بررسی تاثیر بازیهای رایانه ای و فضای مجازی بر روی میزان خشم و عزت نفس در نوجوانان و کودکان
پیشگفتار:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر بازیهای رایانه ای و فضای مجازی بر روی میزان خشم و عزت نفس نوجوانان و کودکان است
به دنبال آن است تا به بررسی اثرات و زیانهای بازیهای رایانه بپردازد بنابراین پژوهش حاضر در چارچوب نظری خود. از نظریه های مختلف ارتباطی بویژه نظریه هایی که به استفاده و بهره مندی از فضای مجازی و بازیهای زایانه ای تاکید دارند استفاده نموده است. بررسی تطبیقی میزان بهره مندی از شبکه های مجازی و عوامل مؤثر بر آن موضوعی اسن که این پژوهش به آن مبادرت نموده است. و امید وار است زمینه ی مناسبی برای تحقیقات مفصل تر را فراهم سازد. بدون شک این پژوهش بدون راهنمایی ها و کمک های فراوان استاد عزیز و راهنمایی های دیگر عزیزان به ثمر نمی نشست.
لازم و ضروری است از زحمات و تلاشهای این استاد محترم تشکر و قدر دانی نمایم و همچنین از کمک ها و یاری همسر عزیزم و به خصوص پدر و مادرم و خانواده ام که همیشه یار و یاورم در زندگی بوده اند کمال تشکر و قدردانی را دارم.
فهرست مطالب
پیشگفتار
فصل اول: کلیات تحقیق
مقدمه
بیان مسئله
اهداف تحقیق
اهمیت و ضرورت تحقیق
تعاریف نظری
فصل دوم: ادبیات تحقیق
چهارچوب نظری تحقیق، پیشینه ی تحقیق
فصل سوم: بحث و نتیجه گیری
بحث و نتیجه گیری
پیشنهادات
منابع
بررسی ارتباط مهارت اجتماعی با عزت نفس کودکان مقطع ابتدایی
محدودترین جمع انسانی خانواده است که از زن ومرد و فرزندان آنها تشکیل میشود. واقعیت این است که کودک در مرکز تعاملاتی قرار دارد که از متغیرهای خانوادگی و روشهای فرزند پروری اثرمیپذیرد .ارتباط یکی از مهمترین زمینه های سلامت زندگی اجتماعی و منشأ فرهنگ و به عنوان زمینه و مبنای حرکت و ارتقای انسانی است که اگر ویروسی شود، بی شک پایه اصلی زندگی می لغزد و رضایت از آن محو می شود. در این میان ارتباط مؤثر با دیگران، مهارتی است که انسان را در موقعیّت ممتاز و بهتری قرار می دهد و دستیابی به موفّقیّت و خوشبختی را سهل تر می سازد(نظری نژاد1376).
ارتباط مؤثر رابطه ای است که در آن شخص به گونه ای عمل می کند که در آن علاوه بر اینکه خودش به خواستههایش می رسد، افراد مقابل نیز احساس رضایت دارند.بسیاری ازمحققان اتفاق نظر دارند که مهارتهای اجتماعی آموختنی هستند زیرا کودکانی که در محیط های نامناسب بزرگ شده اند ازلحاظ اجتماعی رفتارهای نامعقول دارند . باتوجه به این مسائل دست اندرکاران تعلیم وتربیت کودکان نقش مهمی در طراحی برنامه های آموزشی دارند. و از مهارتهای اجتماعی بهره گرفته وبا استفاده از تجارب خود برنامه های مربوط به مهارت های اجتماعی راطراحی میکنند. کیفیت روابط در دوران کودکی اهمیت اساسی دارد. زیرادر این زمان است که بذرهای عزت نفس کاشته می شود ،تصور می شود که مادر از این لحاظ نقش محوری ایفا می کند.(بیابانگرد1376). اگر مادر با فرزند رابطه سالم داشته باشد کودک خواهد توانست در مورد خود و توانایی برقراری روابط شخصی و صمیمی در بزرگسالی احساس مثبت داشته باشد و عکس این موضوع صادق است ، شکست در ایجاد همبستگی عاطفی با مادر می تواند به اضطراب دایمی ناشی از بی توجهی یا طرد منجر شود . پیام هایی که کودکان به مرور و با گذشت زمان از افراد مهم پیرامون خود در مورد خودشان دریافت می کنند برای عزت نفس آن ها بسیار مهم است بعلاوه عزت نفس خود پدر و مادر ،عملکرد وساختار خانواده نیز درمیزان عزت نفس کودک اهمیت دارد. (اسمیت-موت1999)[1]
همسالان و دوستان از مهمترین عوامل اجتماعی شدن کودکان به شمار می آیند. آنها از طرق مختلف بر یکدیگر تأثیر می گذارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. بسیاری از محققان بر این عامل تأکید دارند و از آن به عنوان ارتباط افقی یاد کرده اند، یعنی ارتباطی که در بین افرادی نسبتاً هم سطح از لحاظ سنی، طبقه اجتماعی، تحصیلی، اقتصادی و ... برقرار است. تا قبل از یک سالگی به ندرت ارتباطی معنی دار بین کودکان برقرار می شود. کودکان ده ماهه به گونه ای با یکدیگر برخورد می کنند که انگار عروسک اند، برای هم صدا در می آورند، موهای همدیگر را می کشند یا اعتنایی به یکدیگر نمی کنند. از حدود دو سالگی به بعد اولین ارتباط های معنی دار میان کودکان ایجاد می شود. البته دوام این ارتباط ها بسیار اندک است و در حد چند دقیقه بازی با یکدیگر باقی می ماند. در سنین دبستانی و پیش دبستانی، کودکان علاقه مند به برقراری ارتباط با همسالانی اند که شاد و زیبا باشند و اسباب بازی ها، خوراکی ها و وسائل خود را در اختیار آنها قرار دهند. ارتباط و دوستی های این دوره حالت موقت و گذرا داشته، به سرعت شکل می گیرند و سریعاً تغییر می کنند. ویژگی های ارتباطات خاص این دوره تقریباً مطابق رشد اخلاقی کودکان این دوره است ( پیش قراردادی). کودک ,پایبندی مداوم به ارتباطات خود ندارد، به راحتی دوستانش را کنار می گذارد بدون این که علت خاصی وجود داشته باشد. و درک عمیقی از دوستان، صمیمیت و ارتباط متقابل ندارد. در سال های میانه و پایانی کودکی ارتباطات براساس کمک به یکدیگر و رفع نیازهای هم شکل می گیرند و اعتماد به هم نقش مهمی در تداوم آن ایفا می کند. کودکان درکی ذهنی از دوستان پیدا می کنند و دوستان تنها اشخاصی نیستند که با هم بازی می کنند، بلکه کسانی اند که ویژگی ها و مشترکات خاصی بین آنها برقرار است که یکی از آنها دوست داشتن همدیگر است. تحول و تغییر در استدلال های پنهان مربوط به دوستی با فرد یا اشخاص خاص، با افزایش سن تغییر می یابد. در اولین مرحله رشد دوستی و ارتباط، معمولاً استدلال نهان در ارتباط بین دو کودک و نزدیکی فیزیکی آنها به همدیگر است. یعنی این دو به این دلیل ساده با هم دوست اند که همسایه، دوست خانوادگی، هم مدرسه یا هم کلاس اند.(باستانی1386).
فرهنگ اجتماعی و آموزش آن به کودکان از عناصر اصلی شکل گیری تمدن درخشان مسلمانان بوده است و در روند اجتماعی کردن کودکان ، موثر بوده است. فرد آموزش دیده می توانست با انتخاب و ارائه رفتار مناسب در زمان و وضعیت معین از هدر رفتن نیروها جلوگیری به عمل آورد و بدین گونه پیشرفت و توسعه جامعه از سرعت کافی برخوردار شود. طرد کردن یا نادیده گرفتن کودکان در حقیقت تحت تاثیر ویژگی های اخلاقی و موقعیت های مختلف نهفته در متن مورد آموزش قرار می گیرد و کودکانی که رفتار اجتماعی منفی را کسب می کنند پس از گذشت مدتی حتی تا دوران بزرگسالی از جلب توجه دیگران ناتوان می مانند. اجتماعی شدن و ارائه رفتار مناسب، یک سیستم دو جانبه ارتباطی، میان فرد و جامعه است به همین جهت هم تاثیرات فرهنگی و هم الگوهای رشدی فرد بطور هم زمان مد نظر قرار داده می شود و به همین دلیل آموزش مهارت های اجتماعی را نمیتوان از زمینه هایی که رفتار در آن واقع می شود (مدرسه) جدا کرد. اختلال رفتار اجتماعی در سنین کودکی به شکل پرخاشگری، انزوا، گوشه گیری و ناپختگی جلوه می کند که در حقیقت هر سه شکل اختلال، حاکی از عدم یادگیری مهارت های اجتماعی است (حسینی و دری) .
مهارت های اجتماعی را می توان شامل: مهارت در تشخیص احساس های خویش، مهارت کنترل خویش، مهارت در ارتباط کلامی، مهارت در همدلی و همدردی، مهارت در ارتباط با گروه، مهارت در تشخیص خصوصیات گروه,جرئت ورزی و ... است.
بنا به تعریف، مهارتهای اجتماعی به رفتارهای آموخته شده و مقبول جامعه اطلاق میشود، رفتارهایی که شخص میتواند با دیگران به نحوی ارتباط متقابل برقرار کند که به بروز پاسخهای مثبت و پرهیز از پاسخهای منفی بینجامد (کارتلج و میلبرن، 1985، ترجمه نظرینژاد).[2]
در این راستا، رفتار اجتماعی بر تمامی جنبههای زندگی کودکان سایه میافکند و بر سلامت روانی، سازگاری و شادکامی بعدی آنها تاثیر میگذارد. توانایی فرد از نظر کنار آمدن با دیگران و انجام رفتارهای اجتماعی مطلوب، میزان محبوبیت او را میان همسالان و نزد معلمان، والدین و دیگر بزرگسالان مشخص میکند. میزان توانایی فرد در مهارتهای اجتماعی به طور مستقیم به رشد اجتماعی فرد و کمیت و کیفیت رفتارهای اجتماعی مطلوبی که از خود نشان میدهد، مربوط میشود (متسون و اولندیک، 1988، ترجمه بهپژوه، 1384)[3]
طبق تحقیقات و مطالعات انجام شده، یکی از مسائلی که در مقطع ابتدایی از اهمیت زیادی بر خوردار است، داشتن مهارت اجتماعی دانش آموزان است.مهارت اجتماعی به مجموعه رفتارهای فراگرفته قابل قبولی گفته می شود که فرد را قادر میسازد با دیگران رابطه موثر داشته و از عکس العمل های نا معقول اجتماعی خودداری کند. ( گرشام و الیوت 1984)[4]
در این دوران (کودکی)است که فرد نسبت به شخصیت خود آگاهی پیدا میکند .دراین راستا ارزش گذارشتن به ویژگی های خودکه یکی از ویژگیهای مهم وقابل بحث درباره رشد خود محسوب می شود میتواند به شکل گیری یکی دیگراز جنبه های مهم رشدکه همان شکل گیری و تکوین هویت فردی است بینجامد(براهنی1378 ). یکی از دلایل اصلی که سبب می شود کودکان خاصی محبوبیت نداشته باشند این است که این کودکان مهارت های اجتماعی مناسبی که می تواند آن ها را دوست داشتنی جلوه دهد، ندارند. آن ها در یک وضعیت دو سویه گرفتارند. از طرفی، دانش آموزان بی دقت فرصتی برای تمرین مهارت اجتماعی نمی یابند و از طرف دیگر آن هایی که در مهارت های اجتماعی ضعیف هستند قادر به برقراری دوستی نیستند(لوییس و دورلاگ 1991)[5]
احساس عزت نفس در کودکان ازنگرش والدین و معلمین نشأت می گیرد(مارسیا کروگر1979) [6]
همه کودکانی که پا به مرحله رشدمی گذارند بایداز آزادی و استقلال نسبی برخوردارباشند.
لذا باید عزت نفس کودکان را تقویت کرد برای این کار چهار رکن
وجوددارد:محبت،زمان،انضباط،پذیرش.نخستین محیطی که کودک در آن زندگی را آغاز می کند خانواده است. کودکی که موردبی اعتنایی و توهین دیگران قرار گیرد دچار حس حقارت و خود کم بینی می شود.تمام افراد انسان از زایل شدن شخصیت خود ناراحت می شوند و این عارضه در کودکان عاطفی تر و حساس تر است . راجرز احترام بدون شرط به کودکان را اساس تشکیل عزت نفس در آنان می داند(شاملو1378).
پدرومادر نخستین معلم ومربی کودک اند.عملکردورفتارآنها درس آموزنده ایی برای کودکان است. بسیاری از کودکان نمیتوانند اعتماد بنفس داشته باشند چون مهارت اجتماعی کافی کسب نکرده اند. بدین سان آموزش و مهارت و روش کسب موفقیت و پیروزی در امور, خود ازعوامل عزت نفس است .درطول سالهای مدرسه برخی از کودکان به وسیله همسالان خود طرد می شوند که این به دلیل نداشتن مهارت اجتماعی کافی است (پارکر و اشر1978)(1).
علاوه بر عوامل فردی نقش عوامل خانوادگی و اجتماع هم در ایجاد و گسترش این آسیب ها و هم اتخاذ رویکرد های اجتماعی در پیشگیری و کنترل آنها ملموس تر می گردد لذا موقعیت نهاد خانواده و اجتماع در محیطی که به طور دائم درحال دگرگونی است مستلزم اتخاذ رویکرد ها روش ها و ابزارهایی است که امکان انعطاف مبتنی بر دانایی و خلاقیت را بسرعت به آن بدهد .چه در دنیایی ساده و آرام وچه در دنیای پر تحول کودکان ما زندگی خواهند کردو صد درصد نیاز به ابزاری قدرتمند جهت سازگاری با این محیط دارند(پایان نامه).
در اسلام نیز نظراتی در این مورد ارائه شده است.خداوند برای انسان در اساس انسان بودنش بهره وری هایی را فراهم کرده که مایه امتیازاواز دیگر موجودات است.مقصود ازاصل عزت این است که باید انسان مکرم را عزیز داشت.و مایه های عزت نفس اورا فراهم کرد.از این رو یکی از اوصاف خداوند رب العز[7] است.
2.خداوند صاحب عزت
این وصف بیانگر ان است که خداوند مالک وصاحب عزت است.قرآن کریم نیز در آیاتی به عزت نفس اشاره میکندودر چند جا تصریح شده که تمام عزت نزد خداوند است. پیامبر(ص)در حدیثی فرمودند:پروردگار شما همه روزه می گوید منم عزیز و هرکس عزت دو جهان خواهدباید اطاعت عزیزکند (تفسیرنورالثقلین).
همچنین اما حسن (ع)در روایتی می فرماید:هرگاه بخواهی بدون داشتن قبیله عزیز باشی از سایه لذت معصیت خدا بدرآی و در پناه عزت اطاعت او قراربگیر.(بحارالانوار).
همه ما مستحق دریافت احترام از دیگران هستیم در مورد کودکان نیز دروهله اول بعنوان انسان صرف نظر ازطبقه اجتماعی،نژاد،جنسیت،سن،مذهب و در وهله دوم بعنوان وکودک خانواده صرف نظر از فرزند اول یا دوم بزرگی یا کوچکی باید مورد احترام واقع شویم بنابراین عزت نفس نقش بسزایی در احقاق حقوق افراد دارد. (ریس و گراهام 1991)
فهرست مطالب
فصل اول
1-1مقدمه. 1
1-2 بیان مسئله و سوالهای پژوهش.... 7
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش.... 8
1-4 فرضیه های پژوهش.... 9
هدف پژوهش.... 10
متغییرها 10
1-5 تعاریف و اصطلاحات... 10
تعاریف عملیاتی.. 11
فصل دوم
2-1 چهارچوب نظری.. 14
2-2آماده سازی مهارت های اجتماعی در6 مرحله. 16
2-3 عزت نفس از دو بخش تشکیل می شود. 18
2-4 ابعاد مهارتهای اجتماعی.. 19
2-5 انواع رفتار جرأت مندانه. 25
هدف های جرأت ورزی.. 25
2-6 مزایای رفتار جرأتمندانه. 25
2-7 والدین و روابط همسالان. 28
2-8 ماهیت عزت نفس.... 30
2-9 نحوه شکل گیری عزت نفس.... 31
2-10 پیشنهادهایی برای تقویت عزت نفس کودکان. 33
2-11 مؤلفههای اساسی عزتنفس.... 39
2-12 علل پیدایش خویشتن و عزتنفس.... 41
2-13 مفهوم عزتنفس.... 46
2-14 بدرفتاری جسمانی یا جنسی.. 51
2-15 رویکرد اسلام نسبت به عزت نفس.... 55
2-16 تعریف عزت نفس از دیدگاه اسلامی.. 56
2-17 نفس در نظریه دانشمندان اسلامی.. 57
2-18 تاریخچه. 57
2-19 .به نظرکوپر اسمیت منابع عزت نفس شامل موارد ذیل می باشد. 60
2-20 پیشینه های پژوهش.... 60
پژوهش های انجام یافته در داخل.. 62
پژوهش های انجام یافته در خارج.. 64
فصل سوم
3-1 روش پژوهش.... 68
3-2 جامعه آماری.. 68
3-3 نمونه آماری و نحوه نمونه گیری.. 69
3-4 شیوه جمع آوری اطلاعات آزمون آماری.. 69
ابزار گرد آوری پژوهش.... 70
فصل چهارم
4-1 بخش اول آمار توصیفی.. 73
بخش دوم :آمار استنباطی.. 77
فصل پنجم
5-1 بحث و نتیجه گیری.. 81
5-2 پیشنهادات... 83
5-3 محدودیت ها 84
منابع.. 85
کودکان و دانش آموزان ناشنوا
اختلالات گویایی نتیجه ای است از نقص شنوایی ، البته بجز در مواردی که اختلالی در دستگاه صوتی فرد بوجود می آید . دانش آموزان نا شنوا نه تنها ازنظر رشد عمومی ضعیف هستند بلکه در طول زندگی از نظر مهارت های برقراری ارتباط زبانی ، مانند درک مفاهیم و معانی کلمات ، صحبت کردن ، خواندن و نوشتن همواره دچار اشکال عمده و کندی قابل ملاحظه ای هستند . از آنجایی که زبان عامل مهمی است در بر قراری روابط اجتماعی و آموزش و یاد گیری علوم مختلف ، بدیهی است که مشکل دانش آموزان نا شنوا به مراتب بیشتر از صرف نقص حس شنوایی است . البته کودکانی که بطور موقت شنوایی خود را از دست می دهند و یا آنانی که با استفاده از وسایل کمک شنوایی از قبیل سمعک نقص شنوایی خود را جبران می نمایند ، چندان نیاز به معلم و آموزش وپرورش استثنایی ندارند . لازم است اولیای چنین کودکانی به شیوه ای مطلوب راهنمایی شوند تا از مراقبت های لازم پزشکی و خدمات سنجش شنوایی و غیره بهرمند گردند . در هر حال در کلاس درسنیز باید تسهیلات ضروری جهت سازگاری هر چه بیشتر دانش آموز فراهم گردد . معمولا درحدود 5 در صد از کل کودکان سنین مدرسه رو در مقایسه با دیگر کودکان به نحوی دارای درجاتی از نارسایی های شنوایی هستند ، از این گروه 5 در صد ، در هر ده نفر یک یا دو نفر می بایست تحت پوشش آموزش وپرورش استثنایی قرار گیرند . در برنامه های آموزشی وپرورشی و درمانی دانش آموزان نا شنوا، همکاری های همه جانبه مسئولان ومتخصصان مختلف از جمله اولیاء ،پزشکان ، روانپزشکان و معلمان ویژه گفتار درمانی و . . . ضروری است .
تا کنون تعریف دقیق و جامع و مانع و قابل قبول برای کلیه مراجع ذیصلاحاز ناشنوایی ارائه نگردیده است . علت فقدان چنین تعریفی از این بابت است که ناشنوایی تا حدود زیادی یک امر فردی است . به عبارت ، دیگر سن وقوع ناشنوایی علت ناشنوایی ، نوع ناشنوایی و میزان و درجه اختلال شنوایی از جمله عوامل بسیار مهمی در تعریف ناشنوایی و افراد ناشنوا محسوب گشته و نقش فوق العاده در برنامه ریزی های آموزشی دارند . در واقع برای آنکه از عهده یک برنامه ریزی صحیح و مناسب برای گروهی از دانش آموزان بخوبی فائق آئیم ، لاجرم می بایست فرد فرد آنان را به طور جداگانه و کامل مورد ارزیابی قرار دهیم . به عنوان مثال دانش آموزی که از زمان تولد و یا قبل از سنین سخن گفتن ناشنواست و کمترین تجربه زبانی ندارد با دیگر دانش آموزی که پس از آنکه مدتها می گوید و می شنود و مهارتهای زبانی را به طور طبیعی کسب می نماید و آنگاه دچار نقص شنوایی می گردد کاملا با هم متفاوت بوده و این تفاوت در برنامه ریزی های آموزشی آنان فوق العاده دخیل است . اما به طور کلی می توان گفت که افراد ناشنوا کسانی هستند که از حس شنوایی خود در زندگی بهره ای نمی گیرند و افراد نیمه شنوا کسانی هستند که با آنکه حس شنوایی آنان دارای اختلالاتی می باشند ولی در هر حال با سمعک و یا بدون سمعک تا حدودی می تواند از این حس استفاده کنند .
کودکان و دانش آموزان نیمه شنوا به دلیل آنکه نارسایی شنوایی آنان با درجات مختلفی ( از تخفیف تا شدید )می باشد معمولا قادرند با استفاده ویا بدون استفاده از وسایل کمک شنوایی از زبان بهرمند گردند واز طریق شنوایی قادر به صحبت کردن هم باشند اما در مقابل دانش آموزی که کاملا ناشنواست با بهترین وسایل کمک آموزشی نیز قادر به توسعه زبان و مکالمه و صحبت کردن بطور همزنان نخواهد بود .
در هر حال افراد ناشنوا قادرند بیاموزند که صحبت کنند .
تحقیق ترس در کودکان
ترس در کودکان
برخی کودکان هیچگاه بطور جدی معنای ترس را درک نمی کنند، اما بسیاری از آنها با مجموعه ای از تجربه های ترسناک در طول زندگی شان روبه رو می شوند. آنها از افراد غریبه، تاریکی، حیوانات، طوفان، توالت، مکانهای بسته، مرگ یا هر چیز جدید یا متفاوتی می ترسند. این گونه ترسها در برخی سنین یا دوره هایی خاص تشدید می شوند، مثلاً ترس از زلزله که در بعضی دوران زندگی کودک رخ می دهد، بیشتر ناشی از این است که کودک احساس می کند مبادا والدینش را از دست دهد، یا خودش بمیرد.
ترس از مرگ، یکی از ترسهای معمول در کودکان به شمار می رود و ممکن است به صورت اضطراب شدید از تنها ماندن، ناتوانی در به خواب رفتن، یا صحبت همیشگی درباره مرگ تظاهر پیدا کند. در 5 یا 6 سالگی، بیشتر کودکان سئوالاتی درباره مرگ می پرسند، اما از آنجا که مفهوم چرخه زندگی را به طور کامل درک نکرده اند، مرگ را مرتبط با پیری می دانند و خود را در خطر نمی بینند. در 7 سالگی مشکوک می شوند که مرگ فقط به پیرمردان و پیرزنان اختصاص ندارد و برای آنها نیز محتمل است. در نتیجه این سن بیشتر سئوالاتشان درباره بیماری ها و عوارض آنها متمرکز می شود. بیشتر کودکان 9 یا 10 ساله انتظار دارند پاسخ سئوالات خود را به طور دقیق دریافت کنند. ما نباید واقعیت ها را از فرزندان مان مخفی کنیم؛ حتی واقعیت تلخی چون مرگ را بنابراین وقتی فرزند 4 ساله شما می پرسد عمه وقتی مرد کجا رفت از پاسخهای پیچیده خودداری کنید. پاسخ شما می تواند براساس و اعتقادات مذهبی استوار باشد. برای نمونه می توانید از این پاسخ ساده استفاده کنید رفت به دنیای دیگه، پیش خدا از واژه های مناسب استفاده کنید از به کار بردن واژه هایی مانند کشته شدن یا مردن خودداری نکنید، زیرا کودک معنی آنها را درک می کند. روی زندگی تمرکز کنید. پس از آنکه به کودک اجازه دادی احساس خود را بیان کند و پاسخ سئوالاتش را بگیرد، روی زندگی و زنده بودن تمرکز کنید درباره روشهای سالم زندگی که موجب طول عمر می شود، بحث کنید. برای مثال، تغذیه صحیح، معاینات پزشکی مرتب، ورزش منظم و غیره. چرخه زندگی را برای کودک شرح دهید. بهترین راه برای افزایش آگاهی کودک درباره مرگ، درک زندگی است. اگر فرزندتان به سن مناسب رسیده است، اجازه دهید گیاهی را بکارد و مراحل مختلف حیات را مشاهده کند.
با کودکتان درباره بیماری های وخیم هم صحبت کنید: وقتی یکی از نزدیکان یا دوستان بیمار است، بزرگترها اغلب کودکان خود را در جریان وضعیت بیمار قرار نمی دهند و می کوشند در حضور آنها صحبت خاصی پیش نیاید، اما بهتر است با توجه به سن و شخصیت کودک تا حدی آنان را در جریان بگذارید. اجازه دهید کودک احساساتش را بیان کند. وقتی فرزند شما از بیماری یا مرگ شخصی خبردار می شود، احساسات زیادی بروز خواهد داد ممکن است احساس انکار، ناراحتی، ناامیدی، تقصیر یا ترس داشته باشد. بویژه ممکن است بترسد که مبادا چنین اتفاقی برای خودش یا کسانی که دوستشان دارد، رخ دهد. بگذارید درباره احساسش با شما گفتگو کند.
شما نیز به جای انکار احساساتش به او اطمینان دهید و از او حمایت کنید. درباره این که کودک را به مراسم تشییع جنازه یا تدفین ببرید، خودتان براساس سن و شخصیت کودک و موقعیت او تصمیم بگیرید. بسیاری از روان شناسان براین باورند که حضور توضیح دهید که سایر مردم در این مراسم چگونه عمل می کنند و او با چه صحنه هایی روبه رو خواهد شد در مراسم تدفین برای کودکان زیر 5 تا 6 سال و همین طور برای کودکان بزرگ تری که حساس هستند، مناسب نیست اگر کودک تمایل دارد که در این مراسم شرکت نکند، به خواست او احترام بگذارید و ناراحت نشوید. برنامه های این مراسم را برای کودک تشریح کنید.
ترس از تاریکی
تقریباً همه کودکان حداقل برای مدتی از تاریکی می ترسند. این ترس اغلب 2 تا 3 سالگی ظاهر می شود. ترس از تاریکی در میان کودکان متفاوت و در حال تغییر است. یک شب از هیولا و شب دیگر از دزد می ترسند. معمولاً اطمینان دادن به کودک (هرچند جزیی) مانع تشدید و مزمن شدن ترس می شود، اما گاهی ترس در کودک باقی می ماند، در این صورت پیشنهادهای زیر شما را در غلبه بر مشکل یاری خواهند داد. درباره ترس بحث کنید. هیچ گاه روی احساساتی مثل ترس، سرپوش نگذارید، بلکه به آن اعتراف کنید زیرا به نظر کودک واقعی می آید. به او اطمینان دهید چیزی برای ترسیدن وجود ندارد، اما احساسات او را به عنوان احمقانه یا بچگانه بودن مسخره نکنید. از کودک بپرسید در تاریکی از چه چیزی می ترسد؟ در یک اتاق تاریک کنار او بنشینید و بخواهید علت ترس خود را شرح دهد کودک را در برابر ترس مقاوم کنید: مجموعه ای از بازی ها می توانند کودک را به تاریکی عادت دهند. به برخی از این بازی ها توجه کنید. دنبال بازی، خودتان نقش راهنما را به عهده بگیرید و از کودک بخواهید شما را دنبال کند. بهتر است با دستتان او را راهنمایی کنید. ابتدا بازی را در روشنایی انجام دهید و فقط گاهی وارد تاریکی شوید، اما بتدریج مدت زمان بیشتری را در تاریکی بگذرانید. اگر کودک خواست جای خود را با او عوض کنید.
فهرست
- ترس در کودکان
2-ترس از تاریکی
3- استفاده بر تقویت کنندها
4-پاداش مخصوص
5-ترس کودکان
6-آیا ترس بی اساس به سطح ورشد کودک اثر دارد
7- چگونگی بر خورد با ترس کودکان
8- مقابله با ترسهای بی اساس
9- روشهای کسب آرامش
10- بچه ها از چه چیزهایی می ترسند؟
11- هراس های شبانگاهی
12- با ترس مقابله کنید
13-کودک و ترس از هیولا و تاریکی
14-بچه ای که از هیولا می ترسد
15-کودکی که از تاریکی می ترسد
16- خواب بد
17- ترس از شب
18-کودک نگران
19- ترس و اضطراب در کودکان
20- چگونگی بوجود آمدن ترس در کودکان
21-ترس های مفید و ترس های مخرب
22- روشهای ازمیان بردن ترس
23- اضطراب و عوامل ایجاد کننده آن
24- وسائل دفاعی مقابله با اضطراب
25- عواملی که باعث اضطراب در دانش آموزان می شود
26- اثرات نگرانی بر کودکان را می توان به عوامل زیر نسبت داد:
27- چرا کودکان از تاریکی می ترسند؟
28- نتیجه گیری وخلاصه
29- منابع
تحقیق درباره شغل معلم کودکان خاص
فهرست مطالب
وظایف معلم کودکان خاص... 5
مهارت و دانش مورد نیاز. 6
تحصیلات لازم و نحوه ورود به شغل.. 6
بازارکار و آینده شغلی معلم کودکان خاص در جهان.. 7
میزان درآمد معلم کودکان خاص در جهان.. 7
بازارکار، درآمد و آینده شغلی معلم کودکان خاص در ایران.. 8
شخصیت های مناسب این شغل.. 8
آمادگی برای نوشتن با شیوه های جذاب و کارآمد و منطبق بر تخیل زیبای کودکان
چکیده
زمان ما زمان پایبندی حقایق و عینیت ها ی سفت و سختی است که تخیل را بی قدر و مقدار کرده است . اغلب هنر و تخیل به جای غذای مقوی و ناب زندگی منجمد کننده زندگی به حساب می آید در صورتی که می شود هنر و تخیل منجمد کننده نباشد بلکه سرچشمه ی تجربه های ارزشمند انسان به حساب آید و از آنجایی که خواندن و نوشتن پایه و اساس یادگیری می باشد و در جوهر آن هنر و تخیل نهفته است و اگر قرار است که کودکان به مفهوم کامل با سواد شوند ، باید بین تجربه ی تخیلی و هنری هر کودک و برنامه کار ( فعالیتهای گفتاری و نوشتاری ) ارتباط تنگاتنگی بوجود آورد تا این دو به هم گره بخورند و ارائه برنامه هایی برای نوشتن در سال اول دبستان و قبل از آن یکی از راههای ترکیب این عناصر حیاتی است که سبب ارتقاء و پیشرفت کودکان می شود در متن مقاله نیز سعی کرده ام با بهره گیری از شیوه های جذاب و کارآمد و منطبق بر تخیل زیبای کودکان رهنمودهایی را تحت عنوان شیوه ی گام به گام برای آمادگی نوشتن بچه ها ارائه نمایم .
والسلام - سید محمد حسین دقیق
نگاهی به تحقیقات صورت گرفته پیرامون آمادگی برای نوشتن
در سال ها ی اخیر نوشتن کودکان ، به ویژه نوشتن کودکان خرد سال ، مرکز نوجه قابل ملاحظه ای بوده است . ( شیکن دانز 1986 )[1] « توصیه های این تحقیقات پیرامون نوشتن روشن است ولی فقط درصد ناچیزی از کودکستان ها و کلاس های سال اول دبستان برنامه های را برای نوشتن به کار بسته اند . پاره ای از دلائل که چرا چنین است به شرح زیرند :
1- بسیاری از تحقیقات و نظریه ها در تضاد مستقیم با سنت ها ، برنامه های کار ، اسلوب ها و مواد مورد استفاده هستند .
2- بیشتر مربی ها آمادگی کافی برای آغاز یک برنامه برای آموزش نوشتن به کودکان 5-6 ساله را ندارند بنابراین احساس سر خوردگی می کنند و خطر شکست را زیاد می پندارند .
3- بسیاری از مربی ها و والدین گمان می کنند که چون خردسالان نمی توانند بنویسند ، پس اصلا ننویسند .
4- اغلب حمایت های اداری و اجتماعی برا ی آمادگی برای نوشتن کافی نیست .
آیا برنامه های آمادگی برای نوشتن یک ضرورت است
بنظر بنده کلمات موجب شگفتی خردسالان می شوند اگر نسبت به این مسأله شک دارید کافی است که شعف یک طفل را هنگامیکه (( بای بای )) را کشف می کند در نظر بگیرید یا یک کودک نوپا که قدرت کلمه (( نه )) را سبک سنگین می کند مشاهده کنید .
دونالد گریوز ( 1983 ) یکی از صاحب نظران پیشرو در زمینه تعلیمات مؤثر برای نوشتن معتقد است که :
(( بچه ها می خواهند بنویسند ... آنها می خواهند همان روز اول که به مدرسه می روند بنویسند و این استثتاء نیست زیرا قبل ازاینکه به مدرسه بروند با گچ و مداد شمعی و قلم و خودکار ، دیوارها ، پیاده روها و روزنامه ها را علامت زده و خط خطی کرده اند این علامت ها معنایش این است که من هستم .))[2]
اما برخورد با آموزش نوشتن در بیشتر مدارس به این صورت است که می گویند نه نو نیستی ما اشتیاق کودکان را برای نشان دادن آنچه که می دانند در نظر نمی گیریم و سپس می گوییم ( آنها نمی خواهند بنویسند ) پس ما چگونه می توانیم در آنها انگیزه ایجاد کنیم .
چگونه می توان در کودکان آمادگی لازم برای نوشتن را ایجاد کرد
زمانی که در منزل سر گرم مطالعه کتاب بودم سعی می کردم به جای خلوت و دنجی پناه ببرم که فرزند خردسالم به من دسترسی نداشته باشد چون هر موقع که مرا سرگرم خواندن و نوشتن می دید سریعاً کناب را از دستم می گرفت و چنان به خط های کتاب خیره نگاه می کرد و متفکرانه آنرا و رانداز مینمود و آنرا ورق می زد که انگار او خود نویسنده کتاب است و یا زمانی که مشغول نوشتن بودم مداد یا خودکار را از دستم می گرفت و شروع به کشیدن خط های کج و معوج میکرد که فکر کنم به نظر خودش نویسنده ای توانا و زبر دست است .
همه اینها حاکی از این امر مهم است که کودکان حتی در سنین خردسالی یک میل ذاتی برا ی خواندن و نوشتن دارند . و ما باید از این علاقه وافر آنها بهره بگیریم .
× چه دلایلی برا ی آمادگی برای نوشتن بچه ها وجود دارد ؟
به نظر من سه دلیل مهم برای تشویق کودکان و تلاش آنان برای نوشتن وجود دارد که این دلایل زمینه های لازم را برا ی آمادگی بچه ها جهت نوشتن فراهم می نماید ، که عبارتند از :
1- شناخت بهتر شاگردان
زمانی که بچه ها کنابی را از دست پدر خود میگیرند و در گوشه ای نشسته و متفکرانه آن را ورق میزنند و یا دفتز خواهر بزرگتر خود را از پیش روی او برداشته و یا دور از چشمان او از داخل کیفش بر میدارد و شروع به خط خطی کردن آن می نماید .
در حقیقت می خواهد به نوعی ابراز عقیده نماید ، که اگر هر روز مدتی از وقت خود را در اختیار بچه ها قرار داده و اجازه بدهیم آنان حرف بزنند و یا نقاشی کنند و یا بهتر بگویم دفتر مشق خود را بیاورند . در حضور پدر و یا مادر با کشیدن خط های کج و معوج نشان دهند که دارند مشق می نویسند . در خواهیم یافت که بنوعی نگرانی ها و علایق و نظرهایشان در کارشان متجلی می شود اگر کودک سال اول دبستان یک نقاشی برای معلم خود می کشد نقاشی او بی شباهت به حرف های او در زمین بازی با دوستانش نیست که می گوید ببینید خانم معلم به من نگاه کنید من این کار را بلدم شما هم بلدید ؟
بچه ها هنگام بازی در حیاط مدرسه ، به دنبال جلب توجه و تأیید از طریق نمایش تواناییهای خود هستند . پس باید از سوی مربی تأیید شوند و مورد تشویق قرا ر گیرند .
برای درک بهتر مطلب و اهمیت موضوع مطالب زیر را که یک مربی کودکستان که برنامه هایی برای آمادگی نوشتن بچه ها داشته است را ارائه می نمایم .
(( در یک کلاس شلوغ تنها برنامه ی نوشتن باعث می شود که من با تک تک بچه ها کار کنم ، نگاه کردن به آنها به من اجازه داد که یک یک کودکان را بشناسم . هنگام نوشتن ، هنگام شریک شدن ، هنگام قصه گفتن ، بچه ها من را به عنوان شخصی که به کتاب و نوشتن و خواندن آنها عشق می ورزد شناختند )). [3]
پس همانطور که در ابتدای این مبحث اشاره نمودم والدین و مربیان و معلمین سال های اول تأثیر مهمی در آمادگی برای نوشتن بچه ها دارند .
با مطالعه و مشاهده خردسالان معلوم می شود که زمانی که بزرگترها به نوعی اعمالی را در ارتباط با نوشتن و یا خواندن انجام میدهند مانند خواندن یک برنامه و یا نوشتن فهرست تهیه مواد غذایی لازم برای خانه خود به نوعی برای تلاش اولیه ی کودکان برای نوشتن ایجاد انگیزه کرده اند و از این انگیزه قوی میتوا ن استفاده نمود . و با جهت دهی به نقش الگویی والدین و مربیان و معلمین سال اول دبستان برنامه هایی را در دستور کار قرار داد .
اما لازم است که بزرگترها ( والدین – مربیان – معلمین سال اول ) برای فعالیتهایی که بچه ها از خود برای نوشتن و یا خواندن بروز می دهند . اهمیت بیشتری قائل شوند در واقع در آن خط خطی کردن دیوار و یا نامه های من در آوردی که برای دوست و یا عمه و خاله و دایی خود مینویسد ، آنقدر برای نوشتن اساسی هستند که باید رفتارهای آنان توجه کرد و اگر می خواهید بدانید تا چه حد به این فعالیتها توجه نشان می دهید بهتر است از خودتان سؤال کنید .
هر یک از شاگردان خود را تا چه اندازه می شناسم ؟
آیا کلاس من محیطی برای آموزش خواندن و نوشتن ایجاد کرده است ؟
آیا الگو و یا نمونه رفتارهای شخص با سوادی را که مایل هستم در خردسالان ببینم بوجود آورده ام ؟
[1] - آموزش برای نوشتن – نوشته ی مری رنگ جا لونگو وسلی زیگلر – ترجمه ی جمشید هادیان ( Schickendanz )
[2] - مقاله – رشد و تکامل خردسال – راتینگ جی ، ترجمه پشا شریفی
[3] - فون رین 1985