تعیین تفاوت بین تیپ A و B از نظر میزان افسردگی
مقدمه
اصولاَ بقراط به عنوان اولین دانشمندی شناخته می شود که با عنوان کردن عارضه ی سودا نظریه ی علت شناسی افسردگی را مطرح کرده است. می توان مالیخولیا را معادل اصطلاح سودا فرض کرد که امروزه به عنوان نوع خاصی از افسردگی محسوب می شود. اگرچه، در طول قرون متمادی اصطلاح مالیخولیا پایدار مانده است، ولی همواره محل مناقشه و ابهام بوده است (دادستان، 1376). کراپلین نیز در 1889 بیماری مانیک ـ دپرسیو را مطرح ساخت و فروید هم در 1915 در مقاله ی مشهور خود درباره ی ملانکولی نوشت: به احتمال قوی یک عامل جسمی در آرامش حال بیمار در هنگام شب دخالت دارد (کلایتون و بارت، ترجمه سلطانی فر، 1369).
در طول تاریخ علم، نه تنها در بین متخصصان، بلکه در بین مردم نیز حالت های ناراحتی و غمگینی بیش از شادی توجه ها را به خود معطوف ساخته است. حتی به نظر می رسد، روان شناسان به اندوه بیش از شادکامی علاقه مند هستند. در 20 سال گذشته، پژوهشگران بیش از 42000 مقاله در خصوص افسردگی، 30000 در مورد اضطراب، 8500 در مورد خودکشی و نزدیک به 6000 در مورد رنج نوشته اند. در حالی که تنها 1436 مقاله در مورد شادکامی بیان شده است و سهم سخنرانی های در مورد شادی نیز از این کمتر و تنها به 835 سخنرانی محدود می شود ( کامر، 1997).
مهمترین نکته ای که در مورد افسردگی باید دانست این است که اگرچه همه ی مردم گاهی دچار غم و اندوه، بد خلقی و بی حوصلگی می شوند، ولی نباید آن را با افسردگی یکی دانست. در واقع، مهم ترین تفاوت اندوه و افسردگی در این است که اندوه گذرا است، در حالی که افسردگی سمج بوده و به زودی بر طرف نمی شود ( بارلو و دوراند، 1995)
اما سؤالی که در این میان مطرح است این است که :اَیا داشتن شخصیت نوع A زمینه ای برای بوجود اَمدن افسردگی است؟قابل ذکر است که تا کنون تحقیقات زیادی در این زمینه انجام نشده است و تحقیقات انجام شده در زمینه ی شخصیت نوع A بیشتر بر روی بیماریهای قلبی می باشد.شناسایی ابتدایی شخصیت نوع A به عنوان یک عامل جدید و مستفقل و مؤثر در بیماریهای قلبی در سال 1950 و 1960 اَغاز شد .این تحقیق با مطالعات همگانی سنتی که از قبل منتشر شده بودند فرق داشت.. بدین صورت که نه فقط از عامل های فیزیولوژی ،بلکه همچنین از جمله عوامل روانشناسی و اجتماعی به حساب می اَمدند که به پیشرفت ابن الگوی رفتاری کمک می کردند.(کامر،1997 ). اما دسته ای از تحقیقات انجام شده در زمینه ی رابطه ی بین شخصیت نوع A و افسردگی ،بر وجود تفاوت از نظر افسردگی در بین افراد دارای شخصیت نوع A و نوعB تأکید دارند. این تحقیق بر اَن است که نقش شخصیت نوع A را در ابتلاء به افسردگی نشان دهد .
بخش اول:مبانی نظری
مفاهیم
ا-افسردگی
یکی از مشکل ترین مباحث در مطالعه ی افسردگی، تعریف افسردگی است. در معنای محدود پزشکی می توان افسردگی را به منزله ی یک بیماری خلق و خو یا اختلال کنش خلق و خو دانست ( لو و لو، 1991 نقل از دادستان، 1376). همچنین در سطح معمول بالینی، افسردگی نشانگانی است که تحت سلطه ی خلق افسرده است و بر اساس بیان لفظی و یا غیر لفظی عواطف غمگین، اضطرابی و یا حالت های بر انگیختگی نشان داده می شود ( دادستان، 1376). اصطلاح افسردگی به منظورهای گوناگون و برای توصیف خلق، شناسایی یک نشانگان و به عنوان یک مفهوم در طبقه بندی اختلالات روانی کاربرد دارد. از دیدگاه روان پزشکی نیز، نشانگان افسردگی شامل مجموعه ای از نشانه های بیمارگون است. این نشانگان، شامل خلق افسرده، از دست دادن علاقه، اضطراب، اختلال خواب، از دست دادن اشتها، فقدان انرژی و افکار مربوط به خودکشی است (لیندزی و پاول، ترجمه آوادیس یانس و نیکخو،1377).
به طور کلی افسردگی به سه گونه ی متفاوت به کار برده می شود:
- به منظور مشخص کردن احساس های بهنجار غمگینی، یاس، نوامیدی و جز آن، و بروز آنها به عنوان نشانه ی یک اختلال؛
- به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانه های عاطفی، شناختی، حرکتی، فیزیولوژیکی و غدد مترشحه است؛
- برای مشخص کردن اختلال های افسرده وار در چهارچوب اختلال های روانی که به پاره ای از درمانگری ها پاسخ می دهند ( هوبر، 1993؛ نقل از دادستان، 1376، ص 272 )
فصل اول:
کلیات تحقیق
فصل دوم:
مبانی نظری و
پیشینه ی تجربی تحقیق
فصل سوم :
روش تحقیق
فصل چهارم
یافته ها
فصل پنجم:
بحث و نتیجه گیری
بررسی و مطالعه میزان شیوع افسردگی در دانش آموزان سال سوم دبیرستانهای تیزهوشان یزد
مقدمه :
افسردگی یک سندرم و شامل مجموعه علایمی است که یک علت خاص را نمی توان برای آن پیدا کرد علایم این بیماری عبارتند از: افسرده بودن خلق و خوی در بیشتر روزها، کاهش آشکار علاقه و میل به هر نوع فعالیتی در زندگی، کاهش وزن، بی خوابی، خستگی و کاهش انرژی، احساس بی ارزشی و گناهکار بودن و کاهش تمرکز و تصمیم گیری و اندیشیدن به مرگ و خودکشی بدون داشتن طرحی برای آن.
این بیماری شایعترین بیماری روانی بعد از اضطراب می باشد با توجه به مواردی نظیر شیوع بالای ابتلا در دوره جوانی و ضربه های روحی عظیمی که به اطرافیان بیمار افسرده و جامعه وارد
می شود، غیرفعال شدن و کاهش کارآیی قشر عظیمی از نیروی فعال جامعه و تاثیر منفی بر دیگران و زیان اقتصادی و اجتماعی آن، نیاز به تحقیق در این مورد اهمیتی دوچندان دارد.
عامل دیگر اهمیت این تحقیق را می توان در این دانست که اکثر آمار و اطلاعات ما در مورد میزان شیوع افسردگی برگرفته از اطلاعات و تحقیقات در جوامع دیگر خصوصا جوامع غربی است با توجه به اینکه عوامل موثر بر افسردگی در هر جامعه متفاوت است بنابراین نیازمند به اطلاعات در مورد این بیماری در جامعه خودمان هستیم تا هم عوامل و علل آن را در جامعه خودمان بشناسیم و هم در رفع آن کوشاتر باشیم.
تحقیق در مورد شیوع افسردگی در دانش آموزان دبیرستانهای تیزهوشان از نیازهای جامعه ماست زیرا چنین دانش آموزانی در آینده عهده دار مسئولیت های خطیر جامعه می شوند و مردم نیز از این دانش آموزان انتظار بیشتری دارند. بنابراین می بایست از هر نظر، چه روحی و چه جسمی در سطح بالایی قرار داشته باشند که بتوانند آینده سازان خوبی برای کشور باشند و مسئولین و جامعه، باید حداکثر تلاش را برای کاهش و رفع این بیماری در دانش آموزان انجام دهند. عدم شناخت مدیران، معلمان و والدین از ویژگیهای شخصیتی و وضعیت روحی دانش آموزان، بخصوص
دانش آموزانی که از توانایی خاصی برخوردارند. همچنین کمبود امکانات در فراهم آوردن فرصتهایی برای شکوفا سازی قابلیتهای آنان و در نهایت فقدان کمکهای ویژه در این راستا همگی از عواملی به شمار می روند که مانع تجلی این قابلیتها خواهد شد.
به یقین عده زیادی در طی این روند قربانی این عدم شناخت ها می شوند که برای آنان ارمغانی جز ابتلا به اختلالات جسمی و روانی در پی نخواهد داشت. بنابراین هر جامعه ای که به بقا و پیشرفت خودش می اندیشد باید استعدادهای درخشان خود را در کانون توجه قرار دهد.
نکات فوق لزوم اهمیت بررسیهای دقیق و موشکافانه در مورد نیازهای فردی، ویژگیهای شخصیتی و بیماریهای روحی و روانی این افراد را آشکار می سازد. تا با توجه به نتیجه حاصل از این
بررسی ها، پیشنهادهایی در جهت توجه هر چه بیشتر نسبت به آنان ارائه دهیم.
کلیات
حدود 2500 سال است که اختلالات خلق خصوصا فرمهای افسردگی آنها زندگی بشر را متاثر ساخته است. تا آنجا که نه تنها در مدارک طبی قدیم بلکه در آثار هنری همچون داستانها،
افسانه ها و نقاشیها می توان ردی از آنها را باز یافت. به عنوان مثال داستان شاه سائول (king saul) و داستان خودکشی آژاکس در الیاد هومر هر دو یک سندرم افسردگی را توصیف
کرده اند.
بسیاری از آنچه را که امروزه در مورد اختلالات خلق می دانیم توسط رومیان و یونانیان قدیم شرح داده شده است. اولین بار افلاطون 450 سال قبل از میلاد اصطلاح ملانوکولی را برای توصیف اختلالات افسردگی و مانیا به کار برد. در سال 1954 میلادی ژول با یاژه فرانسوی جنون دوشکلی(folic double form) را که در آن بیمار دچار افسردگی عمیق به حالت بهت زده می شود تعریف کرد.