بررسی و تحلیل دیوان ملاپریشان در مقایسه با اندیشه های عرفانی مولانا
ملا پریشان یکی از عارفان و وارستگان سده هشتم و نهم هجری است که در منطقه دلفان لرستان می زیسته است. از زندگی این عارف، اطلاع چندانی در دست نیست و اطلاعات ما فقط محدود به دست نوشتههای مختلفی است که توسط دوستداران فرهنگ این خطه جمعآوری شده است. آنچه به نظر میرسد این است که ملاپریشان فردی مسلمان و شیعه امامیه بوده است. برخلاف عدهای که به فرقهگرایی ودر نهایت حروفیه بودن وی اشاره کردهاند، ایشان اهل حروفیه نبوده و احیاناً اگر از بیست و هشت حرف الفبا نیز استفاده کرده و یا اشاره نمودهاند، آنها را از بیست و هشت سورهی مبارک قرآن گرفته است که این حروف رموز قرآن میباشد، نه رموز فرقه حروفیه. دیوان ملاسرشار از اصطلاحات عرفانی با استناد به آیات، احادیث معصومین و روایات میباشد. ملا برای بیان اندیشه-ی شیعی خود از زبان لکی استفاه کرده و مخالف فارسی گویی، آرایه پردازی بوده است. دیوان وی برای تمام اقشار جوامع لک زبان و مردم کرد غیر از کردهای شمال غرب قابل درک و فهم است. ملا با اندیشه مولانا آشناو احاطه کامل بر مثنوی معنوی مولانا داشته، به تعبیری عرفا نه شیعهاند و نه سنی! البته میتوان عرفا را به شیعه و سنی شناسنامه ای تقسیم کرد، با این وجود مولانا بر مذهب اهل تسنن بوده و ملاپریشان هم برمذهب تشیع بوده است! امّا عرفان اساساً خاستگاه علوی و شیعی دارد.
ما در تحلیل دیوان وی ابتدا ابیات را به فارسی روان برگرداندهایم و سپس اصطلاحات عرفانی و
آرایههای ادبی را مشخص نموده و ریشهی تمام آیات، احادیث و ادعیهها را از منابع و متون دست اوّل شناسایی نموده و در نهایت با اشعار مولانا مقابله کردهایم.
کلیدواژگان: ملاپریشان، مولوی، عرفان، عارف، لک، زبان، شهیر
فهرست مطالب
چکیده
مقدمه 1
فصل اوّل:
کلیات تحقیق
1-1- بیان مسأله 14
1-2- فرضیه ها و پرسشهای تحقیق 18
1-3- اهداف تحقیق 18
فصل دوّم:
کلیات تحقیق
2-1- پیشینهی تحقیق 20
فصل سوم:
روش تحقیق
3-1- روش تحقیق 22
3-2- جامعه آماری 22
3-3- ابزار گردآوری دادهها 22
3-4- محدویتهای تحقیق 23
فصل چهارم:
تجزیه و تحلیل ابیات ملاپریشان
4-1- خداشناسی از دیدگاه ملاپریشان 25
4-1-1- بِسْمِ الله 25
4-1-2- شناخت خداوند 40
4-1-3- قدیم بالذات 70
4-2- نبوّت و ولایت از دیدگاه ملاپریشان 77
4-2-1- نبوّت 77
4-2-2- چهارده معصوم 100
4-2-3- شیر و برنج 107
4-2-4- یاعلی 118
4-3- انسان کامل از دیدگاه ملاپریشان 127
4-3-1- مِعراج نَبیّ اکرم 127
4-3-2- دربیان مقام انسان 152
4-3-3- صفات پسندیده 155
4-4- تقابل عقل وهوش از دیدگاه ملاپریشان 160
4-4-1- گفت و گوی عقل و هوش 160
4-5- دیدگاه ملا پریشان درباره صوفی نماها 171
4-5-1- خودستایی 171
4-5-2- دَر رَدِّ صُوفیَه مُنْکِران نماز 175
4-6- مَرمُوزات از دیدگاه مُلاپریشان 182
4-6-1- مرموزات ملا 182
فصل پنجم:
خلاصه ی تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات
5-1- خلاصهی تحقیق 187
5-2- نتیجه گیری 188
5-3- پیشنهادها 190
منابع و مآخذ 191
رابعه عدویه عارفه نامدار قرن دوم هجری و اندیشه عرفانی وی
چکیده
موضوع عرفان و تصوف،یکی از مهمترین مباحث بشری در طی قرون به شمار می رود.ودر تمامی ادیان نیز بدان توجه شده است.زنان عارف همپای مردان نقش بسزایی در پیشبرد نهضت تصوف و عرفان اسلامی داشته اند.
این پایان نامه ابتدا به بحث عرفان و تصوف و رابطۀ آن با اسلام میپردازد.سپس زندگی یکی از زنان عارف بصره،به نام«رابعه عدویّه»(متوفی 185یا135ه.ق)را مورد بررسی قرار می دهد.که با عبادات خویش و ورود به طریقت الهی به مقامات عارفان دست یافت. گویند،او اولین کسی است که معنی و مفهوم حقیقی «حبّ الهی»را در تصوف اسلامی وارد کرده است.«حج»در دیدگاه وی فقط به قصد دیدار روی دوست انجام می شود.او «حال مشاهده» را درک کرده است واز جمله زنانی است که تجرّد را بر تأهل برگزید تا با آزادی و استقلال خویش در طریق تصوف به بالاترین درجات نائل شود.وی با صوفیان نامدار همعصر خویش چون:معاذةعدویه،حسن بصری،سفیان ثوری و...معاشرت داشت. رابعه را صاحب کراماتی دانسته اندکه برخی در تذکرةالاولیا عطار آمده است. او زنی فاضل و خردمند بود،اشعار استواری به وی نسبت می دهند.مناجات وسخنان حکمت آمیز وی در کتب عرفانی نقل شده است.در برخی اشعار پارسی نیز از وی سخن رفته است.
هدف این پایان نامه،تبیین افکار و ابعاد شخصیّتی«رابعه عدویّه»عارفۀ نامدار قرن دوم هجری می باشد که در طریق سیر و سلوک حق، معادن وجود خویش را کشف نموده و با نیروی عشق و ایمان وبا سلاح معرفت،به سیمرغ حقیقت دست یافته است.
از آنجا که از شرح زندگانی وی ،اطلاع چندانی در دسترس نیست،ومسأله با وجود افرادی به همین نام در عصر وی وهمچنین به دلیل قلّت منابع و مآخذ،کاررا دشوار و تحقیق را محدود می گرداند.با این وجود، به قدر وسع و توان علمی سعی شده تا گامی در جهت معرفی این بانوی پارسا برداشته شود. روش پژوهش،به صورت تحقیق کتابخانه ای و فیش برداری از متون عرفانی است که در کتب متعدد، شرح حال و آراء و نکات برجستة زندگی وی مورد بررسی قرار گرفته است.
پیشگفتار:
سپاس بیکران و ستایش بی پایان پرورگار مهربان را، که آدمی را آفرید و احسن مخلوقاتش نامید.
تاج «کرّمنا» بر سرش نهاد و خلعت «هدینا» بر قامتش پوشاند و دّر یتیم عشق، در صدف دلش نشاند.
و درود بی نهایت بر آن همای سعادت قله رفیع نبوت، رحمت عالمیان و صفوت آدمیان، محمد مصطفی- صل الله علیه وآله-
و درود و تحیت بر وصیِ نبی، ولیّ حق، صدر نشین مجلس اصفیا و سر حلقه محفل عرفا، علی- علیه السلام و خاندان پاکش.
اما علت جستجوی احوال عارفه ای در قرن دوم هجری، نخست آنکه عرفان و تصوف چیزی جز «عشق مطلق» نیست و عشق همان کیمیایی است که خاک آدم را با شبنمش گل کردند و سرشتند.
دور گردون ها ز موج عشق دان
گرنبودی عشق بفسردی جهان
و بدین ترتیب عشق و به دیگر تعبیر عرفان و تصوف با آغاز هستی انسان و سراسر حیات او پیوندی ناگسستنی یافت و این است که صوفیان، آدم(ع) را اولین صوفی عالم دانسته اند.
آنجا که به غرامت یک خطا از افلاک به عالم خاک هبوط کرد و سالیان دراز، طلب استغفار می نمود و اشک حسرت و ندامت از دیدگان می بارید تا آنگاه که مصفا شد که «ان الله اصطفی آدم(3/33)»او صافی شد و «صوفی گشت».
آری، آغاز این طریقت با آدم(ع) بود و کمال این طریق در وجود مبارک پیامبر(ص) است.
«عزیز الدین نسفی» در کتاب« مقصد اقصی» گوید: بدان که شریعت، گفت پیغمبر است و «طریقت، کرد پیغمبر است و حقیقت، دید پیغمبر است.» کما قال علیه السلام، الشریعه اقوالی، الطریقه اعمالی و الحقیقه احوالی.
دلیل دیگر آنکه عرفان و تصوف در ادبیات به مثابه روح است درکالبد، کالبد را بی روح قدری نیست و جایگاهش جز گور نه. حیات طیبه و دولت جاوید ما در گرو مؤانست با عرفان و تصوف اسلامی است و انتخاب این موضوع نیز از این رهگذر است.
آنچه با عنوان «رابعه عدویه عارفه نامدار قرن دوم هجری و اندیشه عرفانی وی» عرضه می شود، حاصل گشت و گذاری در بوستان ادب عرفانی است که رهاورد آن آشنایی با صاحبدلی وارسته که ولای دوست یافته و از سر خواجگی کون و مکان برخاسته و از هر آنچه غیر اوست سرتافته است.
همچنان که حافظ شیراز گوید:
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
از درخویش خدایا به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
این جریده سعی بر آن دارد که رابعه عدویه را از پرده مستوری قدری بدر آورد و گوشه ای از جمال اندیشه و زندگی وی را بنمایاند. و البته با بضاعت علمی ناچیز این حقیر، ران ملخی نزد سلیمان بردن است، چه باک که، عیب است و لیکن هنراست از موری.
مقدمه:
منزلت و پایگاهی که اسلام و پیامبر گرامی آن محمد(ص) برای زنان قائل شدند، سبب شد که در همان دوران حیات رسول اکرم(ص) و حتی سالها پس از ایشان، زنان همچون مردان در عرصه های مختلف، حضوری شایسته داشته باشند. همسران و دختران نبی اکرم(ص) و صحابه گرانقدر ایشان در زمره پارساترین زنان بودند. گروهی از ایشان در عرصه های نبرد حضوری درخشان داشتند و عده ای در کلاسهای درس مشغول وعظ و تذکر بودند و شماری از آنان نیز از راویان حدیث بودند به گونه ای که از فصاحت و بلاغت آنان در اغلب کتب عرفانی سخن رفته است و نام ایشان در صدر این آثار متجلی است. از آن جمله: عبدالرحمن سلمی در «ذکر النسوة المتعبدات الصوفیات» و ابن جوزی در «صفه الصفوه» و عبدالرحمن جامی در «نفحات الانس» و بسیاری دیگر.
زنان عارف و صوفی در میان مسلمانان از نخستین سالهای هجرت تاکنون، نقش بسزایی در پیشبرد نهضت تصوف و عرفان اسلامی داشته اند. آنان همچون مردان عصر خویش، به آموختن علم و معرفت پرداختند. عده ای در خدمت مشایخ صوفیه بودند و نزد ایشان تلمذ می کردند، گروهی در زمره عارفان شاعر بودند و گروهی به تدریس معارف دینی و وعظ اشتغال داشتند.
زنان عارف مسلمان در سراسر بلاد اسلامی پراکنده بودند. در قرن دوم هجری در بصره در میان ایشان چهره هایی برجسته چون رابعه عدویه و معاذه عدویه و شعوانه و عده ای دیگر، درخشش خاصی دارند. پارسا زنانی که در ریاضت و عبادات، بی مانند و در علم و معرفت، نامور زمان خویش بودند. و با عنوان استاد یا مجتهده از آنان نام برده می شد.
«سفیان ثوری که از بزرگترین فقیهان و بر مذهب ثوری بود، رابعه عدویه را استاد خود می دانست و از وی مسائل می پرسید و در جلسات موعظه وی حاضر می شد.» (سلمی،75،1999) و(جامی،613،1375).
سهروردی در کتاب گرانسنگ خود می نویسد: «حسن بصری، ابراهیم ادهم و ابوهاشم صوفی و رابعه عدویه از بزرگان مکتب زهد بوده اند.»(سهروردی،4،1374)
فهرست مطالب
چکیده
پیشگفتار:
مقدمه:
فصل اول
کلیات طرح
1-1 بیان مسئله
1-2 اهمیت تحقیق
1-3 سؤال مورد تحقیق
1-4 زمینه تحقیق
1-5 تعریف واژگان
1-6- محدودیت ها و مشکلات تحقیق
1-7 پیشینة تحقیق
1-8 روش کار
فصل دوم
عرفان و تصوف
2-1 عرفان
2-2 تصوف و منشأ آن
2-3 رابطه تصوف و اسلام
2-4 سیر تصوف در قرون و ادوار
دوره اول:
دوره دوم:
دوره سوم:
دوره چهارم:
دوره پنجم:
دوره ششم:
2-5 تصوف عاشقانه و تصوف زاهدانه
2-6 تصوف و زنان صوفی
فصل سوم
رابعه عدویه
3-1 نام و کنیه
اصل و نسب رابعه
پدر رابعه
3-2 اوان زندگی رابعه
3-3 اوضاع سیاسی عصر رابعه
3-4 بصره در عهد رابعه
3-5 ورود رابعه به طریقت الهی
3-6 عبادات رابعه عدویه
شب زنده داری یا تهجد:
یاد مرگ
فصل چهارم
مقامات عارفان
4-1 مقام اول: توبه
رابعه و مقام توبه
4-2 مقام ورع
ورع رابعه
4-3 مقام زهد
زهد رابعه
رابعه
4-4 مقام فقر
رابعه و مقام فقر
4-5 مقام صبر
صبر رابعه
4-6 مقام توکل
توکل رابعه
4-7 مقام رضا
رابعه و مقام رضا
فصل پنجم
اندیشه های عرفانی رابعه عدویه
5-1 محبت الهی
5-2 رابعه و مقام محبت
5-3 وحدت وجود
5-4 ابن عربی
5-5 ابن عربی و وحدت وجود
5-6 رابعه عدویه و وحدت وجود
5-7 حج از دیدگاه عرفا
5-8 حج از دیدگاه رابعه
فصل ششم
حالات رابعه
6-1 رابعه وخوف الهی
6-2 رابعه و ذکرالهی
6-3 رابعه و حال مشاهده
فصل هفتم
ازدواج از دیدگاه رابعه
فصل هشتم
رابعه های تاریخ
8-1 رابعه شامیّه
8-2 رابعه بنت کعب
8-3 رابعه دختر شیخ ابوبکر بخاری
فصل نهم
معاشران رابعه
9-1 مردان صوفی
9-1-1- حسن بصری
9-1-2 مالک دینار
9-1-3 سفیان ثوری
9-1-4 ابراهیم ادهم
9-1-5 شقیق بلخی
9-1-6 ریاح عمرو قیسی
9-2 زنان صوفی
9-1-1 مریم بصری
9-2-2 عفیره عابده
9-2-3 معاذه عدویه
9-2-4 حیونه
9-2-5 عبده بنت ابی شوال
فصل دهم
کرامات و خرق عادات
10-1 کرامات اولیا
10-2 کرامات رابعه
فصل یازدهم
فضایل رابعه عدویه
11-1 خردمندی رابعه
11-2 اشعار رابعه
11-3 مناجات رابعه
11-4 حکایت و سخنان رابعه
فصل دوازدهم
در گذشت رابعه عدویه
12-1 مرگ از دیدگاه عرفا
12-2 رحلت رابعه
12-3 تاریخ درگذشت رابعه
12-4 آرامگاه رابعه
12-5 خواب دیدن عرفا
فصل سیزدهم
رابعه د ر شعر پارسی
13-1 رابعه در اشعار فرید الدین عطار
13-2 رابعه در شعر خاقانی
13-3 رابعه در سخن مولانا
فصل چهاردهم
نتیجه گیری
فهرست مآخذ و منابع
فرهنگ ها و لغت نامه ها
ABDTRACT
مبانی روانشاسی عرفانی
گر عرفان بمعنای شناخت خدا در خویشتن است پس روانشناسی عرفانی هم راه و روشهای این شناخت است . این راه و روش همان است که پیامبران واولیاء و عرفای حقّه در طول تاریخ پیش روی بشر نهاده اند و لذا همه مخلصان و حکیمان و متفکران بزرگ عرصه انسان شناسی همانا پیروان صدیق دینی خدا بوده اند . اگر امروزه متفکّران علوم انسانی در غرب به عرفان اسلامی روی نموده و مولوی و حافظ و عطار و سهروردی را همچون نخستین و کاملترین روانشناسان تاریخ کشف می کنند از همین روست .روانشناسی عرفانی ، شناخت جاودانگی روح انسان و فعل و انفعالات الهی وجود بشر است و جاودانگی این روح را درک نموده و انسان را دعوت به هماهنگی با روح خود می نماید که همان تسلیم امر حق در خویشتن شدن و موحد و یگانه شدن ونجات از ظلمت نفس خویش است .روانشناسی عرفانی که رسالت ما در این نشریه می باشد نوری است که به اعماق تن و جان و روان می تابد تا انسان رابا حقیقت جاوید روح خود آشنا و همراه سازد و خود را با خویشتن دوست و یگانه نماید . (بنابراین عرفان همان روانشناسی حقیقت روح بشر است و جز این همه روانشناسی ها به مثابه دامهای خود فریبی می باشد و انسان را از جاودانگی و فعل و انفعالات روح خود بیگانه کرده است)
روان همان روح است همانطور که روح هم در لغت عربی از «ریح» به معنای نسیم و باد است که امری جاری و روان است و آرام و قرار ندارد.
هر چیز صاحب حرکت و جهشی دارای روح و روان است و هیچ چیزی هم فاقد حرکت در جهان وجود ندارد منتهی نوع حرکت ها متفاوت است که گاه عیان و گاه نهان است. این حرکت حتی در عالم جمادی در دل ذرات و اتم های تشکیل دهنده آن حضور دارد که به چشم ظاهر دیده نمی شود ولی همانطور که قرآن کریم می فرماید: اگر آدمی با چشم بصیرت و شهود قلبی بنگرد خواهد دید که حتی کوه ها چون ابری در جریان هستند و بنده این مشاهده را دریافته ام.
پس کل جهان و جهانیان دارای روح و روان هستند یعنی دارای درجات تجلی و ظهور و بروز و بسته به قدرت معرفت و ادراک روحانی. و همانطور که درجات نزول و ظهور جان و حرکت داریم درجات روح و روان هم داریم: روح و روان جمادی و نباتی و حیوانی و انسانی. و نیز درجات نزول و ظهور روح در انواع انسان ها.
همانطور که در قرآن کریم می خوانیم که خداوند خلقت هر چیزی را در آن وحی فرمود. و می دانیم که وحی همان القای روح است. پس هیچ چیزی روحی نیست. ولی آدمی روحانی ترین و روان ترین موجود عالم است. همه ویژگی های حیات و هستی او دال بر این ادعاست. و اصلاً قدرت انسانیت بشر به میزان ظهور و بروز آوردن همین روح و روان است و به میزان خلاق نمودن آن در خویشتن و در جهان.
پس اگر اساس و انگیزه و موتور محرکه خلقت هر چیزی همان وحی الهی یعنی روح الهی در آن چیز است پس روح و روان شناسی به مثابه بنیادی ترین شناخت است. و انسان به میزانی که با روح خود مربوط شده و درباره اش معرفت می یابد و به آن ملحق و همسو و روحانی می شود و روحانیت جهان را هم در می یابد زرا روح الهی امر و اراده اوست طبق کلامش در قرآن، و امر او امری واحد است در سلسله مراتب نزول و ظهور. همانطور که می فرماید که کل جهان و جهانیان را از نفس واحده ای آفریده است.
پس در حقیقت روح و روان شناسی همان اساس علم توحید است و علم وجود! و از آنجا که علم کلام خدا این وحی و روح الهی است که هر چیزی را می آفریند پس روان و روح شناسی عین شناخت خلقت و خلاقیت و خالق است. هر چند که باز طبق کلام خدا، آدمی درباره روح علمی اندک داده شده ولی همین اندک علم اساس همه علوم حقیقی و هدایت بخش است. اگر چنین است پس باید اعتراف کنیم که آنچه که امروزه موسوم به علم روانشناسی است یا اصلا ربطی به روح و روان انسان ندارد و یا حداکثر شناختی دمدمی درباره پوسته بیرونی و تحلیل رونده روح در تن انسان است که اساسا رفتار شناسی قیاسی و فیزیولوژی اعصاب و مغز است. به همین دلیل این علم کمترین اثری در تعلیم و تربیت و درمان و اصلاح و رشد بشر مدرن نداشته و بلکه خود جهلی مرکب گردیده است که موجب گمراهی است.
براستی روان چیست و چگونه می توان حضورش را دریافت و ظهورش را در فعل و انفعالات آدمی شناخت و آن را مورد تحقیق قرار داد؟ رسم است که همه فعل و انفعالات نامعقول و فوق علیتی و غیر قابل فهم و پیش بینی را به روح نسبت می دهند. اگر چنین باشد پس عقل و ادراکی فوق علیتی برای شناخت روان لازم است که شناختی توحیدی است و نه اضدادی و دیالکتیکی و قیاسی. چرا که گفتیم که روح امر واحد خداست و در جهان هستی که مشغول آفرینش و اداره موجودات است. آن روح القدس که برخی انبیای الهی دیدارش کرده و با آن سخن گفته اند جلوه ای از همین روح واحد الهی است که به جمال درک شده است آن هم به جمال انسانی!
چرا که انسان غایت اکمل خلقت است که محل ظهور روح خداست که همو می فرماید که اول و آخر و ظاهر و باطن یکی است. یعنی باطن و غیب الغیوب هستی و ازلیت آن روح است و غایت و آخرت و کمال هستی هم که انسان است همان صورت روح است. پس انسان خود جمال روح و روان است همانطور که خداوند از صورت و روح خود به انسان هستی بخشیده است که این صورت همان صورت روح است.
فهرست مطالب
فصل اول. 6
روان چیست؟. 6
فصل دوم. 20
خود چیست؟. 20
فصل سوم. 26
دل چیست؟. 26
فصل چهارم. 57
حواس چیست؟. 57
فصل پنجم. 72
غرایز چیست؟. 72
فصل ششم. 88
حالات و صفات... 88
فصل هفتم. 98
ذهن (ظن) 98
فصل هشتم. 110
امراض.... 110