاریخچه شرکت مخابرات و چارت سازمانی
طرح جامع مشترکین 3
شرح وظایف 10
بخش دوم : توضیحی بر قسمت بررسی حسابها و فرم های مربوط
فرم های مربوط 12
بخش سوم : شرح عملیات اداره موجودی کالا
شرح عملیات 14
برگشت کالا به انبار 18
خرید 27
چرخه ورود و خروج کالا به انبار 38
حواله انبار 39
مقدمه
مدخلی بر مفهوم مدیریت
شاید یکی از مهمترین فعالیتها در زندگی اجتماعی بشر امروز را بتوان مدیریت دانست. در عصر حاضر به مدد این فعالیت است که مأموریتها و اهداف سازمانها تحقق می یابند. از منابع و امکانات موجود بهره برداری می شود و توانایی و استعداد انسانها از قوه به فعل در می آید. مدیران در انجام وظایف خود فرایندی را دنبال می کنند که شامل اجزایی چون برنامه ریزی، سازماندهی، نظارت و کنترل، انگیزش، ارتباطات، هدایت و تصمیم گیری است. مجموعة این فعالیتهاست که مدیریت را شکل می دهد و هماهنگی و نیل به هدفها را میسر می سازد.
صاحبنظران مدیریت را هنر انجام امور به وسیلة دیگران توصیف کرده و بر نقش دیگران و قبول هدف از سوی آنان تأکید ورزیده است. گروهی مدیریت را علم و هنر هماهنگی کوششها و مساعی اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف معین توصیف کرده اند. گروهی دیگر مدیریت را در قالب وظایفی چون برنامه ریزی، سازماندهی، هماهنگی و… بیان نموده اند. یکی از علمای مدیریت و اقتصاد مدیریت را تصمیم گیری دانسته و این وظیفه را بهترین و اصیلترین نقش مدیر قلمداد نموده است. عالم دیگری بر نقشهای مدیر از دیدگاه تازه تری نگریسته و برای مدیر وظایف و نقشهایی چون رهبری سازمان، منبع اطلاعاتی، و عامل تصمیم گیری و رابط با سایر سازمانها بر شمرده است. اندیشمندان دیگر نیز نقش های هشتگانه ای را برای مدیر بر شمرده اند که در فصل یکم به آنها اشاره خواهد شد.
برنامه ریزی جامع( استراتژیک)
نویسندگان و اندیشمندان مدیریت هر کدام تعریف خاصی از این نوع برنامه ریزی ارائه داده اند که شاید بتوان همة آنها را در این تعریف خلاصه کرد که برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است در جهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاشهای آن برای نیل به اهداف و رسالتهای بلند مدت، با توجه به امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی. البته باید یادآور شد که برنامه ریزی استراتژیک قبل از آنکه یک تکنیک و فن باشد یک نحوة تلقی و باور است که مدیران را به تفکر دراز مدت و آینده نگری و پیش بینی افقهای دور ترغیب می کند.
1ـ برنامه ریزی جامع، انعکاسی از ارزشهای حاکم بر جامعه است. جهان بینی ها، اعتقادات و سنتهای جامعه در برنامه ریزی جامع منعکس می شود.
2ـ برنامه ریزی جامع معطوف به سؤالات اصلی و مسائل اساسی سازمانها است. سؤالاتی از این قبیل که« برنامه های امروز سازمان چیست و برنامه های آتی چه باید باشد؟»« امروز کجا هستیم و جهت گیریهای آینده چیستند؟»«امکانات و منابع سازمان در آینده چه وضعیتی دارند و باید مصروف چه اهدافی گردند؟»… در برنامه ریزی جامع مطرح می شوند.
ترجمه مقاله ارتباطات درون سازمانی همراه با متن انگلیسی
ارتباط سازمانی
یکی ازمباحث مهم مدیریت است که تا به حال در ایران به ان توجه کافی نشده است بسیاری از نظریه پردازان قرن بیستم را قر انفجار اطلاعات نامیده اندومدیریت اطلاعات را نیز به مثابهء یکی از شاخص های مهم توسعه مطرح کرده اند ارتباط چیست ؟ درواقع ارتباط بستر مبادلهء اطلاعات است بدون برقراری ارتباط اثر بخش مبادلهءاطلاعات ممکن نیست ودر نتیجه سازمان برای بهره گیری از اطلاعات و تحقیق اهداف خود توانمندی لازم رانخواهد داشت در سازمانی که میان کارکنانش روا بط سالم اثربخش ومناسب نباشد انگیزهء کمتری برای ارائه کارمفیدتر دیده می شود درچنین سازمانی غالبآ تضادهای ناشی از فقدان نظام ارتباطی اثر بخش بهره وری نازل ودر سطح پایینی وجود دارد وطبعآ ساغزمان توانایی و کارایی لازم برای بر خورد با رقابت های روزافزون بین المللی نخواهد داشت اگر به افزایش حجم اطلاعات توجه کنیم اهمیت توجه به نظام ارتباطی سازمان ها را بهتر و بیشتر درک می کنیم چرا که فقط یک نظام ارتباطی کار امد می تواند حجم اعظیم و روبه تزاید اطلاعات رادرون خود جاری کند و اطلاعات کامل دقیق صحیح و بهنگام را که یکی از مهیترین ابزارهای تصمیم گیری مدیران در سطوح مختلف می باشد فراهم اورده ودر اختیار انان قرار دهد
برنامه ریزی منابع سازمانی
شرحی بر مدیریت منابع سازمان (بنگاه) ERP
1.1. تاریخچه
راهحل ERP با وجود برخورداری از ساختار سیستمی و توانمندی در یکپارچه سازی فرایندهای سازمان , یک سیستم جامع صرف نمیباشد بلکه عملی ساختن مفاهیم نوین مدیریت , کنترل دقیق عرضه و تقاضا و بهرهگیری از فاکتورهای موفقیت در بازار را نیز محقق میسازد.
از این رو به منظور آشنایی با تاریخچه ERP , اشاره به سرگذشت صنعت و تلاشهای جوامع در دستیابی به حداکثر بهرهوری بعد از ظهور انقلاب صنعتی از یک سو و از سوی دیگر سیر تحول در سیستمهای نرمافزاری مغتنم خواهد بود :
3.1.1) ظهور ERP در گستره تولید
ظهور انقلاب صنعتی در کشورهای غربی سرآغاز تحولات شگرف در زمینه تولیدات و ارایه خدمات محسوب میشود. رشد جوامع مصرفی, توسعه بازارهای رقابتی, نگرش تولید انبوه و کاهش قیمت تمام شده از عوامل عمده در سیر این تحولات بودند.به موازات این تغییرات در حوزه مدیریت, محققان پیوسته در جستجوی راهحلهای ریاضی بمنظور استفاده بهینه از مواد, تجهیزات و منابع انسانی بودند.
تا اواخر دهه 1970 و اوایل 1980 کارکردهای تولید و توزیع یک سازمان بطور مجزا با حداقل سیستم ها بصورت دستی و بعضاً اتوماتیک اداره میشد. در این دوره سیستمهای تامین, تولید و عرضه مبتنی بر انبار بوده که به سیستمهای" انبار- مبنا " (Stock Driven ) شهرت دارند. برنامهریزی احتیاجات مواد که ایده آن در اوایل دهه 60 با عنوان " رویکرد کامپیوتری به برنامه ریزی تدارک و تولید مواد" شکل گرفته بود در این دهه از شکل دستی خارج و امکان بکارگیری از جزئیات تکنیک MRP که نقشی اثربخش در مدیریت موجودیهای درحال تولید و ارایه برنامه زمانبندی برای سفارشات خرید و تولید دارد , توسط کامپیوتر فراهم گردید. شرکتها با درک و فهم خوب از MRP , منطق آن را با فرایند توزیع محصول منطبق ساخته و بعنوان " برنامهریزی نیازمندیهای توزیع (DRP)" منتشر ساختند.
با آغاز دهه 80 میلادی مباحث و کاربردهای بیشتری برای MRP مشخص شده که گستره مدیریت منابع تولید را در ابعاد وسیعتری پوشش داد. در اصطلاح به این نسخه متحول شده MRP II اتلاق گردید.در ادامه جهان غرب فلسفه "تولید همزمان" (JIT ) را که برای اولین بار توسط ژاپنیها مطرح شده بود فراگرفته و با توجه به برداشتهای مبهم و عجولانه که متاثر از موفقیتهای کمپانیهای ژاپنی در آن برهه زمانی بود , آنرا جایگزین سیستمهای MRP نمودند. با وجود آنکه این حرکت باعث ظهور سیستمهای"سفارش-مبنا " (Order Driven ) و مفاهیمی چون بهبود مستمر, آموزش حین کار به کارکنان و یکپارچه سازی طرح محصول و فرایندگردید اما مقتضیات بهره گیری از نسخه توسعه یافته MRP را مرتفع نساخت. از این رو تلاشی برای فهم و چگونگی پکپارچه ساختن کارکردهای برنامهریزی MRP با تکنیکهای JIT آغاز شد.
طی اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 علوم کامپیوتر و تکنولوژیهای سختافزاری و نرمافزاری به پیشرفتهای شگرفی نائل آمد. از طرفی بنگاههای تجاری در جهت بهبود کارآیی اقدام به سرمایهگزاری نموده و با اعتقاد به تفکر مشتریمداری سعی در کاهش زمان تحویل سفارش و قیمت تمامشده نمودند.عواملی نظیر موارد ذکر شده, مقدمهای برای ادغام سیستمهای پشتیبانی تصمیمگیری DSS با سیستم MRP II و در نتیجه ظهور راهحل ERP گردید.
در اواسط دهه 90 ,پروژههای ERP گسترش یافته و علاوه بر یکپارچه سازی فرایند درون سازمانی و کنترل منابع در فرایند تولید , با بسط روابط سازمان با تامین کنندگان و مشتریان به حوزه کنترل و مدیریت زنجیرهای مواد و مدیریت روابط مشتریان نیز احاطه یافت.
1.شرحی بر مدیریت منابع سازمان (بنگاه) ERP 3
1.1.تاریخچه 3
3.1.1) ظهور ERP در گستره تولید 3
3.1.2) ظهور ERP در مسیر توسعه نرمافزاری 6
1.2.تشریح ساختار ERP 9
1.2.1. تعریف ERP 9
1.2.2. جایگاه ERP در مجموعه Application های پیشرفته سازمانی 12
1.2.3. دلایل عمده در پذیرش ERP 16
1.2.4. محرکهای سازمان در جهت اتخاذ روش ERP 18
بررسی میزان ارتقاء بهره وری در شرکت وزین بار پس از بکارگیری مدل تعالی سازمانی EFQM
مقدمه:
در شرایط نوین جهانی که پیشرفتها باعث تغییرات سریع در کلیه امور و فعالیتها و دانش انسان به خصوص در زمینه فن آوری و مدیریت شده است، افق های جدیدی باز شده و نیازهای تازه به وجود آمده است.
جایزه کیفیت که بر اساس نتایج مدلهای آماری ارائه می گردد می تواند باعث ارزیابی سازمانی و برنامه های استراتژیک به کارگیری روشها و تکنیک های خود ارزیابی، بهبود دایمی، الگوبرداری و... شود.
لذا به این دلیل کشورهای زیادتری در دنیا در پی ایجاد جایزه ملی کیفیت می باشند و در این بین کشور ما ایران نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد.
اولین بار ایده جایزه ملی کیفیت در سال 79 همزمان با برپائی دومین کنفرانس مدیران کیفیت توسط انجمن مدیریت ایران مطرح و به دنبال آن کمیته هایی مرکب از کارشناسان و صاحب نظران در ارتباط با تشویق و ترغیب اعضاء انجمن مدیریت کیفیت ایران تشکیل شد تا از این طریق ابتدا در بین اعضاء و سپس نسبت به گسترش آن در سطح جامعه حرکتی آغاز گردد. این کمیته با ترکیبی مناسب تشکیل شده و جلسات آن برگزار گردید که ماحصل آن تدوین آیین نامه جایزه کیفیت و روش اجرایی اعطاء و پیشنهاد آن بود.
سرانجام روز 18 آبان ماه بعنوان روز ملی کیفیت انتخاب شده شورای عالی استاندارد در یکصد و دومین جلسه خود در تاریخ 15/3/80 طراحی جایزه ملی کیفیت توسط این شورا را تصویب کرد و اجرای آن را به مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران سپرد.
رویکردی نوین در کیفیت
کیفیت:
کیفیت در سازمانهای جهانی هرگز یک چیزی تجملی نبوده است. این سازمانها همواره بدنبال تعریفی کاربردی بوده اند و تلاش کرده اند آن را از تصورات ذهنی خارج کنند.
امروزه کیفیت به مفهوم انطباق با نیازمندیها است. اما با این نکته که اندازه گیری آن امکان پذیر باشد. کیفیت از مفهوم محصول گرا به خدمت گرا تحول یافته است و دیگر یک مقوله صرفاً مهندسی نیست و تمامی پرسنل سازمان را با هر وظیفه و مسئولیت پوشش می دهد.
روند الزامات ایجاد شده در بازار به سمتی است که از سازمانها می خواهد تعریف خود را از کیفیت روز به روز فراتر ببرند.
سطح رقابت در بازار خواسته ها و انتظارات مشتریان را تغییر داده و در نتیجه کیفیت یک مفهوم پویا بخود گرفته است. جوران در این زمینه می گوید، کیفیت تنها واژه ای است که در دو دهه گذشته مفهوم آن بشدت تغییر یافته است. هرچند خود واژه ثابت مانده است.
روند تکامل مدل EFQM
• 1988 تشکیل بنیاد مدیریت کیفیت اروپا EFQM
• 1991 شکل گیری و معرفی مدل تعالی EFQM
• 1995 شکل گیری و معرفی مدل بخش عمومی
• 1996طراحی مدل برای صنایع کوچک و متوسط
• 1999 بازنگری عمده در مدلهای قبلی و معرفی مدل بهبود یافته
• 2001 معرفی مدل تعالی EFQM برای صنایع کوچک و متوسط
مدل EFQM توسط چه سازمانهایی بکار گرفته شده است
• بیش از 20000 سازمان در سطح اروپا
• 60% از 25 شرکت بزرگ اروپا
• 9 شرکت از 13 شرکت اروپایی که در لیست 50 شرکت فایننشال تایمز بعنوان مهمترین شرکت ها در سال 2001 معرفی شده اند.
• حداقل در 10000 شرکت از صنایع کوچک و متوسط
خلاصه
کیفیت یا (Quality) از کلمه یونانی Qualis به معنی «از چه نوع» گرفته شده است و به مرور زمان تعابیر و تعاریف بسیاری را به وجود آورده است که چند مورد آن عبارتند از:
• کیفیت در چشمان بیننده وجود دارد
• تطابق با مشخصه ها
• تناسب برای اهداف و یا کاربرد
• تولید بدون عیب (Zero defect) از نظر کرازبی
• درست انجام دادن کارها در اولین مرتبه و در تمام مراحل
• رضایت مشتری(خشنودی مشتری) به اعتقاد IBM
• بیش از انتظارات مشتری
• مناسب بودن برای استفاده Fitness For Use ژوزف جوران
و آخرین تعریف بر طبق ISO 9000-2000 عبارتست از:
«درجه و مقیاسی که بر اساس آن مجموعه ای از ویژگی های ذاتی نیازمندیهای تعیین شده را برآورده می کنند.»
مدیریت سازمانی
مقدمه
شاید یکی از مهمترین فعالیتها در زندگی اجتماعی بشر امروز را بتوان مدیریت دانست. در عصر حاضر به مدد این فعالیت است که مأموریتها و اهداف سازمانها تحقق می یابند. از منابع و امکانات موجود بهره برداری می شود و توانایی و استعداد انسانها از قوه به فعل در می آید. مدیران در انجام وظایف خود فرایندی را دنبال می کنند که شامل اجزایی چون برنامه ریزی، سازماندهی، نظارت و کنترل، انگیزش، ارتباطات، هدایت و تصمیم گیری است. مجموعة این فعالیتهاست که مدیریت را شکل می دهد و هماهنگی و نیل به هدفها را میسر می سازد.
صاحبنظران مدیریت را هنر انجام امور به وسیلة دیگران توصیف کرده و بر نقش دیگران و قبول هدف از سوی آنان تأکید ورزیده است. گروهی مدیریت را علم و هنر هماهنگی کوششها و مساعی اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف معین توصیف کرده اند. گروهی دیگر مدیریت را در قالب وظایفی چون برنامه ریزی، سازماندهی، هماهنگی و… بیان نموده اند. یکی از علمای مدیریت و اقتصاد مدیریت را تصمیم گیری دانسته و این وظیفه را بهترین و اصیلترین نقش مدیر قلمداد نموده است. عالم دیگری بر نقشهای مدیر از دیدگاه تازه تری نگریسته و برای مدیر وظایف و نقشهایی چون رهبری سازمان، منبع اطلاعاتی، و عامل تصمیم گیری و رابط با سایر سازمانها بر شمرده است. اندیشمندان دیگر نیز نقش های هشتگانه ای را برای مدیر بر شمرده اند که در فصل یکم به آنها اشاره خواهد شد.
فهرست:
مقدمه
مدخلی بر مفهوم مدیریت
برنامه ریزی
برنامه ریزی جامع( استراتژیک)
خصوصیات برنامه ریزی استراتژیک
اهمیت و ضرورت برنامه ریزی جامع در سازمان
فرایند برنامه ریزی جامع
برنامه ریزی عملیاتی در سازمان
تکنیکهای برنامه ریزی
برنامه ریزی نیروی انسانی
برنامه ریزی احتیاجات نیروی انسانی
روش تجزیه و تحلیل هدفها و فعالیتها
روش نرخ روند
سازماندهی
سازماندهی پویا
الگوهای جدید ساخت سازمانی
محدودیتهای ساختارهای سنتی سازمانی
کنترل و نظارت در سازمان
تعاریف:
طراحی سیستم کنترل
هدایت و انگیزش
هدایت و رهبری سازمانی
انگیزش کارکنان
ارتباطات سازمانی
تصمیم گیری
فرآیند تصمیم گیری
خلاقیت و نوآوری در سازمان
خلاقیت و نوآوری
مقاله بررسی تاثیر ابعاد عدالت سازمانی بر تعهد سازمانی
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش و تأثیر عدالت سازمانی در تعهد کارکنان کتابخانههای دانشگاهی کوهدشت انجام شده است.
روش تحقیق: این مطالعه از حیث هدف یک تحقیق کاربردی و از حیث نحوة گردآوری دادهها، از نوع توصیفی و از شاخة میدانی به شمار میرود. روش انجام تحقیق نیز به صورت پیمایشی بوده است. جامعة آماری این تحقیق را کارکنان کتابخانههای دانشگاههای دولتی و آزاد اسلامی شهر کوهدشت (از جمله دانشگاههای کوهدشت، دولتی، پیام نور و دانشگاه آزاد اسلامی) تشکیل میدهند. با توجه به فرمول تعیین حجم نمونة کوکران، حجم نمونة آماری در سطح خطای 05/0با دقت برآورد 05%، 36 نفر بهدست آمد.
رویکرد: برای جمعآوری دادهها، از پرسشنامههای استاندارد تعهد سازمانی «آلن و مییر» (1990) و عدالت سازمانی «نیهوف و مورمن» (1993) استفاده شده و به منظور تجزیه و تحلیل دادهها، از آزمونهای آماری مناسب از جمله ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه، آزمون T-Test و تحلیل واریانس (ANOVA) به کمک نرمافزار SPSS 15.0 استفاده شده است.
نتایج: نتایج پژوهش حاکی از آن است که بین عدالت سازمانی و تعهد سازمانی در سطح اطمینان 99% رابطه مثبت و معناداری (0.792= r و 0.01 P >) وجود دارد و عدالت سازمانی بر تعهد سازمانی تأثیر قوی و چشمگیری دارد. بهطوریکه عدالت سازمانی پیشبینیکنندة مناسبی برای تعهد سازمانی کارکنان کتابخانههای دانشگاهی شهر کوهدشت است. همچنین، یافتهها حکایت از آن دارد که با وجود ارتباط بین عدالت سازمانی و ابعاد سهگانة تعهد سازمانی (تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهد تکلیفی)، رابطة بین عدالت سازمانی و تعهد عاطفی معنادار نیست. یافتة دیگر نیز بیانگر تأثیرگذاری ابعاد سهگانة عدالت سازمانی بر تعهد سازمانی کارکنان کتابخانههای دانشگاهی شهر کوهدشت است.
کلید واژهها: عدالت سازمانی، تعهد سازمانی، تعهد عاطفی، تعهد تکلیفی، تعهد مستمر.