عنوان روان شناسی مصرف کننده | صفحه |
1-مقدمه |
|
2-تعاریف متغیرها |
|
الف: تعریف مصرف کننده |
|
ب: تعریف بهره وری |
|
ج: تعریف فرآیند فروش |
|
د: تعریف مصرف |
|
هـ : تعریف ماهیت رفتار مصرف کننده |
|
ر: تعریف مدیریت خدمت |
|
3-طبقه بندی |
|
الف) عوامل مؤثر بر افزایش بهره وری |
|
ب) مدل دایره ای عوامل موثر بر بهره وری (سوترماتسیر) |
|
ج) روشهای اصلی بهبود بهره وری توسط سومانت واماکنو |
|
د) چند راه کار برای ایجاد انگیزه خرید مشتری |
|
هـ) راههای جلب رضایت مشتریان وفادار از دمینیک توربین |
|
ر): شش انگیزه خرید و 7 مرحله فروش پیگیر |
|
4: عوامل و مراحل شکل گیری متغیر: |
|
الف) نقش فن آوری دیجیتالی، تلفن و تبلیغات بر رفتار مصرف کننده |
|
ب) تأثیر ارکان پنج گانه تجارت بر تأمین رضایت مشتری |
|
د) نقش برقراری ارتباط با مشتری و اخذ بازخورد مورد نیاز «نمودار عوامل مرتبط با رضایت مشتری» |
|
ر) تأثیر اندازه گیری بهره وری در سیستم بهبود بهره وری |
|
م: تأثیر آموزش کارکنان در نحوه برخورد با مشتری و افزایش بهره وری |
|
ن: نقش زنجیره خدمت به مشتریان در حفظ آنان و افزایش سوددهی |
|
و: نقش مهارتهای انسانی و ظاهر فروشنده بر مصرف کننده |
|
هـ: تأثیر مارک کالا و بسته بندی و ارائه خدمات بر مصرف کننده |
|
5-مشکلات متغیر |
|
الف: 25 اشتباه در فروشندگی و راههای اجتناب از آن |
|
ب: رایج ترین نارسایی های روان شناختی در بازاریابی و راه حل آن |
|
ج) اهمیت پوزش ساختن و مراحل ایجاد تفاهم در فروش |
|
د) چرا مشتریان را از دست می دهیم؟ |
|
ر) چگونه شکایات را مطرح کنیم؟ |
|
6: بهبود مشکلات متغیر |
|
الف: استفاده مؤثر از وقت و برنامه مدون در مراحل فروش |
|
ب: استقرار یک نظام شکایات |
|
ج: چگونه از شکایات مشتریان سود ببریم؟ |
|
د) چگونه مشتری خود را حفظ کرده و فروش موفق داشته باشیم؟ |
|
هـ: هرم موفقیت و پنج عمل مؤثر بر مصرف |
|
7-تحقیقات انجام شده در این زمینه |
|
8-نتیجه گیری و جمع بندی |
|
9-منابع و مآخد |
|
پیشینه ومبانی نظری تحقیق مفهوم سلامت روان از دیدگاه مکتب های مختلف
در 41 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
به عقیده فروید ویژگی خاصی که برای سلامت روانشناختی ضروری است خودآگاهی است.یعنی هر آنچه که ممکن است در نا خودآگاهی موجب مشکل شود بایستی خود آگاه شود به عقیده فروید انسان عادی کسی است که مراحل رشد،روانی جنسی را با موفقیت گذرانده باشد ودر هیچ یک از مراحل،بیش ازحد تثبیت نشده باشدبه نظراوکمترانسانی متعارف به حساب می آیدوهر فردی به شکلی نامتعارف است (خدا رحیمی،1374،هال ولیندزی،1970 ).
آلفرد آدلر : به عقیده آدلر (1926)زندگی بودن نیست بلکه شدن است .آدلر به انتخاب مسئولیت ومعناداری مفاهیم در شیوه زندگی اعتقاد دارد وشیوه زندگی افراد را متفاوت می داند. محرک اصلی رفتار بشر هدفها وانتظار او از آینده است.فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خویش آگاهی دارد و عمل کرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست، او جذاب وشاداب است وروابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد.فرد دارای سلامت روان از نظر آدلر، روابط خانوادگی صمیمی ومطلوب دارد وجایگاه خودش را در خانواده وگروه های اجتماعی به درستی می شناسد. همچنین فرد سالم در زدگی هدفمند وغایت مدار است واعمال او مبتنی برتعقیب این اهداف است .غایی ترین هدف شخصیت ،تحقق خویشتن است .از ویژگی های دیگر سلامت روان شناختی این است که فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف وادراکات خودش می پردازدواشتباه هایش را برطرف می کند .چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آن ها، آفرینش گری وابتکار فیزیکی ،از ویژگیهای دیگر این افراد است. که فرد سالم از اشتبا ههای اساسی پرهیز می کند.
اشتباه های اساسی شامل تعمیم مطلق،اهداف نادرست ومحال درک نادرست وتوقع بی مورد از زندگی تقلیل یاانکار ارزشمندی خود ، وارزش ها و باورهای غلط میباشد(ساعتچی،1374 وگنجی ،1376).
اریک فرام:فرام تصویر روشنی از شخصیت سالم به دست می دهد چنین انسانی عمیقاً عشق می ورزد، آفریننده است،قوه تعقلش را کاملاً پرورانده است ، جهان وخود رابه طور عینی ادراک می کند ، حس هویت پایداری دارد، با جهان در پیوند است. ودر آن ریشه دارد، حاکم وعامل خود و سرنوشت خویش است. فرام شخصیت سالم را دارای جهت گیری بارور می داند. فرام با کار برد واژه جهت گیری این نکته را می گوید که جهت گیری گرایش یا نگرش کلی است که همه جنبه های زندگی، یعنی پاسخ های فکری ،عاطفی وحسی به مردم،و موضوع ها ورویداد ها را، خواه در جهان خواه در خود ، در بر می گیرد (فروم،1362،گنجی،1376).
مکتب انسان گرایی:
کارل راجرز[5]:به عقیده راجرز، آفرینندگی مهم ترین میل ذاتی انسان سالم است.همچنین شیوه های خاصی که موجب تکامل وسلامت خود می شوند به میزان محبتی بستگی دارند که کودک در شیر خوارگی دریافت کرده است .«ارضای توجه مثبت غیر مشروط »ودریافت غیر مشروط محبت وتأیید دیگران برای رشد وتکامل سلامت روانی فرد با اهمیت است.این ا فراد فاقد نقاب وماسک هستند وبا خودشان رو راست هستند .چنین افرادی آمادگی تجربه را دارند ولذا بسته نیستند،انعطاف پذیرند وحالت تدافعی ندارند واز بقیه انسان ها عاطفی تر هستند .زیرا عواطف مثبت ومنفی وسیع تر رادر مقایسه با انسان های تدافعی تجربه می کنند.به عقیده راجرز اساسی ترین خصوصیت شخصیت سالم ،زندگی هستی دار است یعنی آماده است ودر هر تجربه،ساختاری را می یابدوبراساس مقتضیات،تجربه لحظه بعدی به سادگی دگرگون می شود.انسان سالم به ارگانیزم خویش اعتماد می کند (خدا رحیمی،1374،راجرز،1369،هال ولیندز،1970).
آبراهام مزلو: اوانسان سالم راخودشکوفامی نامد واینگونه بیان می کند که خواستاران تحقق خود، نیازهای سطوح پاینتر خود یعنی نیازهای جسمانی،ایمنی،تعلق، محبت واحترام را برآورده ساخته اند.روان پریش وروان نژد نیستند وسایر اختلال های آسیب شناختی را ندارند.آن ها الگو های بلوغ، پختگی وسلامت می باشند. با حد اکثر استفاده از همه قابلیت ها وتوانایی های خود،خویشتن خویش را فعلیت وتحقق می بخشند.می دانند کیستند وچیستند وبه کجا می روند.خواستاران تحقق خود،تکاپونمی کنند، بلکه تکامل می یابند .ویژگی های آن هارا می توان فهرست وار نام برد که عبارتند از :ادراک صحیح واقعیت،پذیرش کلی طبیعت دیگران وخویشتن،خود انگیختگی،سادگی وطبیعی بودن، توجه به مسائل بیرون از خویشتن،نیاز به خلوت واستقلال ، تازگی مداوم تجربه های زندگی،نوع دوستی،کنش مستقل، تجربه های عارفانه،یا تجربه های اوج ، روابط متقابل بادیگران،تمایز میان وسیله وهدف و خیر وشرحس طنز مهربانانه،آفرینندگی،مقاومت در مقابل فرهنگ پذیری(شولتز،1364،مزلو،1372و1968).
پاورپوینت-ارتباط روان شناسی با دانش مدیریت
کار اداری معمولاً کار پرجنجال و پردردسر و وقت گیر است. با بالا گرفتن گزارشها و موضوعات مرتبط به ناکارآمدی سیستم اداری مهم است به این موضوع پرداخته شود که چطور میتوان احساس امنیت را در محیط کاری ایجاد کرد، صداقت را قدرت بیشتر بخشید، ظرفیت کارمندان و مامورین را افزایش داد، و یک رابطه مفید و قدرتمند میان رییس، مدیر و کارمندان دیگر ایجاد کرد. این مقاله از منظر روانشناسی به بررسی این موضوع می پردازد .
مقدمه
مدیریت فرایند به کارگیری مؤثرو کارآمد منابع مادی وانسانی در برنامه ریزی سازماندهی بسیج منابع وامکانات هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد.
واقعا باید گفت ؛ که در ابتدا انسان ها درباره مدیریت چقدر می دانند؟ دانش مدیریت تا چه حد علمی است و آیا مدیریت علم است یا هنر؟ بخشی از مدیریت را می توان از طریق مدیریت آموزش فرا گرفت و بخشی دیگر را ضمن کار باید آموخت در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته می شود علم مدیریت است . و بخشی را که موجب به کار بستن اندوخته ها درشرایط گوناگون می شود هنر مدیریت می نامند. «به عبارتی دیگر سخن علم دانستن است و هنر توانستن.»
تعریف روانشناسی مدیریت
در مورد روانشناسی مدیریت تعاریف مختلف و حتی برداشت هایی تا حدودی متفاوت ارائه داده اند از مجموعه اشاراتی که از آنها سخن رفت می توان نتیجه گرفت که : روانشناسی مدیریت عبارت است از زمینه مطالعاتی معینی که در چهارچوب آن ، رفتار مدیر و فرآیند رهبری از دیدگاه روانشناسی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. به یقین یک چنین مطالعه ای به ما امکان می دهد تا در حل مشکلات مدیریت از یافته- های روانشناسی مدد بگیریم و با استفاده از نظریه های آن ، به تجزیه و تحلیل مسائل مدیریت بپردازیم و گره های آن را باز کنیم.
باید در نظر داشت که مطالعات مربوط به روانشناسی مدیریت نه تنها موجب می- گردد که مدیر در اداره امور سازمان توانایی بیشتری پیدا کند ، بلکه استفاده از یافته- های علمی نیازهای مربوط به آن را امکان پذیر می سازد و با در نظر گرفتن یک چنین استفاده ملموس از روانشناسی مدیریت است که آن را شاخه ای کاربردی از دانش روانشناسی تلقی می کنند.
از لحاظ موضوع روانشناسی قسمتی از علوم اجتماعی است و بسیاری از مسایل که جامعه شناسان در آن تحقیق می کنند ، مورد علاقه روانشناسان نیز هست و از طرف دیگر تحقیقات روانشناسان مورد استفاده کلیه شعبه های علوم اجتماعی قرار می گیرد.
اهمیت مطالعات رواشناسی مدیریت
انسان موجودی اجتماعی است ، بطوری که بدون ارتباط با اجتماع ( اعم از اجتماعات حاضر و یا اجتماعات تاریخی و گذشته که با استفاده از تجربیات آن زندگی انسانی نمود پیدا می کند ) مفهوم زندگی بشر از بین می رود و حیات او با زیست حیوانات پست تفکیک ناپذیر می شود . به هر حال زندگی در اجتماع ، آدمی را به موجود سازمانی تبدیل کرده است ؛ و او برای ادامه حیات بشری ناگذیر است در اجتماعات متعددی عضویت و شرکت داشته باشد و با توجه به تاثیر مطالعات مربوط به دانش مدیریت در شکل گیری و دوام سازمانهای اجتماعی ، اقتصادی و .... می توان نتیجه گرفت که انسان معاصر در طول زندگی خود به دانش مدیریت متکی است و برای بهتر زیستن ( اداره صحیح سازمان ها ) گریزی جز رویکرد به مدیریت و مطالعه آن نمی باشد.
نارسایی های مربوط به مدیریت نه تنها کارکرد سازمان ها را مختل و در سازمان زندگی معاصر بشر اختلال ایجاد می کند ، بلکه هم چنین موجب می شود بر اثر عدم کارایی سازمانها و یا حتی پاشیدگی آن ها تلاش های افراد بشر بطور صحیح و اصولی پیوند نخورد و کوشش های آدمی در سازندگی جوامع به هدر رود و نیروی انسانی به عنوان گرانبهاترین سرمایه پایمال گردد .
مطالعه در زمینه روانشناسی مدیریت به ما این امکان را می دهد که تا با اصول، قواعد و تکنولوژی بهره برداری صحیح از نیروی انسانی ، فعال کردن خلاقیت ها و ایجاد جریان فکری در جامعه آشنا شویم و از طریق کاربرد یافته های روانشناسی موانع توسعه در زمینه ایجاد سیستم های فعال اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، آموزشی و فرهنگی را از میان بر داریم . از طریق ترویج یک چنین مدیریت مبتنی بر روانشناسی به ویژه در زمینه مدیریت آموزشی و تحقیقاتی است که باروری نسل های آینده امکان-پذیر خواهد شد و خلاقیت آنان به عنوان بزرگترین سرمایه ملی به کار گرفته خواهد شد.
روح و روان انسانها سرچشمهای است از انرژی که انگیزه، اشتیاق، پیشرفت و افتخارات از آن برمیخیزد و افراد را قادر میسازد کارهای ارزندهای به ثمر برسانند. این آرزوی هر مدیر است که با ایجاد انگیزه در مامورین و کارکنان اداره اش، نیروی درونی و نهفته آنان را از قوه به فعل درآورد و محیطی پرتحرک و بانشاط برای تجلی بهترین استعدادها فراهم کند. نقش فرد و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری او بهعنوان یک انسان در سازمان در چند دهه اخیر مورد توجه خاصی قرار گرفته است و برای توفیق در این زمینه، علم روانشناسی با تمام ظرافت و توانمندی خود به یاری حوزه مدیریت آمده است. امروزه روانشناسی سازمانی (Organizational Psychology) یکی از رشته های مهم، کارآمد و مورد علاقه است.
ورود روانشناسی به عرصه پرفراز و نشیب مدیریت سبب شد تا با استفاده از نظریهها و مکتبهای گوناگون روانشناسی و با استناد و برقراری روابط انسانی به تبیین شخصیت و رفتار فرد در سازمان پرداخته شود و مفاهیمی مانند انگیزش، تشویق، و رفتار سازمانی مورد تاکید و دقت قرار گیرد. انسان گرامیترین گوهر آفرینش ولی در عین زمان ناشناختهترین آن است. رفتار آدمی تابع اندیشهها، احساسات، انگیزهها، خواستهای درونی و عوامل عاطفی و تربیتی اوست که در موقعیتهای مختلف بهصورتهای گوناگون ظاهر میشود. بهمین دلیل، برای آشنایی با ابعاد مختلف وجود آدمی و ایجاد یک ارتباط بهتر و ایجاد انگیزش و حفظ و تامین صحت روانی در افراد، آشنایی با علم روانشناسی و علوم رفتاری امری لازم و ضروری است.
خوشبختانه در قرون جدید، علم روانشناسی در حوزه کار مدیریت به فعالیتهای چشمگیری پرداخته است و از اواسط دهه ۱۹۲۰ روابط انسانی به صورت یکی از ارکان و راهبردهای مهم کاری در مدیریت تبدیل شده است. در مدیریت (Management)، راهبردهای روانشناسی از قبیل: شناخت تفاوتهای فردی، استعدادها، عوامل انگیزشی، برقراری روابط انسانی، چگونگی تشویق و تنبیه و… مدیران را در پیوند بیشتر با کارمندان و همتایان آنان یاری میدهد. موضوع این است که پیبردن به شیوههای نفوذ و برقراری ارتباط سازنده و سبکهای رهبری، مدیران و رؤسا را از حالت خشک و بیروح مدیریت بیرون آورده، به سمت مدیریت بانشاط و پرتحرک سوق داده، شور و اشتیاق، انگیزش، آرامش، پویایی، نوآفرینی و تغییر و تحول در کٌل سازمان تحت پوشش را افزایش داده و در نهایت به بالابردن کیفیت و بهرهوری بیشتر رهنمون میسازد.
از روانشناسی چند تعریف میتوان بیان کرد، ولی دو تعریف عمده از آن درینجا ارایه شده که هر یک جنبه ویژهای را نمایان میکند: بنابر تعریف اول، روانشناسی علم رفتار است. این تعریف که از سوی روانشناسان رفتارگرا ارائه شده است، انسان و سایر جانداران را از دیدگاه رفتاری آنان مورد مطالعه قرار میدهد. علوم رفتاری که به این جنبه روانشناسی بستگی دارد، رفتار را بیشتر مطالعه میکند تا ذهن و اندیشه و یا احساسات را، زیرا رفتار قابل مشاهده، ثبتکردنی، قابل اندازه گیری، و درخور مطالعه است. در این نوع روانشناسی اندیشهها، احساسها و درک افراد را از راه مطالعه رویدادهایی که بهصورت رفتار آشکار میشوند، مورد قضاوت قرار میدهد.
تعریف دیگری که از روانشناسی شده است، موضوع علم روانشناسی را مطالعه درباره ماهیت رفتار، استعدادها، عواطف و محصول
طرح تحقیقی نقش مذهب در سلامت روان
قسمتی از متن:
خداوند,زیارت و غیره .... می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت,موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر عبادت کننده هاست,تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد. به طوری که اغلب افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می کنند و معتقدند که می توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند,اثر موقعیت های غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. به همین دلیل گفته می شود که مذهب می تواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله مؤثر باشد. به طور کلی مقابله مذهبی,متکی بر باورها و فعالیت های مذهبی است و از این طریق در کنترل استرس های هیجانی وناراحتی های جسمی به افراد کمک می کند. داشتن معنا و هدف در زندگی,احساس تعلق داشتن به منبعی والا,امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی,برخورداری از حمایت های اجتماعی,حمایت روحانی و ..... همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی,آسیب کمتری را متحمل شوند.
مذهب می تواند در تمامی عوامل,نقش مؤثری در استرس زایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت,ارزیابی شناختی فرد,فعالیت های مقابله,منابع حمایتی و .... سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس,مدتها است که تصور می شود بین مذهب و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیراً نیز روانشناسی مذهب,حمایت های تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است . ویتر و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ,توسط باورهای مذهبی تبیین می شود. در مطالعه دیگری,ویلتیز و کریدر نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50، نگرش های مذهبی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند. به علاوه مذهبی بودن با رضایت زناشویی در مردان و زنان و رضایت شغلی در مردان مرتبط بود.
بر اساس مطالعات انجام شده دیگر,بین مذهبی بودن و معنا دار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک بررسی که 836 بزرگسال با میانگین 4/ 73 سال شرکت داشتند، معلوم شد که بین سه شاخص مذهبی بودن ( فعالیت های مذهبی غیر سازمان یافته و فعالیت های مذهبی سازمان یافته ) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی,همبستگی مثبتی وجود دارد . به علاوه اسپیکا و همکارانش,36 مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری مذهبی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قوی تر,یا معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس کمتر از مرگ همبستگی دارد. همچنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهب درونی داشتند,ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند.
پروپوزال نقش ادراک خود، نظم جویی شناختی هیجان و سرسختی روان شناختی در پیش بینی بزهکاری نوجوانان
بیان مسأله اساسی تحقیق به طور کلی (شامل تشریح مسأله و معرفی آن، بیان جنبههای مجهول و مبهم، بیان متغیرهای مربوطه و منظور از تحقیق به صورت مستند) :
آسیب های اجتماعی از معضلاتی هستند که مانع پیشرفت و توسعه اجتماعی و باعث هدر رفتن نیروی فعال و جمعیت جوان کشور خواهد شد. بزهکاری[1] نوجوانان یک رفتار غیر معمول و از اشکال انحرافات اجتماعی است و گسترش آن حیات اجتماعی را به خطر می اندازد. انواع بزهکاریها نظیر فرار از منزل، دزدی، اعتیاد، اعمال ضد قانون، اعمال جنسی نامشروع و ... توسط افراد بزهکار انجام می شود.نظریه های مختلف شخصیت و روان درمانی هر کدام سبب شناسی خاصی را برای اختلالات روان شناختی ذکر می کند. پژوهش های انجام شده در خصوص آسیب های اجتماعی نشان می دهد که عوامل مختلف اجتماعی و روانی در رابطه با جرم و بزهکاری موثرند(ساکی [2]و دیگران، 1388) که یکی از آنها نحوه برداشت هر فرد از ویژگی ها و خصوصیات خود بوده و برداشتی است که فرد در مواجهه با شرایط روانی و اجتماعی از خود بروز می دهد.نظریه های خود مفهوم خود پنداره را مناسبترین مفهوم جهت شناسایی اختلالات عاطفی و روانی می دانند. در مدل ادراک خود[3] که دیمون و هارت[4] (1991) ارائه کرده اند مشکلات روانی و عاطفی ناشی از نقص یا تاخیر در استدلال نوجوانان درباره خود مطرح شده است. یافته های تحقیقی نشان می دهد که سطح ادراک خود نوجوانان بزهکار بطور شناختی پایین تر از افراد رشد یافته است بعبارت دیگر اعمال ضد اجتماعی ممکن است بازتابی از عدم توانایی تفکر موثر در مورد خود در ارتباط با دیگران باشد ( همان)نظم جویی شناختی هیجان[5] از جمله متغیر هایی است نقش مهمی در فهم همبسته های رفتاری، هیجانی و وقایع عاطفی منفی ایفا می کند بطوری که نارسایی در نظم جویی هیجان، مکانیسم زیر بنایی اختلال های خلقی و اضطرابی می باشد در حمایت از این ادعا می توان گفت که نشانه های نارسایی نظم جویی شناختی هیجان در بیش از نیمی از اختلال های محورl و در تمام اختلال های شخصیتی محورǁ راهنمایی تشخیصی و آماری اختلال های روانی بازبینی شده چهار اتفاق می افتد.( گروس[6]، 1999) برآبادی و دیگران (1389) در پژوهشی با عنوان خود و بزهکاری نقش درمان یکپارچه نگر در بهبود ادراک خود در بزهکاران معتاد که به روش مطالعه نیم آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل غیر تصادفی روی نوجوانان بزهکار مقیم کانون اصلاح و تربیت مشهد انجام گرفته است به این نتایج دست یافته اند که درمان یکپارچه نگر در ارتقاء سطح تحول ادراک خود، بهبود خود پنداره و افزایش عزت نفس بزهکاران معتاد نقش دارد و پیشنهاد کرده اند که نظام های اصلاحی و امنیتی می بایست کاری بیش از نگهداری و مجازات بزهکاران انجام دهند و آن توسعه مراکز مشاوره و روان درمانی در زندان ها و مراکز نگهداری بزهکاران می باشد.افراد برای تنظیم فرایندهای مختلف هیجانی از راهبردهای متفاوتی استفاده می کنند که یکی از متداولترین آنها تنظیم هیجان با استفاده از فرایندهای شناختی ( نظم جویی شناختی هیجان ) است. فرایندهای شناختی را می توان به فرایندهای ناهشیار ( فرافکنی و انکار ) و هشیار (ملامت خویش، فاجعه سازی، نشخوارگری ) تقسیم نمود. نظم جویی شناختی هیجان بر فرایندهای هشیار تمرکز دارد.(حسنی، 1389)از دیدگاه کوباسا[7] (1979 به نقل از هوگ[8] و دیگران ، 2007) فرد سر سخت کسی است که قادر باشد حوادث را کنترل کند یا بر آنها تاثیر داشته باشد و عوامل فشارزا را قابل تغییر بداند و نسبت به فعالیت هایی که انجام می دهد متعهد باشد و انتظار داشته باشد که این تغییر یک مبارزه هیجان انگیزی برای رشد بیشتر است و آن را جنبه ای عادی از زندگی بداند. هوگ و دیگران ( 2007) نشان داده اند که سرسختی روان شناختی[9] بالا با آشفتگی پایین و کیفیت زندگی بالا ارتباط دارد.بررسی ها گویایی آن هستند که سرسختی با سلامت بدنی و روانی رابطه مثبت دارد و به عنوان یک منبع مقاومت درونی تاثیرات منفی استرس را کاهش می دهد و از بروز اختلال های بدنی و روانی جلوگیری می کند.
[1]- Juvenile
[2]- Saky
[3] - Self Perceptiom
[4]- Dimon & Hart
[5] -Emotional cognitive
[6] -Groos
[7]- kobasa
[8]- Hoge
[9]- Hardines
روان شناسی فردی آلفرد آدلر
فهرست مطالب
عنوان صفحه
1- شرح حال آلفرد آدلر............................................................................................
2- تاریخچه تحول فکر آدلر.......................................................................................
3- مفاهیم بنیادی نظریه ی آدلر................................................................................
- نظریه ی شخصیت...............................................................................................
- ماهیت انسان........................................................................................................
- مفهوم اضطراب و بیماری روانی.........................................................................
4- روان درمانی........................................................................................................
- تعریف...................................................................................................................
- انتظار از روان درمانی.........................................................................................
- فرایند درمان........................................................................................................
5- زمینه های کاربرد................................................................................................
6- خلاصه.................................................................................................................
مقاله درمورد روان شناسی رشد شخصیت
مقدمه :
بحث و تحقیق را در روان شناسی می توان هم به صورت تحلیلی انجام داد، هم به صورت تألیفی یا ترکیبی. بحث تحلیلی که در روان شناسی عمومی و تجربی معمول است به این صورت است که حالات و فعالیت های گوناگون روانی را به اعتبارهایی دسته دسته کرده و آن ها را زیر عناوینی چون احساسات، تذکارات، تصورات، تصدیقات ذهنی تمایلات و انگیزه ها، عواطف و هیجانات، افعال ارادی وجزآن .... درآورده و هر دسته را جداگانه مورد بررسی و تحقیق قرار دهند و قوانین کلی آن را معلوم دارند.
شک نیست که این تحلیل عملی است انتزاعی، زیرا هیچ حالت یا فعالیت روانی وجود ندارند که با حالات و فعالیت های روانی دیگر آمیختگی یا بستگی نداشته باشد ومستقلاً تجلی نماید، و هیچ فرد آدمی نیست که منحصراً احساس باشد، یا تصور باشد یا عاطفه یا تمایل ... باشد، بلکه این ها همه را با هم است، یعنی وجود او معجونی است ساخته شده از همه این حالات و استعدادها و صفات وخصال مختلف بدنی و روانی که با یکدیگر آمیختگی پیدا کرده ، در یکدیگر فرورفته و از کثرت بوحدت تبدیل گردیده هیأت یا شخص واحدی را بوجود آورده اند .
بحث ترکیبی در روان شناسی عبارت خواهد بود از بررسی وتحقیق درباره کل این وجود، وجودی که ما ازآن به لفظ شخص یا شخصیت تعبیر می کنیم – و همچنین از اختلافاتی که افراد آدمی یا گروه هایی ازآنان از این حیث با یکدیگر دارند. بدین جهت این بحث را دربرابرروان شناسی عمومی، شخصیت شناسی یا روان شناسی شخصیت می نامیم.
بحث تحلیلی و بحث ترکیبی هردو در روان شناسی لازم و مفید هستند. بحث تحلیلی در واقع با توجه به قاعده دومی که دکارت در روش تحقیق متذکر گردیده است صورت می گیرد ومطالعه و تحقیق را تسهیل می کند و قواعد و اصول کلی بدست می دهد . بحث ترکیبی معلوم می دارد که ارتباط و بستگی آن حالات و فعالیت روانی با یکدیگر چیست و آن ها چگونه شخصیت هارا تشکیل می دهند و این شخصیت ها یا «تیپ » های شخصیت چه اختلاف هایی با هم دارند. باری در بحث تحلیلی «آدمی» منظور و موضوع است و در بحث ترکیبی افراد آدمیان. از این رو می توان گفت که نسبت روان شناسی عمومی به شخصیت شناسی مانند نسبت فیزیولوژی عمومی است به جانور شناسی.
در فیزیولوژی عمومی اعمال حیاتی حیوان زنده هرکدام جداگانه به طور کلی مورد مطالعه و بررسی است قطع نظر از خصوصیتی که در انواع مختلف حیوانات ممکن است داشته باشند؛ در صورتی که جانورشناسی موضوعش انواع حیوانات و چگونگی جریان اعمال حیاتی درهریک از آن انواع است: فیزیولوژی، تنفس، جریان خون، گوارش .... را به طور کلی در موجود زنده مورد تحقیق قرار می دهد و کار ندارد به این که این اعمال حیاتی در هر یک از انواع حیوانات بچه کیفیتی جریان دارند و چگونه برروی هم افرادی بوجود می آورند که نوعاً متفاوتند. در صورتی که درجانورشناسی اسب وسگ و مرغ ومارو ماهی .... وچگونگی جریان آن اعمال درهریک از این انواع جانوران موضوع بحث است.
پیدا است که اطلاع ما از فعالیت های روانی آدمی و بدست آوردن قوانین آن ها که موضوع روان شناسی عمومی هستند برای شناخت افراد آدمی یا گروه های مختلف آنان یعنی برای شخصیت شناسی کمکی شایان بلکه مقدمه ای ضروری خواهد بود .
مقاله درمورد جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی
روانکاوی یا روان تحلیل گری و نام زیگموند فروید در سرتاسر دنیای نوین برای بیشتر مردم آشناست. گر چه سایر چهره های پیشرو در تاریخ روان شناسی، مانند فخنر، وونت و تیچنر خارج از روان شناسی حرفه ای کمتر شناخته شده اند، فروید در میان عامه مردم از شهرت فوق العاده ای برخوردار است. بیش از چهل سال پس از مرگ فروید نیوزویک نوشت که بدون او تفکر قرن بیستم به دشواری قابل تصور است. او یکی از معدود افرادی است که در تغییر شیوه تفکر ما درباره خودمان نقش اساسی داشته است.
روانکاوی با سایر مکاتب روان شناسی همزمان است. وضعیت را در سال 1985 در نظر بگیرید، سالی که فروید نخستین کتابش را انتشار داد و آغاز رسمی جنبش نوین خود را مشخص کرد. وونت در ان زمان 63 سال داشت. تیچنر که تازه 28 ساله شده بود فقط دو سال پیش از ان به دانشگاه رفته بود و تدوین نظام ساخت گرایی اش را به تازگی آغاز می کرد. روح ساخت گرایی در آمریکا در حال رشد بود. روان شناسی رفتار گرایی و روان شناسی گشتالت هیچ کدام شروع نشده بود. واتسون در ان هنگام 17 سال و ورتایمر 15 سال داشتند.
با وجود این در هنگام مرگ فروید در سال 1939 ، چشم انداز کلی روان شناسی تغییر یافته بود. روان شناسی وونت، رفتارگرایی و کارکردگرایی به صورت تاریخ درآمده بودند. روان شناسی گشتالت از سوی آلمان به سوی ایالت متحده ریشه می دوانید، و رفتارگرایی شکل مسلط رفتار در آمریکا شده بود.
بر عکس دیگر مکاتب، روانکاوی نه محصول پژوهش های دانشگاهی بود نه محصول علم محض، بلکه از درون روانپزشکی برخاست که تلاش می کرد کسانی را که جامعه به آنان برچسب بیماران روانی می زد، درمان کند. بدینسان روانکاوی یک مکتب فکری روان شناسی که به طور مستقیم با سایر مکاتب قابل قیاس باشد نبود، و هنوز هم نیست.
روانکاوی از نظر هدف، موضوع مطالعه، و روش از همان ابتدا از خط فکری روان شناسی دور شد. موضوع مورد مطالعه آن رفتار نابهنجار است، که تا اندازه ای از سوی مکاتب مورد غفلت قرار گرفته بود، روش اولیه آن به جای آزمایش کنترل شده آزمایشگاهی، مشاهده بالینی است. همچنین روانکاوی با ناهشیاری سرو کار دارد، موضوعی که از سوی سایر مکاتب فکری در روان شناسی اساساً نادیده گرفته شده بود.
با این وجود روانکاوی ویژگی های زمینه ای مشترکی با کارکردگرایی و رفتارگرایی دارد. همه آنها از روح ماشین گرایی، از کارهای فخنر در پسیکوفیزیک و از افکار انقلابی داروین تأثیر پذیرفته بودند.(داون پی شولتز، سیدنی الن شولتز1384)
اهمیت مطالعه روانکاوی:
بانظر به این که روانکاوی اولین نظامی است که به طور کامل به بررسی نیروی انگیزشی و شخصیت پرداخته است وهمچنین این تئوری مسائلی را که تا زمان پیدایش آن به صورت تابو به آن نگریسته می شد ولی در عین حال در تکوین شخصیت ، مبین چگونگی رابطه فرد با دیگران و احتمالاً نیرومند ترین نیروی انگیزشی انسان یعنی مسائل جنسی را به دقت مورد بررسی قرار داد و بر آن تاکید کرد که به علت همین تاکید مخالفتهای جدی با این نظریه صورت گرفت. این مسائل چیزی جز امر جنسی نبود که بنا برمدل روانکاوی مسائل جنسی از بدو تولد تاثیر چشم گیری بررشد شخصیت دارد .
علاوه بر این، مکاتب بعد از نظام روانکاوی که فروید آغاز گر آن بود، به نحو چشم گیری تحت تاثیر روانکاوی بوده اند . همچنین، این نظریه به دلیل ارائه تصویر جدیدی از انسان، روانشناسی را دستخوش انقلاب و مسیر آینده آن را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داده است .به دلیل این حقیقت که این تصویر تفاوت بسیاری با تصویر مورد قبول عام داشت، روانکاوی نه تنها روان شناسی را، که بسیاری از حوزه های دیگر اندیشه و حیات انسانی را تحت تاثیر قرار داد، به ویژه حوزه هایی از قبیل ادبیات ،هنر ،تعلیم و تربیت ،اخلاق ،جامعه شناسی ،انسان شناسی والهیات.
مقاله درمورد تاریخچه روان شناسی رشد
اگر امروز حمایت ازکودکان و فراهم آوردن امکانات برای رشد همه جانبه و شکوفا کردن تمام ظرفیتهای انسانی آنها هدف مطالعه کودکان است، چنین دیدگاهی در گذشته کمتر وجود داشته است.
در دوران باستان بسیار اتفاق می افتاد که کودکان را به دلایل مختلف از بین می بردند مثلاً در رم قدیم (تا سال 374میلادی ) کشتن کودکان حق قانونی والدین بود. تاریخ گذشته پر است از رویدادهایی که درآن کودکان را قربانی خدایان و بتها می کردند. پلوتارک چگونگی قربانی کردن کودکان در مقابل بتها را در میان کارتاژها چنین توصیف می کند :
با شور وشوق وعلاقه با خیال آرام ، کودکان خود را در مقابل بتها قربانی می کردند و آنان که از خود فرزندی نداشتند کودکان فقرا را می خریدند و در مقابل بتها سر از تنشان جدا می کردند. توگویی که این کودکان، گوسفند یا پرندگان کوچکی بودند که ذبح می شدند. در اثنای قربانی کردن والدین کودکان نیز بدون ریختن قطره اشکی یا ابراز شکایتی شاهد ماجرا بودند. اگر برخی از والدین نیز سستی و یا شکایت می کردند باید توبه می کردند و ازگناه خویش عذر می خواستند اما در هر صورت کودکانشان قربانی می شدند. تمام محوطه معبد مملو از صدای طبلها و شیپورها می شد و اگر هم کسی ناله ای می کرد هرگز به گوش دیگران نمی رسید .
رومیان عقیده داشتند نوزادی که شکل واندازه غیر عادی دارد یا بیش از اندازه می گرید نباید زنده بماند. آنان بیشتر، اولین فرزند را بویژه اگر پسر بود زنده نگه می داشتند و بقیه را نابود می کردند یا به دریاها و رودخانه ها می انداختند ویا طعمه حیوانات می کردند. کشتن کودکان، یک شیوه عادی برای کنترل جمعیت به حساب می آمد، بسیار اتفاق می افتاد که کودکان را در لای دیوارها مدفون می کردند. در کتیبه ای از 1000 میلادی در معبد دلفی می خوانیم که :
از میان 600 خانواده فقط به شش خانواده اجازه داده بودند که بیش از یک دختر را بزرگ کنند. حتی خانواده های ثروتمند مجبور بودند دختران خود را از بین ببرند. کمتر اتفاق می ا فتاد که خانواده ای اجازه داشته باشد بیش از دو پسر بزرگ کند.
در گذشته، زندگی کودک درجوامع دیگر نیز تقریباً اینچنین بوده است. برای نمونه در بین چینیها رسم بود که پدران، دختران خود را می فروختند. در بین اعراب دوران جاهلیت که حوادث آن به دلیل نزدیک بودن با ظهور اسلام روشنتر بیان شده، وضعیت اسفباری حاکم بوده است. درآن زمان اعراب، فرزندان خود را به دلیل تعصبهای قومی و نیز گریز از پرداخت نفقه، زنده زنده مدفون می ساختند.
در دوران گذشته آنچه بیش از همه مانع این جنایتها شد تعالیم ادیان الهی بود. اسلام به عنوان کاملترین وآخرین دین الهی با انقلابی در بینشها و در نتیجه، انقلابی در بینش نسبت به کودک ظهور کرد. در تعالیم اسلامی کودک آنچنان ارزش و جایگاهی یافته بود که تا وقتی که کودکی بر دوش حضرت رسول (ص) نشسته بود، او از سجده بر نمی خاست یا نماز را – با آن همه ارزش واهمیتی که دارد – به خاطر گریه کودک با عجله تمام می کرد. در صدر اسلام قوانینی برای کودک وضع شد که اینک بعد از چهارده قرن ،بشر اندک اندک به آنها می رسد ، بعضی از این اصول وقوانین عبارتند از :
1.جلوگیری از قتل کودکان. قرآن کریم می فرماید : فرزندان خود را از ترس کمی روزی نکشید، ما به آنها و شما روزی می دهیم، زیرا کشتن آنها خطای بزرگی است.
2. مهرورزی و محبت به کودکان. پیامبر اکرم (ص) می فرماید : به کودکان خود احترام کنید و با آداب و روش پسندیده با آنها رفتار کنید .
امام صادق (ع) می فرماید : فرزندان خود را فراوان ببوسید که برای شما در بوسیدن درجه ای است .
مقاله درمورد بهداشت روان
(بهداشت روان ) سلامت روان
برای اینکه بتوانیم خوب زندگی کنیم و از جسم و روان خود خوب مراقبت کنیم لازم است « فکر کردن » را به خوبی به یاد داشته باشیم ، باید بتوانیم از نیروی فکر خود استفاده کنیم و برای خود یک زندگی سالم و شاد بسازیم . هر فردی در زندگی خود با مسائلی روبرو می شود که آنها را نمی شناسد و یا با مشکلاتی روبرو می شود ولی راه حل آنها را نمی داند ، اما اگر از سن کم یاد بگیرد خوب فکر کند می تواند مشکلات و مسائل خود را خوب حل کند ، تا وقتی بزرگتر شد کمتر اشتباه کند .
روان ما نیز همچون جسم ما نیاز به مراقبت و نگهداری دارد .
- بهداشت روان ) سلامت روان ( یعنی حال خوب ، فکر خوب و رفتار خوب .
- برای اینکه بدانیم حالمان چطور است ، باید بدانیم چه احساسی داریم ، با شناخت احساساتمان می توانیم به بهداشت روانی خود کمک کنیم .
- انسان ها احساسات مختلفی دارند بعضی از این احساسات خوشایند و بعضی از آنها ناخوشایند هستند .
- احساساتی که ما از آنها لذت می بریم مانند شادی ، موفقیت ، محبت ، امیدواری و ... احساسات خوشایند هستند .
- احساساتی که ما از آنها لذت نمی بریم مانند عصبانیت ، حقارت ، ترس ، شکست و ... احساسات ناخوشایند هستند .
- برای داشتن روان سالم بایستی سعی کنیم احساسات خوشایند بیشتری را تجربه کنیم و با احساسات ناخوشایند ، به شیوه ای درست برخورد کنیم .
- انسان ها با یکدیگر متفاوت هستند بنابراین چیزهایی که در یک نفر احساس خوشایند ایجاد می کند ممکن است در دیگری احساس خوشانید ایجاد نکند . ولی چیزهایی هست که در بیشتر انسانها احساس خوشایند یا ناخوشایند ایجاد می کنند . - دوستی ، موفقیت ، حل یک مشکل ، بازی ، فیلم جالب ، موسیقی دلپذیر و ... چیزهایی هستند که در اکثر انسانها احساس خوشایند ایجاد می کنند .
- خشم ، حقارت ، بی حترامی ، شکست و ... چیزهایی هستند که دراکثر انسانها احساس ناخوشانید ایجاد می کنند .
ارزشمند بودن
- یکی از احساسات بسیار خوشانید « احساس ارزشمند بودن » است .
- انسان ها گوناگون هستند هیچ فردی کاملاًشبیه یک فرد دیگر نیست ،خصوصیات ، احساسات ، افکار و توانایی ها و استعدادهای هر شخصی با دیگران متفاوت است
- هر یک از ما انسانها می توانیم عضو مفید و با ارزشی برای جامعه باشیم ، فقط کافی است خودمان را بهتر بشناسیم ، خودمان را بپذیریم و از توانایی هایمان به خوبی استفاده کنیم درست مثل اعضای بدن که با هم متفاوتند و وظایف مخصوصی دارند و در عین حال همه آنها مفید ، با ارزش و لازم هستند .
- گاهی ممکن است به خود بگوییم «من هیچ ارزشی ندارم » احساس بی ارزشی یکی از احساسات ناخوشایند است که اگر این احساس مدت طولانی ایجاد شود ، سلامت روان به خطر می افتد .
- با شناخت خصوصیات ، تواناییها و استعدادهای خود به نکات باارزش خود پی می بریم .
- همه ما زیبایی ها و نکات ارزشمند و استعدادهایی داریم که باید آنها را کشف کنیم تا از وجود خودمان راضی باشیم و به وجود خودمان افتخار کنیم ، به این ترتیب احساسی خوشایند خواهیم داشت .
دوستی
- انسانهایی که با دیگران دوست می شوند می توانند دوستی های خوبی داشته باشند و از نظر روانی سالم تر و شاداب تر هستند .
- برای اینکه دوستی های خوبی داشته باشیم ، ابتدا باید خودمان دوست خوبی باشیم .
دوست خوب برای شادی ما بسیار با اهمیت است . وقتی ما ساعات خوبی را با دوستانمان می گذرانیم احساس بسیار شاد و خوبی داریم . اگر چه گذراندن ساعات خوب با دوستان بسیار لذت بخش است ،ولی همیشه باید مراقب باشیم که شادی های ما باعث ناراحتی دیگران نشود ، یا به انسانهای دیگر و گاه به حیوانات آسیب نرساند مسخره کردن دیگران و یا آزار رساندن به حیوانات ، یا حتی گاهی اوقات شادی های زودگذری وجود دارند که بعد از آن نارحتی پیش می آید یعنی عاقبت خوبی ندارد ممکن است از قدم زدن در یک روز بارانی و سرد لذت ببریم ولی بعد به سرماخوردگی سختی مبتلا شویم ، پس عاقلانه نیست آدم هر کار لذت بخشی را انجام دهد و به مشکلات بعدی آن فکر نکند . دوستی بهترین هدیه ای است که ما می توانیم به خودمان اهدا کنیم .