جایگاه انگلستان در سیاستگذاری اتحادیه اروپا در قبال ایران
کشور ایران همواره از تجربه تلخی در مناسبات خود با انگلستان برخوردار بوده است. شاید خیلی گزاف نباشد اگر گفته شود که انگلستان طی سدههای اخیر و بویژه در دوره تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران همواره یکی از قدرتهای مؤثر در جلوگیری از قدرتیابی و نفوذ ایران در منطقه بودهاست. صرف نظر از مباحث تاریخی و رقابتهای روس و انگلیس در ایران در سدههای گذشته، انگلستان اکنون، از یکسو عضو اتحادیه اروپایی است و از سوی دیگر متحد نزدیک قدرت هژمون باقیمانده از دوره جنگ سرد یعنی ایالات متحده است. این درحالی است که هردو سوی آتلانتیک از مناسبات چندان باثباتی با ج.ا.ایران برخوردار نبوده و حتی گاه اهداف و منافعی را پیجویی نمودهاند که در تضاد آشکار با منافع ملی ایران بوده است. بررسی گذشته تاریخی مناسبات جمهوری اسلامی ایران با اتحادیهاروپایی و انگلستان در سه دهه گذشته بخوبی حاکی از نکات قابل توجهی از تأثیر و تأثر متقابل منافع بریتانیا و اتحادیه اروپا با یکدیگر و نیز تأثیر مهم منافع حیاتی ایالات متحدة امریکا در فرآیند تعامل این سه بازیگر با ج.ا.ایران است.
بریتانیا همزمان در سه حوزه اروپایی، انگلیسی – آمریکایی (انگلو- امریکن) و انگلیسی، روابط خارجی خود را با ج.ا.ایران تنظیم میکند. باتوجه به تنشﻫﺎ و اختلافات موجود میان ایران و آمریکا در سه دهه گذشته و فقدان مناسبات دیپلماتیک رسمی میان این دوکشور و نیز اتحاد نزدیک ویا روابط ویژة امریکا و انگلیس، نقش و قدرت تأثیرگذاری حوزه انگلو- آمریکن بر سیاست خارجی بریتانیا نسبت به ایران از اهمیت ویژهﺍی برخوردار میشود. از سوی دیگر، بریتانیا یکی از اعضای شاخص و برجسته اتحادیه اروپایی است که در تنظیم مناسبات اتحادیه اروپا با ایران نقش بنیادینی را ایفا نموده است، که گاه این نقش یادآور نقش سنتی این کشور در عصر زرین دیپلماسی در اواخر قرن نوزدهم بعنوان یک قدرت «موازنه دهنده» است. بریتانیا از معدود قدرتهای بزرگی است که سیاست خارجی آن طی سالهای گذشته و حتی پس از جنگ سرد دچار تغییرات بنیادین و ساختاری نشده است هرچند که تحولات جدی را شاهد بودهاست.
روابط بریتانیا با ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهدی براین مدعاست که سیاست خارجی بریتانیا از نوعی استمرار و تغییر برخوردار بودهاست بگونهای که ویژگی اصلی آن را نوعی «دشمنی توأم با حفظ ارتباط رسمی» با ایران شکلداده است. انگلستان در زمان نخست وزیری جیمز کالاهان، دولت موقت انقلاب به نخست وزیری مرحوم بازرگان را پس از نزدیک به 10 روز به رسمیت شناخت، هر چند که در دوره ده سالة نخست وزیری مارگارت تاچر این روابط هیچﮔﺎه از مطلوبیت خوبی برخوردار نبود.
پس از اعلام آتش بس توسط ایران در جنگ عراق با ایران روابط ایران و انگلیس نیز رو به بهبود گذاشت اما با انتشار کتاب آیات شیطانی نوشته سلمان رشدی در بهمن 1367 و فتوای حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر ارتداد و مهدورالدم بودن سلمان رشدی، تشنج بزرگی در روابط ایران و انگلیس به وجود آمد که باعث قطع روابط کامل دو کشور شد. از سوی دیگر، تاچر نیز ایران را کشوری تروریست معرفی و سخنان رهبر انقلاب مبنی بر ابقای حکم سلمان رشدی را تقبیح نمود. درعین حال، پس از 1368 روابط دو کشور به سمت تنشزدایی پیش رفت و به دنبال عذرخواهی رسمی مقامات انگلیسی و اعتراف آنها مبنی بر احترام به دین اسلام، شورای عالی امنیت ملی برقراری روابط سیاسی دو کشور را اعلام نمود. در سال 1371 روابط ایران و انگلستان هرچند با فراز و نشیبهایی ادامه یافت و همزمان با ریاست نوین انگلیس بر اتحادیه اروپا در 10 تیر 1371 بر حساسیت و اهمیت روابط بین دو کشور افزوده شد زیرا تحولات در روابط ایران و انگلیس می توانست بر روابط ایران و اتحادیه اروپا نیز تأثیرگذار باشد که در نهایت از جمله مسائلی که در این سالها بر روابط ایران و انگلستان سایه انداخته بود مسئله جزایر سه گانه، تروریسم، موضع سلمان رشدی و افزایش بنیه نظامی ایران بود.
در این میان، روابط اقتصادی ایران و انگلیس کمتر تابع روابط سیاسی دو طرف بوده است بگونهای که حدود 68 درصد صادرات ایران به انگلیس در 8 ماه اول 1987 (1366) مربوط به صادرات نفتی بوده است. حتی پس از قطع روابط ایران وانگلیس در 6/12/1368 نیز صادرات ایران به انگلستان افزایش پیدا کرد.
در سالهای 1380-1376 و به دنبال انتخابات می 1997 و سقوط حکومت 18 ساله محافظه کاران بر انگلیس وبه قدرت رسیدن تونی بلر از حزب کارگر تغییرات عمده ای در سیاست خارجی و داخلی انگلیس ایجاد شد. در عرصه سیاست خارجی دولت کارگری سبب دگرگونی در نگرش سنتی انگلیسیها به جهان خارج و تلاش گسترده آنها جهت بهبود و ارتقای موقعیت آسیب دیده این کشور در سطح اروپا و جهان گردید. نزدیک ساختن دیدگاهها و سیاست دو سوی اتلانتیک و یا آنچیزی که تونی بلر آن را «پل ارتباطی اروپا و امریکا» مینامید، سیاست اصولی انگلیس به ویژه در دوره ریاست این کشور بر اتحادیه اروپایی در نیمه اول سال 1998 بود که تجلی عینی آن در توافق سران آمریکا و اتحادیه اروپا درمورد عدم تسری قانون تحریم شرکتهای نفتی طرف قرارداد با ایران موسوم به ایلسا به شرکتهای اروپایی، قابل مشاهده است. در دوره ریاست انگلیس بر اتحادیه اروپا موضوعات حساس و جنجالی از جمله مذاکرات مربوط به روند صلح خاورمیانه، اتهام حمایت از تروریسم، اتهام نقض حقوق بشر، تلاش جهت دستیابی به جنگ افزارهای کشتار جمعی و بویژه مسئله سلمان رشدی در دستور کار روابط اروپا با جمهوری اسلامی ایران به عنوان سر فصلهای موضوعات گفتگوی انتقادی قرار گرفت.
پس از برگزاری انتخابات دوم خرداد 1376 در ایران و مشارکت بالای مردم که منجر به انتخاب سیدمحمدی خاتمی به ریاست جمهوری اسلامی ایران گردید، لندن تلاشهایی را برای بهبود روابط با ایران در پیش گرفت. نهایتاً با تفاهماتی که بین ایران و انگلیس درخصوص قضیه سلمان رشدی بعمل آمد و سپس مذاکرات درخصوص بازگشت سفرای اروپایی فراخوانده شده از ایران بر اثر رأی دادگاه میکونوس در برلین، نقش مثبت انگلیس در بهبود روابط اروپا و ایران و بازگشت سفرای اروپایی به تهران موجب بهبودی نسبی روابط طرفین گشت
اما پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 (1380) به شهرهای نیویورک و واشنگتن و در آستانه حمله آمریکا به افغانستان جک استراو، وزیر خارجه جدید انگلستان، برای جلب حمایت ایران از ائتلاف ضد تروریستم، از ایران دیدار نمود که پس از انقلاب اسلامی نخستین سفر چنین مقام بریتانیایی به ایران بود و حتی هنگامی که ایران در لیست محور شرارت امریکا قرار گرفت وزیر خارجه انگلستان صریحاً خود را از موضع آمریکا مبرا دانست. با این وجود پس از سال تهاجم آمریکا به عراق در اوایل سال 1382 تنش جدیدی در روابط ایران و انگلستان ایجاد شد زیرا انگلستان یکی از شرکای آمریکا در حمله به عراق بود و با بروز مشکلاتی که در مسئله هسته ای با ایران پیش آمده بود از ساخت سلاح هسته ای توسط ایران ابراز نگرانی میکرد. در کل میتوان دوره اول چهار ساله ریاست جمهوری آقای خاتمی را سالهای بهبود روابط ایران و انگلیس ارزیابی نمود و همه اینها را ناشی از سیاست تنش زدایی وی تلقی کرد. اما در دوره دوم با توجه به طرح مسئله هسته ای ایران و تهاجم انگلیس به همراه آمریکا به عراق و افغانستان، ادامه این بهبود روابط با مشکلاتی مواجه شد که باعث شد در سالهای بعد سردی روابط بر دو کشور سایه افکند. در سال 1384 همزمان با برگزیده شدن آقای احمدی نژاد به ریاست جمهوری، تنشهای جدید بین انگلستان و ایران بر سر مسئله هسته ای رخ داد که موجب سردی روابط و کاهش پیوند با انگلستان شد واین وضعیت کماکان ادامه دارد.
در پی این وضعیت، قدرتهای غربی با نقشآفرینی تاثیرگذار ایالات متحده و بریتانیا درصدد برآمدند تا انواع فشارهای بینالمللی را با محوریت شورای امنیت بر ج.ا.ایران اعمال نمایند. دستاوردهای چنین کوششهایی را بیش از همه در تصویب چهار قطعنامه از سوی شورای امنیت که تحریمهای شدیدی علیه نهادها و مقامات مرتبط با برنامه هستهای ایران وضع نموده بود ﻣﻰتوان مشاهده کرد. قطع نظر از پیامدهای محدودکننده قطعنامههای موردنظر که خود به خود روابط ایران و بریتانیا را دچار تنگنا ساخته است نقش تعیین کنندهی بریتانیا در تصویب آنها نیز بیش از پیش روابط دو دولت را به سوی سردی و تیرگی سوق داده و پیوندهای اقتصادی و بازرگانی فیمابین را دستخوش کاهش نموده است
بنابراین، بررسی تحولات و رویدادهای مهمی که در سه دهه گذشته در روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپایی و نیز در روابط خارجی ایران با انگلستان و امریکا نشانگر پیچیدگیهایی است که تلاش برای درک فرآیند تأثیر متقابل منافع این سه بازیگر را بیش از پیش ضروری میسازد. در توضیح این مطلب باید افزود که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و وقوع جنگ تحمیلی عراق با ایران نوع رویکرد و سیاست خارجی انگلیس با نظام برآمده از انقلاب اسلامی مردم ایران از ماهیتی خصمانه برخوردار بوده است که کمتر حاکی از تمایل و علاقمندی به همکاری و حتی پذیرش موقعیت منطقهای جمهوری اسلامی ایران بوده است. نوع برخورد بریتانیا و اتحادیه اروپایی در رخدادهای سالهایاخیر این موضوع را از زوایای مختلف مورد تأیید قرار می دهد. در همان حال، باید اذعان نمود که بریتانیا و اتحادیه در شرایط زمانی متفاوت برای برقراری روابط نزدیک با ج.ا.ایران تلاشهایی انجام داده اند هرچند که خیلی موفقیت آمیز نبودهاست. از کنفرانس گوادالوپ در آخرین روزهای رژیم شاه در سال 1356 (1978) گرفته تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران و سپس حمایت از صدام حسین در جنگ با ایران، ماجرای اخراج دانشجویان ایرانی از انگلیس، مسئله کتاب آیات شیطانی نوشته سلمان رشدی، رأی دادگاه میکونوس، برنامههای هستهای ایران، حقوق بشر، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و تحریمهای جدید اتحادیه اروپایی علیه ایران، نوعی از خصومت در برخورد با ج.ا.ایران مشاهده می شود که در الگوی رفتاری بریتانیا و اتحادیه نسبت به ج.ا.ایران، با تفاوتهای اندک و ظاهری، مشترک است. درعین حال، روشن است که اتحادیه اروپا متشکل از 27 کشور با منافع و اهداف ملی متفاوت است که انگلستان یکی از اعضای آن بشمار میرود. اتحادیه در عین حال که سازمانی منطقهای بشمار میرود، به لحاظ ارزشی در مجموعه جهان غرب قرار می گیرد که ایالات متحده نیز جزو آن است. این اتحادیه از مناسبات و پیوستگی دیرینهای با ایالات متحده برخوردار است که دست کم در دوره پس از جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد شاهد اتحاد مشترکی در برابر اتحاد شوروی بوده اند و درواقع، چتر امنیتی امریکا بر سر اتحادیه قرار داشت. این درحالی است که، ایالات متحده از مناسبات خصمانهای با جمهوری اسلامی ایران برخوردار بوده که گاه تا آستانه رویارویی نظامی نیز پیش رفته است.
روابط ویژة انگلیس و امریکا یکی دیگر از متغیرهای مهم تأثیرگذار بر سیاست خارجی انگلستان نسبت به ج.ا.ایران بشمار می رود. روابط ویژه، اگرچه اصطلاحی است که بیشتر سیاستمداران انگلیسی از آن استفاده ﻣﻰکنند، اما بطورکلی به پیوندهای تاریخی، سیاسی، فرهنگی و زبانی، جغرافیایی، نظامی و امنیتی، اقتصادی و تجاری و نیز روابط شخصی رهبران دوکشور اشاره دارد. این روابط نیز از یکسو بدلیل روابط سنتی و دیرینه احزاب چپ و راست دو کشور و ازسوی دیگر بدلیل پیوندها و تعهدات متقابل دولتهای امریکا و انگلیس که منجر به نوع خاصی از روابط استراتژیک میان دو کشور شده است، محدودیت های خاصی را بر سیاست خارجی انگلیس در قبال ایران وارد میسازد. برای مثال، در دوره حضور تونی بلر و جرج بوش بویژه پس از 11 سپتامبر 2001 روابط امریکا و انگلیس وارد مرحله ای شد که از آن به «اتحاد شانه به شانه» یاد می شود. اما به لحاظ سنتی هرگاه احزاب دموکرات و کارگر در دوسوی آتلانتیک روی کار بوده اند بایکدیگر همکاری نزدیکتری داشته اند و برعکس هر وقت دو حزب جمهوریخواه و محافظه کار برسرکار بوده اند روابط دو کشور از زاویه دیگری بهم نزدیک شده است. این نوع خاص از روابط با توجه به برتری و نفوذ فزاینده ایالات متحده امریکا در صحنه بین المللی باعث شده است تا رهبران احزاب انگلیسی پس از جنگ جهانی دوم منافع ملی بریتانیا را بگونه ای تعریف نمایند که در پیروی از سیاست های واشنگتن قابل تأمین باشد. از این گذشته قراردادها و تعهدات دوکشور در قبال یکدیگر از جمله در مورد جنگ با تروریسم از جمله مسائلی است که دولت انگلیس را بیش از پیش به امریکا وابسته می سازد. درکنار این وضعیت روابط خصمانه ایران با امریکا و روابط نه چندان دوستانه ایران و انگلیس را نیز باید افزود که باعث می شود قدرت تأثیرگذاری امریکا بر خط مشی انگلیس در قبال ایران افزایش یابد. در این رابطه، خانم «روزماری هالیس» متخصص برجسته امور خاورمیانه و ایران در مؤسسه سلطنتی روابط بین الملل انگلیس موسوم به «چاتم هاوس» اظهار نظر جالب و عمیقی دارد که مﻣﻰگوید:«اگر واشنگتن تصمیم به حمله نظامی به ایران بگیرد، حتی اگر بریتانیا به آن کمک ننماید آن را محکوم نیز نخواهد کرد.»[1] بنابراین، نمی توان تصور نمود که متغیر امریکا در سیاست خارجی انگلیس نسبت به ایران بی تأثیر باشد. رد پای تأثیرگذاری این نقش را میتوان در تحولات مهم چند دهه اخیر در مناسبات ایران با انگلیس و نیز با اتحادیه اروپایی شاهد بود که به چندمورد از آنها اشاره می شود.
موضوع حقوق بشر و گفتگوهای اتحادیه اروپایی با ایران را شاید بشود از این زاویه مورد برررسی قرار دارد که در آن نقش رهبری اتحادیه و پیروی انگلستان برجستهتر بود. به نظر می رسد که از گفتگوهای حقوق بشری ایران و اروپا از گفتگوهای انتقادی تا گفتگوهای سازنده همگی با رهبری اتحادیه صورت میگرفت که کشورهای اصلی اتحادیه از جمله فرانسه، آلمان و بریتانیا و حتی کشورهای شمال اروپا که دارای مواضع سنتی در حمایت از حقوق بشر بودند، نقش اساسی ایفا کردند. در جریان این تعاملات و گفتگوهاکه نزدیک به چهاردور آن برگزار شد، هرچند موفقیت چندانی برای تفاهم میان ایران و اتحادیه در پی نداشت، اما گفتگوهای بسیار مهم و جدی میان دوطرف برگزار شد.
در همین حال، متغیر مناسبات ایران و اتحادیه نوعاً از عوامل مهم دیگر تأثیرگذار بر نوع رویکرد این اتحادیه نسبت به ایران در سالهای اخیر بوده است. هرچند که اتحادیه اروپا و ایران به علت قرار گرفتن در دو حوزه ارزشی متفاوت، فاقد مبانی لازم برای برقرار نوعی رابطه یا اتحاد استراتژیک هستند، اما جایگاه اتحادیه در نظام بینﺍلملل و همچنین نقش و جایگاه منطقهﺍی و راهبردی جمهوری اسلامی ایران، ضرورتاً تضادها و همسوییهایی را در منافع دو طرف ایجاد میکند که در این میان نقش دولتهای انگلیس و امریکا در تعیین سمت و سوی سیاست خارجی اتحادیه نسبت به ج.ا.ایران غیرقابل انکار است. در حال حاضر اتحادیه اروپایی فاقد هرگونه روابط قراردادی و همکاری مهم مالی با ایران است ولی ایران به لحاظ منطقهﺍی برای اتحادیه اروپایی از اهمیت فراوانی برخوردار است. از آنجا که اتحادیه اروپا علاقمند به معرفی خود به عنوان یک بازیگر عمده در تحولات منطقهﺍی است و به دنبال آن است تا جایگاه خود را در بین کشورهای منطقه به عنوان یک همسایه قدرتمند تقویت کند. در شرایط کنونی در پی روند تحولات خاورمیانه، اتحادیه از طریق یارگیری در بین کشورهای ذینفوذ منطقه در راستای تقویت موضع خود در روند تحولات منطقهﺍی است که در این میان جمهوری اسلامی ایران از جایگاه برجستهﺍی برخوردار ﻣﻰشود. از سوی دیگر، ایران دروازه ورود به بازار 300 میلیون نفری کشورهای مستقل مشترکﺍلمنافع و مسیر دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد جهان است. ایران دارای امتنﺗﺮین، سهلﺗﺮین و اقتصادیﺗﺮین مسیر انتقال انرژی آسیای میانه به سوی بازارهای مصرف اروپاست، لذا موقعیت ژئواستراتژیک ایران در منطقه هیچﮔﺎه برای اروپاییها پوشیده نبودهاست.
بدیهی است که اتحادیه نیز برای ج.ا.ایران هم بعنوان یک شریک اقتصادی و هم بعنوان یک رقیب سیاسی در عرصههای منطقهای و بین المللی مطرح بوده و میباشد. کشورهای عضو اتحادیه اروپا در بین کشورهای ثروتمند، صنعتی و پیشرفته جهان قرار دارند که طی سه دهه گذشته بخشی مهمی از مبادلات تجاری ایران با کشورهای عضو این اتحادیه بویژه فرانسه و آلمان صورت میگرفت. فرانسه، انگلستان، آلمان و ایتالیا عضو گروه 8 بوده و در این میان، فرانسه و انگلستان از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحدند. کشورهای اتحادیه اروپا در سازمانﻫﺎی اقتصادی – پولی بینﺍلمللی نظیر صندوق بینﺍلمللی پول، بانک جهانی، و سازمان تجارت جهانی و سازمان همکاری اقتصادی و توسعه حضور و نفوذ دارند و لذا از توان صنعتی بالایی برخوردار هستند. انتقال تکنولوژی با توجه به توان مشارکت مالی و اعتباری آن در برنامهﻫﺎی عمرانی و بازسازی جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت بسیاری است. اتحادیه به عنوان یک مجموعه یکپارچه که در برگیرنده 27 کشور مستقل است، جایگاه مهمی در سیاست خارجی جمهوریاسلامی ایران دارد.
درحالی که، رویکرد و سیاست خارجی اتحادیه اروپا نسبت به جمهوری اسلامی ایران از اهمیت شایانی برخوردار است، انگلیس نیز یکی از سه رهبر اصلی این اتحادیه در کنار آلمان و فرانسه بشمار می رود. روابط سیاسی ایران و اتحادیه اروپا پس از انقلاب فراز و نشیب زیادی را پشت سر گذارده است. از روزهای جنگ تا لحظات خاکستری فراخواندن سفرا طی حوادث دادگاه میکونوس و مسأله سلمان رشدی و در نهایت بازگشت به شرایط کم و بیش عادی در روابط و گفت وگوهای سازنده از حرکتهای مهم اتحادیه در برابر ایران بوده است. در این میان نقش انگلستان در سیاستگذاری اتحادیه نسبت به ایران از اهمیت شایانی برخوردار است زیرا انگلستان از دیرباز نقش بسیار مهمی را در معادلات بینﺍلمللی ایفا کرده است. این کشور سالهای مدیدی تحت عنوان امپراطوری بریتانیا به عنوان یکی از قدرتهای استعماری جهان شناخته میشد.
در کل ﻣﻰتوان گفت، سیاست خارجی اتحادیه اروپا نسبت به ج.ا.ایران به دلیل تأثیرگذاری متغیرهای سیاسی متفاوت، طی سه دهه گذشته همواره با فراز و نشیبهایی مواجه بوده است که پیچیدگی آن را تشدید نمودهاست. علت اصلی این امر را باید نتیجه تأثیرگذاری متقابل چند عامل و متغیر مهم دانست: روندهای سیاسی داخلی و هویت و منافع تاریخی انگلیس؛ فرصتها و مزیتهای ج.ا.ایران برای اتحادیه اروپا؛ سیاست خصمانه امریکا نسبت به ایران و تأثیر آن بر روابط اروپا با ایران؛ و نقش انگلستان در ارتباط میان دوسوی آتلانتیک (اروپای بدنبال روابط با ایران و ایالات متحده بدنبال انزوای سیاسی ایران). روشن است که در عمل، ترکیب آثار این متغیرها بر پیچیدگی درک و دریافت عینی نقش انگلستان در سیاست اتحادیه اروپا نسبت به ایران میافزاید.
درمجموع، پارادایم پیچیدة روابط ایران و اتحادیه بی تأثیر از نقش و جایگاه برجسته انگلستان نبوده و نیست. اما این نقش انگلستان در سیاستگذاری اتحادیه اروپا در قبال ایران را چگونه می توان به بهترین شکلی تبیین و الگوپردازی نمود؟ این پرسشی است که فراروی این پژوهش قرار دارد.
«فهرست مطالب»
فصل اول:کلیات تحقیق.. 4
1. بیان مسئله: 5
2. علل انتخاب موضوع: 14
3. بررسی متون موجود: 14
4. سوال اصلی: 16
5. فر ضیه اصلی: 17
6. تعریف مفاهیم: 17
7. عملیاتی کردن مفاهیم: 18
8. روش تحقیق: 18
9. سازماندهی تحقیق: 19
فصل دوم :روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپایی.. 20
مقدمه: 21
گفتار اول: دیدگاههای حاکم بر ایران در مورد روابط با اروپا: 23
روابط اقتصادی – تجاری جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپایی.. 26
الف - اهداف ایران از روابط اقتصادی با اتحادیه اروپایی.. 26
ب- اهداف اقتصادی اتحادیه اروپایی از رابطه با ایران. 28
پ - روابط تجاری ایران با اتحادیه اروپایی.. 29
گفتار دوم: موانع و چالش های فراروی همکاری.. 31
موانع همکاری های سیاسی ایران و اتحادیه اروپایی.. 31
گفتار سوم: ارزیابی و تحلیل تاریخی روابط اتحادیه اروپا و جمهوری اسلامی ایران. 35
دوره نخست: از 1979 (پیروزی انقلاب اسلامی) تا 1989. 37
دوره دوم: از سال 1989 تا 1997. 39
دوره سوم: از سال 1997 تا 2003. 41
دوره چهارم: از 2003 تاکنون. 42
گفتار چهارم: برنامه هستهﺍی ایران و اتحادیه اروپا 46
الف- دیدگاه اتحادیه اروپا به برنامه هستهای ایران. 46
ب-دیپلماسی فعال و تقابلی ایران در موضوع هستهﺍی.. 48
تاثیر موضوع هولوکاست در رابطه با اتحادیه اروپایی.. 58
جمع بندی: 59
فصل سوم:روابط انگلستان با ایران و اتحادیه اروپا 63
مقدمه: 64
گفتار اول: تاریخچه روابط ایران و انگلیس: 67
الف: روابط ایران وانگلیس قبل از حادثه 11 سپتامبر. 67
ب-روابط ایران و انگلستان پس از حادثه یازدهم سپتامبر. 82
گفتار دوم: روابط اقتصادی.. 84
الف- تاریخچه روابط اقتصادی.. 84
ب- نگاه آماری به روابط ایران و انگلستان. 85
گفتار سوم: روابط انگلستان و اتحادیه اروپا 88
روند عضویت انگلستان در اتحادیه اروپایی: 88
الف- روند پیوستن انگلستان از آغاز جنگ سرد تا فروپاشی نظام دو قطبی: 88
ب-از پایان جنگ سرد تا سند قانون اساسی اروپا: 91
گفتار چهارم: روابط ویژه آمریکا و انگلیس... 94
جمع بندی کلی: 97
فصل چهارم:جایگاه انگلستان در سیاست گذاری اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران 100
مقدمه: 101
گفتار اول: پیوندهای سه جانبه امریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا 102
گفتار دوم: تعامل سه جانبه و آثار عینی آن بر سیاست اتحادیه نسبت به ایران. 109
گفتار سوم: موارد تأثیر گذاری انگلستان بر سیاستگذاری اتحادیه در قبال ایران. 114
الف- جنگ عراق با ایران. 114
ب- ماجرای سلمان رشدی: 115
پ- گفتگوهای دورهای ایران با اروپا: 115
ت- برنامههستهای ایران: 116
ث- مجاهدین خلق (منافقین.. 119
گفتار چهارم: دور جدید تحریمهای امریکا و جهت گیری اتحادیه. 121
جمع بندی کلی: 123
نتیجه گیری: 124
فهرست منابع. 128
«منابع فارسی». 128
English Sources: 131