مقدمه
در این شاخه از روان شناسی ابعاد مختلف شخصیت، جنبه های ادراکی، هیجانی، ارادی و بدنی افراد و چگونگی سازگاری فرد با محیط مورد مطالعه قرار می گیرد.
تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کردهاند. هیلگارد شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوههای تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین میکند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد میشوند» تعریف میکنند.شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره میگذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود میزند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد». شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق میشود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله میتوان این خصلتها را شامل اندیشه ، احساسات ، ادراک شخص از خود ، وجهه نظرها ، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق میشود.
نظری اجمالی به تعاریف شخصیت، نشان میدهد که تمام معانی شخصیت را نمیتوان در یک نظریه خاص یافت. برای مثال کارل راجرز شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دایمی میدانست که محور تمام تجربههای وجودی بود. یا گوردن آلپورت شخصیت را مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیتهای فردی را جهت میدهد تلقی کرده است. واتسن شخصیت را مجموعه سازمان یافتهای از عادات میپنداشت و زیگموند فروید، عقیده داشت که شخصیت از نهاد(ID)، خود(Ego) و فراخود(Super ego) ساخته شده است.
شخصیتپردازی در داستان لیلی و مجنون نظامی، شخصیتپردازی مستقیم است. ولی شخصیتها همگی دچار سکون و ایستایی بوده و بدون تحرک هستند. در طول دهها سال گذر ایام، مجنون همواره عاشق بیحد لیلی است. نه از این عشق کم میشود و نه بر آن افزوده میشود. این شخصیتها اگرچه پیش از نظامی وجود داشتهاند، ولی همگی بازآفرینی شدهاند. با اینحال شخصیتهای بازآفرینی شده، همگی قراردادی و نوعی هستند و امکان وجود چنین شخصیتهایی در عالم واقع محال است. در لیلی و مجنون (بر خلاف خسرو و شیرین) روایت بر پایه شخصیت مرد شکل گرفتهاست. با وجود آنکه یک شخصیت مرد و یک شخصیت زن در داستان وجود دارد، ولی عشقی که در این روایت به تصویر کشیده میشود یک عشق عرفانی و فرا زمینی است. از بعد شخصیتی رفتار مجنون در این حکایت نه تنها درخور عاشقان چنین منظومهای نیست، بلکه گاه سفیهانه و غیرمنطقی هم هست. مجنون از عشق بیقرار است و در صحرا با حیوانات وحشی دمخور بوده و دربند رازداری و پردهپوشی نیست. مجنون صاف و صادق است. او عاشق رنج بردن و خواری کشیدن و ناله کردن است. با خنده میانهای ندارد. از نشاط و سبک روحی به دور است و آن را مطابق شان انسانی نمیداند,در عوض لیلی حسابگریهای زنانه و مصلحت بینی هایی دارد که لازمه حیات بادیهاست. با اینحال شخصیت لیلی از نظر زندگی سراسر تسلیم وی اهمیت دارد.لیلی شخصیتی است فاقد هرگونه تلاش. او را از مکتبخانه باز میگیرند. در خانه زندانی میکنند. او را به شوهر میدهند،به شوهری که همه روزه نگهبان او است. کار لیلی اما در این میان فقط گریهاست و تسلیم. او حتی راز دل به مادر هم نمیگوید. مادرش سالها بعد و از زبان همکلاسان او پی به راز عشقش میبرد.ابنالسلام (شوهر رسمی لیلی) مردی نرمخو است. او فقط یک نظر لیلی را در باغ و از فاصله شاید نهچندان نزدیک دیدهاست. نظامی همواره براشعارش گردنبندی ازطلاوحمایلی درخشان بسته که باگذشت زمان وباتابش ایام روزگاران،این درخشش تداوم یافته است.
فهرست مطالب
چکیده6
کلیدواژگان:6
مقدمه:7
ادب غنایی:7
شعر غنایی:7
منظومه های غنایی:8
فصل اول9
کلیات9
1-1-بیان مسئله10
1-2-پرسش تحقیق10
1-3- پیشینه ی تحقیق10
1-4- هدف تحقیق11
1-5- روش تحقیق11
فصل دوم12
زندگی نامه وآثارنظامی12
زندگی نامه ی نظامی13
شخصیت و اندیشه نظامی13
اهمیت نظامی در ادبیات داستانی14
آثار نظامی14
مرجع اصلی داستان لیلی و مجنون:16
ارزش لیلی و مجنون:16
فصل سوم18
تعریف شخصیت و18
شخصیت پردازی18
2-1- درآمد: تعریف شخصیت:19
2-1-1- اهمیت و ویژگیهای شخصیت22
2-1-2- منشأ شخصیت24
2-1-3- تعریف شخصیت پردازی27
2-2- خلاصه ی داستان لیلی و مجنون31
فصل چهارم35
شیوه های شخصیت پردازی35
2-3- شخصیت پردازی در لیلی و مجنون36
2-3-1- شیوه های شخصیت پردازی36
گفتگوی مجنون با پدر48
جواب دادن مجنون پدر را49
گفتگوی نوفل با مجنون50
گفتگوی مجنون با یکی از شخصیتهای فرعی داستان51
گفتگوی نوفل با پدر لیلی:51
گفتگوی لیلی با مجنون52
گفتگوی لیلی با یکی از شخصیتهای فرعی داستان53
گفتگوی پدر لیلی با یکی از شخصیتهای فرعی داستان:54
2-3-1-2-1 گفتگوی درونی (مونولوگ)54
شکایت کردن مجنون با خیال لیلی55
سخن گفتن مجنون با زاغ56
رفتن لیلی به تماشای بوستان57
آگاهی مجنون از مرگ پدر58
2-3-1-3- عمل59
سخاوت وبخشندگی پدر مجنون61
مهربانی و دلسوزی پدر مجنون62
شجاعت و جنگاوری نوفل62
2-3-1-4- نام63
2-3-1-5- رمز (نماد)67
فصل پنچم70
انواع شخصیت در لیلی و مجنون نظامی70
2-4- انواع شخصیت در لیلی و مجنون نظامی71
2-4-1- شخصیت اصلی یا مرکزی:71
شخصیتهای اصلی در این داستان:71
2-4-2- شخصیت فرعی:73
2-4-3- شخصیت قراردادی:75
شخصیت های قراردادی در این داستان:76
2-4-4- شخصیت مدور:77
2-4-5- شخصیت ایستا:78
2-4-6- شخصیت تمثیلی:79
2-4-7- شخصیت نمادین:81
2-4-8- شخصیت رابط:82
2-4-9- شخصیت همراز (مرد و زن):83
2-4-10- شخصیت مخالف:84
2-4-11- شخصیت شریر:85
2-4-12- شخصیت نوعی:86
فصل ششم90
عناصر داستان در لیلی و مجنون90
2-5- شخصیت و دیگر عناصر داستان در لیلی و مجنون91
2-5-1- زاویه ی دید:91
2-5-2- پیرنگ:94
2-5-3- درونمایه (تم):96
2-5-4- فضا و رنگ:97
2-5-5- لحن:99
2-5-6- سبک:100
فصل هفتم102
نتیجه گیری102
نتیجه گیری:103
فهرست منابع:105
روش تحقیق ارزشیابی شخصیت کودکان
چکیده فصل اول: 11
بیان مسئله: 11
اهداف پژوهش.. 11
الف: استفاده از نقاشی به عنوان وسیلهای ساده برای سنجش رشد شناختی. 11
اهمیت پژوهش: 12
فرضیه: 12
تعاریف عملیاتی: 12
سایر فرضیهها: 12
فصــل اول. 16
مقدمه: 17
بیان مسئله: 17
اهداف پژوهش: 19
اهمیت پژوهش: 20
فرضیه: 21
دلایل ارائه فرضیه: 21
متغیرهای تحقیق: 21
سایر فرضیهها: 21
تعریف واژهها: 24
الف- تعریف نظری: 24
ب- تعریف عملی: 24
1- تحول شناختی (رشدشناختی) 24
2- تست آدمک رنگی: 24
چکیده فصل دوم: 26
سوابق تحقیق: 26
بررسی نقاشی از دیدگاههای مختلف: 26
الف- دیدگاه تکاملی: 26
ب- دیدگاه پیاژه از نقاشی: 26
ج- دیدگاه روانکاوی: 27
د- دیدگاه هنرمندانه: 27
4-دیدگاه هنرمندانه 27
تفاوتهای پسران و دختران: 27
بکارگیری رنگ در نقاشی. 27
فصل دوم 29
اولین وسیله آموزش: 30
نقاشی چیست؟ 30
بررسی دیدگاههای مختلف راجع به نقاشی: 31
1- دیدگاه تکاملی: (نقاشی به مثابه بازی) 31
2- دیدگاه پیاژه: 31
مراحل رشد از نظر پیاژه: 32
الف - مرحله حسی - حرکتی: 32
ب- مرحله پیش عملیاتی: 33
ج- مرحله عملیاتی عینی: 33
د- مرحله عملیات صوری: 34
3- دیدگاه روانکاوی: 35
سوابق تحقیق: 36
پژوهش در مورد نقاشی: 37
نقاشیهای فرافکنی: 38
نقاشی سالم: 42
عوامل مؤثر در بیان نقاشی کودکان: 43
تفاوتهای خلقی در کودکان: 44
میزان فعال بودن: 46
تحریکپذیری: 46
بازداری و ترس: 47
تفاوتهای پسران و دختران: 48
تکامل چهرهنگاری: 49
مراحل تحول شناختی: 52
شکل آدم: 56
بکارگیری رنگ در نقاشی: 59
منشاء اهمیت رنگ: 60
چکیده فصل سوم: 63
طرح مسأله: 63
ابزار پژوهش: 63
تست آدمک رنگی: 63
جامعه آماری: 63
روش نمونهگیری: 63
روش اجراء: 63
فصــل سوم 64
طرح مسأله: 65
ابزار پژوهش: 65
تست آدمک رنگی: 65
جامعه آماری: 65
نمونه آماری: 66
روش نمونهگیری: 66
روش آماری: 66
روش اجرا: 67
قابلیت اعتماد و اعتبار آزمون ترسیم آدمک: 67
فصــل چهارم 68
توصیف اطلاعات.. 69
جدول (1-2) - توزیع فراوانی نمرات سر دختران 6 ساله 70
فراوانی. 70
نمودار (2-2) – هیستوگرام نمرات سر دختران 6 ساله 70
جدول (3-2) – توزیع فراوانی نمرات سر پسران 6 ساله 71
فراوانی. 71
نمودار (4-2) – هیستوگرام نمرات سر پسران 6 ساله 71
جدول (5-2) – توزیع فراوانی نمرات طرح بدن دختران 6 ساله 72
فراوانی. 72
نمودار (6-2) – هیستوگرام نمرات طرح بدن دختران 6 ساله 73
آزمون معنیدار بودن میانگین نمرات سر دختران و پسران 6 ساله 73
جدول (7-2) – توزیع فراوانی نمرات طرح بدن پسران 6 ساله 74
فراوانی. 75
نمودار (8-2) – هیستوگرام نمرات طرح بدن پسران 6 ساله 75
جدول (9-2) – توزیع فراوانی نمرات لباس دختران 6 ساله 77
فراوانی. 77
نمودار (10-2) – هیستوگرام نمرات لباس دختران 6 ساله 77
جدول (1-3) – توزیع فراوانی نمرات لباس پسران 6 ساله 78
فراوانی. 78
نمودار (10-2) – هیستوگرام نمرات لباس پسران 6 ساله 78
جدول (3-3) – توزیع فراوانی سر پسران 6 ساله 79
فراوانی. 79
نمودار (4-3) – هیستوگرام نمرات کلی دختران 6 ساله 79
جدول (5-3) – توزیع فراوانی نمرات پسران 6 ساله 80
فراوانی. 80
نمودار (6-3) – هیستوگرام نمرات کلی پسران 6 ساله 81
جدول (7-3) – توزیع فراوانی سر دختران 7 ساله 82
فراوانی. 82
نمودار (8-3) – هیستوگرام مربوط به نمرات سر دختران 7 ساله 82
جدول (9-3) – توزیع فراوانی نمرات سر پسران 7 ساله 82
فراوانی. 83
نمودار (10-3) – هیستوگرام مربوط به نمرات سر پسران 7 ساله 83
جدول (1-4) – توزیع فراوانی نمرات طرح بدن دختران 7 ساله 84
فراوانی. 85
نمودار (2-4) – هیستوگرام مربوط به نمرات طرح بدن دختران 7 ساله 85
جدول (3-4) – توزیع فراوانی نمرات طرح بدن پسران 7 ساله 86
فراوانی. 86
نمودار (4-4) – هیستوگرام نمرات طرح بدن پسران 7 ساله 86
جدول (5-4) – توزیع فراوانی نمرات لباس دختران 7 ساله 88
فراوانی. 88
نمودار (6-4) – هیستوگرام مربوط به نمرات لباس دختران 7 ساله 88
جدول (7-4) – توزیع فراوانی در نمرات لباس پسران 7 ساله 89
فراوانی. 89
نمودار (6-4) – هیستوگرام مربوط به نمرات لباس پسران 7 ساله 89
جدول (9-4) – توزیع فراوانی نمرات کلی دختران 7 ساله 90
فراوانی. 90
نمودار (10-4) – هیستوگرام نمرات کلی دختران 7 ساله 91
جدول (1-5) – توزیع فراوانی نمرات کلی پسران 7 ساله 92
فراوانی. 92
1. 92
نمودار (2-5) – هیستوگرام مربوط به نمرات کلی پسران 7 ساله 92
جدول (3-5) – توزیع فراوانی نمرات سر دختران 8 ساله 93
فراوانی. 93
نمودار (4-5) – هیستوگرام مربوط به نمرات سر دختران 8 ساله 94
جدول (5-5) – توزیع فراوانی نمرات سر پسران 8 ساله 94
فراوانی. 94
نمودار (6-5) – هیستوگرام مربوط به نمرات سر پسران 8 ساله 95
جدول (7-5) – توزیع فراوانی نمرات طرح بدن دختران 8 ساله 96
فراوانی. 96
نمودار (8-5) – هیستوگرام مربوط به نمرات طرح بدن دختران 8 ساله 96
جدول (9-5) – توزیع فراوانی نمرات طرح بدن پسران 8 ساله 96
جدول (9-5) – توزیع فراوانی نمرات طرح بدن پسران 8 ساله 97
فراوانی. 97
نمودار (10-5) – هیستوگرام مربوط به نمرات طرح بدن پسران 8 ساله 97
جدول (1-6) – توزیع فراوانی نمرات لباس دختران 8 ساله 98
فراوانی. 98
نمودار (2-6) – هیستوگرام مربوط به نمرات لباس دختران 8 ساله 98
جدول (3-6) – توزیع فراوانی لباس پسران 8 ساله 99
فراوانی. 99
نمودار (4-6) – هیستوگرام مربوط به نمرات لباس پسران 8 ساله 99
جدول (5-6) – توزیع فراوانی نمرات کلی دختران 8 ساله 100
فراوانی. 100
حدود واقعی نمرات.. 100
نمودار (6-6) – هیستوگرام مربوط به نمرات کلی دختران 8 ساله 101
جدول (7-6) – توزیع فراوانی نمرات کلی پسران 8 ساله 102
فراوانی. 102
نمودار (8-6) – هیستوگرام مربوط به نمرات کلی پسران 8 ساله 102
جدول (9-6) – توزیع فراوانی به نمرات سر دختران 9 ساله 103
فراوانی. 103
نمودار (10-6) – هیستوگرام مربوط به نمرات سر دختران 9 ساله 104
جدول (1-7) – توزیع فراوانی نمرات سر پسران 9 ساله 104
فراوانی. 104
نمودار (2-7) – هیستوگرام مربوط به نمرات سر پسران 9 ساله 105
جدول (3-7) – توزیع فراوانی نمرات طرح بدن دختران 9 ساله 106
فراوانی. 106
نمودار (4-7) – هیستوگرام مربوط به نمرات طرح بدن دختران 9 ساله 106
جدول (5-7) – توزیع فراوانی نمرات طرح بدن پسران 9 ساله 107
فراوانی. 107
نمودار (6-7) – هیستوگرام مربوط به طرح بدن پسران 9 ساله 107
جدول (7-7) – توزیع فراوانی نمرات لباس دختران 9 ساله 108
فراوانی. 108
نمودار (8-7) – هیستوگرام مربوط به نمرات لباس دختران 9 ساله 109
جدول (9-7) – توزیع فراوانی لباس پسران 9 ساله 109
فراوانی. 109
نمودار (10-7) – هیستوگرام مربوط به نمرات لباس پسران 9 ساله 110
جدول (1-8) – توزیع فراوانی نمرات کلی دختران 9 ساله 111
فراوانی. 111
حدود واقعی نمرات.. 111
نمودار (2-8) – هیستوگرام مربوط به نمرات کلی دختران 9 ساله 112
جدول (3-8) – توزیع فراوانی نمرات کلی پسران 9 ساله 112
فراوانی. 112
نمودار (4-8) – هیستوگرام مربوط به نمرات کلی پسران 9 ساله 112
مقایسه سنی نمرات کلی دختران با یکدیگر 113
الف- مقایسه نمرات کلی دختران 7 ساله با نمرات کلی دختران 6 ساله 113
ب- مقایسه نمرات کلی دختران 7 ساله با نمرات کلی دختران 8 ساله 114
ج- مقایسه نمرات کلی دختران 8 ساله با نمرات کلی دختران 9 ساله 114
نمودار (9-8) - چندضلعی مقایسه سنی نمرات کلی دختران. 114
سنین مختلف دختران. 114
مقایسه سنی نمرات کلی پسران با یکدیگر 115
الف- مقایسه نمرات کلی پسران 7 ساله با نمرات کلی پسران 6 ساله 115
ب- مقایسه نمرات کلی پسران 7 ساله با نمرات کلی پسران 8 ساله 115
ج.مقایسه نمرات کلی پسران 8 ساله با نمرات کلی پسران 9ساله 116
نمودار (10-8) - چندضلعی مقایسه سنی نمرات کلی پسران. 116
جدول (1-9) – میانگین مقیاسهای دختران. 116
سنین مختلف پسران. 116
جدول (2-9) – میانگین مقیاسهای پسران. 118
جدول (1-9) – میانگین مقیاسهای دختران. 118
نمودار (3-9) - چندضلعی مقایسه نمرات کلی دختران و پسران. 118
جنسیت.. 118
نمودار (4-9) - چندضلعی مقایسه سنی نمرات کلی دختران و پسران. 119
دختران و پسران. 119
سنین مختلف دختران و پسران. 119
شیوة اجرا نمرهگذاری و نتایج آماری آزمون آدمک رنگی. 120
جدول شماره 1- هنجارگزینی چارکی «مقیاس سر» در پسران براساس سن تقویمی. 120
جدول شماره 2- هنجارگزینی چارکی «مقیاس طرح بدنی» در پسران براساس سن تقویمی. 121
جدول شماره 3- هنجارگزینی چارکی «مقیاس لباس» در پسران براساس سن تقویمی. 122
جدول شماره 4- هنجارگزینی چارکی «مقیاس کلی در پسران» (براساس سن تقویمی) 123
جدول شماره 5- هنجارگزینی چارکی «مقیاس سر» در دختران براساس سن تقویمی. 124
جدول شماره 6- هنجارگزینی چارکی «مقیاس طرح بدنی» در دختران براساس سن تقویمی. 125
جدول شماره 7- هنجارگزینی چارکی «مقیاس لباس» در دختران براساس سن تقویمی. 126
جدول شماره 8- هنجارگزینی چارکی «مقیاس کلی» در دختران براساس سن تقویمی. 127
ورقه نمرهگذاری تست آدمک رنگی. 127
الف) جدول شماره 1- مقیاس تحولیافتگی. 127
فصــل پنجم. 128
بحث و نتیجهگیری. 129
مزایای ابزارهای گردآوری اطلاعات.. 130
محدودیتهای خارج از کنترل پژوهشگر 131
پیشنهادات.. 133
منابع فارسی: 134
منابع انگلیسی. 136
1)قسمت اول: مقیاس سر 137
2)قسمت دوم: مقیاس طرح بدنی. 139
3) قسمت سوم:مقیاس لباس. 140
پاورپوینت-اصول روانشناسی شخصیت مدیران و کارکنان -
کار اداری معمولاً کار پرجنجال و پردردسر و وقت گیر است. با بالا گرفتن گزارشها و موضوعات مرتبط به ناکارآمدی سیستم اداری مهم است به این موضوع پرداخته شود که چطور میتوان احساس امنیت را در محیط کاری ایجاد کرد، صداقت را قدرت بیشتر بخشید، ظرفیت کارمندان و مامورین را افزایش داد، و یک رابطه مفید و قدرتمند میان رییس، مدیر و کارمندان دیگر ایجاد کرد. این مقاله از منظر روانشناسی به بررسی این موضوع می پردازد .
مقدمه
مدیریت فرایند به کارگیری مؤثرو کارآمد منابع مادی وانسانی در برنامه ریزی سازماندهی بسیج منابع وامکانات هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد.
واقعا باید گفت ؛ که در ابتدا انسان ها درباره مدیریت چقدر می دانند؟ دانش مدیریت تا چه حد علمی است و آیا مدیریت علم است یا هنر؟ بخشی از مدیریت را می توان از طریق مدیریت آموزش فرا گرفت و بخشی دیگر را ضمن کار باید آموخت در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته می شود علم مدیریت است . و بخشی را که موجب به کار بستن اندوخته ها درشرایط گوناگون می شود هنر مدیریت می نامند. «به عبارتی دیگر سخن علم دانستن است و هنر توانستن.»
تعریف روانشناسی مدیریت
در مورد روانشناسی مدیریت تعاریف مختلف و حتی برداشت هایی تا حدودی متفاوت ارائه داده اند از مجموعه اشاراتی که از آنها سخن رفت می توان نتیجه گرفت که : روانشناسی مدیریت عبارت است از زمینه مطالعاتی معینی که در چهارچوب آن ، رفتار مدیر و فرآیند رهبری از دیدگاه روانشناسی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. به یقین یک چنین مطالعه ای به ما امکان می دهد تا در حل مشکلات مدیریت از یافته- های روانشناسی مدد بگیریم و با استفاده از نظریه های آن ، به تجزیه و تحلیل مسائل مدیریت بپردازیم و گره های آن را باز کنیم.
باید در نظر داشت که مطالعات مربوط به روانشناسی مدیریت نه تنها موجب می- گردد که مدیر در اداره امور سازمان توانایی بیشتری پیدا کند ، بلکه استفاده از یافته- های علمی نیازهای مربوط به آن را امکان پذیر می سازد و با در نظر گرفتن یک چنین استفاده ملموس از روانشناسی مدیریت است که آن را شاخه ای کاربردی از دانش روانشناسی تلقی می کنند.
از لحاظ موضوع روانشناسی قسمتی از علوم اجتماعی است و بسیاری از مسایل که جامعه شناسان در آن تحقیق می کنند ، مورد علاقه روانشناسان نیز هست و از طرف دیگر تحقیقات روانشناسان مورد استفاده کلیه شعبه های علوم اجتماعی قرار می گیرد.
اهمیت مطالعات رواشناسی مدیریت
انسان موجودی اجتماعی است ، بطوری که بدون ارتباط با اجتماع ( اعم از اجتماعات حاضر و یا اجتماعات تاریخی و گذشته که با استفاده از تجربیات آن زندگی انسانی نمود پیدا می کند ) مفهوم زندگی بشر از بین می رود و حیات او با زیست حیوانات پست تفکیک ناپذیر می شود . به هر حال زندگی در اجتماع ، آدمی را به موجود سازمانی تبدیل کرده است ؛ و او برای ادامه حیات بشری ناگذیر است در اجتماعات متعددی عضویت و شرکت داشته باشد و با توجه به تاثیر مطالعات مربوط به دانش مدیریت در شکل گیری و دوام سازمانهای اجتماعی ، اقتصادی و .... می توان نتیجه گرفت که انسان معاصر در طول زندگی خود به دانش مدیریت متکی است و برای بهتر زیستن ( اداره صحیح سازمان ها ) گریزی جز رویکرد به مدیریت و مطالعه آن نمی باشد.
نارسایی های مربوط به مدیریت نه تنها کارکرد سازمان ها را مختل و در سازمان زندگی معاصر بشر اختلال ایجاد می کند ، بلکه هم چنین موجب می شود بر اثر عدم کارایی سازمانها و یا حتی پاشیدگی آن ها تلاش های افراد بشر بطور صحیح و اصولی پیوند نخورد و کوشش های آدمی در سازندگی جوامع به هدر رود و نیروی انسانی به عنوان گرانبهاترین سرمایه پایمال گردد .
مطالعه در زمینه روانشناسی مدیریت به ما این امکان را می دهد که تا با اصول، قواعد و تکنولوژی بهره برداری صحیح از نیروی انسانی ، فعال کردن خلاقیت ها و ایجاد جریان فکری در جامعه آشنا شویم و از طریق کاربرد یافته های روانشناسی موانع توسعه در زمینه ایجاد سیستم های فعال اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، آموزشی و فرهنگی را از میان بر داریم . از طریق ترویج یک چنین مدیریت مبتنی بر روانشناسی به ویژه در زمینه مدیریت آموزشی و تحقیقاتی است که باروری نسل های آینده امکان-پذیر خواهد شد و خلاقیت آنان به عنوان بزرگترین سرمایه ملی به کار گرفته خواهد شد.
روح و روان انسانها سرچشمهای است از انرژی که انگیزه، اشتیاق، پیشرفت و افتخارات از آن برمیخیزد و افراد را قادر میسازد کارهای ارزندهای به ثمر برسانند. این آرزوی هر مدیر است که با ایجاد انگیزه در مامورین و کارکنان اداره اش، نیروی درونی و نهفته آنان را از قوه به فعل درآورد و محیطی پرتحرک و بانشاط برای تجلی بهترین استعدادها فراهم کند. نقش فرد و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری او بهعنوان یک انسان در سازمان در چند دهه اخیر مورد توجه خاصی قرار گرفته است و برای توفیق در این زمینه، علم روانشناسی با تمام ظرافت و توانمندی خود به یاری حوزه مدیریت آمده است. امروزه روانشناسی سازمانی (Organizational Psychology) یکی از رشته های مهم، کارآمد و مورد علاقه است.
ورود روانشناسی به عرصه پرفراز و نشیب مدیریت سبب شد تا با استفاده از نظریهها و مکتبهای گوناگون روانشناسی و با استناد و برقراری روابط انسانی به تبیین شخصیت و رفتار فرد در سازمان پرداخته شود و مفاهیمی مانند انگیزش، تشویق، و رفتار سازمانی مورد تاکید و دقت قرار گیرد. انسان گرامیترین گوهر آفرینش ولی در عین زمان ناشناختهترین آن است. رفتار آدمی تابع اندیشهها، احساسات، انگیزهها، خواستهای درونی و عوامل عاطفی و تربیتی اوست که در موقعیتهای مختلف بهصورتهای گوناگون ظاهر میشود. بهمین دلیل، برای آشنایی با ابعاد مختلف وجود آدمی و ایجاد یک ارتباط بهتر و ایجاد انگیزش و حفظ و تامین صحت روانی در افراد، آشنایی با علم روانشناسی و علوم رفتاری امری لازم و ضروری است.
خوشبختانه در قرون جدید، علم روانشناسی در حوزه کار مدیریت به فعالیتهای چشمگیری پرداخته است و از اواسط دهه ۱۹۲۰ روابط انسانی به صورت یکی از ارکان و راهبردهای مهم کاری در مدیریت تبدیل شده است. در مدیریت (Management)، راهبردهای روانشناسی از قبیل: شناخت تفاوتهای فردی، استعدادها، عوامل انگیزشی، برقراری روابط انسانی، چگونگی تشویق و تنبیه و… مدیران را در پیوند بیشتر با کارمندان و همتایان آنان یاری میدهد. موضوع این است که پیبردن به شیوههای نفوذ و برقراری ارتباط سازنده و سبکهای رهبری، مدیران و رؤسا را از حالت خشک و بیروح مدیریت بیرون آورده، به سمت مدیریت بانشاط و پرتحرک سوق داده، شور و اشتیاق، انگیزش، آرامش، پویایی، نوآفرینی و تغییر و تحول در کٌل سازمان تحت پوشش را افزایش داده و در نهایت به بالابردن کیفیت و بهرهوری بیشتر رهنمون میسازد.
از روانشناسی چند تعریف میتوان بیان کرد، ولی دو تعریف عمده از آن درینجا ارایه شده که هر یک جنبه ویژهای را نمایان میکند: بنابر تعریف اول، روانشناسی علم رفتار است. این تعریف که از سوی روانشناسان رفتارگرا ارائه شده است، انسان و سایر جانداران را از دیدگاه رفتاری آنان مورد مطالعه قرار میدهد. علوم رفتاری که به این جنبه روانشناسی بستگی دارد، رفتار را بیشتر مطالعه میکند تا ذهن و اندیشه و یا احساسات را، زیرا رفتار قابل مشاهده، ثبتکردنی، قابل اندازه گیری، و درخور مطالعه است. در این نوع روانشناسی اندیشهها، احساسها و درک افراد را از راه مطالعه رویدادهایی که بهصورت رفتار آشکار میشوند، مورد قضاوت قرار میدهد.
تعریف دیگری که از روانشناسی شده است، موضوع علم روانشناسی را مطالعه درباره ماهیت رفتار، استعدادها، عواطف و محصولات ذهنی میداند، یا در واقع روانشناسی را مطالعه ذهنیتها و احساسها و عواطف، و حالتهای روانی تعریف میکند و مکتب آنان به نام روانکاوی (تجزیه و تحلیل روان) و شاخه های مربوط به آن شناخته شده است.
برای چنین مطالعهای تنها مشاهده رفتار کافی نیست، زیرا هنگامی که دو نفر با یکدیگر جنجال میکنند و یا یک بیمار روانی رفتاری را از خود نشان میدهد، در پشت آن رفتار انگیزهها و دلایلی در کار است که ما از آن آگاه نیستیم. آنچه قابل مشاهده است رفتار است، نه انگیزههای رفتار و از این رو برای شناخت انسان نیاز به شناخت جنبههای ذهنی و احساسی او وجود دارد.
امروزه در مدیریت از هر دو تعریف استفاده میشود و برای شناخت روانی مامورین یک سازمان، عواطف، انگیزهها، استعدادها، شخصیت، و ذهنیتهای افراد مورد توجه و بررسی قرار میگیرد.
مدیریت را هم به گونههای متفاوت تعریف کردهاند. یکی از صاحبنظران این حوزه مدیریت را افزایش نفوذ در پذیرش عملی دستورات با راهنماییهای مشخص سازمانی میداند. جورج تری نیز رهبری و مدیریت را کوشش برای نفوذ در مردم که با علاقه و مشتاقانه برای رسیدن به اهداف گروه کوشش میکنند، میداند. بنابراین مدیریت فرآیندی (پروسه) است اجتماعی که با بهکارگیری مهارتهای علمی، فنی و هنری کلیه نیروهای انسانی و مادی را تنظیم و هماهنگ کرده و با استفاده از راهبردهای روانشناسی و برقراری روابط انسانی و فراهم آوردن زمینههای انگیزش و رشد از طریق نیازهای منطقی فردی و گروهی به اهداف سازمان کمک میکند.
موضوعات روانشناسی و بهویژه رفتار سازمانی و تاثیر آن در سالهای اخیر بیش از پیش مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است. شاید یکی از دلایل آن میزان دشواریهایی است که مدیران سازمانها در سلسله مراتب مختلف کاری خود با آن مواجه هستند.
امروزه بروز مشکلات و فشارهای روحی و روانی ناشی از زندگی ماشینی روابط همه افراد را تحتالشعاع خود قرار داده است که برای کاهش اینگونه فشارها و اضطرابها، تکنیکهای علوم رفتاری در روانشناسی میتواند مددرسان و یاریدهنده همه افراد در سازمانها و خصوصا مدیران باشد. هر سازمانی علاوه بر لزوم در دستداشتن منابع مادی و مالی نیاز به نیروی انسانی ماهر، بااستعداد، توانمند، توانا، باانگیزه، کوشا، متعهد، و با علاقه دارد.
به نظر دانشمندان مدیریت (کنز و کان) مدیران نباید فقط در پی جذب نیروی انسانی (قوای بشری) برای ادارات خود باشند، بلکه باید در حفظ و نگاهداری این منابع نیز کوشش فراوان بهکار برند و باید کاری کنند تا مامورین در حالی که کار و وظیفه خود را انجام میدهند، نوعی وابستگی و دلبستگی نیز به کار و سازمان پیدا کنند و به عبارت دیگر سازمان را همچون خانه خود دوست داشته و در آن احساس امنیت و آسایش که از نیازهای اساسی هر انسانی بهشمار میآید، داشته باشند.
بنابراین برای آنکه سازمان و اداره ای موثر باشد، مدیر باید جنبههای انگیزشی و تشویقی کار، مشارکت در کار و استفاده از عوامل روانی و رفتاری را در مناسبترین بخشهای برنامه کاری خود جای دهد. شناخت و تامین درست نیاز مامورین یکی از مهارتهای ارزنده مدیریت به شمار میآید.
روابط انسانی به معنای برقراری رابطه مثبت، هدفدار و سازنده با پذیرش شخصیت، تفاوتهای فردی و نیازهای افراد سازمان و علاقهمندبودن به نیازها، علایق، استعدادها و تواناییهای آنان است که توجه به این موارد استفاده از تکنیکهای مهم در علم روانشناسی است. رابطه انسانی با دلسوزی و احساس مسوولیت نسبت به مامورین درون سازمان و ایجاد جو اجتماعی در شرایط مطبوع و خوشایند و همراه با محیط تفاهم و درک متقابل بهوجود میآید.
روابط انسانی در دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر دیدگاه جامعهشناسی، ارتباطهای انسانی و شیوه مشترک زندگی و آگاهی از هدف، سه عامل سازنده جامعه به حساب میآید. ازدیدگاه روانشناسی اجتماعی مساله عمده انسان، بقا نیست؛ بلکه یادگرفتن نحوه زیستن باخودش است، انسان حاصل روابط و پیوندهایش با دیگران است و اگر قرار باشد شناختی از وی به دست آوریم، باید او را در این چارچوب بشناسیم.
در تاریخ تحول مدیریت، نظریه روابط انسانی جایگاه ویژهای دارد. این نظریه در دهه ۳۰ میلادی نضج گرفت و در دهه بعد تکامل یافت. در نظریه روابط انسانی، موثرترین عامل در ارتقای تولید و کارایی سازمان، نحوه تشکل افراد در قالب گروهها (گروپها، دسته ها) و نوع روابط بین آنها است. از دیدگاه مدیریت، روابط انسانی عبارت است از برانگیختن افراد در سازمان بهمنظور ایجاد همکاری از نوعی که نیازمندیهای افراد را برطرف سازد و موجبات تحقق اهداف سازمان را فراهم آورد. در مدیریت آموزشی نیز روابط انسانی یعنی، توان برقراری ارتباط انسانی با معلمان و مامورین از طریق پذیرفتن وجوه شخصیت، ویژگیهای فردی و همه تفاوتهایی که احتمالا با شخص مدیر دارند (و با وجود آوردن این احساس که مدیر یا رییس به آنها توجه کرده، وضعیت شان را درک نموده، از مشکلات و دغدغه های شان آگاه بوده و برای حل آنها جدی است). نقش روابط انسانی در مدیریت و خصوصا در مدیریت آموزشی بسیار جدی و اساسی است، به طوری که روابط انسانی در این نوع مدیریت، عاملی اثرگذار محسوب میشود که از دو بعد بر کیفیت عملکردهای مدیر موثر خواهد بود.
از یک سو عوامل تولید سیستمی در نظامهای آموزشی نیازمند برقراری، حفظ و تکوین رفتارهای مناسب انسانی است و معلمان، مشاوران، سرپرستان، مامورین دفتری و اداری جز این دسته از عوامل قرار میگیرند. از سوی دیگر مواد خام که تولید روی آنان صورت میپذیرد نیز مترصد دریافت و جذب انسانیترین و اصیلترین رفتارهایی است که مدیریت اعمال میکند. رفتار سازمانی مناسب برگرفته از روانشناسی روابط انسانی و مدیریت آموزشی، نهتنها موجد آثار آنی خواهد بود، بلکه به دلیل خاصیت فوقالعاده پذیرندگی مواد خام (درون دادهها)، تاثیر عمیق و پایداری در درازمدت برجای خواهد گذاشت. به نظر روانشناسان احتیاجات روانی افراد به اندازه احتیاجات جسمی در صحت روحی و جسمی آنان تاثیر دارند و به همان اندازه اساسی و ضروری هستند.
موضوع صحت روانی به سالم و متعادل بارآوردن شخصیت انسانها از طریق فراهمآوردن محیط مناسب برای تامین نیازها و شکوفایی استعدادها برمیگردد. به همین دلیل، در تعریف صحت روانی آمده است که صحت روانی عبارت است از پیشگیری از پیدایش بیماری روانی و سالمسازی محیط روانی تا افراد جامعه (سازمان) بتوانند با برخورداری از شخصیت و روان متعادل با عوامل محیط خود رابطه برقرار کرده و در راه تامین نیازها، شکوفایی استعدادها و رسیدن به اهداف متعالی فردی و اجتماعی خود بکوشند. چنانچه سازمانی بتواند زمینههای تامین صحت روانی را فراهم آورد، شخصیت و روان افراد متعادل میشود و میتوانند با یکدیگر و همچنین با عوامل محیطی، روابطی مطلوب برقرار سازند. بدین ترتیب اگر مدیر در درون سازمان خود مانند مکتب، صحت روانی را تامین کند شاگردان، معلمان و مامورین اداری روابطی مطلوب و منطقی و بر پایه روابط انسانی سازنده با هم خواهند داشت.
این سبب بهبود کیفیت در تعلیم و تربیه (آموزش و پرورش) و فضایی آکنده از شور و نشاط، تحرک و پویایی و امنیت، عشق و علاقه به حضور در محیط سازمان که در نتیجه منجر به سلامت روحی و روانی کلیه نیروهای اصلی میشود و مسلم است که این روند تفکر خلاق، پیشرفت و توسعه را به همراه خواهد داشت.
مقاله درمورد روان شناسی رشد شخصیت
مقدمه :
بحث و تحقیق را در روان شناسی می توان هم به صورت تحلیلی انجام داد، هم به صورت تألیفی یا ترکیبی. بحث تحلیلی که در روان شناسی عمومی و تجربی معمول است به این صورت است که حالات و فعالیت های گوناگون روانی را به اعتبارهایی دسته دسته کرده و آن ها را زیر عناوینی چون احساسات، تذکارات، تصورات، تصدیقات ذهنی تمایلات و انگیزه ها، عواطف و هیجانات، افعال ارادی وجزآن .... درآورده و هر دسته را جداگانه مورد بررسی و تحقیق قرار دهند و قوانین کلی آن را معلوم دارند.
شک نیست که این تحلیل عملی است انتزاعی، زیرا هیچ حالت یا فعالیت روانی وجود ندارند که با حالات و فعالیت های روانی دیگر آمیختگی یا بستگی نداشته باشد ومستقلاً تجلی نماید، و هیچ فرد آدمی نیست که منحصراً احساس باشد، یا تصور باشد یا عاطفه یا تمایل ... باشد، بلکه این ها همه را با هم است، یعنی وجود او معجونی است ساخته شده از همه این حالات و استعدادها و صفات وخصال مختلف بدنی و روانی که با یکدیگر آمیختگی پیدا کرده ، در یکدیگر فرورفته و از کثرت بوحدت تبدیل گردیده هیأت یا شخص واحدی را بوجود آورده اند .
بحث ترکیبی در روان شناسی عبارت خواهد بود از بررسی وتحقیق درباره کل این وجود، وجودی که ما ازآن به لفظ شخص یا شخصیت تعبیر می کنیم – و همچنین از اختلافاتی که افراد آدمی یا گروه هایی ازآنان از این حیث با یکدیگر دارند. بدین جهت این بحث را دربرابرروان شناسی عمومی، شخصیت شناسی یا روان شناسی شخصیت می نامیم.
بحث تحلیلی و بحث ترکیبی هردو در روان شناسی لازم و مفید هستند. بحث تحلیلی در واقع با توجه به قاعده دومی که دکارت در روش تحقیق متذکر گردیده است صورت می گیرد ومطالعه و تحقیق را تسهیل می کند و قواعد و اصول کلی بدست می دهد . بحث ترکیبی معلوم می دارد که ارتباط و بستگی آن حالات و فعالیت روانی با یکدیگر چیست و آن ها چگونه شخصیت هارا تشکیل می دهند و این شخصیت ها یا «تیپ » های شخصیت چه اختلاف هایی با هم دارند. باری در بحث تحلیلی «آدمی» منظور و موضوع است و در بحث ترکیبی افراد آدمیان. از این رو می توان گفت که نسبت روان شناسی عمومی به شخصیت شناسی مانند نسبت فیزیولوژی عمومی است به جانور شناسی.
در فیزیولوژی عمومی اعمال حیاتی حیوان زنده هرکدام جداگانه به طور کلی مورد مطالعه و بررسی است قطع نظر از خصوصیتی که در انواع مختلف حیوانات ممکن است داشته باشند؛ در صورتی که جانورشناسی موضوعش انواع حیوانات و چگونگی جریان اعمال حیاتی درهریک از آن انواع است: فیزیولوژی، تنفس، جریان خون، گوارش .... را به طور کلی در موجود زنده مورد تحقیق قرار می دهد و کار ندارد به این که این اعمال حیاتی در هر یک از انواع حیوانات بچه کیفیتی جریان دارند و چگونه برروی هم افرادی بوجود می آورند که نوعاً متفاوتند. در صورتی که درجانورشناسی اسب وسگ و مرغ ومارو ماهی .... وچگونگی جریان آن اعمال درهریک از این انواع جانوران موضوع بحث است.
پیدا است که اطلاع ما از فعالیت های روانی آدمی و بدست آوردن قوانین آن ها که موضوع روان شناسی عمومی هستند برای شناخت افراد آدمی یا گروه های مختلف آنان یعنی برای شخصیت شناسی کمکی شایان بلکه مقدمه ای ضروری خواهد بود .
مبانی نظری و پیشینه در مورد شخصیت
در 62 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: پایان نامه و فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
تعریف شخصیت
لغت شخصیت در زبان لاتین (personalite) و در زبان انگلوساکسون (personality) خوانده میشود، ریشه در کلمه لاتین (Persona) دارد (شاملو، 1388). این کلمه به نقابی اشاره دارد که هنرپیشهها در نمایش استفاده میکردند. پرسونا (نقاب) به ظاهر بیرونی، ظاهر علنی که افراد به دور و بر خود نشان میدهند اشاره دارد؛ بنابراین بر اساس ریشه شخصیت، شخصیت به ویژگیهای بیرونی و قابل رویت ما اشاره دارد؛ اما شخصیت تنها به نقابی که بر چهره میزنیم و نقشی که بازی میکنیم اشاره ندارد. هنگامی که از شخصیت سخن میگوییم ویژگیهای متعدد فرد، کلیت یا مجموعه خصوصیات گوناگون که از صفات جسمانی فراتر میرود را به حساب میآوریم. این واژه تعداد زیادی از خصوصیات ذهنی و هیجانی را در بر میگیرد، خصوصیاتی که ممکن است نتوانیم مستقیماً آنها را ببینیم و فرد شاید سعی کند آنها را از ما مخفی کند، یا شاید ما از دیگران مخفی کنیم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سید محمدی،1392).
شخصیت را بر مبنای صفت بارز، یا مسلط یا شاخص فرد نیز تعریف کردهاند و بر این اساس است که افراد را داری شخصیت برون گرا، یا درونگرا یا پرخاشگر و امثال آن میدانند. در واقع چنین فرض میشود که در شرایط مختلف، حالت بارز یکی، پرخاشگری و دیگری، درونگرایی است. اینگونه برداشت از شخصیت، در محدوده تیپشناسی میگنجد (شاملو، 1388).
آلپورت شخصیت را به این صورت تعریف کرد «شخصیت ساختاری پویا درون فرد متشکل از سیستمهای روانی- جسمانی است که رفتار و افکار مشخصه او را تعیین میکنند» (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سید محمدی، 1392).
شلدون[1] پویا بودن شخصیت را در تعریف خود مطرح نموده و چنین عنوان میکند: «سازمان یافتگی پویشی جنبههای ادراکی، عاطفی، انگیزشی و بدنی فرد را شخصیت گویند» (سیاسی، 1390).
گیلفورد[2] (1959) شخصیت را بدین گونه تعریف کرده است، شخصیت عبارت است از: الگوی منحصربهفرد صفات شخصیتی است. درحالیکه ریموند کتل[3] (1950)، شخصیت را اینگونه تعریف کرده است. شخصیت امکان پیشبینی آنچه را که فرد در موقعیتی خاص انجام خواهد داد، فراهم میکند (راس[4]، 1992؛ ترجمه جمالفر، 1386).
2-3-1. نظریههای شخصیت
2-3-2-1. دیدگاه روان پویایی
از دیدگاه فروید، روان یا شخصیت انسان به مثابهی تکه یخ قطبی بسیار بزرگی است که تنها قسمت کوچکی از آن آشکار است؛ این قسمت، سطح آگاه را تشکیل میدهد. بخش عمده دیگر آن زیر آب است که ناخودآگاه را تشکیل میدهد. بخش ناخودآگاه، جهان گستردهای از خواستهها، تمایلات، انگیزهها و عقاید سرکوب شده است که انسان از آنها آگاهی ندارد. در حقیقت، تعیینکننده اصلی رفتاره ای بشر، همین عوامل ناخودآگاه او هستند که از سه قسمت عمده تشکیل میشوند: نهاد، خود و فرا خود. این سه عنصر اساسی شخصیت همواره و به صورتی متقابل بر یکدیگر تأثیر میگذارند؛ اما از لحاظ ساختار، کنش، عناصر تشکیلدهنده و پویایی، به طرز مشخصی با یکدیگر تفاوت دارند. از نظر فروید، رفتار یا روان یا شخصیت انسان، همیشه محصول ارتباط متقابل متداول وی ا متعارض این سه عامل است (شاملو، 1388).
نهاد. فروید اعتقاد داشت که نهاد بخشی از شخصیت انسان است که با خود انسان زاده میشود. اساس ذاتی ساختار فوق در غرایزی است که منشأ زیستی دارد. دو بخش دیگر شخصیت سرانجام از نهاد ناشی میشوند. نهاد دربردارنده همه انرژیهای زیست مایه ای و روانشناختی است؛ بنابراین نهاد منبع و منشأ تمام انگیزهها محسوب میشود و کاملاً ناهشیارنه است (راس،1992؛ جمالفر، 1386). نهاد بر اساس اصل لذت عمل میکند، یعنی دریافت لذت و دوری از رنج. به این طریق، نهاد در پی ارضای کامل و فوری است. نهاد نمیتواند نومیدی را تحمل کند و از معنیات آزاد است. به واقعیت وقعی نمینهد و میتواند از طریق عمل یا از طریق تخیلات به ارضاء برسد و آنچه را که خواسته است به دست آورد (پروین و جان، 2001؛ ترجمه جوادی و کدیور، 1386).
[1]- Sheldon, A
[2]- Guilford, J. P
[3]-Cattel, R
[4]- Ross, A