بررسی جایگاه شاهد و شهادت در حقوق جزایی ایران
شهادت عبارت است از اخبار صحیح از وقوع امری در دادگاه جهت اثبات آن و از جمله ادله اثباط جرایم شهادت شهود بوده،در حقوق جزای ایران دو نوع شهادت پیش بینی شده:شهادت شرعی و غیر شرعی اولی مستلزم اوصافی چون:بلوغ، عقل، عدالت، طهارت مولد و ایمان برای شاهد می باشد.
اما شهادت غیر شرعی دارای چنین اوصافی نبوده و قدرت اثباتی دومین نوع شهادت، طبیعتاً کمتر از اولی می باشد.در حدود قصاص شهادت شرعی در اثبات این جرایم موضوعیت داشته و در مواردی که علم قاضی نیز از ادله اثبات جرایم ذکر شده می تواند در باب طریقیت مطرح گردد. مثلاً در جرایم تعزیری و باز دارنده حتی اگر شهادت شهود دارای اوصاف و شرایط شرعی شهادت را هم دارا باشد صرفاً ملاک، اقناع وجدان قاضی و تشخیص وی است که تأثیر یا عدم تأثیر این دلیل را بها می بخشد.
شرایط فقهی شهادت سخت و دشوار بوده و تحقیق آن مطابق با جامعه امروزی مستلزم احراز شهادت عدالت شاهددر درجه اول می باشد. شهادت در حقوق جزای ایران و فقه یک تکلیف بوده نه حق و این تکلیف در پاره ای از موارد از زنان ساقط شده که هر چند در بادی امر چنین به نظر می رسد که حقوقی از زنان زایل شده ولی با بررسی در عمق موضوع درک می گردد که نه تنها چنین نبوده بلکه قانونگذار جزایی با الهام از فقه جزایی شیعه حقوق بیشتری به آنان اعطا و آنان را از ادای تکلیف معزول داشته است. در فقه و حقوق جزای ایران نه تنها به کیفیت و درک شهادت ( مستند شهادت ) توجه شده بلکه به کمیت شهود نیز توجه شده و تعداد نصاب شاهد مد نظر قرار گرفته، به طوری که در حدود حتی شهود کمتر از حد نصاب، حد قذف خواهند خورد. در حقوق جزای ایران، تشریفاتی از باب احضار شاهد تا بار دوم، بعد از آن جلب وی در صورت عدم حضور بودن عذر موجه در نظر گرفته شده است اما اجبار به شهادت مجاز نیست.
فهرست مطالب
چکیده. ج
مقدمه. 1
کلیات تحقیق و بیان مسئله. 2
بخش اول: تعریف شهادت... 5
مبحث اول: تعریف شهادت از منظر فقه. 5
مبحث دوم: تعریف شهادت از نظر حقوق موضوعه. 6
بند دوم: حقوق جزا 7
بخش دوم: ادله اثبات دعوای کیفری.. 7
مبحث اول: مفهوم دلیل.. 8
بحث دوم: جایگاه شهادت در بین ادله. 8
بخش اول: شرایط و صفات شاهد.. 12
مبحث دوم :شرایط سلبی شاهد.. 14
مبحث سوم: جرح و تعدیل شاهد.. 16
بخش دوم: شرایط شاهد در فقه و حقوق موضوعه. 17
مبحث اول: قطعی و یقینی بودن شهادت... 18
مبحث دوم: مطابقت شهادت با دعوا 18
مبحث سوم: اتحاد مفاد شهادت ها 19
مبحث چهارم: شهادت بر شهادت... 20
بخش اول: تشریفات استماع شهادت... 22
مبحث اول: تشریفات احضار و جلب و تحقیق از شهود. 23
مبحث دوم: رفتن قاضی به محل اقامت شهود. 24
بخش دوم: حقوق و تکالیف شاهد.. 24
مبحث اول: مطالبه هزینه. 25
مبحث دوم: شهادت دروغ و رجوع از شهادت... 26
نتیجه گیری.. 30
پیشنهادها 33
منابع و مأخذ.. 35
جایگاه و نقش اعتماد در روابط اجتماعی
تعریف اعتماد:
« اعتماد » تعریف واحدی ندارد و با توجه به حوزه های مختلفی که مورد توجه قرار میگیرد – سیاست، اقتصاد، جامعه، روانشناسی- و نیز رویکردهای متفاوت به آن – رویکرد کنش انتخاب عقلانی، رویکرد اجتماعی، کارکردی روانشناختی، تعریف های متعدد و متفاوتی از آن شده است.
برخی از تعریف های مهم اعتماد در ذیل آمده است:
تعریف « اریک، اریکسون » نظریه پرداز، حوزه روانشناسی از اعتماد: انتظار برآورده شدن نیازهای شخصی و اینکه می شود روی دنیا، یا منابع برآورده کننده خارجی حساب کرد. ( امید کافی، 1380؛ 10 ).
تعریفی کلاسیک از اعتماد « باوری قوی به اعتبار، صداقت و توان یک فرد، انتظاری مطمئن و اتکا به ادعایا اظهار نظری بدون آزمون آن ( Lyon. 2002. 664 ).
اعتماد عبارت است از « انتظار رفتار اجتماعی خوب، صادقانه، همکاری جویانه، از سایر اعضای جامعه بر اساس هنجارهای مشترک (45. 1995 Fukuyama. ).
اعتماد عبارت است از اطمینان به دیگران با وجود امکان فرصت طلبی آنان ( عدم قطعیت و مخاطر آمیز بودن ) ( 18. 1996 Misztal. ).
اعتماد نوعی شرط بندی است در رابطه با کنشهایی که دیگران در آینده انجام می دهند.
( 24. 1999 Ss tpmpk. ). - اعتماد را واگذاری منابع به دیگران می دانند با این انتظار که آنها به گونه ایی عمل خواهند کرد که نتایج منفی به حداقل ممکن کاهش
می یابد و دست یابی به اهداف میسر می گردد. (الیسون و فایرستون، به نقل از، امیر کافی، 1380؛ 10).
لیو، ( Lciou، سیلویا ( Sylvia )، برانک ( Brunk )، اعتماد بین شخصی را از دیدگاه دیگری مورد توجه قرار داده اند و آنرا معادل ایمان به مردم ( Faith in people ) در نظر می گیرند و معتقدند که فرهنگ های جوامع مختلف در این زمینه با هم تفاوت دارند. زیمل جامعه شناس آلمانی نیز تفسیر مشابهی از اعتماد ارائه می کند، به اعتقاد او اعتماد نوعی ایمان و اعتقاد افراد به جامعه است. آنتونی گیدنز ضمن موافقت با تعریف زیمل، برداشت خود از اعتماد را با این تعریف آغاز می کند که، اعتماد به عنوان اطمینان یا اتکاء بر ماهیت یا خاصیت شخصی، چیزی یا صحت گفته ای، تعریف می شود. به اعتقاد او، مفهوم اطمینان و اتکاء در تعریف فوق به وضوح با آن ایمانی که زیمل آنرا توصیف کرده در پیوند و ارتباط است ( به نقل از امید کافی، همان؛ 11).
جایگاه و نقش اعتماد در کنش اجتماعی:
تعریف های فوق، و تعریف های مختلف دیگری که از اعتماد شده، عملاً نتوانسته اند، فضای روشنی از مفهوم، « اعتماد » ارائه دهند، امری که افرادی چون، لوهمان (Luhmann ) و مک نایت ( Mcknigh ) را بر آن داشته تا همواره از بحث های موجود در رابطه با « اعتماد » انتقاد کنند ( رجوع کنید به بخش مبانی نظری، « عسگری مقدم » نظریه های لوهمان و مک نایت . 1382، 44- 56 ).
برخی نیز برای گریز از این ابهامات، بحث های خود را با یک سری مصداق های عینی از زندگی اجتماعی، همراه کرده اند ( سزتومکا، کلمن، پوتنام و… ) مصداق هایی که همواره نقش و اهمیت اعتماد را در کنش اجتماعی نشان می دهند. آنچه مسلم است. و از متون اعتماد بر می آید، اعتماد همواره متوجه دیگری یا دیگرانی است که در محیط اجتماعی ما حضور دارند ( البته بطور مستقیم در یک رابطه چهره به چهره یا غیر مستقیم از مواجهه با محصولات دیگران، در این خصوص برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب « اعتماد » یک تئوری اجتماعی، پیوتر، سزتومیکا، Pioter, Sztopka، 1999؛ ). افرادی که در جریان اعتماد، یا بطور مستقیم با آنها دست به کنش می زنیم و یا اینکه در کنش اجتماعی خود متوجه حضور یا اثرات آنها هستیم. بطور کلی می توان گفت که «اعتماد » همواره پای ثابت کنش اجتماعی است. در ارتباط شناسی (مطالعه ارتباطات انسانی) این نکته به صورت جدی تری مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان نمونه، « حمید مولانا » در مقدمه ای که برای کتاب « ارتباط شناسی » «محسنیان راد» نوشته، در توضیح واژه انگلیسی« Communication » و اینکه معادل فارسی آن « ارتباط » همواره فاقد برخی ویژگیهای ریشه ایی این واژه است، می نویسد « در تعریف واژه « Com mumication » دو عامل و اصل مهم وجود دارد: یکی اصل شرکت کردن و دیگری اصل اعتماد. بدون این دو عامل اصلی « Com mumication » آنطور که در علوم اجتماعی از آن استفاده می شود معنای خود را از دست می دهد. مثلاً برای اینکه دو نفر با هم جریان و سیر ارتباط داشته باشند باید این دو فرد ] در [ چیزی با هم شراکت داشته باشند. این عامل را در انگلیسی « Sharing » می گویند، علاوه براین برای اینکه این جریان ایجاد شود این دو فرد باید حداقلی اعتماد یا « Trust » نسبت به یکدیگر داشته باشند ( محسنیان راد. 1376؛ 16 ).
از این رو « اعتماد » یکی از مؤلفه های مهم زندگی روزمره به حساب میآید. بطوریکه بیشتر نگاه ها به آن از منظری کارکرد گرایانه، است. این کارکرد و یا به عبارتی نقش و جایگاهی که برای اعتماد تعریف می شود پیوند نزدیکی با دو مؤلفه، « کنترل » و «پیشبینی » دارد که خود متوجه عنصر مهم دیگری به نام « نظم اجتماعی » هستند، نظمی که تداوم و ثبات کنش های اجتماعی در گرو آن است. ( رجوع کنید به 19و 1999 و Sztompka ). در جریان کنش اجتماعی همواره مکانیسم هایی هستند که نیاز به کنترل و پیش بینی دیگران را مرتفع
جایگاه شورای اسلامی شهر از نگاه مدیریت شهری
تعریف شهر
در گزارش جهانی سازمان ملل در مورد اسکان بشر، در تعریف مراکز اسکان بشر بطور اعم و شهر به طور اخص آمده است: شهر عبارت است از محلی که فعالیتهای سازمانیافته انسانی به وقوع بپیوندد. به عبارت دیگر، شهر کالبدی است برای فعالیتهای سازمانیافته انسانی. کلمه فعالیت در اینجا، به معنای مجموعه روابط اجتماعی است.
لذا: شهر عبارت است از کالبدی برای فعالیتهای اجتماعی سازمانیافته. این تعریف ساده، عناصر اصلی شهر، یعنی کالبد، فعالیتهای اجتماعی و بالاخره سازمانیافتگی و روابط این عوامل را با یکدیگر بیان میکند. سازمانیافتگی فعالیتها در شهر مستلزم معیارها و ضوابط و قوانین لازم به صورت تلویحی و چه به صورت صریح از یکسو، و تشکیلات مستقل و متناسب از سوی دیگر است. به عبارت دیگر برای سازماندادن یک جامعه نیاز به سازمان است و بدون داشتن سازمان و تشکیلات مشخص و معین، نمیتوان جایی یا رفتاری را سازمان داد.
بنابراین میتوان شهر را مجموعهای از فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... انسانها دانست که با هم در ارتباط نزدیک بوده و بر همدیگر و از یکدیگر متأثر میگردند.
به عبارت دیگر شهر به مثابه سیستمی است که مجموعه عناصر آن با همدیگر در ارتباط بوده و دارای یک ساختار ارتباطی است.
سیستم شهری، عبارت است از مجموعه عناصر با زیر ـ سیستمهایی که بین آنها شبکههایی از روابط متقابل جریان داشته و هدف آنها تحقق گونهای از زندگی اجتماعی برای انسانها است. به عبارت دیگر، شهر متشکل از یکسری فعالیتهای انسانی است که به وسیله جریانات مردم، کالا، انرژی و اطلاعات در یک چارچوب کالبدی به همدیگر مرتبط میشوند.
تعریف مدیریت:
شاید عدهای مفاهیم مدیریت و ادارهکردن را مترادف همدیگر بدانند، در حالی که این دو مفهوم واژههای انگلیسیس متفاوتی دارند که دارای بار معنایی مخصوص به خود میباشند. واژه اداره کردن دارای عملکرد محدودتر و باریکتری نسبت به واژه مدیریت دارد. در فرهنگ لغات آکسفورد، Administration چنین تعریف شده است: انجامدادن یک یا چند عمل در فرآیند ادارهکردن جهت رسیدن به اهداف و این در حالی است که Management یعنی فرآیند تعیین هدف و تهیه برنامهها که براساس این تعریف مفهومی میتوان این استنباط را داشت که مدیریت از ادارهکردن با اهمیتتر و ذهنیتر میباشد و در فرآیند ادارهکردن، اجرا و رسیدن به اهداف تعیین شده مهم میباشد.
________________________________________________________
«فهرست مطالب»
| مقدمه |
تعریف شهر | |
| تعریف مدیریت |
| مدیریت شهری |
| تمرکززدایی و انواع آن |
| عدم تمرکز سیاسی |
| عدم تمرکز اداری |
| سابقه نهادهای شهری ایران |
| انجمنهای شهر در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی |
| شورای اسلامی شهری به مدیریت شهری مشارکتی |
| جایگاه شورای اسلامی شهر و مشارکتهای مردمی و قانون اساسی |
| اهداف شوراها |
جایگاه دموکراسی در ایران
برای دموکراسی در طی این نیم قرن گذشته معانی متعددی بیان شده است از جمله: حکومت مردم، حکومت نمایندگان مردم، حکومت حزب مردم، حکومت اکثریت، دیکتاتوری پرولتاریا، حداکثر مشارکت سیاسی، رقابت نخبگان بر سر کسب آرای مردم، نظام چند جزبی، کثرت گرایی سیاسی و اجتماعی، حقوق برابر شهروندی، آزادی های مدنی و سیاسی، جامعه ی آزاد، جامعه ی مدنی، اقتصاد بازار آزاد، هر چه در بریتانیا یا آمریکا انجام می دهند پایان تاریخ یا هر چیز زیبای دیگر.
در عین حال که بسیاری از این تعاریف مشترکند و با یکدیگر همپوشی دارند بسیاری از آن نیز با یکدیگر ناسازگارند. رایج ترین این تقابل ها عبارتند از: دموکراسی به منزلهی مفهومی توصیفی یا مفهومی تجویزی؛ دموکراسی همچون رویه ای نهادی یا ایده آلی هنجاری؛ دموکراسی مستقیم در مقابل دموکراسی نمایندگی؛ دموکراسی نخبه گرا در مقابل دموکراسی مشارکتی؛ دموکراسی لیبرال در مقابل دموکراسی غیرلیبرال (پوپولیستی، مارکسیستی، رادیکال)؛ دموکراسی مشورتی در برابر دموکراسی توده ای؛ دموکراسی سیاسی در مقابل دموکراسی اجتماعی؛ دموکراسی به عنوان حقوق فردی یا خیرجمعی؛ دموکراسی به منزله ی تحقق برابری یا توافق در مورد تفاوت. تمامی این تعاریف بیانگر مجادله انگیز و بحث انگیز بودن دموکراسی است که هیچ تعریف مشخصی که اساساً در آن توافقی وجود داشته باشد، در درست نیست.
مفهوم دموکراسی به حکومت و مردم باز می گردد و حکومت باید به دست مردم و برای مردم باشد دموکراسی به طور کلی به عنوان یک ارزش اجتماعی و سازمان سیاسی ریشه در یونان باستان دارد و مبنای اولیه دموکراسی حکومت مستقیم توده مردم بوده است در اوخر قرن18 بعد از انقلاب آفریقا مسئله دموکراسی غیرمستقیم مطرح شد و با ظهور انقلاب فرانسه و تبلور مفهوم قدرت مردمی مسئله گسترش دموراسی بر سایر گروه ها مطرح شد به دنبال این مسائل متفکرانی مانند جان لاک و مونتسکیو مسئله محدود شدن قدرت دولت و تفکیک قوا را به هدف تقویت دموکراسی غیرمستقیم مطرح کردند لاک روسو با طرح دموکراسی مستقیم بر نقش توده مردم تأکید کرد در اواسط قرن نوزدهم مسئله دموکراسی توده ها خطر حاکمیت عوام را تجلی کرد با نهادینه شدن دموکراسی و سازمان های سیاسی آن اصول دموکراسی مقبولیت عام یافت در قرن 20 زنان در دایره دموکراسی قرار گرفتند. رابردال تحلیل می کند که استقلال دموکراسی در دولت های جدید نهادهای سیاسی را توسعه بخشید و دموکراسی غیرمستقیم جدید از سایر نظامهای سیاسی متمایز است.
او دموکراسی غیرمستقیم را مبتنی بر انتخابات آزاد و منصفانه و در برگیرنده، همه افراد همراه با آزادی بیان و دسترسی همگان به اطلاعات و استقلال جمعیت ها می داند. استقلال دموکراسی سیاسی را در جوامع مدرن عمده تر در سطحی پیشرفته از توسعه سرمایه داری اتفاق افتاد و گذار به دموکراسی همراه با نوسازی سرمایه داری به مثابه بخشی از پیشرفت و ترقی در نظر آمد. گسترش دموکراسی همچنین در قرن20 در جوامعی تمرکز یافت که تحت سلطه تولید سرمایه داری بودند اما روند گذار به دموکراسی در جهان کمونیستی محدودتر بود شکل شورایی شوروی سابق اگر چه نام خود را دموکراسی سوسیالیستی گذاشت اما با دموکراسی واقعاً فاصله داشت در نظامهای کمونیستی در اروپای شرقی از یک طرف تشکل های مردمی راه برای دموکراسی باز کرد و از طرف دیگر رابطه میان دیکتاتوری سیاسی و نشانه های در حال رشد دموکراسی مدنی الگوی خاص خود را برای ایجاد اشکال توسعه سیاسی فراهم آورد. روند گذار به دموکراسی با روایت های مختلف بیان شده است. هانتینکتون سه موج دموکراسی در صحنه جهانی بیان می کند.
موج اول: از سال1320 تا پس از جنگ جهانی اول
موج دوم: از جنگ جهانی دوم تا سال1960
موج سوم: از سقوط دیکتاتوری در پرتغال و یونان تا 1980
رابرت دال نیز 3 دوره مختلف رشد سلطه چندگانه را مطرح کرد. اشمیتر چهار دوره را بیان کرد. تقویت نوعی تمایل جهانی برای گذار به دموکراسی در سال 1970 و1980 و فشارهای فزاینده برای تحقق یکپارچگی اقتصاد جهانی بر اساس سرمایه داری چارچوب مشخص را برای گذار به دموکراسی جوامع اروپایی شرقی فراهم کرد اما مشکلات استمرار گسترش دموکراسی در این جوامع متفاوت با جوامع سرمایه داری است، همچنین سلطه کمونیست بر دوره گذار به دموکراسی در اروپای شرقی اثر گذاشت.
فهرست مطالب
پیشگفتار
دموکراسی چیست؟
الگوهای دموکراسی
ابعاد نو و کهنه ی دموکراسی
انواع دموکراسی از دیدگاه سی. بی. مک فرسون
دموکراسی غیرلیبرالی: نوع کمونیستی
دموکراسی غیرلیبرالی: نوع توسعه نیافته
موج جدید نظریه های گذار به دموکراسی
زمینه های سیاسی و اجتماعی فروپاشی رژیم های غیردموکراتیک و گذرا آن ها به دموکراسی
تعارض دموکراسی و توسعه با توجه به ایران
جنبش دموکراسی مردمی و تکالیف مبرم آن در ایران
موانع گذار به دموکراسی در ایران
نتیجه گیری
منابع و مآخذ